عزیز همراهم سلام!
«منابع من»
اگر مطالب «غدیر» را «ادبی»؛ شیرین و «فنی» مینوشتم تراوشات ذهنی نبود؛ بلکه فقط نحوه «نوشتن» ذوقی بود.
مطالعهام از تفسیر «قرآن» و «نهجالبلاغه» و کلمات «معصومین» در مورد «غدیر» بود.
از «الغدیر» علامه غافل نبودم.
از اهل سنَّت:
هیچ مطالعهای شرح «ابن ابیالحدید» را فراموش نکردم.
۲- از «الامامه والسیاسه»ابن قتیبه
۳-از «التاریخ» محمدبن جریر طبری
۴-از «الاستیعاب» محمد ابن عبدالبرّ
۵- از «مسند فاطمه» جلال الدین سیوطی
۶-از «کنزل العمَّال» متّقی هندی
غافل نبودم و به «عشق» آقاجانمون امیرالمومنین تورُّق میکردم و در «مظلومیت» غدیر اشک میریختم و «یادداشت» خود را به صورت «متن» ادبی و به سبکی «نو»؛ خدمتتان ارسال میکردم.
#غدیر
ممنون نگاهتم
✍علی تقوی دهکلانی
@taqavi57
۱۹ مرداد ۱۳۹۹
عزیز همراهم سلام!
«حدیث دلتنگی»
چرا «سردار» ما چفیهاش را در «ناامنترین» صحراهای «جبهه» مقاومت، برای دفاع از انقلاب و «اسلام» پهن میکرد؟
چرا حاج قاسمِ «مقاومت»؛ یکتنه و بدون حق «ماموریت» با همه «تهمتها» برای امنیَّت «ناموس» وطن جنگید؟
چرا نتونستم عکسی پیدا کنم که تنِ«سردار» ایرانی لباسِ «ضد»گلوله ببینم؟
میدانی چرا «آن» همه از «حاج» قاسم مینوشتم و میگریستم؟
به این خاطر که به «یقین» رسیده بودم: «سینه» حاجی عارف ما؛ «لبریز» از عشق «خدا» بود.
او بخاطر صلحِ و «آرامش» جهانِ «اسلام» شبها نمیخوابید.
پاداش هر انسانی است که همانند «حاج» قاسم «جبههها» باشد؛ «خدا» چنین عزیزش میکند.
«وعده خداست»
چشمش «حیا»؛ زبانش «دعا»؛ کلامش فقط«خدا»؛ مرامش برای همه «تسلَّی» بود.
در قول و فعل؛ یادگار «صیاد»، «چمران»، «باکری»، «همَّت» و حاج «بصیرِ» شبهای «تاریک» «نخلستانها» بود.
مرام مردی و «مردانگی» را که از یاران «واقعی» و مجاهدانِ نسل «طلایی» جبههها «آموختم» و دیدم همه را در «رفتار»؛ «گفتار» و «نوشتارِ» سردار «ایران» به تماشا مینشستم.
«جات» واقعاً خالی است «سرباز» وطن، ژنرالِ«عارف»!
#حاج_قاسم_زنده_است
ممنون نگاهتم
✍علی تقوی دهکلانی
@taqavi57
۲۱ مرداد ۱۳۹۹
عزیز همراهم سلام!
«مکتب عاشورا»
مُحَرَّم «امسال»؛ نه تنها ویروس «منحوس» تجمعات «عزای» امام تشنه «لب» را بهم زد؛ بلکه «قلبهای» همه آزادیخواهان عالَم هم «شکسته» است.
«قویترین» ژنرال تمام ارتشهای «جهان» سردار عارف، حاج قاسم سلیمانی؛ «زمینیان» را تنها نهاد و به «جمع» قهقه زنان دیار «مستان» پَر کشیدند.
حیف است در «طلیعه» نوشتار «عاشورایی»؛ از حاج قاسم «عزیز» چیزی ننویسم!
حاجی میفرمود:
«امروز» قرارگاه «حسین» بن علی، «ایران» است.
