eitaa logo
طــنــزگـــرام💫
21هزار دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
27 فایل
خنده بر هر درد بی درمان دواست ☺ . . . . تبلیغات 🌝👇 https://eitaa.com/joinchat/1678967428Cd1db147b89 🔸🔷🌹🔷🔸 لینک کانال خوشگلمون😍 https://eitaa.com/joinchat/2608988174C4b23ea794b ‌ ‌‌ ‌ ‌‌ خوشگلا که ترک نمیکنن کانال رو🤷😂😂
مشاهده در ایتا
دانلود
|🔨 گاهے تلنگر مےتوانـد همین باشد🍃 ڪھ حرفے از شھیدے گفتھ شـود و آن این باشـد کھ:👇🏻 •{ مـا از حلالش گذشتیم😊 شما از حرامش نمےتوانید بگـذرید؟! }•😔 🆔️ @tanzgrum
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🌷حکایت آموزنده🌷 🚩دوستی گفت من رژیم دارم گفتم : شما وزن متعادلی دارید نیاز به رژیم نیست !؟ او گفت : رژیم تغذیه نیست رژیم تفکر و رفتار است... در این رژیم اجتناب می کنم از : ۱- افکار منفی ۲-آدمهای منفی ۳-کسانی که لبخند را از من می گیرند. ۴-آنهایی که باعث میشوند سایه غم و حسرت بر نگاهم چیره شود . ۵-آنها که باعث می شوند اعتماد به نفسم را از دست بدهم . ۶- آنهایی که چوب لای چرخ زندگیم می گذارند. او گفت : اگر یک ماه این رژیم را رعایت کنم سه کیلو از بیماریهای تفکر و رفتارم کم میشود و سه کیلو کیفیت زندگیم بالا میرود .... امتحان کنید بنظر من هم رژیم خوبی است... 🆔 @tanzgrum
پیرمردی با پسر و عروس و نوه اش زندگی می کرد. او دستانش می لرزید و چشمانش خوب نمیدید و به سختی می توانست راه برود. هنگام خوردن شام غذایش را روی میز ریخت و لیوانی را بر زمین انداخت وشکست. پسر و عروس از این کثیف کاری پیرمرد ناراحت شدند: باید درباره ی پدربزرگ کاری بکنیم وگرنه تمام خانه را به هم می ریزد. آنها یک میز کوچک در گوشه ی اتاق قرار دادند و پدربزرگ مجبور شد به تنهایی آنجا غذا بخورد. بعد از این که یک بشقاب از دست پدربزرگ افتاد و شکست، دیگر مجبور بود غذایش را درکاسه ی چوبی بخورد. هر وقت هم خانواده او را سرزنش می کردند پدربزرگ فقط اشک می ریخت و هیچ نمی گفت. یک روز عصر قبل از شام پدر متوجه ی خود شد که داشت با چند تکه چوب بازی می کرد. پدر رو به او کرد و گفت: پسرم داری چی درست می کنی؟ پسر با شیرین زبانی گفت: دارم برای تو و مامان کاسه های چوبی درست می کنم که وقتی پیر شدید در آنها غذا بخورید . . . 🌸 یادمان بماند که زمین گرد است... 🌸
🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃 ⚠️ حواسمان باشد! 🔹حواسمان به چروک هایِ دور چشم مادرانمان و لرزش دست های پدرانمان باشد 🔹حواسمان به ترشدن های گاه و بیگاهِ چشم هایِ کم سو و دلتنگیِ شان باشد! 🔹حواسمان باشد که آنها خیلی زود پیر میشوند! 🔹حواسمان باشد خیلی زودتر از آنچه فکرش را میکنیم از کنارمان می روند... 🔹حواسمان باشد به دلگیریِ غروبهایِ تنهاییِ شان... 🔹حواسمان باشد که آنها تمامِ عمر حواسشان به ما بوده... به آرام قد کشیدنمان بوده ، به نیازها ونازهایمان بوده.... 🔹آنها یک روز آنقدر پیر میشوند که حتی اسمهایمان را هم فراموش میکنند.... 💥حواسمان به گرانترین و بی همانادری عشقهایِ زندگیمان... به "بابا" به "مامان" ها خیلی باشد! 🆔 @nedayislam
