eitaa logo
طنزک
363 دنبال‌کننده
372 عکس
123 ویدیو
4 فایل
محتوای کانال تولیدی است. از این که عضو می‌شوید، عضو می‌مانید و عضو می‌کنید ممنونیم. برای نقد و نظر، تبادل، پیشنهاد و انتقاد: @alibahari1373 نخستین پست کانال: https://eitaa.com/tanzac/1267
مشاهده در ایتا
دانلود
از پانصد هزار شغلی که ایجاد شده چندتاش اینجاست. @tanzac
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر استاد شجریان و ربنایش نیست، استاد هَرَسیان و ربنایش هست. مومنان روزه‌دار با شنیدن این آوای آسمانی، هرس خواهند شد. @tanzac
وقتی حضرت نوح رفته بود وضو بگیره. @tanzac
فرار مالیاتی 🔶 امروز می‌خوایم درباره فرار مالیاتی صحبت کنیم. فرار مالیاتی یعنی طرف یه لبنیاتی داره تو جنوب تورغوزآباد که کلا روزی ده لیتر شیر می‌فروشه. بگذریم از این که فقط پنج لیترش محصول تلاش‌های ستودنی گاو ماده است، ولی سر سال که میشه میگن واحد شما تجاری‌ه. یعنی مردم بهش میگن «ماست‌بندی اصغر» ولی تو فرم می‌زنن «هلدینگ گاومال» یَک مالیاتی بهش می‌بندن که اون گاو ماده که سهله، اگه همسر و گوساله‌ها هم با هم فعل دادن رو – منظور تولید شیر هست – صرف کنند از پس هزینه‌اش برنمیان. بعد همون مامور محترم مالیات وقتی میره کارخونه خودروسازی بعد از خوردن یه چایی تو دفتر مدیر و آشنا شدن با اهمیت صنعت راهبردی ساخت پراید، میگه: «نه خدایی این‌ها سپر محکم سنگ‌های تحریم‌اند» داداش این‌ها بیشتر بشقاب میوه‌خوری‌اند. سنگ تحریم واسه ما صخره کوهستانه، واسه این‌ها باقلوای کرمونه. بعد هم سوار خودروی شاسی‌بلند صفرش میشه و میره به واحد تجاری بعدی سر بزنه. 🔶 اما فرار مالیاتی متاسفانه در کشور ما دچار بدفهمی شده. یعنی مامور میره در مغازه و انتظار داره طرف هر چی داره و نداره بریزه کف دستش. آقا همه چیز رو که نباید گفت. مثلا پارسال واسه خانم یه سرویس طلا گرفته چشم‌های جاریش دربیاد و امسال به سه برابر قیمت فروخته. این که مالیات نداره. تورمه دیگه، تورم هم بخشی از اقتصاده. حالا ممکنه شما بگی مالیات هم بخشی از اقتصاده. این با اون فرق می‌کنه. الان مثلا بنده شلوار دارم؟ چه سوالیه! تو حمام که طنز نمی‌نویسم. خب شلوار هم فاق داره و هم پاچه. شما پاچه یه خدمت‌گزار رو بگیر بخارون. بعد چند وقت خودت هم خدمت‌گزار میشی. حالا اگه تونستی فاقش رو بخارون. محافظاش چنان می‌خاروننت که کلمه خاروندن بشنوی، خارش بگیری. 🔶 متاسفانه فرار مالیاتی در کشور ما تازگی‌ها چنان سنگین شده که مسئولان می‌خوان از اموات هم مالیات بگیرن. به این صورت که اگه میت قبر بر خیابون داشته باشه، ویو درخت، دو طبقه، همسایه مومنین و مومنات باید دو برابر قبرهای عادی مالیات بده. خب داداش این طوری باشه ملت ترجیح میدن منافق بمیرن. دیندارها تو این دنیا کم فحش خوردند حداقل تو مالیات تخفیف بدید بشوره ببره. والا به خدا. لینک همین یادداشت در سایت دفتر طنز حوزه هنری: http://dtnz.ir/?p=317326