بدانید: جمهوری اسلامی «حرم» است و این «حرم» اگر ماند، دیگر «حرمها» میمانند.
اگر «دشمن»، این «حرم» را از بین بُرد، «حرمی» باقی نمیماند؛ نه حرم «ابراهیمی» و نه حرم «مُحمَّدی».
ممنون نگاهتم
✍علی تقوی دهکلانی
@taqavi57
۲۵ مرداد ۱۳۹۹
عزیز همراهم سلام!
#مُحرِم_مُحرَّم
سلام بر«حسین»
و مکتب «عشق»!
اِذن «دخول» طلب دارم؛ میخواهم وارد «میقات» عزاداریات شوم.
میخواهم «امسال» پشت درهای «بسته» حسینیهها؛ «اِحرام» «عشق» ببندم و به بلندای همه «آسمانها»؛ «لبیکِ» یاحسین بگویم.
«مکتب» عاشورا، «تعطیلی» ندارد!
«صفا» رفتم؛
«مروه» دیدم؛
«هلهله» طوافِ بین «سینه زنای» حریم «روضه» عباس «وفای» تو را؛
به عالَم و آدم نمیفروشم.
بگذار به من «بخندند»؛
من «دیوانگیام» را «مدیون» روضه سقَّای «بی»دستم...
میخواهم وارد حریم «پاک» نوشتن حَرَم مُحَرَّم شوم!
آقاجانم!
حسین «مظلوم»!
اجازه بفرما...!
تا از دستان «قلم» شده «علمدار» عاشقت «مدد» بجویم!
سقَّای «ادبِ» دشت «عطش» را، قَسَم می دهم به دستِ «جدا» شده حاج قاسم «سلیمانی»
تا از خدا بخواهد «دستم» بگیرد که از «مُحَرَّمِ» «خونِ» خدا؛ «بنویسم».
ممنون نگاهتانم
✍️علی تقوی دهکلانی
@taqavi57
۲۶ مرداد ۱۳۹۹
عزیزهمراهم سلام
«خونِ خدا»
سیر در «آفاق» و «انفُس» نمودم؛ همه را «فقیر» دیدم.
به یقین رسیدم که همه «مخلوقات» باید بگویند:
ما همه «عدمهاییم» و هستیها «نما»
تو «وجود» مطلقی «هستی» ما.
مخلوق خدا «قدرتی» از خود ندارد.
خدمت «قرآن» رفتم آیه «تطهیر» را دیدم؛ «اشک» در چشمانم «جاری» شد!
خدایا!
چگونه «قرآن» را از جانب «خدا» دانستند؛ و به آیه:
«إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ»
«اعتراف» کردند و «دانستند» که خدا میفرماید:
«خدا هرگونه پلیدی را از اهلبیت(پیامبر) برطرف نمود»؛
ولی از «اطاعت» خون «خدا»؛ سرباز زدند و «حُجَّت» خدا را نه تنها؛ «تنها» نهادند؛ بلکه «سر» نازنینِ عزیزِ «زهرا» را هم، از «بدنش» جدا نمودند؟
خدایا ما را بیدین «نمیران»!
ممنون نگاهتانم
✍️علی تقوی دهکلانی
@taqavi57
۲۶ مرداد ۱۳۹۹
عزیز همراهم سلام!
«ما ملتِ امام حسینیم»
آرام آرام «کتیبهها» بیرون میآید:
باز این چه «نوحه» و چه «عزا» و چه «ماتم» است؟
بیش از ۳۰۰ هزار شهید، بچه مادران ایران بودند.
«غمنامه» ندانند؛
میخواهم «عاشقانه»ها برای نسل «سوم» و «چهارم» بیان نمایم.
بگویم: «سوریه» زنده است؛ گرچه در داغ حاجی❤، کباب شدیم.
«خانطومان» هنوز صدای لبیک یا «حسین» برپاست.
این ایام، امام به «کربلا» میآید؛ چون در «امارات» دین «وارونه» شده؛ «خُولی» و «سَنَان» علیه اسلام توافق بستند.
صدای «زینب» به «بیروت» نمیرسد.