واعظی خطاب به جماعتی گفت: ✨مردم! هرکس از شما که مى‌داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد، برخیزد! کسى برنخاست. ✨گفت: حالا هرکس از شما که خود را آماده مرگ کرده است،برخیزد! باز کسى برنخاست...! گفت: ✨شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید؛ اما براى رفتن نیز آماده نیستید...❗️ 💠گیرم ای دوست قمار از همه عالم بردی دست آخر همه را باخته می باید رفت... 🆔 @tanz_grum
از خواجه عبدالله انصـاری پرسیدند عــــبادت چیست ؟ فـرمود: عـبـادت خدمــت‌ ڪـردن بــه خلـــــق اسـت پرسیدند چگـــــونه؟ گـــــفت: اگـر هر پیـشه‌ای ڪه به آن اشـتغال داری رضـــای خدا و مردم را در نظـر داشته باشۍاین نامش عبـادت‌است پرسیدند: پس نماز و روزه و خمـس.. این‌ها چـه هستنـد؟؟؟ گــفت: این‌ها اطاعـت هستند ڪه باید بنده برای نزدیک شـدن به خــدا انجـام دهد تا انوار حــق بگیرد. به ما بپیوندید👇👇👇👇 🆔 @tanz_grum 🆔 @clip_grum 🆔 @love_grum
🍃 ❌چقدر باید بگی از این به بعد دیگه نگاه نمی‌کنم فقط همین یه بار؟ ❌ چقدر می‌خوای توبه کنی و توبه بشکنی؟ ❌چقدر می‌خوای اشک امام زمانتو در بیاری؟ ❌چقدر می‌خوای با رفتار و غرورت و با تیپ و مدلی که میزنی چشم‌های پاک رو آلوده به گناه کنی؟ ❌چقدر میخوای ریا کنی آخه به این میگن توبه؟ 🔹به من نمیخواد جواب بدی! 🔹به خودت و به خدایی که تو رو آفریده جواب بده 🔹به خدایی که همیشه با این همه گناه بازم دستتو میگیره جواب بده ☘️ برادر و خواهر اگه توبه کردی پس همه‌ی اعضای بدنت و همه‌ی رفتارت چه در اجتماع و چه در دنیای مجازی باید تحت کنترل خودت و خدای خودت باشه...به ما بپیوندید👇👇👇👇 🆔 @tanz_grum 🆔 @clip_grum 🆔 @love_grum
❤️دل را خراب نکن... 🔹آیت‌الله شجاعی : ❌ اولین چیزی که دل را از کار می‌اندازد گناه است. دل را خراب میکند. به ما بپیوندید👇👇👇👇 🆔 @tanz_grum 🆔 @clip_grum 🆔 @love_grum
🍃🌸✨🍃🌸✨🍃🌸✨ 📝 ✅یکی از تکان دهنده ترین جمله هایی که در فرهنگ بشری گفته شده، جمله زیر از امام علی علیه السلام در یکی از دعاهاي نهج البلاغه است. ✨اللهم اجعل نفسی اول كريمة تنتزعها من كرائمی✨ "خدایا کاری کن که از چیزهای ارزشمند زندگی، جانم اولین چیزی باشد که از من می گیری" ✍یعنی نکند قبل از اینکه جانم را بگیری، شرفم، انسانيتم، عدالتم، و....گرفته شده باشد و تبدیل به یک تفاله ای شده باشم که تو جانم را می گیری. و این همان جمله معروف است که می گوید: ما آمده ایم تا زندگی کنیم و قیمت و ارزش پیدا کنیم؛ نه اینکه به هر قیمتی زندگی کنیم. 📚نهج البلاغه به ما بپیوندید👇👇👇👇 🆔 @tanz_grum 🆔 @clip_grum 🆔 @love_grum
چند لحظه تفکر... کوفیان در سال ۶۱ ه.ق با امام حسین (علیه السلام) و ما در سال ۱۴۴۰ ه.ق با امام زمان (عجّل الله فرجه) امتحان شديم، براستی همراهی امام عجیبیست! به ما بپیوندید👇👇👇👇 🆔 @tanz_grum 🆔 @clip_grum 🆔 @love_grum
