"هیچ چیز بوی کتاب نمیشود."
🌱
بوی کتاب، بوی دنیایی است که در هر ورق آن، هزاران زندگی پنهان است. بویی که با هر نفس، خاطراتی دور را به یاد میآورد، همچون بوی خاک بارانخورده که در هوای تازه صبح به مشام میرسد. بوی کتاب، بوی کلمات است؛ کلمات بیپایانی که همچون دانههای باران در دل ذهن میبارند و آسمان افکار را پر میکنند. این بو ، بویی از دیروزها و فرداهاست. بویی که نمیتوان در هیچ چیز دیگری یافت.
🌱
وقتی کتابی در دست میگیری، انگار که با یک دنیا در حال گفتوگو هستی، دنیایی که با هر صفحه، از افکار و احساسات نویسنده بیرون میآید و در روح تو جای میگیرد. بوی کتاب یادآور آن لحظات ناب است، زمانی که در سکوت شب با هر کلمه به دنیای دیگری پا میگذاری و به گمشدههای خود در آن سفر میکنی.
🌱
هیچ چیز بوی کتاب نمیشود، کتابها زندهاند. آنها نفس می کشند فکر میکنند و زندگی میکنند. در میان صفحاتشان، همیشه چیزی هست که در دنیای واقعی از دست دادهایم؛ یک قطعه آرامش یا یک قطعه معنا، یک قطعه از خودمان که گم کردهایم.
🌱
«هیچ چیز بوی کتاب نمی شود»
✍طراوت
دوست داشتید این کانال ها رو یک سری بزنید. قشنگه. گاهی تصاویر دلنشین یا جملات قشنگ رو ازینجا برمیدارم... البته گاهی ها😉 بقیه رو خودم قلم میزنم یا خودم عکاسی می کنم😍
https://eitaa.com/Bagh_Chay
https://eitaa.com/photob
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏝آرامش اول صبحی
🎧با صدا گوش کنید
اول صبح هایی که منتظرم ماشین بیاد و حرکت کنم به سمت محل کارم.. اما گنجشک پر نمیزنه
#دهاتمون
تو را دوست نمیدارم به خاطر خویش
لیکن دوستت دارم تا چهره زندگی را زیبا کنم ..
#نزار_قبانی
چشم به راهی، قصهای است که دل را هزار بار به بازی میگیرد. انتظار، مثل نسیمی است که گاهی آرامش میدهد و گاهی طوفان میشود.
اما بدان، این حال عجیب تو، خود شعری است که هنوز کامل نشده؛ هر لحظهاش بیتی است که از دلت جاری میشود. شاید این چشمبهراهی، پلی باشد میان تو و چیزی که سزاوارش هستی. صبر کن، دل آرام... شاید پشت این انتظار، طلوعی باشد که دلت را روشن کند.
❤️
✍طراوت
طراوت
چشم به راهی، قصهای است که دل را هزار بار به بازی میگیرد. انتظار، مثل نسیمی است که گاهی آرامش میده
من که شاعر نیستم عزیز، اما این شعر زیبا تقدیم شما
🌱🌹
گاهی گمان نمی کنی ولی خوب می شود
گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود
گاهی بساط عیش خودش جور می شود
گاهی دگر، تهیه بدستور می شود
گه جور می شود خود آن بی مقدمه
گه با دو صد مقدمه ناجور می شود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است
گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود
گاهی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست
گاهی تمام شهر گدای تو می شود…
گاهی برای خنده دلم تنگ می شود
گاهی دلم تراشه ای از سنگ می شود
گاهی تمام آبی این آسمان ما
یکباره تیره گشته و بی رنگ می شود
گاهی نفس به تیزی شمشیر می شود
ازهرچه زندگیست دلت سیر می شود
گویی به خواب بود جوانی مان گذشت
گاهی چه زود فرصت مان دیر می شود
کاری ندارم کجایی چه می کنی
بی عشق سر مکن که دلت پیر می شود
🌹☘
چند روز زندگی در قابهای بیپایان کلاسهای مجازی
🌱
صبح که هنوز خواب از پلکهایم کنار نرفته، صدای زنگ هشدار گوشی بلند میشود. یک جرعه چای نیمهگرم، نگاهی خسته به تقویم و بعد، آغاز ماراتن کلاسهای مجازی. از ساعت ۸ صبح تا ۹ شب، زندگیام در قابهای کوچک مربعی میگذرد؛ جایی که تصویرها گاه واضح و گاه تار، اما صداها همیشه پر از قطع و وصلی.. هر کلاس، قصهای جدا دارد. تلاش دانشجوها برای ورود و مشکلات همیشگی صدا.. و من، گوشهای از این دنیای دیجیتال، مینویسم، گوش میدهم و گاه به چشمان خودم در گوشه صفحه خیره میشوم. بین کلاسها، چند دقیقهای که برای استراحت داریم، بیشتر شبیه یک وقفه برای نفسگیری است تا استراحت واقعی. نیمنگاهی به گوشی، نگاهی به ساعت، و دوباره بازگشت به همان مربعها. عصر که میشود،حس میکنم مغزم مثل لپتاپم داغ کرده و شاید هم کمی هنگ کرده است. این کلاسها، اگرچه از راه دورند، اماگاهی بهطرز عجیبی نزدیکند. انگار از این سوی دنیا به آن سوی دیگر، همهمان در یک اتاق کوچک مجازی جمع شدهایم در اتاقی با سقف نامرئی. و حالا، ساعت ۹ شب است. صفحه خاموش میشود، اما صدای استادها همچنان در گوشم میپیچد. لیوان چای نیمهگرمم را نگاه میکنم؛ همانقدر سرد که صبح بود. و من، خسته به فردایی دیگر فکر میکنم؛ به یک روز جدید در این دنیای مجازی.
✍طراوت
چند وقته مطالعاتی دارم انجام میدم درباره تاثیر گناه بر قلب و مغز انسان. برای خودم به چیزای جالبی رسیدم..
سوال اصلی که منو وادار کرد به این مطالعات این بود که خداوند در قرآن اورده بر قلب هاشون مهر زدیم.. آیا این مهر زدن جنبه علمی هم داره یا نه؟ اصلا چطوری میشه اثبات کرد.
یافته های خودم رو با شما به اشتراک میذارم
✍....
#علمقرآن
#علمعصبشناسی