«عباس» وفا از «آب» گُذر کرد؛ چون «نسل»کُشی «شیعه» علی را؛ قوم «صهیون» کلید زده است.
همه «شهدا» برای «اقتدارِ» اسلام عزیز بود.
مزار «شهیدان» رفتید؟
پس گوش کنید: شاید حسین حسین را بشنوید.
حالا دم از مذاکره باشمر بزنند!
آقای روشنفکر!
«شمرِ» دیروز، مُرد...
دیگر «حُجَّت» خدا در «کربلا» سر بُریده نمیشود؛ مُذاکره با «یزید» همه جا «حسینیان» را سر میبُرَد.
«یزید» تو «کاخ سفید» نشسته دستورِ قتل «سرباز» ایران را به «حرمله» داده.
«دست» حاج قاسم به «خون»خواهی «مُحرَّم» بر «زمین» افتاد.
ادامه دارد...
ممنون نگاهتانم
✍علی تقوی دهکلانی
@taqavi57
۲۷ مرداد ۱۳۹۹
عزیز همراهم سلام
«ما ملتِ امام حسینیم»
«۲»
شعر «محتشم» جگر میسوزاند:
از «آب» هم «مضایقه» کردند کوفیان....
«یزید» در کاخ «سفید» برای «محو» اسلام «نعره» میزَنَد.
«حسین» علیهالسلام به «سینه» زدن ما احتیاج ندارد.
«هیهات منّا الذِّله» خونِ «خدا»، عزّت اسلام است.
حسینِ سر«جدا» در هر «زمانی» به لبیک ما «احتیاج» دارد.
یادت نرود «مدافعان» دیروز جبههها: بصیر؛ باقری؛ خرازی؛ همت؛ حاج عباس بابایی به «مکه» نرفت؛ چون حسین «زهرا» از «مکه» بیرون آمده برای حفظ «عظمتِ» اسلام؛ اسلام در «خطر» بود.
«فرمانده» ۸سال دفاع از «شرف» و «ناموس» ملت؛ حاج مهدی جعفری، «ماههای» متوالی در جبهه میماند تا اسلام «ذلیلِ» استکبار نشود.
امروز اساسِ«دین»، مورد «حمله» واقع شده است.
به عاشورا «قسم» پسران «ابنزیاد» اهل «مذاکره» نیستند، دمکرات یا جمهوریخواه
«دست» حاج قاسم «جبههها» را دیدی؟
دستِ «عباس» در کربلا، برای «رفع» تحریمها «جدا» شد.
علمدار «لشکر» خدا در «کربلا» با مذاکره، «امان»نامه هم میگرفت؛ باید شاهدِ «ذبح» اسلام میبود.
دست حاج قاسم❤️ ما، برای «دست»گیری این ملت «جدا» شد.
قصدِ «تجزیه» ایران دارند.
«فرزندان» حرمله به «انگشتر» دستِ نوعروس ایرانی هم «رحم» نمیکنند.؟
ادامه دارد...
ممنون نگاهتانم
✍️علی تقوی دهکلانی
@taqavi57
۲۸ مرداد ۱۳۹۹
عزیزهمراهم سلام!
«ما ملتِ امام حسینیم»
«۳»
جِن ومَلَک بر آدمیان، «نوحه» میکنند.
دلِ آدم تا خاتم گرفته؛ ماه «عزای» اشرف اولادِ «آدم» در راه است.
باز این چه «شورش» است که علیه «اسلام» به راه انداختند؟
کربلای«۶۱» هجری؛ «آب» تحریم بود.
یقیناً تحریم «مالی» هم بودند؛ «تحریم» تسلیحاتی که جای خود دارد.
ولی امامِ «آزادگان» بر سرِ «رهایی» اسلام و «استقلال» مسلمین؛ اهل «مذاکره» نبودند.
رابطه «اسلام» و «استکبار» رابطه «گرگ» و«میش» است.
امروز «بهانه» دارند که «شیعه» حسین بن علی، «سانتریفیوژ» میچرخاند.