بزرگواری تعریف میکرد👇 پدرم در سال چهل از دنیا رفت و من شش ماه بعد از وفاتش بدنیا آمدم ، 🔹در شش سالگی که کمی خواندن و. نوشتن آموختم تازه فهمیدم که آن شعری که پدرم وصیت کرده بود تا بر سنگ قبرش بنویسند مفهومش چیست ( در بزم غم حسین مرا یاد کنید ) 🔸بعدها و در جوانی همیشه کنجکاو بودم که آیا پدرم حقیقتا حسینی بوده ؟؟ روزی در سن حدودا بیست سالگی در کوچه میرفتم که مردی حدودا پنجاه ساله که نامش حسین بود و فهمیده بود من پسر حاج عباسعلی هستم ناگهان مرا در آغوش گرفت و سر بر شانه ام گذاشت و گریست و گریست !!! 🔸وقتی آرام شد راز گریستن خودش را برای من اینگونه تعریف کرد : در جوانی چند روز مانده به ازدواجم گرچه آهی در بساط نداشتم ولی دلم را به دریا زدم و با نامزد و مادر زنم به مغازه زرگری پدرت رفتیم و یواشکی به پدرت ندا دادم که پولم کم است لطفا سرویسی ارزان و کم وزن به نامزدم نشون بده طوری که مادر زن و همسرم متوجه نشوند 🔸از قضا نامزدم سرویس زیبا و‌ بسیار گرانی را انتخاب کرد ، من که همینطور هاج و واج مانده بودم که چکار بکنم ناگهان پدرت گفت : حسین آقا قربان اسمت ، با احتساب این سرویس طلایی که نامزدت برداشت الباقی بدهی من به شما از بابت اجرت بنایی که در خانه مان کردی صد تومان است و سپس (به پول آن زمان ) صد تومان هم از دخل در آورد و به من داد 🔸من همینطور هاج و واج پدرت را نگاه میکردم و در دلم به خودم میگفتم کدوم بدهی؟ کدوم بنایی ؟ من طلبی از حاجی ندارم !! بالاخره پدرت پول طلا را نگرفت که هیچ ، بلکه صد تومان خرج عروسی ام را هم داد و مرا آبرومندانه راهی کرد 🔸گذشت و گذشت تا اینکه بعد از مدتها شنیدم حاجی عباسعلی در سن چهل و یک سالگی پس از آمدن از سفر کربلا از دنیا رفته آمدم خانه خیلی گریه کردم و برای اولین بار به زنم راز خرید طلای عروسیمان را تعریف کردم 🔸وقتی همسرم شنید که حاجی طلاها را در موقع ازدواجمان مجانی به او داده زد زیر گریه و آنقدر ناله کرد که از حال رفت وقتی زنم آرام شد از او پرسیدم تو چرا اینقدر گریه میکنی و همسرم با هق هق اینگونه جواب داد : 🔸آنروز بعد از خرید طلا چون چادر مادرم وصله دار بود حاجی فهمید که ما هم فقیریم ، شاگردش را به دنبال ما فرستاد تا خانه ما را یاد گرفت و چون شب شد دیدیم حاجی به در خانه ما آمده و در میزند ، من و مادرم رفتیم و در را باز کردیم و حاجی بی آنکه به ما نگاه کند که مبادا ما خجالت بکشیم پولی در پاکت به مادرم داد و گفت خرج جهاز دخترتان است 🌹🍃 حواله ی آقا امام حسین علیه السلام است ، لطفا به دامادتان نگویید که من دادم !! تا همسرم این ماجرا را تعریف کرد باز هر دو به گریه زار زدیم که خدایا این مرد چه رفتار زیبایی با ما کرده ، بگونه ای که آنروز پول طلا و خرج عروسی مرا طوری داد که زنم نفهمید و خرج جهاز زنم را طوری داد که من نفهمیدم !!! وقتی این ماجرا را در سن بیست سالگی از زبان حسین آقای کهنه داماد شنیدم فهمیدم که پدرم 🔸 همانگونه که در عزای امام حسین بر سر می زده دست نوازش بر سر یتیمان هم می کشیده ، همانگونه که در عزاء بر سینه میزده مرهمی به سینه درد مندان هم بوده ، 🔸 و همانگونه که برای عاشورا سفره نذری مینداخته هرگز دستش به مال مردم و بیت المال آلوده نبوده و یک حسینی حسینی راستین بوده است .... به ما بپیوندید👇👇👇👇 🆔 @tanz_grum 🆔 @clip_grum 🆔 @love_grum
