eitaa logo
تنها مولود کعبه🏴
505 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1هزار ویدیو
69 فایل
تنها مولود کعبه
مشاهده در ایتا
دانلود
.اى كاش كه زينت بهارش باشيم در شادى و غم ،هميشه يارش باشيم اندازه يك روز در اين سال جديد آرامش قلب بى قرارش باشيم 1روز_تا_جشن_نیمه_شعبان😍 🌸💚 (عج)🎉✨ 🎊❣️✨ ♨️
.❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ 💫🌟🌙🌟💫 ⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁 🍃 تاجر ثروتمندی با غلام خود از قونیه به سفر شام رفتند، تا بار بخرند و به شهر خود برگردند. مرد ثروتمند برای غلام خود در راه که به کارونسرایی می‌رفتند، مبلغ کمی پول می‌داد تا غذا بخرد و خودش به غذاخوری کارونسرا رفته و بهترین غذاها را سرو می‌کرد. غلام جز نان و ماست و یا پنیر، چیزی نمی‌توانست در راه بخرد و بخورد. چون به شهر شام رسیدند، بار حاضر نبود، پس تاجر و غلام‌اش به کارونسرا رفتند تا استراحت کنند. غلام فرصتی یافت در کارونسرا کارگری کند و ده سکه طلا مزد گرفت. بار تاجر از راه رسید و بار را بستند و به قونیه برگشتند. در مسیر راه، راهزنان بار تاجر را به یغما بردند و هرچه در جیب تاجر بود از او گرفتند اما گمان نمی‌کردند، غلام سکه‌ای داشته باشد، پس او را تفتیش نکردند و سکه دست غلام ماند. با التماس زیاد، ترحم کرده اسب‌ها را رها کردند تا تاجر و غلام در بیابان از گرسنگی نمیرند. یک هفته در راه بودند، به کارونسرا رسیدند غلام برای ارباب خود غذای گرم خرید و خود نان و پنیر خورد. تاجر پرسید: «تو چرا غذای گرم نمی‌خوری؟» غلام گفت: «من غلام هستم به خوردن تکه نانی با پنیر عادت دارم و شکم من از من می‌پذیرد اما تو تاجری و عادت نداری، شکم تو نافرمان است و نمی‌پذیرد.» تاجر به یاد بدی‌های خود و محبت غلام افتاد و گفت: «غذای گرم را بردار، به من از "عفو و معرفت و قناعت و بخشندگی خودت هدیه کن" که بهترین هدیه تو به من است.» من کنون فهمیدم که؛ "سخاوت به میزان ثروت و پول بستگی ندارد،" مال بزرگ نمی‌خواهد بلکه قلب بزرگی می‌خواهد. "آنانکه غنی هستند نمی‌بخشند آنانکه در خود احساس غنی‌بودن می‌کنند، می بخشند."👌 "من غنی بودم ولی در خود احساس غنی بودن نمی‌کردم و تو فقیری ولی احساس غنی بودن میکنی." 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.🔸اهمیّت برائت از دشمنان آل‌الله در کلام شهید شیخ حسن شحاته؛ 🌷🌹🍃🌹🌷 «اَللّهُمَّ العَنْ اَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ آخِرَ تَابِعٍ لَهُ عَلَى ذَلِک»🤲 🌈🍃✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.نیمه شعبان 1400 ه ش کربلا-ارادت اعتمادویقین اهل عراق به سیدالشهداء علیه السلام
اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا وغیبه ولینا وکثره عدونا وقله عددنا وشده الفتن بنا وتظاهرالزمان علینا
