معلمه میگفت فامیلی آدم شغل پدربزرگ آدم رو نشون میده. گفتم یعنی پدربزرگ خالد مشعل، آتشزا بوده؟
از کلاس پرتم کرد بیرون.
#علی_بهاری
@tanzac
🔴 لهجهپرداز: قمي بياموزيم
لاگابام/ سيدمحمدرضا شرافت
كلِ صُبي قرار بو بريم درْ خونِ حسنِ حاج تقيِ بلكِ اين كفترْشُ نشونْمون بده. مام رفتيم ولي هرچي زنگْ درْ خونَشون زديم، مگِ كسي درْ وا ميكِه. منُم زنگ زدِم به گوشيش، بعد سه ربع جواب دادِ بِش میگم «هوی حسنِ کجی رفتی تو؟» میگه «من الان لاگابام. پاش بی اینجی.» من که میدونِسّم آقا اقصّکی گُذُشته بو رفتَه بو، منِم رفتِم گفتم اَ لَجش هرجور شده میرِم و کفترَرو ازش میگیرم. رفتم ماشین از درْ خونه برداشتم راهی شم سمت روستاشون گفتم از جاده قدیم برم، رفتم دیدم آآآ چِنقِه شلوغه، دیدم را نی. دور زدم از جاده جدید برم ییهو دیدم آآآ ماشین خاموش شد، هرچیُم استارت زدم مگه روشن میشه لامصب. دیدم اینتَکی نَمیشه. به هر جوری بو یه مکانیک پیدی کردم، بعد دو ساعت که به ماشین کُییده، میگه «اشَمشِ.» بش میگم «خب خیر سرت از همو اول نَمتونسی بگی؟» دیگه هیچی دیگه، تا بعد ازظُر اسیر ماشین بودم، بعدشم که دیگه دیر بو، آخرشُم نشد برم این کفترَرو بیبینم.
🔻نكات كليدي
آواشناسي: يكي از نكات كليدي و مهم در لهجه قمي چگونگي استفاده از آواي كلام يا زير و بمي صدا (intonation) است. شما هر قدر هم كه با كلمات و ساختار قمي آشنا باشيد، اگر آواشناسي قمي را ندانيد، يك غيرقمي خواهيد ماند و یک غيرقمي خواهيد مرد. به عنوان مثال در فارسي و در يك جمله سوالي آواي كلام از صداي پايين آغاز و به سمت بالا ميل پيدا ميكند. ولي در لهجه قمي و خصوصا در جملات سوالي، آوا از صداي بالا آغاز و به بالاتر ميل پيدا ميكند. به عبارت ديگر با داد شروع و به فرياد ختم ميشود. «من که میدونسّم آقا اقصّکی گُذُشته بو رفتَه بو» نمونهای از فریاد خاموش در این متن میباشد.
نكته: اگر دو نفر غيرقمي براي اولينبار دو نفر قمي را در حال صحبت ببينند، ممكن است گمان كنند كه اين دو در حال دعوا ميباشند و براي جداكردن قميها دست به كار شوند و آنها را در حالي كه مشغول به يك گفتوگوي روزمره ميباشند با سلام و صلوات به اطراف پراكنده كنند.
🔻مخففسازي
بزرگي فرموده است «قمي يكي از مخففترين زبانهاست.» مخففسازي يكي ديگر از نكات كليدي در لهجه مقدس قمي است. مخففسازي گاه در يك كلمه اتفاق ميافتد و گاه يك جمله را به يك كلمه تبديل ميكند. مخففسازي هم مانند آواشناسي قمي سماعي بوده و جز با شنيدن نميشود آن را آموخت.
نكته1: مخففسازي در بيان قمي آنقدر شديد است كه حد ندارد.
نکته2: حذف، سکون، ادغام از موارد مورد استفاده جهت کوتاهسازی در بیان قمی میباشد.
🔻 کلمهها و ترکیبهای تازه
لاگابام: در ميان گاوها هستم
اقَصّکی: مخصوصا، از روی قصد
چِن قِه: چقدر، چرا انقدر
رانی: راه نیست
اینتکی: به این صورت
کُییدن: ور رفتن
[مجله سهنقطه ـ شماره صفر]
#لهجه_قمی
#طنز
@SeNoghteMag
@tanzac
#الوحاجاقا مگه هفتم مهر، ولادت خلیفه ثالث، "رَفَعَ القلم" نبود؟ این صاحبخونهای که رفتم خونش جشن، گیر داده که ماشینم کجاست؟
پاسخ:
- اولا رُفِعَ القلم درسته.