⚠️ 🌷هرگاه عیبی در من دیدی، به خودم خبر بده نه کسی دیگر را، چون تغییر آن دست من است! کار اولت ثواب دارد و نصیحت است، اما گزینه دوم غیبت است و گناه است. چرا موقعی که چیز منفی در کسی می بینیم، جز خودش همه را خبر می دهیم⁉️ ما شهرت را با صحبت کردن در مورد یکدیگر می دانیم نه با یکدیگر‼️ جمله ای که بر یک هتل نوشته بود شگفت زده ام کرد: اگر سبب رضایتت شدیم از ما سخن بگو و گرنه با خود ما بگو بر خود تطبیقش دهیم تا غیبت از میانمان برود.. نصیحت کن اما رسوا نکن‼️ سرزنش کن اما جریحه دار نکن‼️ بهشت وعده دور از دسترسی نیست اگر بی بهانه خوب باشیم.. به ما بپیوندید👇👇👇👇 🆔 @tanz_grum 🆔 @clip_grum 🆔 @love_grum
بسم رب المهدی 🔸گفتم: اگر در کربلا بودم، تا پای جان، در کنار امام حسین (علیه السلام) می جنگیدم و دفاع می کردم و جانم را نثارش می ساختم... حیف که آن روز نبودم... 🔹گفت: یک‌ حسین(علیه السلام) زنده داریم! نامش مهدی (عجل اللّٰه) است... و هنوز تنها و غریب است! تا کنون برایش چه کرده ای؟ 🔸سکوت، سخت بر زبانم سنگینی می کرد! راست میگوید! امام حسین (علیه السلام) امام زمان کوفیان بود و‌‌ امام مهدی (عجل اللّٰه) ما... ------------------------------- ما هم‌ یک حسین (علیه السلام) داریم! و نیاید آن روزی که همچون کوفیان راهیِ قتلگاهش کنیم... ... به ما بپیوندید👇👇👇👇 🆔 @tanz_grum 🆔 @clip_grum 🆔 @love_grum
✨ از بزرگی پرسیدند فلسفه حرام بودن نگاه به نامحرم چیست؟ گفت : 👀میبینی،میخواهی،به وصالش نمیرسی،دچار افسردگی میشوی! 👈🏻میبینی،شیفته میشوی،عیب هارا نمیبینی،ازدواج میکنی،طلاق میدهی! میبینی ،دائم به او فکر میکنی،از یاد خــدا غافل میشوی،از عبادت لذت نمیبری! میبینی،باهمسرت مقایسه میکنی،ناراحت میشوی،بداخلاقی میکنی!😠 میبینی،لذت میبری،به این لذت عادت میکنی، چشم چران میشوی،درنظر دیگران خوار میگردی! 👈🏻میبینی،لذت میبری،حب خدا دردلت کم میشود،ایمانت ضعیف میشود! میبینی،عاشق میشوی،از راه حلال نمیرسی،دچار گناه میشوی... به ما بپیوندید👇👇👇👇 🆔 @tanz_grum 🆔 @clip_grum 🆔 @love_grum
... اگه بخوایم جواب یه قطره خون یکی از شهدا رو بدیم، باید چی کار کنیم؟! اگه نامه اعمالمون دستشون باشه و یه نگاهمون بکنن، چی جوابشون رو بدیم؟ پس فراموش نکنیم که؛ شهدا ما هستند... به ما بپیوندید👇👇👇👇 🆔 @tanz_grum 🆔 @clip_grum 🆔 @love_grum
چند لحظه تفکر... کوفیان در سال ۶۱ ه.ق با امام حسین (علیه السلام) و ما در سال ۱۴۴۰ ه.ق با امام زمان (عجّل الله فرجه) امتحان شديم، براستی همراهی امام عجیبیست! به ما بپیوندید👇👇👇👇 🆔 @tanz_grum 🆔 @clip_grum 🆔 @love_grum
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔔⚠️ 📝همان هاکه بادست خودنامه ها نوشتندبرای دعوت فرزندفاطمه(ع)به کوفه،چشم شان که به زردی سکه ها وتیزی شمشیرهای ابن زیادافتاد،دلشان لرزید! و تنها گذاشتند نایب علیه السلام رابسادگی!🎪 به ما بپیوندید👇👇👇👇 🆔 @tanz_grum 🆔 @clip_grum 🆔 @love_grum
