eitaa logo
مباحث تربیتی
236 دنبال‌کننده
3 عکس
26 ویدیو
1 فایل
نظام تربیتی سوالات تربیتی منابع تربیتی تربیت کودک و بالغ
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿براى به دست آوردن سرمايه ‏ها و استعدادهاى انسان، دو راه هست: 👈يكى مقايسه باموجودات ديگر و 👈ديگرى نيازها. هر نياز نمايانگر يك استعداد بلكه استعدادهايى است. همان‏طور كه نياز غذا نمايانگر معده و روده ‏ها و رگ‏ها و سلول‏هاست، همين طور نياز امنيت و يقين و آزادى و اعتراف و نجوا و مقبوليت و و و نمايانگر استعدادهاى عظيمى هستند. امنيت نمايانگر فكر است و يقين نمايانگر عقل و آزادى نمايانگر اراده و اعتراف نمايانگر وجدان و ... چون تفكرات، آرامش مى ‏خواهند و عقل و سنجش، يقين و انتخاب و اراده، آزادى و وجدان، نجوا و اعتراف ..
🌿چرا رشد كنيم؟ چون استعدادش را داريم.و چون نيازش را داريم وگرنه گرفتار بحران احتكار و تراكم استعدادها خواهيم شد و بيچاره نيازهاى عظيم. كسانى كه گندم‏ها را به خاك مى ‏سپارند، آنهايى هستند كه وسعت خسيس زمستان را فهميده ‏اند و نيازهاى عظيم را شناخته ‏اند و مى ‏خواهند گندم‏ها را زياد كنند. آنها كه راه دراز و وقت كم را فهميده ‏اند، مجبورند كه خود را زياد كنند و رشد بدهند.
🌿🌿تمام الماس‏ها و نفت‏ها و طلاها و نقره ‏ها و تمام زمين و حتى تمام بهشت قيمت يك لحظه ما نيست. ما در يك لحظه مى ‏توانيم بيش از زمين و بيش از بهشت به دست بياوريم. مى‏توانيم به رضوان و لقا دست بيابيم، كه:«رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ اكْبَرُ » اما در يك عمر به پشيزى قانع شده ‏ايم و خوشحال هم هستيم. درست مثل اينكه طبيبى كه در هر ساعت، هزار تومان مى‏ تواند به دست بياورد، يك سالش را به صد كيلو ذرت بفروشد، زهى زهى تجارت.
🌿تمام الماس‏ها و نفت‏ها و طلاها و نقره ‏ها و تمام زمين و حتى تمام بهشت قيمت يك لحظه ما نيست. ما در يك لحظه مى ‏توانيم بيش از زمين و بيش از بهشت به دست بياوريم. مى‏توانيم به رضوان و لقا دست بيابيم، كه:«رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ اكْبَرُ » اما در يك عمر به پشيزى قانع شده‏ايم و خوشحال هم هستيم. درست مثل اينكه طبيبى كه در هر ساعت، هزار تومان مى‏ تواند به دست بياورد، يك سالش را به صد كيلو ذرت بفروشد، زهى زهى تجارت.
🌿اينها زندگى و مرگ را با همين معيار مى ‏سنجند، اگر زنده‏ اند و اگر مى‏ ميرند، به خاطر همين زياد شدن است. زندگى ‏شان تلاوت تكرار نيست و مرگشان، گم شدن و از دست رفتن و خودكشى نيست. انسان بايد انتخاب كند؛ چه زيستن را و چه مردن را. و در انتخاب دنبال رجحان‏ها و اهميت‏ها و ضرورت‏هاست.
🌿كسى كه عاشق حق شد، عاشق خلق مى‏شود، كه: عاشقم بر همه‏عالم كه همه عالم از اوست. و اين عشق مى‏شود زيربناى مبارزه و امر به معروف و نهى از منكر.
🌿آنها كه با اين روش‏ها به تفكراتى در درون خود رسيده ‏اند و تفكراتى در هستى شروع كرده ‏اند و از رقابت استعدادها به كار انسان پى‏برده‏اند كه حركت است نه رفاه، هنگامى كه به آيه ‏هايى مى ‏رسند كه جهت حركت هستى را نشان مى ‏دهد؛ «الَيْهِ يُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ‏ »، «الى‏ رَبِّكَ الْمُنْتَهى‏ »، «إِنَّ إِلَى‏ رَبِّكَ الرُّجْعى‏ »، برداشت ‏هايى مى ‏كنند كه ديگران از آن عاجز هستند.
🌿آنچه صبر و سازندگى و عمل را پايه مى‏گذارد، ايمان است و حب اللّه است، كه: «وَالَّذينَ آمَنُوا اشَدُّ حُبَّاً للّه‏ ».