آیا آن «روز»، امام تشنه «لب»، در دشتِ «عطش» هم سانتریفیوژ داشت؟
«السَّلام عَلَی الْمَنْحُورِ فیالوَرَی»
حُجَّت «خدا» از پشت؛ «گردن» زده شد که چرا میخواهی در جهان، «احکام» اسلام را «اجرا» کنی؟
تو مگر نمیدانی جهان، «کدخدا» دارد؟
کدخدای (آن روز) در کاخ «شام» بود و امروز در «کاخ» سفید.
همه چیزشون «شبیه» بهم است.
اینا «انگلیسی» بلدند؛ اونا زبان «دنیا» را بلد بودند.
به خون امام «حسین» قَسَم، ماهیَّت «استکبار» هیچ فرقی در هیچ «دورهای» باهم ندارد.
باید «قوی» شد؛ وگرنه «گردن» میزنند.
ادامه دارد...
ممنون نگاهتانم
✍علی تقوی دهکلانی
@taqavi57
۲۹ مرداد ۱۳۹۹
عزیز همراهم سلام!
«ما ملتِ امام حسینیم»
«۴»
عباس من!
برای «بچههای» در خیمه؛ «آب» بیاور!
«آمریکا» خوب میداند: «علمدار» کربلا زنده است.
برا همین ۱/۲۰ «بامداد» سرباز «ایران» را ترور میکند.
چون خوب «فهمید»: هر «روز» عاشورا و هر نقطه از «زمین»، کربلاست.
شمر، «عباس» را؛ بیشتر از هرکس «دیگر» میشناخت.
«پنتاگون» هم، از «سردار» سلیمانی «عجیب» ترس داشت.
حاج قاسم در کاخ «کرملین» نمازش «قضا» نشد.
امَّا همانند بعضی از روشنفکر «نمای» واداده؛ هرگز بسوی کاخ «سفید» نماز نخواند.
چون «شیعه» تکبیرهالاحرام نمازش؛ «هیهات منا الذِّله» است.
از «امام» تبعیَّت میکند و «تبعیَّت» ماموم از امام، «واجب» است.
«مَشک» عباس در «فرودگاه» بغداد به «زمین» افتاد.
چون «دست» علمدار «شیعه»، آنجا افتاده.
«مَشک» تشنه است تا برای اصغرهای جهان «اسلام» آرامش بیاورد.
«رُبابها» در خیمه خُفتهاند.
شعار «اکبر» و «اصغر» در بدرقه «حاج» قاسم «جبههها» یکی بود:
در راه «مبارزه» استکبار؛ «ما راینا اِلاَّ جمیلاً»
کشته میشویم؛ ولی «ذلَّت» نمیپذیریم؛ چون «فرمانده» فرمود:
«ما ملتِ امام حسینیم»
ممنون نگاهتاتم
✍علی تقوی دهکلانی
@taqavi57
۳۰ مرداد ۱۳۹۹
عزیزهمراهم سلام!
«منزلِ آخر»
خدایا «شاهدی» که چقدر واژه، «منزل» به «منزل»، قلبم را میسوزاند.؟
یا «بقیتَالله» عفو بفرما! خدایا! ما را مورد «امتحان» سخت قرار نده!
«حُجَّت» خدا از این «منزل» به اون «منزل» تا رسید به سرزمین «کربُ» و«البلا»
عزیز همراهم! جگر گوشه «بتول» از بی«یاوری» از «قفا» حُلقوم بُریده شد.
«فراموش» نکنیم: «حُجَّت» خدا و «یاران» و منسوبین به «او»، تشنه «آب» نیستند؛ تشنه «یارند».
مَشک «علمدار» از بییاوری؛ چون از هر سو «احاطه» شد؛ بر زمین «افتاد».
آن وقت که «تنهایی» برادر دید صدا زد: «هل من رُخصه»
هل من ناصر؛ فریاد «تنهایی» است؛ نه «فریاد» تشنگی
«عزادارانِ» سیدالشهدا!
حاج «قاسم» و یارانش، رفتند تا «عَلَم» اقتدار اسلام و «ایران» بر زمین نیفتد.