- ثانیا ولادت نه، مرگ خلیفه.
- ثالثا خلیفه ثانی، نه ثالث.
- رابعا نهم ربیع الاول.
- خامسا اون روز، روز به درک واصل شدن عمر سعد بوده و به اشتباه برای خلیفه ثانی ثبت شده.
- سادسا اصلا این ماجرای رفع القلم از بیخ دروغه! از خودشون در آوردن تا به اسم دین کثافتکاری کنن. شما هم ماشین اون بنده خدا رو پس بده تا شکایت نکرده. البته خوب حالشو گرفتی. تا اون باشه از این مجلسا نگیره.
#ابراهیم_کاظمی_مقدم
#عمر_کشون
@tanzac
اگه ایران بخواد با استراتژی تفرقه آمریکا رو بگیره:
- کاتولیکها اونقدر مقام حضرت مریم (س) رو بالا بردن که نعوذ بالله نسبت پدرمقدسی بهش دادن!
+ حاجآقا! ببخشید اگه ارتودکس بد باشه چی؟
- گلابی! بهت میگم اینجا من پدر مقدسم نه حاجآقا! تو سخنرانی اصلی توی کلیسا از این سوتیا بدی میکنمت عروسک پولسکشون!
+ آخ ببخشید. شما همش نعوذبالله میگید و صلوات میفرستید من یادم میره اومدیم تفرقه بندازیم!
- باشه حالا! ولی سوالی که برای این مجلس گفتم بپرس این بود که چطور حضرت مریم (س) که زن هست رو پدر میدونن. اون سوال مال جای دیگهس.
#ابراهیم_کاظمی_مقدم
#عمرکشون
@tanzac
پوتین: بحران اوکراین درگیری سرزمینی نیست، روسیه علاقهای به تسخیر هیچ سرزمینی ندارد. (ایسنا)
وی افزود: خیلی سخته مجبور باشی یه کاری رو که بهش هیچ علاقه ای نداری انجام بدی😔
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
#طنز
@feyzefeyz
@tanzac
ترامپ: بایدن برای حمله به اسرائیل به ایران پول داده است.
نتیجهگیری اخلاقی: از موتوریهای اطراف کاخ سفید جنس نگیرید.
#علی_بهاری
@tsnzac
هنر عشقورزی
🔸اوایل زندگیم اصلا به خانمم توجه نمیکردم. مثلا لباسهای خوشگل میپوشید ولی من اصلا محل نمیذاشتم یا غذای مورد علاقم (آبگوشت قنبیت با استخون بوقلمون) درست میکرد ولی من عین گاندو فقط نگاش میکردم. اینقدر بیمحلی کردم که به مشکل خوردیم. از لج من پویش درست کرد: «دوشنبههای بدون ناهار»
🔸من هم کم نیاوردم و پویش «سهشنبههای چرک» رو راه انداختم. جورابهام رو میذاشتم تو یخچال، با هر وعده سه حبه سیر میخوردم، فلاش تانک نمیزدم و تو سینک وضو میگرفتم. اوایلش خانم خیلی از کارهام بدش می اومد ولی بعد کمکم عادت کرد. بهش گفتم: «چرا دیگه عصبانی نمیشی؟» گفت: «صبر کن. به زودی از فاز «صبر راهبردی» میرم تو مقاومت فعال» یادم رفت بگم ایشون گفتگوی ویژه خبری زیاد نگاه میکرد. خلاصه من هم کم نیاوردم و اینقدر ادامه دادم که خانم زد به سیم آخر و رفت خونه باباش. یه هفته مجرد بودم. صفا میکردم. خونه شده بود مکان کارهای فرهنگی. همش کتاب میخوندم و شبکه چهار میدیدم. این قدر که یه بار مجریه از تو دوربین نگام کرد و گفت: «داداش! ما سفته داریم دست سازمان که ادامه میدیم. تو چته؟»
🔸بعد چند روز، دیدم مجردی سخته. بهش زنگ زدم که برگرده. اولش ناز کرد ولی من عشق و محبت تو وجودم خیلی بالا رفته بود و هر جوری بود راضیش کردم و برگشت خونه. بعد از اون فهمیدم من چون آموزش ندیدهام به مشکل خوردم. رفتم کلاسهای چگونه به همسر خود عشق بورزیم ثبت نام کردم. استادِ کلاس خودش تجربه چهار تا ازدواج موفق داشت. بهمون گفت تو کارهای خونه به خانمتون کمک کنید. من هم تا برگشتم خونه یکی از قابلمههای تمام سیاه رو برداشتم و افتادم با سیم ظرفشویی به جونش. ظرف دو ساعت سفید سفید شد. البته بعد که خانمم اومد فهمیدم تفلون بوده. فشارش افتاد و تا دو ماه با واکر راه میرفت.
