eitaa logo
تنها مولود کعبه🏴
505 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1هزار ویدیو
69 فایل
تنها مولود کعبه
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🌺🌿 ؟!! 👈🏼 امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرماید: درکتاب حضرت علی(علیه‌السلام) آمده: شدیدترین بلاها در بین آفریدگان، نخست به پیامبران و سپس به اوصیاء می‌رسد و آنگاه به مثل و شبیه‌ترین مردم به آنها. مومن به مقدار نیکی‌هایش آزموده می‌شود. هر کسی دینش درست و کارش نیک باشد، بلایش شدیدتر است، چرا که خدای عزوجل دنیارا نه مایه پاداش مومن قرار داده و نه وسیله عذاب کافر. اما آن که دینش نادرست و کارش سست باشد، بلایش اندک است. بلا به انسان مومن پرهیزکار زودتر از باران به سطح زمین می‌رسد. 📚 اصول کافی (ط. الاسلامیه) ، ج۲،ص۲۵۹، باب شدة ابلاء المومن، ح۲۹ 🌹🌹🌹🍇
. زندگی دیگران را نابود نکنیم ⚪️ جوانی از رفیقش پرسید: کجا کار می‌کنی؟ پیش فلانی، ماهانه چند می‌گیری؟ 5000 همه‌ش همین؟ 5000 ؟ چطوری زنده‌ای تو؟ صاحب کار قدر تو رو نمی دونه، خیلی کمه! یواش یواش از شغلش دلسرد شد و درخواست حقوق بیشتر کرد، صاحب کار هم قبول نکرد و اخراجش کرد، قبلا شغل داشت، اما حالا بیکار است. 🔵 زنی بچه‌ای را به دنیا آورد، زن دیگری گفت: به مناسبت تولد بچه‌تون، شوهرت برات چی خرید ؟ هیچی ! مگه میشه ؟! یعنی تو براش هیچ ارزشی نداری ؟! بمب را انداخت و رفت، ظهر که شوهر به خانه آمد، دید که زنش عصبانی است و .... کار به دعوا کشید و تمام. 🔴 پدری در نهایت خوشبختی است، یکی می‌رسد و می‌گوید: پسرت چرا بهت سر نمی‌زند؟ یعنی آنقدر مشغوله که وقت نمیکنه؟! و با این حرف، صفای قلب پدر را تیره و تار می‌کند. 🔺این است، سخن گفتن به زبان شیطان. در طول روز خیلی سؤال ها را ممکن است از همدیگر بپرسیم؛ چرا نخریدی؟ چرا نداری؟ یه النگو نداری بندازی دستت؟ چطور این زندگی را تحمل می‌کنی؟ یا فلانی را؟ چطور اجازه می دهی؟ ممکن است هدفمان صرفا کسب اطلاع باشد، یا از روی کنجکاوی یا فضولی و... اما نمی‌دانیم چه آتشی به جان شنونده می‌اندازیم! ☘ شر نندازید تو زندگی مردم. واقعا خیلی چیزا به ما ربطی نداره! کور، وارد خانه‌ی مردم شویم و کَر از آنجا بیرون بیاییم. مُفسد نباشیم. 🌹🌹https://eitaa.com/tanhamovloodekabae
.‌ 📚آیه های آت🔥ش افزا احمد بن طولون یکی از پادشاهان مصر بود. وقتی که از دنیا رفت از طرف حکومت وقت، قاری قرآنی را با حقوق زیادی اجیر کردند تا روی قبر سلطان قرآن بخواند. روزی خبر آوردند که قاری، ناپدید شده و معلوم نیست که به کجا رفته است پس از جست و جوی فراوان او را پیدا کردند و پرسیدند: چرا فرار کردی؟ جرأت نمی کرد جواب دهد. فقط می گفت: من دیگر قرآن نخواهم خواند. گفتند: اگر حقوق دریافتی تو کم است دو برابر این مبلغ را می دهیم. گفت: اگر چند برابر هم بدهید نمی پذیرم. گفتند: دست از تو برنمی داریم تا دلیل این مسأله روشن شود. گفت: چند شب قبل صاحب قبر به من اعتراض کرد که چرا بر سر قبرم قرآن می خوانی؟ من گفتم: مرا اینجا آورده اند که برایت قرآن بخوانم تا خیر و ثوابی به تو برسد. گفت: نه تنها ثوابی از قرائت قرآن به من نمی رسد بلکه هر آیه ای که می خوانی، آتشی بر آتش من افزوده می شود، به من می گویند: می شنوی؟ چرا در دنیا به قرآن عمل نکردی؟ بنابراین مرا از خواندن قرآن برای آن پادشاه بی تقوا معاف کنید 🌹🌹https://eitaa.com/tanhamovloodekabae
.🌸🍃 مرد سرمایه داری در شهری زندگی میکرد اما به هیچکس ریالی کمک نمیکرد. فرزندی هم نداشت. و تنها با همسرش زندگی میکرد. در عوض قصابی در آن شهر بود که به نیازمندان گوشت رایگان میداد. روز به روز نفرت مردم از شخص سرمایه دار بیشتر میشد مردم هرچه او را نصیحت میکردند که این سرمایه را برای چه کسی میخواهی؟ در جواب میگفت: زندگی من به کسی ربط ندارد. تا اینکه او مریض شد احدی به عیادتش نرفت و در نهایت در تنهایی جان داد. هیچ کس حاضر نشد به تشییع جنازه او برود... همسرش به تنهایی او را دفن کرد اما از فردای آن روز اتفاق عجیبی در شهر افتاد دیگر قصاب به کسی گوشت رایگان نداد. او گفت کسی که پول گوشت را پرداخت میکرد دیروز از دنیا رفت...!! قضاوت کار ما نیست...!!! 🌹🌹https://eitaa.com/tanhamovloodekabae
.❌ 🔻جریان گوسفندان و حضرت اسماعیل علیه السلام در کربلا... 🔸متن روایت: «حضرت اسماعیل علیه السلام گوسفندان خود را بر لب فرات می‌چرانید. چوپان آن‌حضرت به او خبر داد: از فلان مکان به بعد، گوسفندان دیگر از این رودخانه آب نمی‌آشامند! اسماعیل علیه السلام دست به دعا برداشته و از سبب این موضوع جویا شد. جبرئیل نازل گردید و گفت: ای اسماعیل! این موضوع را از خود گوسفندان جویا شو! زیرا دلیل این خودداری را برایت خواهند گفت. اسماعیل علیه السلام از گوسفندان پرسید: چرا از این آب نمی‌آشامید!؟ گفتند: خبردار شدیم که یکی از فرزندانت که نوه حضرت محمّد صلی الله علیه و آله است در این‌جا با لب تشنه کشته خواهد شد، ما نیز چون از این ماجرا اندوهناکیم از این مکان، آب نمی‌آشامیم! اسماعیل علیه السلام در مورد قاتل امام حسین علیه السلام نیز پرسید، گوسفندان گفتند: همان کسى است که اهل آسمان‌ها و زمین و عموم خلائق او را لعنت خواهند کرد. اسماعیل علیه السلام هم گفت: پروردگارا! قاتل امام حسین را لعنت کن»(مجلسی،بحار الانوار،ج 44،ص243،چاپ بیروت) 📢پاسخ شبهات: اولا کسی که هنوز در اسلام و توحید و نبوت و امامت و معجزات و... تحقیقی ندارد، نمیتواند درباره مسائل دین نظری بدهد، چراکه هنوز در مورد اصل، یقین نداشته و اصلا کشش خیلی مطالب را ندارد. 👌مثل یک طفلی که اعداد ریاضی را یاد نگرفته، بخواهد الگوریتم غربال و جبر و احتمال و انتگرال گیری کار کند... ✅و اما بررسی متن برای اهل دقت و درایت و فهم و شعور: 🔹اولا اینکه حضرت اسماعیل علیه السلام در مکه زندگی میکردند، منافاتی با این ندارد که به جای دیگری کوچ کنند، چراکه مکه مبتلای به قحطی و کمبود آب و علف میشد و اهل مکه برای زندگی خود و حیواناتشان مدتی به مناطق دیگر کوچ میکردند. 