رئیس سازمان پژوهش‌های علمی و صنعتی ایران: در حال ساخت ماهواره آیات با هدف پیش‌بینی زلزله هستیم. پی‌نوشت: اسمش هم بذارید مرتعاش! @tanzac
تعارف نکن آبجی. یه قلاده بنداز گردنش بگو روزی ده بار پارس کنه واست. @tanzac
از خرس ولنتاین تا خرمای ذی‌الحجه 🔶 من، محسن فراهانی، سوگند یاد می‌کنم که در تمام طول زندگی پربرکتم، هرگز روز را به رسمیت نمی‌شناختم. حتا اگر خواستگاری می‌رفتم یا جلسه آشنایی‌ای شرکت می‌کردم، اولین سوالم بعد از پرسش در مورد میزان اعتقاد به ولایت مطلقه مقام معظم رهبری، سوال در مورد این بود که آیا شما ولنتاین و این قرتی بازی‌ها را قبول دارید یا خیر؟ اگر قبول داشت که درجا بای فور اور می‌کردم. اگر نداشت تازه می‌رفتم برای سوال بعدی که اعتقاد به رجعت بود. 🔶 اما نمی‌دانم در این مورد آخری که منجر به ازدواجم شد، ذوق زده شده بودم؟ عشق کور و کرم کرده بود؟ نمی‌دانم چه شد که فراموش کردم این سوال مهم را بپرسم و بعد از پرسش در مورد میزان اعتقاد به ولایت مطلقه مقام معظم رهبری یک راست رفتیم سر انتخاب اسم فرزندان‌مان که شدند آقا بیوک و جوآنا خانم. اسم‌های تورج و نیکولا و صفدر و اسکارلت هم رزرو شدند. 🔶 حالا همسر محترمه کلید کردند که من کادوی ولنتاین می‌خواهم. هرچه می‌گویم همسر عزیزم این رسم‌ها مال بلاد غرب وحشی است به خرجش نمی‌رود که نمی‌رود. می‌گوید پس هدیه سپندارمذگان می‌خواهم. می‌گویم عزیزم ما یک خانواده مذهبی هستیم و هرچه داریم از حب حسین و مسیر کربلا داریم. این رسم‌ها مال دوران طاغوت و غیراسلامی است. می‌گوید پس چرا به مناسبت لیلة‌الاحبک یا همان ذی‌الحجه مذگان چیزی برایم نخریدی؟ . 🔶 خلاصه امشب باید بروم هدیه اسلامیزه شده‌ی ولنتاین را بخرم. به جای خرس گامبالوی قرمز ولنتاین، یک عروسک شیر تعزیه می‌خرم. از آنها که فشارش بدهی بگوید: یا لثارات‌الحسین. به جای قلب نرمالوی قرمز هم کتاب یادت باشد و ریحانه بهشتی را می‌خرم. به جای ادکلن کالوین کلین هم ۱۰۰ گرم عطر تی‌رُز می‌خرم طوری که در جعبه را باز کنی، بوی حرم فضا را پر کند و ناخودآگاه بلند بگویی: آمده‌ام ای شاه پناهم بده. به جای شکلات و کیت‌کت هم از خرمای خاصویی اعلا استفاده می‌کنم. به جای ماگ و قهوه هم مای بارد می‌خرم. به جای جملات انگیزشی یا عاشقانه‌ای که داخل این بطری‌های شیشه‌ای می‌گذارند و مثلا می‌نویسند: برو به سوی عشق، می‌نویسم: حرک زائر. روی جعبه هم می‌نویسم: همسر عزیزم روز عشق بر تو مبارک. از طرف شوهرت محسن، فرزندانت بیوک و جوآنا و در صورت توان تورج و نیکولا و صفدر و اسکارلت. خلاص @tanzac
رئیس جمهور محترم: حتما تورم را کنترل و شرایط را بهتر می‌کنیم. پی نوشت: اگه صبح‌ها نون هم بگیرید دیگه عالیه! @tanzac
