یه روز تو اتوبوس جامو به یه پیرمرد ندادم یه نگاه معنی دار بهم داشت 🤥 منم موقع پیاده شدن میلنگیدم که عذاب وجدان بگیره😂😂 @tanz_grum

واسه خونمون ماکروویو گرفتیم که توش نون گرم کنیم ؛ بخاریمون ناراحت شد گف داداش باشه... ولی به همون ماکرویوتون بگولباساتون رو هم خشک کنه 😂😂😂  ‌@tanz_grum

چرا کسی تا حالا نگفته بود گل موز انقدر زیباست ؟😍 @tanz_grum

شمام درگیرین؟!!؛!!😂😂😂 @tanz_grum

وقتی مامانم میگه کی این لیوانو شکسته 😂😂😂😂 @tanz_grum

چه خوش سلیقه😃 @tanz_grum

ببین آدمی به چه درجه ای از بیکاری میرسه😂 @tanz_grum

حال و روز کلاسای مجازی😂😂 @tanz_grum

همه ی وسایلمون چند منظوره بود😂 هم لیوان بود هم ساز دهنی و هم اسباب بازی چقدرم با این لیوان ساز میزدیم @tanz_grum

وقتی مجبوری مسافر کشی کنی 😂😂😂😂 @tanz_grum

چه در زیبایی داره این خونه😍 @tanz_grum

✨﷽✨ #اثبات_خدا_به_راحتی ✅مگر می شود این عالم خدایی نداشته باشد ✍پادشاهی بود دهری مذهب. وزیری بسیار عاقل و زیرک داشت.هرچه ادله و براهین برای شاه بر اثبات وجود صانع اقامه می کردند که این آسمان ها و زمین را خدا خلق کرده و ممکن نیست این بناهای به این عظمت بدون صانع و خالق موجود شود و ممکن نیست یک بنایی بدون بنا و استاد و معمار ساخته شود، پادشاه قبول نمی کرد. بنابراین وزیر، بنای یک باغ و درخت ها و عمارتی در بیرون شهر گذارد.بعد از اینکه تمام شد، یک روز پادشاه را به بهانه شکار از آن راه برد.چون چشم پادشاه بر آن عمارت عالی افتاد متعجب شد. از وزیر پرسید این عمارت را که بنا کرده و چه وقت بنا شده است؟ وزیر گفت کسی نساخته، خودش موجود شده است. پادشاه اعتراض شدیدی کرد. گفت این چه حرفی است که می زنی، چگونه می شود بنایی بدون معمار ساخته شود؟ وزیر جواب داد چگونه یک بنایی کوچک بدون معمار غیر معقول است؟ چگونه می شود بنای این آسمان ها و زمین ها و گردش ماه و خورشید و ستاره ها بدون صانع و خالق موجود شده باشد؟ آن وقت پادشاه تصدیق نمود و مسلمان و موحد شد. 📚منبع:داستان هایی از خدا، نوشته احمد میر خلف زاده و قاسم میرخلف زاده، جلد ۱ ‌‌ @tanz_grum