✳️كارها به عهده ى كسانى است كه در وقت كمتر به شكل بهتر از عهده ى آن بر مىآيند. تقسيم بندى مشاغل با اين اصل همراه است، در حالى كه خود شغل ها ملاك افتخار نيست و عمل ملاك ارزش نيست. ⬅️مهم عاملهايى است كه عمل را مىسازد و مهم نقشى است كه در پس هر شغلى پنهان است.
❇️عرفان دينى با هدايت و شكر و تمحيص و بلاء و با معرفت و محبت و عمل و بلاء و عجز و اعتصام همراه است، در حالى كه عرفانهاى ديگر با رياضت و تمركز و استناد به پير و توجه مرشد. و همين است كه خاستگاه و جايگاه و اهداف و روش اين دو متفاوت است.
✳️ خيال نكنيم اين روحى كه در يك مرحله تسويه و خلقت كامل به انسان دميده مىشود، همان جنبشى است كه در چهار ماهگى در رحم مادر به كودك دست مىدهد. اين نفخ روح پس از بلوغ و تسويه و براى كسانى است كه خدا را انتخاب كردهاند واز غير او بريدهاند، كه درآيه آخر سوره مجادله آمده است: «لاتَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَومِ الْآخِر يُوادُّونَ مَنْ حادَّ اللَّه وَ رَسُولَهُ وَ لَو كانُوا آبائَهُم او اخْوانَهُم اوْ عَشيرَتَهُمْ اوُلئِكَ كَتَبَ فى قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ وَ أَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِنْهُ». اينهايى كه از غير حق بريدهاند با اين روح، مؤيَّد مىشوند.
💠ارزش عمل مربوط به هدف و انگيزه و بينش تو از آثار و روابط آن است كه اين همه بر شكل عمل هم اثر مىگذارند.
⏺مشكل ما در اينجاست كه نمىخواهيم از نعمتهاى دنيا و امكانات آن، چيزى به دست بياوريم و نمىخواهيم با اين مركبها به جايى برويم، وگرنه به نعمتها دلبسته نمىشديم و حساب مىكرديم كه با داشتن و يا از دست دادن با كدامين زودتر مىرسيم؛ كه براى حركت ما دو پاى شكر در هنگام دارايى و صبر در هنگام گرفتارى هست. پس ديگر چه رنجى داريم و چه مرگى داريم. آنجا كه با شكر و صبر مىتوان رفت، آنجا كه اگر از پاى افتادى و ناتوان شدى، تازه با عجز مىتوان رفت، ديگر چه حرفى داريم و چه منطقى داريم. آخر راه آنجا آغاز مىشود كه ما تمام مىشويم.
🌺صراط مستقيم، راه نزديك، راه ميان بر، همين عبوديت و اطاعت است، نه عبادت، نه رياضت، نه خدمت به خلق و نه شهادت. شهادتى كه از امر او الهام نگيرد و خدمتى كه از او مايه نگيرد و رياضتى كه از او نباشد و عبادتى كه نشان او را نداشته باشد، بر باد است. كُلُّ امْرٍ ذى بالٍ لَمْ يُبْدأ بِبِسْم اللَّهِ فَهُوَ ابْتَر. آنچه نشان او را بر خود ندارد، دم بريده است، ناقص است، بىارزش است. آنچه از او نشان گرفت، معنى دارد، حتى اگر جمع كردن پشكلها و پاك كردن بينى يتيمى باشد.
🌿هنگامى كه او از اين ولنگارى و رهايى و هرز شدن، نجات پيدا كند و شكل بگيرد، تازه آن وقت به مذهب رسيده و به دين، به اسلام دست يافته است. وقتى او از آزادى، آزاد شود، عبد بشود، تازه اول راه اوست.
مذهب اصيل راه انسانى است كه يافته باشد بايد حركت كند و بايد از آزادى و وسعت تبخير، به شكل گرفتن و به عبوديت برسد و رسالتها را به گردن بگيرد؛ چون نيازهايى در پيش است كه بخارهاى هرز را، به شكل گرفتن دعوت می کند.
💠آيا شما در موضوع خلافت و امامت تحقيقى داشتهايد؟ و آيا دليل بر خلافت بلافصل حضرت على فقط همين «من كنت مولاه» و يا «تارك فيكم الثقلين» است. اگر دليل همينهاست چرا حضرت رسول با صراحت از خلافت نگفت و چرا حضرت على را نصب نكرد و كار را يك سره ننمود تا اين همه مشكل و درگيرى پيش نيايد؟
براى نجات از اين همه تشكيك تاريخى و مزاحم، راه همان است كه ملاك انتخاب خليفه و رسول مشخص شود و روش انتخاب مشخص شود. آن وقت تمامى حرفها و برخوردهاى رسول، وضع خليفه و تكليف امت را مشخص مىنمايد كه رسول (ص) آن جا كه مىخواست با صراحت كار را يكسره كند و قلم و دوات را طلب نمود، متهم به هجر و هذيان شد. باز هم با اعراض خود، كار را مشخص كرد و براى آنها كه بخواهند، مشكلى باقى نگذاشت، همان طور كه فاطمه (س) و ابوذر و عمار در تمامى مراحل زندگانى على، كار و راه و امر او را مشخص مىنمودند و ابهامى باقى نمىگذاشتند.
مشكل اينجاست كه ما از اين همه آيات و توبيخ و سرزنش و نفاق و عصيان و طغيان، چشم مىپوشيم و به قداست و پاكى خلفا و تمامى صحابه روى مىآوريم و باكى نداريم كه رسول خدا را عامل طغيان و عصيان قلمداد نماييم كه با وفات او همه به ستارههاى هدايت بدل مىشوند و راهنما مىشوند.
🔸هركس به اندازهى ظرفيت خود بايد آب بردارد و به تشنه كامان برساند. گرچه آن كه سقاست و مشك و تشكيلات دارد، مسؤوليت زيادترى دارد.
🌿در بينش اسلامى عمل و شغل ملاك ارزش نيست؛ كه عملها را با عاملها و انگيزههايش مىسنجند؛ كه: «كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِه»؛ هر كس عملش بر طبق نيّتى است كه به عمل شكل مىدهد.
💠«يا ايها الذين آمنوا اصبرا و صابروا و رابطوا». آنجا كه يك دسته هستند، اصبروا و آنجا كه دستهها شكل مىگيرند، صابروا و در نهايت پيوند و مرابطه و از داخل هماهنگ ساختن و رابطه برقرار كردن دستور كسانى است كه تقوا و فلاح و رويش مىخواهند.
💠هر مكتبى سه مرحله تبيين و دو دستگى و درگيرى را ناچار دارد. ابراهيم موسى و عيسى و محمد در مرحله تبيين، آزادى مىدهند و امان مىدهند و كلام خود را مىرسانند. و سپس با تماميت حجت و ظهور كفر صفها مشخص مىشود و قتال شكل مىگيرد. و اين قتال و درگيرى عين رحمت و محبت است و همچون عذاب حق است كه نشان رحمت و عنايت اوست و همين كه پاك شدى به درجات بهشت راهت مىدهند و كدورتت را مىشويند و حتى تورات و انجيل از اين پيمان قتال نشانهها دارد.