بزرگواری تعریف میکرد👇 پدرم در سال چهل از دنیا رفت و من شش ماه بعد از وفاتش بدنیا آمدم ، 🔹در شش سالگی که کمی خواندن و. نوشتن آموختم تازه فهمیدم که آن شعری که پدرم وصیت کرده بود تا بر سنگ قبرش بنویسند مفهومش چیست ( در بزم غم حسین مرا یاد کنید ) 🔸بعدها و در جوانی همیشه کنجکاو بودم که آیا پدرم حقیقتا حسینی بوده ؟؟ روزی در سن حدودا بیست سالگی در کوچه میرفتم که مردی حدودا پنجاه ساله که نامش حسین بود و فهمیده بود من پسر حاج عباسعلی هستم ناگهان مرا در آغوش گرفت و سر بر شانه ام گذاشت و گریست و گریست !!! 🔸وقتی آرام شد راز گریستن خودش را برای من اینگونه تعریف کرد : در جوانی چند روز مانده به ازدواجم گرچه آهی در بساط نداشتم ولی دلم را به دریا زدم و با نامزد و مادر زنم به مغازه زرگری پدرت رفتیم و یواشکی به پدرت ندا دادم که پولم کم است لطفا سرویسی ارزان و کم وزن به نامزدم نشون بده طوری که مادر زن و همسرم متوجه نشوند 🔸از قضا نامزدم سرویس زیبا و‌ بسیار گرانی را انتخاب کرد ، من که همینطور هاج و واج مانده بودم که چکار بکنم ناگهان پدرت گفت : حسین آقا قربان اسمت ، با احتساب این سرویس طلایی که نامزدت برداشت الباقی بدهی من به شما از بابت اجرت بنایی که در خانه مان کردی صد تومان است و سپس (به پول آن زمان ) صد تومان هم از دخل در آورد و به من داد 🔸من همینطور هاج و واج پدرت را نگاه میکردم و در دلم به خودم میگفتم کدوم بدهی؟ کدوم بنایی ؟ من طلبی از حاجی ندارم !! بالاخره پدرت پول طلا را نگرفت که هیچ ، بلکه صد تومان خرج عروسی ام را هم داد و مرا آبرومندانه راهی کرد 🔸گذشت و گذشت تا اینکه بعد از مدتها شنیدم حاجی عباسعلی در سن چهل و یک سالگی پس از آمدن از سفر کربلا از دنیا رفته آمدم خانه خیلی گریه کردم و برای اولین بار به زنم راز خرید طلای عروسیمان را تعریف کردم 🔸وقتی همسرم شنید که حاجی طلاها را در موقع ازدواجمان مجانی به او داده زد زیر گریه و آنقدر ناله کرد که از حال رفت وقتی زنم آرام شد از او پرسیدم تو چرا اینقدر گریه میکنی و همسرم با هق هق اینگونه جواب داد : 🔸آنروز بعد از خرید طلا چون چادر مادرم وصله دار بود حاجی فهمید که ما هم فقیریم ، شاگردش را به دنبال ما فرستاد تا خانه ما را یاد گرفت و چون شب شد دیدیم حاجی به در خانه ما آمده و در میزند ، من و مادرم رفتیم و در را باز کردیم و حاجی بی آنکه به ما نگاه کند که مبادا ما خجالت بکشیم پولی در پاکت به مادرم داد و گفت خرج جهاز دخترتان است 🌹🍃 حواله ی آقا امام حسین علیه السلام است ، لطفا به دامادتان نگویید که من دادم !! تا همسرم این ماجرا را تعریف کرد باز هر دو به گریه زار زدیم که خدایا این مرد چه رفتار زیبایی با ما کرده ، بگونه ای که آنروز پول طلا و خرج عروسی مرا طوری داد که زنم نفهمید و خرج جهاز زنم را طوری داد که من نفهمیدم !!! وقتی این ماجرا را در سن بیست سالگی