🔹اما اینکه گوسفندان میدانستند و نبی خدا نمیدانست، میگوئیم سوال کردن همیشه به معنای ندانستن نیست، بلکه گاهی اوقات برای بیان عظمت است. مثلا خداوند از حضرت موسی پرسید (ما تلک بیمینک یا موسی؟) این چیه در دست تو ای موسی؟ مگر خداوند نمی دانست که عصا دست موسی هست و عصا به چه درد می خورد؟ در ادبیات و دستور زبان ها، گاهی اوقات پرسش ها و استفهامات انکاری و گاهی تاکیدی و تقریری هستند. سوال حضرت اسماعیل از گوسفندان جهتش رفع جهل نبود، بلکه جهتش تاکید بر بیان عظمت مصیبت امام حسین علیه السلام است. 🔹اما اینکه گوسفندان مطلبی را به حضرت اسماعیل علیه السلام گفتند، در قرآن کریم نظیر دارد هدهد خبر ملكه بلقيس را برای حضرت سلیمان آورد و مورچه سخن گفت: حَتَّىٰٓ إِذَآ أَتَوْا عَلَىٰ وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَآ أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ [پس حركت كردند] تا به وادی مورچه گان درآمدند. مورچه‌ای گفت: ای مورچه ها! به خانه‌هایتان درآیید تا سلیمان و سپاهیانش ناآگاهانه شما را پایمال نكنند... 🔹اما اینکه مردم وحیوانات نباید در کربلا غذا بخورند خیلی خنده دار است! میگوئیم: این قضیه اعجاز است و اعجاز نمی تواند برنامه همیشگی برای بشر باشد. مثلا حضرت مریم علیهاالسلام بدون همسر بچه دار شد(یعنی معجزه) آیا طبق منطق شبهه کننده، اگر محارم او بدون شوهر حامله شدند باید بگوید اشکالی ندارد و بچه های آنها حلال زاده هستند؟!!! و یا آتش حضرت ابراهیم را نسوزاند پس دیگر هیچ آتشی نباید بسوزاند؟! اینها قوانین طبیعتند 🔹اما اینکه کدام گوسفند هستند، منبری یا پا منبریهای او؟ میگوئیم نه منبری و نه پا منبریهای عزیز و بزرگوار؛ بلکه نادان، سازندگان این کلیپ ها هستند که هیچ اطلاعی از قرآن و تحلیل آن ندارند و میخواهند جهالت خود را بر دیگران تحمیل کنند و عده ای نیز از روی ناآگاهی و عدم تحقیق، به گفته های ایشان اعتماد میکنند. چراکه مونتاژ عکس و صدای گوسفند بر روی عزاداران امام حسین علیه السلام کاریست که از انسانهای پست و پلید بر می آید، و کاملا مشخص است که هدف تمسخر است نه اشکال و گرفتن جواب... 🔹دیگر آنکه آن گوسفند ها به احترام امام حسین علیه السلام آب نخوردند؛ نه اینکه آنقدر آب نخورند تا بمیرند!!! متاسفانه در فیلم خیلی مغلطه کرده و گفته نباید اونجا موجودی زنده بمونه و الان چرا ملت آب میخورن؟! درحالی که اصلا قضیه این نیست. اونها صرفا خواستن احترام بکنند. همونطور که ما موقع خوردن آب به امام حسین علیه السلام سلام میدیم مردم کربلا هم همینطور، به هنگام تشنگی و گرسنگی روز عاشورا را یاد میکنند و این برای احترام است و هیچ منافاتی با حیات ندارد. 🌹🌹https://eitaa.com/tanhamovloodekabae