🔸رفتم سراغِ گزینه تعریف و تمجید از چهره همسر. روز بعدی که رفتم خونه به خانمم گفتم: «عزیزم امروز یه خانمه اومده بود اداره، قیافهاش کپی تو بود» خانم پرسید: «حالا زشت بود یا خوشگل؟» من هم گفتم: «نه بابا خیلی زشت بود ولی …» دیگه نذاشت جملهام رو تموم کنم. سه ماهه بیمارستانم. دکتر گفته: «اگه داروهات رو به موقع مصرف کنی، کمکم میتونی غیر از مایعات چیزهای دیگه هم بخوری.».
خلاصه عشق ورزی یه هنر محسوب میشه. اگه هنرمند نیستید برید همون فوتبالتون رو ببینید.
همین یادداشت در سایت دفتر طنز حوزه هنری: http://dtnz.ir/?p=319239
#علی_بهاری
#ازدواج
#زناشویی
@tanzac
"سلطان ابوسعید ایلخانی در میان جمع، قاضی عضدالدین را به رقص امر کرد. قاضی ناگزیر رقص کرد.
شخصی گفت: «خواجه رقص به اصول نمیکنی»
قاضی گفت: «من رقص به یرلیغ (حکم و فرمان) میکنم نه به عادت و اصول.»
#عبید_زاکانی
حالا بیبیسی هم به یرلیغ، در حال ابداع دستور جدیدی برای زبان فارسی است وگرنه تا آنجایی که به خاطر داریم انسانها آواره و دربهدر میشوند نه بیجا و آنچه بیجاست نحوه خبررسانی شماست.
@tanzac
اگه موشکهای حماس اینقدر قدرت تخریب داشت، با اون 5000 موشکی که تا حالا زده، الان فضاییها میاومدن اسراییل رو به عنوان آبکش میبردن سیاره خودشون استفاده کنن!
#ابراهیم_کاظمی_مقدم
#جنایات_اسرائیل
#دروغ
@tanzac
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این سند قطعی و جدید ثابت میکند حمله به بیمارستان و قتل عام صدها مریض، کار حماس و جهاد اسلامی بوده.
حتما ویدئو را باز کرده، کامل ببینید و برای دوستانتان هم روشنگری کنید
@tanzac
📌گوترش:
جایز نیست از بیش از یک میلیون فلسطینی در غزه بخواهیم به جنوب بروند و سپس آنها را بمباران کنیم. (اصل خبر)
وی افزود: حتی بعضی از علما فتوا به حرمت می دهند!
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
#شوخی_با_اخبار
@tanzac
«ما با دولت اسرائیل هیچ مشکلی نداریم اما از جنبش حماس برای آزادی خاک فلسطین حمایت میکنیم.»
این جمله از کیست؟
الف) جواد خیابانی
ب) ایرج ملکی
ج) علی شریعتی
د) رجب طیب اردوغان
#علی_بهاری
@tanzac
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اون اخم آخرش دیگه زیادی بود.
@tanzac
اعتراض دانشجویی
🔸بنده نگهبان دانشگاه و در شرف بازنشستگیام. چند وقت پیش رفته بودم از یخچال سلف، کتلتهای کلارا جان، همسر عزیزم رو بردارم. داشتم قابلمه رو درمیآوردم که یکهو سر و صدای دانشجوها بلند شد. یکی داد زد: «سوسکه رو». اون یکی از اون سر سالن داد زد: «غذای منم پشه داره» نگو حشره تو سلف غوغا میکنه. مسئول انجمن داد زد: «نه سوسک میخواهیم نه پشه، با مشت بزن تو شیشه» قیامتی بر پا شد. دانشجوها با صندلی میکوبیدند تو شیشهها. تو پنج دقیقه کف سلف، پر شیشهخرده شد. بچههای حراست هم نبودند.
🔸من هم که احساس تکلیفم هم همیشه درد میکنه، پریدم وسط سلف و داد زدم: «داداش! ناهار رو خوردید یا نصفهکاره ول کردید نعمت خدا رو؟ بعدش هم اعتراضِ چی؟ کشکِ چی؟» یکیشون گفت: «اولا به تو چه پیری! ثانیا غذا رو ببین. جلوی سگ بذاری دیگه تولیدمثل نمیکنه». بهش گفتم: «حالا نه که شما جهاد فرزندآوری دارید» لیوان شیشهای تو دستش رو کوبید رو زمین و داد زد: «جنبش دانشجویی، مرگ بر این پیزوری». بعد یه لیوان استیل از بغل میز برداشت و محکم پرت کرد و اتفاقی خورد تو کله اونی که داشت شعار میداد: «اوس غلام، اوس غلام – برو بمیر والسلام».