از زبان حسین آقای کهنه داماد شنیدم فهمیدم که پدرم 🔸 همانگونه که در عزای امام حسین بر سر می زده دست نوازش بر سر یتیمان هم می کشیده ، همانگونه که در عزاء بر سینه میزده مرهمی به سینه درد مندان هم بوده ، 🔸 و همانگونه که برای عاشورا سفره نذری مینداخته هرگز دستش به مال مردم و بیت المال آلوده نبوده و یک حسینی حسینی راستین بوده است .... به ما بپیوندید👇👇👇👇 🆔 @tanz_grum 🆔 @clip_grum 🆔 @love_grum
🔔⚠️ 🌴فراموش نکنیم روزهای تلخی را که مال و جانمان از دست اجانب و نوکرهای داخلی آنها مثل ساواک، درامان نبود، فراموش نکنیم روزهایی که میرفت اسیر چکمه صدامیان شویم ولی نجاتمان داد دست رحمت خداوند؛حالا شکرگزارش باشیم با بندگی اش👈«اذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ أَنجَكُم مِّنْ ءَالِ فِرْعَوْنَ» 🌴شکرگزاری🙏، علاوه بر تداوم و ازدیاد نعمت، ظرفیت وجودی و سطح ایمان ما را وسعت میبخشد؛ ↩وبرای بنده این بهترین پاداش است که ظرف وجودش، از یک حوض کوچکی که با کوچکترین مصیبت و تلنگری موج برمیدارد، تبدیل شود به دریایی که با صدها مصیبت و گرفتاری، باز آرام آرام است،⬅مثل خواهر حسین علیهما السلام👈«لَئِن شَكَرْتُمْ لَأَزِيْدَنَّكُمْ» 🌴رودررو قراردادن سنت ها و خرافات باستانی و اجدادی، با معارف و هدایتهای وحیانی و دستورات قرآن، از ملیونها سال قبل در طرح و برنامه ریزی شیطان👹 دیده میشود و هنوز هم سربازان این ملعون(خصوصا در دانشگاه‌ها)، دارند از این حربه پوسیده، استفاده میکنند برای سدّ معارف قرآن👈«تُرِيدُونَ أَن تَصُدُّونَا عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ ءَابَآؤُنَا»👉حالا همین عالیجناب، نه لباسش، لباس سنتی ایرانه، نه خوراک و آداب زندگیش! کلا سرتاپای خونه و زندگیش شده مدل گاوچرونهای نیویورک! اونوقت به قرآن و محرم که میرسه، فریاد ایران ایران سر میده!↔اول خودتو ایرانی کن عالیجناب! بعد..... 😏 به ما بپیوندید👇👇👇👇 🆔 @tanz_grum 🆔 @clip_grum 🆔 @love_grum
💫قبری در مغازه ابن بطوطه : در سفرنامه اش می نویسد: در شیراز سه روز بودم و این سه روز در مسجد جامع شیراز ماندم، مردم در این مسجد اعتکاف می کردند که این مسجد مربوط به ششصد سال قبل است بعد رفتم بازار شیراز چشمم به دکانی افتاد که یک نفر نورانی اهل تقوی ظاهر الصلاح در آن نشسته قرآن می خواند، رفتم نزدیک سلام کردم نشستم او هم پذیرایی کرد، گفتم شما اینجا چه می کنی؟ گفت: من شغلم تجارت است هرگاه مشتری نباشد قرآن می خوانم، نگاه کن فرش‌ها را عقب زد دیدم قبر است، گفت: این گور خودم است، کنار قبر خودم می نشینم برای خودم قرآن می خوانم، قبرم را در مغازه ام قرار داده ام که گول دنیا را نخورم. به ما بپیوندید👇👇👇👇 🆔 @tanz_grum 🆔 @clip_grum 🆔 @love_grum
🔔⚠️ 🎪تمام زمین جمع شدندو بستند آب را به خیمه هایش تا بخشکانند حیات عشق را درهمان بیابان! 🕌کورخواندند که چشم ها جوشید در عشقش و حالا قرنهاست فرماندهی میکندبرتمام زمین،پسرشهیدفاطمه(س)! به ما بپیوندید👇👇👇👇 🆔 @tanz_grum 🆔 @clip_grum 🆔 @love_grum