.✍(دو قضيه عجيب!!) از مرحوم "حاج شيخ مرتضى طالقانى" در مدرسه سيد نجف اشرف ، شنيدم كه فرمود: در اين مدرسه در زمان مرحوم آقاى ایه الله "سيد محمد كاظم يزدى" دو قضيه عجيب و متضاد مشاهده كردم : 🔹 يكى آنكه در فصل تابستان كه عده اى از طلاب در صحن، و عده‌اى بالای پشت بام مى خوابيدند، شبى از صداى هياهوى طلاب از خواب بيدار شدم، ديدم همه طلاب به سمت صحن مى روند و دورِ يك نفر جمعند، پرسيدم چه خبر شده؟ گفتند : فلان طلبه‌ی خراسانى پشت بام خوابيده بوده و غلطيده و از بام افتاده است..! 🔸 من هم به بالين او رفتم، ديدم صحيح و سالم است و تازه مى خواهد از خواب بيدار شود، گفتم او را خبر ندهيد كه از بام افتاده است... خلاصه او را در حجره برديم و آب گرمى به او داديم تا صبح شد و به اتفاق او به درس مرحوم سيد حاضر شديم و قضيه را به مرحوم سيد خبر داديم . مرحوم سيد (قده) خوشحال شدند و امر فرمودند گوسفندى بخرند و در مدرسه ذبح كنند و گوشتش ‍ را بين فقرا تقسيم نمايند . 🔹 بعد از چند روز در همين مدرسه، همان طلبه يا طلبه ديگر در سرداب، به روى تختى كه ارتفاعش از دو وجب كمتر بود خوابيده و در حال خواب مى غلطد و از تخت مى‌افتد و بلا فاصله مى ميرد و جنازه اش را از سرداب بالا مى آورند..! 🍀 اين دو قضيه عجيب و صدها نظير آن به ما مى آموزد كه تأثير هر سببى، موقوف به خواست آن خداوندى است كه اسباب رامؤثر قرار داده است، زيرا مى‌بينيم سبب قوى كه یقین به تأثير آن است مانند افتادن از پشت بام دو طبقه كه قاعدتا بايد خورد شود و بميرد، كوچكترين اثرى از آن ظاهر نمى شود چون خداى عالم نخواسته، و بالعكس، افتادن از تخت كوتاه يك وجبى –كه قاعدتا نبايد صدمه اى را وارد آورد چه برسد به كشتن– سبب مردن مى گردد... 📙 داستان‌های شگفت . 🌈🍃✨
26.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.صوت ماندگار مرحوم استادخبازیان سیدی غیبتک نفت رقادی
.📚 بسیار عالی شخصی به نام می گوید : روزى خدمت علیه السلام رسیدم تا پيرامون درخواستى كه قبلاً از آن حضرت كرده بودم صحبت کنم و از ایشان کمک بخواهم . در همين اثناء ، حضرت در حال خروج از منزل بود و قصد داشت كه جهت استقبال بعضى از شخصيّت ها به بيرون شهر برود. من نيز همراه حضرت به راه افتادم . در بين راه وقت فرا رسيد . حضرت مسير خود را به سمت ساختمانى كه در آن نزديكى بود ، تغيير داد و سپس در نزديكى آن ساختمان ، كنار صخره ای نشستیم و حضرت به من فرمود : اى ابراهيم ! بگو . گفتم : آیاصبر نكنيم تا ديگر اصحاب و دوستان ، به ما ملحق شوند ؟ حضرت فرمود : خداوند تو را مورد خود قرار دهد ! مواظب باش كه هيچ گاه نماز را از آن ، به تأخير نيندازى ؛ مگر آن كه مجبور شوى و يا آن كه عذر - موجّهی - داشته باشى . « فقال : غفر الله لك لا تؤخرن صلاة عن أول وقتها إلى آخر وقتها من غير علة عليك ابدا بأول الوقت ... » طبق فرمان امام عليه السلام اذان نماز را گفتم و نماز را خواندیم . بعد از آن كه نماز تمام شد عرض کردم : ياابن رسول الله ! قبلاً خواهشى از شما كرده بودم و شما نيز وعده اى به من داده بودی كه مدّت زيادى از آن وعده سپرى شده است . من محتاج و گرفتار هستم . و با