🔸دیدم جو، جو اعتراض دانشجوییه، گفتم: «عیب نداره داداش. اعتراض حق شماست ولی راهش این نیست». یکهو یکیشون که کت بلند پوشیده بود پرید روی میز و عینک دودی زد و بلند داد زد: «تمام اون راهها رو ساییدن، ببین همش ماها رو چاپیدن، اونی که گفت بیایی اینجا رو …». گفتم: «داداش! اینجا استدیو زیرزمینی نیست. عرض کردم راه اعتراض این نیست. راهش اینه که … اصلا راهش اینه که … حالا آروم باشید مسئولین یه راه نشونتون میدن». یکهو همه دانشجوها با دستشون بهم علامت تشویق نشون دادن. من هم گفتم: «خواهش میکنم. من متعلق به همه ایرانم. بنده غلام امیرکلایی در جمع شما دانشجوها اعلام میکنم که پشتیبان خواستههای مشروع شما هستم غیر از قضیه سلف.». یکی از دانشجوهای دختر گفت: «باشگاه دخترها هم دو هفته است خرابه.». گفتم: «واقعا متاسفم ولی میتونید خودتون تو خوابگاه عضلاتتون رو بمالید.» یکی از پسرها گفت: «حالا که این قدر پیگیری، دستشوییها چرا همش کثیفه؟». گفتم: «من که مسئولیتی ندارم ولی یه بار اتفاقی طرف دانشکده علوم رفتاری، رفتم تجدید وضو. پسره با ارشد روانشناسی بالینی از سرویس اومد بیرون. یعنی فقط هشت تا کارگر نظافت باید سه روز کار میکردن تا اون سرویس دوباره سرویس بشه. این تقصیر نظام آموزش عالیه؟ آب که قطع نیست. خُب بشورید دیگه».
🔸وسط جر و بحث با دانشجوها بودیم که بچههای حراست اومدن. گفتم: «شما کجا بودید؟ در صحنه نیستید که ماها باید بیاییم دیگه» که یکیشون گفت: «فضولی ممنوع. نشست فرهنگی بود. ناهار هم دادن. شما هم برو سر پستت.» ما برگشتیم نگهبانی و داشتیم کتلتهای کلارا جان رو با زیتون و بربری کنجدی میخوردیم که یکهو تلفن زنگ خورد. برداشتم دیدم رئیس حراسته. گفت: «به علت دخالت در امور حراستی، فعلا تعلیقید.» من هم گفتم خروج با عزت بهتر از موندن با ذلت. اسکل دانشگاه نیستم که تو درگیری فحش بخورم و بعدش تعلیق بشم.
🔸با سینه ستبر، سوار همون پراید کهنه شدم. اومدم خونه کنار کلارا خانم که با همون پنج تومن حقوق زندگی کنیم. البته فعلا کلارا جان گفته خونه نیا. پارک هم یه خرده سرده. ولی به جاش آموزش میبینم که چطور با پنج تومن زندگی رو لاکچری بچرخونم و پنج تا شغل هم واسه جوونها ایجاد کنم.
#علی_بهاری
#طنز
@tanzac
🔴 شوخی جالب با پیامبر
یكى از ياران امام کاظم علیه السلام از ایشان سؤال كرد: گاهى در ميان مردم سخنانى ردّ و بدل مى شود و مزاح مىكنند و مىخندند آیا این کار اشكالى دارد؟ امام(عليه السلام) فرمود: مانعى ندارد اگر نباشد. [اشاره به اينكه به گناه آلوده نشود]. سپس فرمود:
گاه، عرب بادیهنشینی نزد رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مىآمد و هديّهاى به او مىداد، سپس همانجا میگفت: پول هديه را محبّت فرمائيد! و رسول خدا مىخنديد و هر گاه آن حضرت غمگين مى شد، مى فرمود: آن بادیه نشین چه شد؟ اى كاش نزد ما مى آمد [و ما را شاد مینمود].
منبع: اصول کافی، ج2، ص663.
@tanzac
نتانیاهو: ارتش اسراییل بااخلاقترین ارتش جهان است.
🔸وی افزود: به نیرو هوایی سپردم بمب سنگین بندازن زجرکش نشن.