تصور من وقتی زنم میگه "تو دستشویی حیوون هست. می‌ترسم" @tanzac
وقتی معلم صدام می‌کرد بیا برگه‌ات رو بگیر @tanzac
به زودی با بحران شوهرعمه‌های زندانی مواجه خواهیم شد. @tanzac
وقتی پسره میگه بذار لباس بپوشم و مامانه میگه نه "همین خوبه. یه سلام میدیم" @tanzac
هم‌بند حجت خدا! یکی از دوستانم چند سال پیش به خاطر پخش شب‌نامه علیه رئیس مجلس وقت، به زندان افتاد. بگذریم از این که یک ماه در حبس بود و وقتی برگشت دو سال خاطره تعریف می‌کرد. بقیه ماجرا را از زبان خودش بشنوید: در زندان با یک امام زمان هم‌بند بودیم! با او در حیاط والیبال بازی می‌کردیم و در بوفه ساندویچ می‌خوردیم. یک روز سر ادعای امامتش شرط‌بندی کردیم. تصمیم گرفتیم یک کار خارق العاده در نظر بگیریم که اگر توانست انجام دهد به او ایمان بیاورم و برایش یک سوسیس‌بندری از بوفه بگیرم و اگر نتوانست او برایم یک همبرگر دستی بگیرد و بی‌خیال ادعاهایش شود. گفت: «من می‌تونم پیش‌بینی کنم غذای امروز چیه؟» گفتم: «خوب چیه؟» گفت: «ماهی سرخ‌کرده با خرما و نون محلی.» گفتم: «داداش اون غذای زندان زاویرا بود و یوسف پیغمبر هم زندانیش بود. اینجا لنگرود قمه و تو داری آب خنک می‌خوری!» گفت: «تو کاری نداشته باش به این کارها. امشب غذا ماهی و خرما و نون محلیه.» گفتم: «خدا کنه. من که خسته شدم از سیب‌زمینی آب‌پز و تخم‌مرغ آشغال» نفس عمیقی کشید و گوشه زندان افتاد به خاک. سر به سجده گذاشت و شروع کرد به مناجات. اشک می‌ریخت و ضجه می‌زد ... @tanzac
می‌شنیدم چه می‌گوید: «خدایا تو رو به حرمت اجداد طاهرینم، تو رو به قداست نبی مکرم اجازه نده این نامردها که من رو مظلومانه زندانی کردن جلوی بیدار شدن این جوون رو بگیرن. خدایا نور هدایتت رو بر قلب پاک این جوون بتابون و این کمترین رو سربلند کن. برحمتک یا ارحم الراحمین» از سجده بلند شد تمام صورتش خیس اشک بود. تحت تاثیر قرار گرفتم. لحظه‌ای در دلم گفتم: «نکنه حق با این باشه. نکنه تا الان درباره‌اش خطا می‌کردم.» متوجه تردید من شد. شال سبزش رو بست به دور کمر و گفت: «نگران نباش. ما اهل بیت بخشنده‌ایم. کسی خطا بکنه دستش رو می‌گیریم و به روش نمیاریم.» گفتم: «خدا حفظ‌تون کنه و به من بصیرت بده.» تا موقع شام، در استرس بودم و نگرانی. نکند در این ایام حرمت حجت خدا را زیر پا گذاشته باشم. بالاخره استرس تمام شد و چشم بصیرتم باز. شام را آوردند: املت گوجه با پیاز! @tanzac
وقتی دوره تبلیغات رو پیش ابوالقاسم طالبی گذروندی. @tanzac
میگن یکی رفته بود دستشویی. وقتی اومد بیرون دیدن باسن خودش رو چاقوچاقو کرده. گفتن: «چرا این جور کردی؟» گفت: «صداش رو واسم می‌بره بالا!» حالا حکایت اینهاست. یارو با خودش ازدواج کرده و از خودش طلاق گرفته! @tanzac
شیر دهه‌هشتادی! @tanzac