توجّه به مشغله ی زیاد شما ، نمى خواهم هر روز مزاحم شما شوم . هنگامى كه سخن من پايان يافت ، حضرت محکم عصا و چوب دستى خود را روى خاک های روی زمين کشید . سپس دست مبارك خود را دراز نمود و بر روى آن خاكها زد ؛ ناگهان متوجّه شدم كه شمش طلائى را برداشت و به من داد و فرمود : اين را بگير که متعال آن را مایه ی بركت برایت قرار دهد . آن را هزينه ی زندگى خود و عائله ات قرار بده . سپس حضرت افزود : آنچه را كه امروز مشاهده كردی از ديگران مخفى بدار . ابراهيم بن موسى می گوید : بعد از آن كه شمش طلا را از امام رضا عليه السلام دريافت كردم آن را فروختم و قيمت آن را كه حدود هفتاد هزار دينار بود، هزينه ی زندگى خود و خانواده ام قرار دادم . و خداوند متعال به بركت دعاى آن حضرت ، به قدرى بركت به من عنايت نمود ،كه يكى از معروف شهر قرار گرفتم . منبع : الخرائج والجرائح ، ص ٢٣٠ كافى ، ج ١ ، ص ٤٨٨ 🌹🌹
.‍ 💠 از موقوفه شاهان صفوی برای استنساخ بحارالانوار تا ورود کتاب های علامه مجلسی به منازل مردم 🔹 شاهان صفوی اگر نبودند، شاید هیچ گاه تشیّع در میان مردم ایران فراگیر و رسمی نمی شد. شاه سلیمان موقوفه ای را برای استنساخ و نشر بحارالأنوار مرحوم قرار داده بود - و اینكه كتب مرحوم مجلسی دركشور منتشر و در منازل مردم كتاب های مجلسی وارد شده بود، در سایه حمایت همین شاهان بود و اگر آنها نبودند، این كار عملی نبود. 🔸 در سال 1098 شاه سلیمان تصمیم می گیرد مقام شیخ الاسلامی را به مرحوم مجلسی اعطا كند. در «وقائع السنین والأعوام» خاتون آبادی كه در زمان حیات شاه سلیمان نوشته شده، آمده است كه: 👈🏻 شاه چند مرتبه كلمه التماس را به زبان خود جاری كرد، با اینكه این گونه تعابیر از زبان شاهان به ندرت خارج می شد. همچنین نوشته است كه هندی ها در دولتخانه شاهی بت می پرستیدند و مجلسی حدود دو ماه بعد از تصدّی شیخ الاسلامی، بتخانه آنها را خراب كرد. 🔹 در آن زمان مقام شیخ الاسلامی مقام اول روحانی كشور بود كه همه تصرّفات مربوط به امور دینی به دستور او بود و مرحوم مجلسی تصدّی این مقام را پذیرفته بود، - مشروط به اینكه مظاهر كفر را از بین ببرد و احكام شرع و تشیّع را بر ایران حاكم كند. در آن اوضاع اگر علمای شیعه و از جمله مرحوم مجلسی شاهان شیعی را تقویت نمی كردند، حكومت عثمانی كه متصل به ایران بود، ایران را نابود می كرد. 🔸 شهادت ثالثه هر چند جزء اذان نیست، ولی در عین حال چون شعار شیعه شده، این شعار باید محفوظ بماند. ناصرالدین شاه بعد از اینكه با سختی بسیار شهر هرات را گرفت، همان روز اول دستور داد در آنجا اذان شیعی گفته شود؛ زیرا علامت حیازت آن جا همین اذان شیعی بود. - شاهان قاجار و صفویه، بی دین نبودند و نباید فسادشان سبب شود كه ما بر تمام اعمال آنها خط بطلان بكشیم. 🔹در زمانی كه عثمانی می خواست ایران را ببلعد، اگر این علما در صفی، مقابل حكومت قرار می گرفتند یا كوتاه می آمدند و حكومت شیعی را تأیید و تأكید نمی كردند، عثمانی غلبه می كرد. 📚 همراه با عالمان شیعه