#علی_بهاری
@tanzac
بحران آب؛ خاطره یک نگهبان دانشگاه از شرکت در همایش علمی
🔸سلام به همه خوانندگان عزیز. شرمنده چند وقت در خدمت نبودم. رشت بودم. همایشگاه بود. سخنرانی غَرّایی داشتم. حالا شاید بگید دایی غلام! تو کجا؟ همایشگاه کجا؟ عرضم به حضورتون که تو اتاقک نگهبانی نشسته بودم. یکهو پیامک اومد پیشثبتنام سخنرانی برای همایشگاه آب. عدد یک را ارسال کنید و من هم سریع ارسال کردم. موضوع دقیق همایش، «بررسی بحران آب در جنوب شرق کشور و راهحل آن بر اساس انتقال آب از دریای خزر و خلیج همیشه فارس به فلات مرکزی و مناطق کویری جنوب شرق با نگاهی به ظرفیتهای آبی استانهای شمالی در حل این بحران» بود.
🔸یعنی مجری تا اومد اسم همایش رو بگه وقت استراحت شد. به مسئولش گفتم: «آقا! چرا دارید منِ صحنهسازی جلوه میدید؟ من با دیپلم تجربی زمان شاه که معادل ارشد فلسفه پیام نوره، نگهبانم. درسته کار اجراییه ولی ربطی به آب نداره که. من رو چرا دعوت کردید؟» گفت: «داداش سخنرانی اصلی، هوافضا خونده. هدف ما استفاده از همه مرتبطان به عرصه علمیه. داریم کلهها رو به صف میکنیم بحران حل بشه» نگرانی دیگهای هم داشتم. باید شب رو رشت میموندم. عادت ندارم شب غیر تخت خودم تو تخت دیگهای بخوابم ولی خوابیدم.
🔸صندلیهای جلو رو مسئولین گرفته بودند. ما رفتیم عقب. پَک پذیرایی من، موز و رانی نداشت که من همین جا اعتراض خودم رو اعلام میکنم. یعنی چی آقا؟ دغدغه ذهنی واسه ما، موز و رانی واسه کارمند استانداری؟ از بغلدستیام سوال کردم. گفت: «بعضی از صندلیهای جلو دوبار تو صف پذیرایی وایسادن. موز و رانی کم اومد». سخنران اول رفت بالا و گفت: «بهتره به چاه توالت منازل، تصفیهگر وصل کنیم تا آب شرب درست بشه» داداش تو واقعا فضا خوندیها! تصفیهگر جا نمیشه که. تازه جا هم بشه تو دستشویی بو میگیره. نفر دوم رفت بالا. گفت: «من فوق لیسانس مکالمه عربی دارم و باجناق سخنران اولم و البته برادر کوچیک ایشون» درسته باجناق فامیل نمیشه ولی خوب رفاقت پایدار که میشه کرد. گفت: «مردم ما باید یاد بگیرن بدون آب زنده بمونن. به جاش چایی بخورن» بعد یه پاکت کلهمورچهای کنیایی درآورد و گفت: «هرکی از اینها خواست عدد ۱۲ رو به ۶۹۸۵ پیامک کنه» داداش چی شد؟ آب نباشه که دیگه استخری نیست. استخر نباشه شما کجا زیرآبی یاد بگیری؟
🔸داشتم کیک و آب معدنیام رو میخوردم یکهو گفتن: «مدیتیشن بعدی، حاج غلام امیرکلایی. به افتخارشون!» زهرهام ترکید. به من گفته بودن شرکت کنم نه این که ارائه بدم. رفتم بالا و گفتم: «بسم الله الرحمن الرحیم» اومدم گوشیمو بذارم رو حالت پرواز که یکهو «گنگستر شهر آمل بومه» پخش شد. خواستم قطعش کنم، هول شدم، تِرَک بعدی پلی شد: «اگه ارومیه بشی روت ارس میکشم» همون جا ایده به ذهنم اومد. گفتم: «والا من قرار نبود مدیتیشن داشته باشم.» مجری اومد در گوشم گفت: «حاجی پرزنتیشن منظوره» گفتم: «حالا همون. ما تو نگهبانی پرینت و اینها نمیگیریم. بچهها میرن واحد تکثیر. من سواد درست و حسابی ندارم. اینجا هم واسه موز و رانی اومدم که دوستان زحمتش رو کشیدند ولی یه چیز رو خوب میفهمم. حال منابع آبی خوب نیست. همسایه رو آب ما سد زده. شما هم فقط همایش میگیرید و ناهار میخورید. یه فکری بکنید.»
#علی_بهاری
@tanzac