#ارسالی_کاربران
#ایامفاطمیهتسلیت🖤
◾️مَگـیر اَز سـرم سـایـهے چـادُرت را
◾️پَـناهے اَز این خِیـمِـہ بِهتَـر نَـدارَم...
#ارسالی_کاربران
#ایامفاطمیهتسلیت🖤
▪️چـادُرَت را بِتِکان، روزۍ ما را بِفرست...
▪️اي که روزۍ دوعـالَـم، هَمه از چـادُرِ تُـوسـت...
عرض ادب خدمت همراهان✋🏻
ایام فاطمیه رو تسلیت عرض میکنم.
ان شاءالله حضرت مادر(سلام الله علیها) در روز محشر دست همه مارو بگیرند.🙏🏻
امشب روند کانال برخلاف همیشه که در مناسبت ها استوری و تصاویر قوی گرافیکی هست.
قصد دارم اول با چند مداحی و بعد با یک شعر توسل کنیم به حضرت زهرا (سلام الله علیها)
و ان شاءالله بعد هم استوری خواهیم گذاشت.
شاید بنظر چیز هایی که میزارم در بار اول شعر یا مداحی ساده ای بنظر برسن
اما بنظرم گاهی باید تجسم کرد تا عمق درد رو پیدا کرد🥀
پس ازتون میخوام که با توجه گوش کنین 🙏🏻
التماس دعا🥀
خب گوش دادین؟
اگه گوش دادین بیاین سراغ این شعر...
شعری که هر بار میخونم معنی جدیدی توش پیدا میکنم...
پیشنهاد میکنم چند بار با توجه بخونین🥀👇
ای کاش نبود، این کبودی
از خانه برون نرفته بودی
آندم که عدو لگد به در زد
ای کاش، به پشت در نبودی
ای کاش میان آن هیاهو
آزرده نبود دست و بازو
ای کاش نمینشست آن روز
میخِ در خانه رویِ پهلو
پژمرده گلی به باغ دارم
در سینه غم فراق دارم
هم شِکوه ز مردمان این شهر
هم شِکوه ز میخ داغ دارم
در سینهی خسته آه دارم
هم صحبتی همچو چاه دارم
در خانهام از بدِ حوادث
افسوس، چه قتلگاه دارم
بیمار علی قد کمانی دارد
احوال ضعیف و ناتوانی دارد
در کوچه مگرچه برسرش آوردند
رخسارهی تار و ارغوانی دارد
ای کاش در این مدینه شلاّق نبود
مأمورِ به صبر، صاحب باغ نبود
ای کاش همان زمان که پهلوت شکست
میخِ درِ خانه، آنقدر داغ نبود
ای کاش که غُصه، این دل زار نداشت
این خانهی آتش زده مسمار نداشت
سر درد گرفته بود و، میگفت حسن
ای کاش مدینه در و دیوار نداشت
ای وای از این همه غم و بیدادی
ای کاش دلت را به دلم میدادی
حالا که قبالهی فدک را بردند
ای کاش که از نفَس نمی اُفتادی
ای کاش که تازیانه فرهنگ نبود
دیوار و در خانه هماهنگ نبود
ای کاش زمانیکه گلم سیلی خورد
در شهر مدینه کوچهها تنگ نبود
ماندم چگونه شام غمم را سحر کنم
فکری برای زینب خونینجگر کنم
یادم نبود بسکه سرم درد میگرفت
فکری برای کج شدن میخِ در کنم
از خانه تمام باورش را بردند
آلالهی باغ پرپرش را بردند
نزدیکیِ نیمههای شب بود که دید
خاکستر جسم مادرش را بردند
شاعر : رضا باقریان
التماس دعا...