🗓
طنزیم تاریخ
دیروز در امروز
در سال‌های دور در کشور اسپانیا، یک سرزمین باتلاقی و پست بود که به آن هلند می‌گفتند. در آن زمان فیلیپِ دوم نامی، پادشاه اسپانیا بود.(در تاریخ علت نامگذاری او را احترام به سنت «کپی پیست»می‌دانند.) القصه، فیلیپ چون هنوز با قواعد دموکراسی امروزی آشنا نشده بود و هنوز بشر نمی‌دانست که این حجم وقاحت در انبانش جا می‌شود؛ تنها ابزارش برای حکومت کردن بر مردم، یکسان‌سازی مذهبی، دادگاه‌های تفتیش عقاید، مالیات، شورای خون و مقدار کمی کشتار بود.
فیلیپ که نمی‌دانست می‌توان با ابزارهایی مثل برابری جنسیتی، همجنسگرایی، جایزه صلح نوبل، سازمان ملل متحد، شورای حکام و هلوکاست هم بر مردم حکومت کرد.(چه انتظاراتی دارید! قرن شانزدهم بوده نه قرن بیست و یکم!) از پاپ که از قضا رفیق صمیمی او بود کمک خواست.
پاپ، که آن زمان‌ها به‌جز «برادران بس کنید!» حرف‌های دیگری هم می‌زد، وقتی که دید مردمان بی مقدار هلند، با گسترش عقاید «مارتین لوتر»، پروتستان شده‌اند و دیگر برای خرید بهشت پول نمی‌دهند، حکم تکفیر سه میلیون هلندی را داد. (آن زمان‌ها هنوز کلمات تروریست، زن‌ستیز و یهودستیز ابداع نشده بود و متاسفانه از نظر ادبی دست پاپ تنگ بود.) این شد که هلندی‌های کافر، هشتادسال با اسپانیا جنگیدند تا بتوانند کشورشان را از زیر سلطه خارج کنند و مراتعشان را طوری بسازند که بتواند غرب‌زده‌های سراسر جهان را پذیرا باشد.
این‌گونه بود که انبان آدم‌ها در زمینه وقاحت پُرتر شد اما هم‌چنان دموکراسی اختراع نشد.
🔺علیرضا حیدرزاده جزی🔺
طنزیم|
@tanzym_ir