یارو سواد سینماییش در حدیه که پردیس احمدیه رو با گوهر خیراندیش اشتباه می‌گیره. بعد نوشته دکوپاژ «پوست شیر» با میزانسش سازگاری نداره. نکشیمون فراستی! @tanzac
حرکت فوق‌ابتکاری و جدید مولوی عبدالحمید @tanzac
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
می‌خواستم نوروز رو تبریک بگم دیدم سحر جعفری جوزانی چیزی واسه تبریک نذاشته.😁😂 ایشالا سال خوبی داشته باشید @tanzac
تحلیل راهبردی شعر بزی؛ نبرد شناختی با ذهن کودکان ابتدا شعر را می‌خوانیم: «بزی نشست تو ایوونش، نامه نوشت به مادرش من بزی تو هستم، ناز نازی تو هستم کوچیک بودم، بزرگ شدم اندازه یه گرگ شدم روزی رفتم به جنگل سراغ خرس تنبل با شاخک‌های تیزم پوستشو از جا کندم ای مادر نازنین به من بگو آفرین، آفرین و آفرین» 🔸«بزی نشست تو ایوونش»: این یعنی بزی خونه مجردی داشته. جدایی بچه‌ها از والدین، سیاست رسمی استکبار واسه فروپاشی نهاد خانواده است. بچه واسه خودش خونه گرفته، با کی میره، با کی میاد؟ اینترنت پر سرعت داره، ایتا و بله هم که باز. دو روز بعد هم با یه بچه برمی‌گرده. 🔸«نامه نوشت به مادرش»: چرا نامه می‌نویسه؟ چرا نمیاد سر بزنه؟ مگه چه قدر راهه از این ور تا اون ور جنگل؟ چون مادر اهمیتی نداره. شما بخون نامه نوشت به مادرش ولی من می‌خونم برای توی کوچه رقصیدن. بچه‌ای که به مادرش نامه ‌می‌نویسه، بزرگ که میشه با پارتنرش تو کوچه می‌رقصه. 🔸«من بزی تو هستم»: من از شما سوال می‌پرسم. چرا یه بچه باید خودش رو به مادرش معرفی کنه؟ دلیل روشنه. چون مادر نمی‌شناسه این رو. اصلا یادش نیست این بچه مال کیه. گذشت زمانی که بزبز قندی فقط با یه نفر رِل می‌زد. الان دیگه گوسفند و بزغاله تو آغل مثلث عشقی می‌زنن. الان سرچ کنید نهضت هرزگی. اونهایی که انگلیسی بلدن یا دوره‌های موسسه ما رو شرکت کردن، انگلیسی سرچ کنن: movement of harzegiesm. ببین چه خبره! 🔸«ناز نازی تو هستم»: عنصر تحریک احساس. می‌دونه تا احساس جوون ما تحریک نشه تحت تاثیر قرار نمی‌گیره. کارگردان فیلم پنجاه سایه خاکستری تو یه مصاحبه گفته بود اون صحنه‌ها رو فقط با هدف تحریک احساس گرفتیم که خب دیگه خیلی تحریک شد! البته این مصاحبه الان دیگه رو سایتش نیست. به محض این که بچه‌های کارگروه سینما دانلود کردن، سازمان سیا سرور رو هک کرد. مبادا پته هالیوود رو بریزیم رو آب. 🔸«کوچیک بودم بزرگ شدم»: چرا باید یه بچه به مادر خودش بگه من بزرگ شدم؟ همه بزرگ می‌شن. نکته داره. چون خیلی از بچه‌ها تو غرب اصلا بزرگ نمی‌شن. کوچیک موندن و همش مجبورن بازی کنن. سرچ کنید: The problem of small children. ما تو موسسه‌مون یه کارگروه داریم که تخصصی درباره بازی بچه‌ها تو غرب تحقیق می‌کنه. به نام کارگروه بچه‌باز. جدا از بچه‌های کوچیک یه سری از بچه‌ها اصلا به دنیا نمیان تو غرب، مستقیم سِقط می‌شن. سرچ کنید: falling of children from mothers stomach. دقیقا همین عبارت رو بزنید. ببینید چه آمارهای وحشتناکی میاره بالا. قبول ندارید؟ سرچ کنید. 🔸«اندازه یه گرگ شدم»: من از شما سوال می‌کنم. بزغاله اگه بزرگ بشه چی میشه؟ آفرین بز پیر. پس چرا این گرگ شده؟ داره کد میده که باباش کیه. این رو بذار کنار تیکه اول که می‌گفت من بزی تو هستم. بزی توئه ولی اندازه گرگ شده. لابد گرگه به بزی گفته به بزغاله نگو "چرا پشمای تنش فره" البته این یه بعدشه. بعد سیاسی هم داره. بز و گرگ با هم دوست‌اند یا دشمن‌اند؟ آفرین دشمن‌اند. ولی اینجا با هم بچه ساختند. چرا؟ چون دو تا دشمن باید با هم صلح کنن اگه منافع آقا شیره تامین بشه. یکهو خبر میاد ایران و عربستان با هم صلح کردن. ما هم که پشت گوش‌هامون مخملیه و این قضیه هم کاملا اتفاقیه. ببین تا کجا رو برات چیده! بعد ما اینجا با تمام قدرت، مهران رجبی رو که یه تنه جلو کل پروژه رسانه‌ایشون وایساده تخریب می‌کنیم. بی‌بصیرتی تا کجا؟ 🔸«روزی رفتم به جنگل، سراغ خرس تنبل»: دقت کنید خودش میره به جنگل. یعنی صبر نمی‌کنه تا اون بیاد و باهاش مقابله کنه. نه، دفاعی در کار نیست، حمله پیش‌دستانه. بعد همین‌ها به پوتین میگن متجاوز. 🔸«با شاخک‌های تیزم، پوستش رو از جا کندم»: اینجا یه ناخن از یه خانم می‌شکنه سه ماه دعوای حقوق بشری راه میندازن. پوست یارو رو کنده، داره با افتخار تعریف می‌کنه. بعد اینجا اکانت بچه‌های ما رو سر دو تا انتقاد می‌بندن. دقیقا تو همین ایام می‌بینید یه سریال پخش میشه به نام پوست شیر. اینجا صحبت از پوست خرسه، اونجا صحبت از پوست شیره. خرس سه حرف داره، شیر هم سه حرف داره. هر دو هم تک‌بخشی‌اند و اتفاقا سر این که کی سلطان جنگل باشه با هم دعوا دارن. باشه اینها اتفاقیه، پشت گوش ما هم مخملیه. بعد دوز خشونت رو ببین. با شاخک‌هاش پوستش رو می‌کنه. یعنی نه تذکر لسانی، نه پیگیری حقوقی. مستقیم اقدام عملی. چرا؟ به خاطر رواج خشونت، عادی‌سازی جنایت، فاز بعدی پروژه ناامن‌سازی. ادامه در فرسته بعد @tanzac
🔸راهکار مقابله: بعضی‌ها میگن چی کار کنیم؟ دو تا راهکار داره: اول روشنگری. من خودم هفده‌ساله بودم روشنگری رو شروع کردم. بعضی کسایی که پای سخنرانی‌های من بودن الان خودشون تو زندانن. جنایت کردن ولی اونجا فعال فرهنگی‌اند. ایشالا عفو می‌گیرن میان بیرون. بعدش هم از کسایی که روشنگری می‌کنن هی سند نخواهید. این‌ها آفت کاره. ببین الان این بزه به مادرش سند داد؟ همه‌اش ادعا. ولی جوون ما هم قبول می‌کنه. از دشمنتون یاد بگیرید. 🔸راهکار دوم که مهم‌تره شرکت تو دوره‌های موسسه ماست. یه دوره دشمن‌شناسی کودک و نوجوان داریم که خودم تدریس کردم، آفلاین با یه فلش ۶۴ و ده تا قصه از خاله شادونه به مبلغ ۱۹۸ هزار تومن همین الان می‌تونید سفارش بدید. @tanzac
وقتی فروش خونه رو به جواد خیابانی سپردی. @tanzac