- سبزند آرزوها ؛ در برگ‌های ِ زردم .

که تو در میان ِ جان ِ‌من ؛ وطن‌ داری .

ء حالا هم که دارم این نامه‌را برایت می‌نویسم یاد خنده هایمان در کافه‌ها و رستورانها افتاده‌ام . چه کیفیت نایابی داشتند آن لحظها . . می‌فهمی که . . . هیچ‌وقت با هیچ کس مثل تو‌صمیمی نمی شوم . روبرلاشنه نامه به فرانسو آ تروفو . • برگردان محسن آزرم •

- حبیبی ؛ ی فنجان لطفا . .

هیچ‌ جا به‌ اندازه ی ِ قلبی که از مِهر خالی شده ، سرد نیست .

که شاید دوای هر درد کلامی‌باشد معطوف از محبت برای مهر ورزی .

آری مدتی‌ است ك با هر ضربه‌ۍ کوچکی با هربھانه‌ اندکی به‌ گریه‌می‌افتم . دوست ِ من ؛ دلم زخم دارد . .

-__ 🌱

__ مـٰادر ِ بابــ الحوائـج دستانش‌بوۍ خاك ِ کربلا مۍ‌دهد . . - نواۍ مـٰا ؛ بھ قلم‌ خـاتون . • رادیـو طنـٰان •

عباس ؛ هرجـا ادبت‌وصف شود خلـق بگویند الحـق ثمرۍ ز ِ حیـدر و امـ البنـینۍ !'

جدایۍ انسان هـٰا همیشـه با دیدن و ندیدن رقم نمےخورد !' گاهۍ دلتنگےهایـت را بازگو نمیکنۍ روۍ مۍآورۍ بھ قــــلم و ذهنت را بھ پرواز .. تا بنویسے غزلۍ براۍ رفع دلتنگۍ ؛ امـٰا آنجایۍ پر ِ پروازت شکستھ میشود ، ك ذهنت از خودکار کمرنگت هم خشك تر میشود خواهے دانست‌ ك چقدر دلتنگ ترۍ (:

:) اۍ جدایۍ‌تو بهترین بهانه‌ۍ گریستن بۍ تو من بھ اوج حسرتے نگفتنۍ رسیده‌ام .