✔️موضوع: روزی بهلول داشت از کوچه ای می گذشت شنید که استادی به شاگردهایش می گوید : من در سه مورد با امام صادق(ع) مخالفم. اول اینکه می گوید خدا دیده نمی شود . پس اگر دیده نمی شود وجود هم ندارد. دوم می گوید : خدا شیطان را در آتش جهنم می سوزاند در حالی که شیطان خود از جنس آتش است و آتش تاثیری در او ندارد. سوم هم می گوید : انسان کارهایش را از روی اختیار انجام می دهد در حالی که چنین نیست و از روی اجبار انجام می دهد. بهلول که شنید فورا کلوخی دست گرفت و به طرف او پرتاب کرد. اتفاقا کلوخ به وسط پیشانی استاد خورد. استاد و شاگردان در پی او افتادند و او را به نزد خلیفه آوردند. خلیفه گفت : ماجرا چیست؟ استاد گفت : داشتم به دانش آموزان درس می دادم که بهلول با کلوخ به سرم زد. و الان درد می کند. بهلول پرسید : آیا تو درد را می بینی؟ گفت : نه بهلول گفت : پس دردی وجود ندارد. ثانیا مگر تو از جنس خاک نیستی و این کلوخ هم از جنس خاک پس در تو تاثیری ندارد. ثالثا : مگر نمی گویی انسانها از خود اختیار ندارند ؟ پس من مجبور بودم و سزاوار مجازات نیستم. استاد اینها را شنید و خجل شد و از جای برخاست و رفت. 🌹🌹https://eitaa.com/tanhamovloodekabae
✔️موضوع: مي گويند: مسجدي مي ساختند، بهلول سر رسيد و پرسيد: چه مي کنيد؟گفتند: مسجد مي سازيم. گفت: براي چه؟ پاسخ دادند: براي چه ندارد، براي رضاي خدا. بهلول خواست ميزان اخلاص بانيان خير را به خودشان بفهماند، محرمانه سفارش داد سنگي تراشيدند و روي آن نوشتند «مسجد بهلول» شبانه آن را بالاي سر در مسجد نصب کرد. سازندگان مسجد روز بعد آمدند و ديدند بالاي در مسجد نوشته شده است «مسجد بهلول». ناراحت شدند؛ بهلول را پيدا کردند و به باد کتک گرفتند که زحمات ديگران را به نام خودت قلمداد مي کني؟ بهلول گفت: مگر شما نگفتيد که مسجد را براي خدا ساخته ايم؟ فرضا مردم اشتباه کنند و گمان کنند که من مسجد را ساخته ام، خدا که اشتباه نمي کند. .🌹🌹https://eitaa.com/tanhamovloodekabae
. ✔️موضوع: تنها بازمانده یک کشتی شکسته توسط جریان آب به یک جزیره دورافتاده برده شد، او با بیقراری به درگاه خداوند دعا می‌کرد تا او را نجات بخشد، او ساعتها به اقیانوس چشم می‌دوخت، تا شاید نشانی از کمک بیابد اما هیچ چیز به چشم نمی‌آمد. سرآخر ناامید شد و تصمیم گرفت که کلبه ای کوچک خارج از ساحل بسازد .... تا از خود و وسایل اندکش را بهتر محافظت نماید، روزی پس از آنکه از جستجوی غذا بازگشت، خانه کوچکش را در آتش یافت، دود به آسمان رفته بود، بدترین چیز ممکن رخ داده بود، او عصبانی و اندوهگین فریاد زد: «خدایا چگونه توانستی با من چنین کنی؟» صبح روز بعد او با صدای یک کشتی که به جزیره نزدیک می‌شد از خواب برخاست، آن می‌آمد تا او را نجات دهد. مرد از نجات دهندگانش پرسید: «چطور متوجه شدید که من اینجا هستم؟» آنها در جواب گفتند: «ما علامت دودی را که فرستادی، دیدیم!» 🌹🌹https://eitaa.com/tanhamovloodekabae
داستان و احادیث اهلیت علیه السلام https://t.me/eaaliiiiiii