امروز خیمه «جهانِ» اسلام؛ «تشنه» یار است. «سانتریفیوژ» بهانه است؛ اصل «عاشورا» نشانه است. مواظب «نفوذ» باش!
«حُسینیان»! ایران «خیمه» اسلام است.
«عمود» این خیمه «زده» شود؛ حاج قاسم فرمود:
نه حرم «ابراهیمی» داریم و نه حرم «مُحَمَّدی»...
نگذاریم حرملهها برا اقتدار «موشکی» و محور «مقاومت» جهانِ اسلام، «نعره» پیروزی بکشند؛ که اگر «بَکشند»، «یادگار» زهرای «خلقت» سر بُریده شود.
#لبیک_یا_حسین
ممنون نگاهتانم
✍علی تقوی دهکلانی
@taqavi57
۱ شهریور ۱۳۹۹
عزیزهمراهم سلام!
«من حُجَّتِ خدایم»
خلیفه رسول خدا و وارث امامت، از جانشینِ «بلا» فصل خاتم انبیا هستم.
نَسَبم چون «خورشید» در میان «آسمان» میدرخشد.
پدرم، «یگانه» مولود «کعبه»؛
«مادرم» یگانه کوثر «هستی» است.
در «سجدههای» نماز جدَّم رسولالله در «سنین» کودکیام بر شانههای ملکوتی «رحمتِ» عالَمِیان مینشستم.
«خُلق» عظیم «خِلقت»، سجده را «طولانی» میفرمود تا «حسین» او، از عرش شانه «نبوَّت» بر روی «فرشِ» خانه «عصمت» پایین آید و دل «عُصاره» همه انبیا «آرام» شود.
حال، «یزید» بن «معاویه» بن «ابوسفیان»؛ نَوِه «هندِ» جگرخوار، خود را «امیرالمومنین» خوانده و «اسلام» را وارونه «جلوه» میدهد.
«حلال» خدا «حرام» و «حرام» خدا را «حلال» میخواند.
من پسرِ زهرای «آفرینشم»؛ فقط و فقط برای «اجرای» امر به «معروف» و «نهی» از منکر و اقامه «احکام» اسلام «ناب» محمَّدی، «قیام» نمودم و در سرزمین «کربلا» ساکن شدم.
#لبیک_یا_حسین
ممنون نگاهتانم
✍علی تقوی دهکلانی
@taqavi57
۲ شهریور ۱۳۹۹
عزیزهمراهم سلام!
#عقیله_بنیهاشم
مصدرِ «فصاحت»،
خیمهگاه «بلاغت»،
اوجنشینِ قُلِّه «انسانیت»،
انسانِ «رها» شده از تمام «قیود»،
علی بن ابیطالب💚
«دختری» دارد بنام «زینب» که برای «پدر» که «معجزه» خلقت است؛ «زینت» است.
سرِّ «نی» در نینوا میماند اگر «زینب» نبود!
کربلا در «کربلا» میماند اگر «زینب» نبود!
در چهار «سالگی» کتک خوردن مادر دیده☑️
تا «۲۹» سالگی «شقشقیه» امام خود «شنید» و خانه نشینی خلیفه بلا «فصل» رسول خدا را با حسرت «نگریست»☑️
غمِ سرِ «شکافته» پدر را در سحرگاه «۱۹» رمضان در سینه «پنهان» کرد.
صدای «نَفَس» نَفَسِ «برادر»، انگار لختههای جگرِ «خواهر» را، درون «تشت» میریخت☑️
در «کربلا» شمر را دید که روی سینه «برادر» نشست و «رگهای» نفس «امام» زینب را میبرید.
بعد کربلا جملهای گفت:
تمام «خیمهگاه» اُموی «بهم» ریخت:
🌹ما رایتُ اِلاَّ جمیلاً🌹
هرچه «زجر» کشیدم زیبا بود؛ چون برای «اعتلای» دینِ «خدا» بود.
#لبیک_یا_خامنه_ای
#لبیک_یا_حسین_است
ممنون نگاهتانم
✍️علی تقوی دهکلانی
@taqavi57
۳ شهریور ۱۳۹۹