🌿آنچه با قانون‏هاى حاكم بر هستى و حاكم بر انسان هماهنگ و مطابق باشد و به رشد اينها بينجامد، حق است. حق ثابتى است كه ثبات مى ‏دهد.
🌿. آنها كه تفكر كرده ‏اند و يافته ‏اند كه داده ‏هاى حق و سرمايه ‏ها ملاك افتخار نيست و همچنين سودها ملاك افتخار نيست، بلكه نسبت سود و سرمايه ملاك است و مقدار كوششى كه روى سرمايه ‏ها شده، مربوط به‏ انسان‏ است‏ و افتخار اوست‏ و سعى‏ انسان‏ براى ‏اوست، از اين آيه‏ «لَيْسَ لِلْانْسانِ الَّاما سَعى‏ »، به عمق و شكوه و عظمتى مى ‏رسند و اين آيه بر آنها نورهايى مى ‏پاشد.
🌿 درست است كه علم من و ثروت من زياد شده اما خودم چى؟ من اسير اينها شده ‏ام و مغرور به همين ‏ها و اين اسارت و اين غرور علامت حقارت و كم شدن من است. اگر امير بودم، اگر بر اين همه حاكم بودم، اگر زياد شده بودم، من اينها را به راه مى ‏انداختم، اينها مى ‏شدند پاى من، نه بار من، اينها مى ‏شدند پل من، نه سنگ راه من.
🌿كسانى كه در روش تربيت فكر كرده و يافته ‏اند كه انسان كسى است كه از سطح غريزه بالاتر آمده و در حد وظيفه زندگى مى ‏كند و يافته‏ اند كه كشش غريزه ‏ها تا چه حد است و يافته ‏اند كه براى آزادى از غريزه ‏ها به نيروى عظيم‏ترى احتياج است و به قدرت بزرگ‏ترى نياز هست و بايد عشق گسترده ‏ترى باشد تا عشق به دنيا و مال و قدرت و جمال و ... را كنترل كند و يافته ‏اند كه عشق‏ها و علاقه ‏ها نتيجه شناخت‏ها و معرفت‏ هاست؛ چون هنگامى كه ما چيزى را شناختيم و فهميديم كه فلان منفعت و يا فلان زيبايى را دارد، دنبالش مى ‏افتيم و برايش سر و دست مى ‏شكنيم. و باز يافته‏ اند كه شناخت‏ها و معرفت‏ها نتيجه تفكرها و سنجش‏ها و مقايسه ‏هاست، اينها هنگامى كه به اين آيه برخورد مى ‏كنند چنان سرشار مى ‏شوند و چنان به عظمت‏هاى حق و احاطه او پى مى ‏برند، كه بايد خودت ببينى اين آيه ‏ها با آنها چه مى‏كند. «قُلْ انَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ انْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى‏ ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا ». مى‏ بينيد كه قرآن خط اول رشد انسان را تفكر معرفى مى‏كند
🌿و قرآن به ما ياد مى‏ دهد كه اگر مى ‏خواهيد در يك جامعه فاسد كارى شروع كنيد، بايد از تفكر شروع كرد و بايد از بنياد آغاز كرد و آن هم در يك زمينه‏ اى كه حس كنجكاوى و طلب حقيقت و حقيقت جويى، تفكر انسان را آزاد و پاك بگرداند. و بايد با اين روش، بر روى يك دسته با دو خصوصيت طلب و تسليم كار كرد و با اقليت صالح و مصلح سر و كله زد. بايد اينها را آگاهى داد و بايد در دل اينها خدا را بزرگ كرد. «قُمْ فَأَنْذِر وَ رَبَّكَ فَكَبِّر ». و همين كه خدا در دل‏ها بزرگ شد، رُجزها هجرت خواهند كرد و از رجزها هجرت خواهد شد، كه‏ «وَ الرُّجْزَ فَاهْجُر » و البته در اين راه بايد شكيبا بود و به خاطر پروردگار و مربى هستى شكيبايى به خرج‏ داد تا كارها درست شود؛ «وَ لِرَبِّكَ فَاصْبِرْ ».
🌿تنها با كسانى كار كن كه دو صفت‏ طلب‏ و تسليم‏ را دارا باشند؛ «انْ تُسْمِعُ الَّا مَنْ يُؤْمِنُ بِآياتِنا فَهُمْ مُسْلِمُونَ‏ ».
🌿يافتم داده ‏ها بازدهى مى ‏خواهند و از هر كس به اندازه ‏ى سرمايه ‏اش‏ سود مى ‏گيرند و هنگامى كه يافتم كه هنگام پاداش، نسبت‏ها را در نظر مى ‏آورند، و هنگامى كه يافتم حتى نسبت‏ها و سعى ‏ها را و عمل‏ها را با هدف مى ‏سنجند، در اين هنگام ‏ها به رضا و خشنودى مى ‏رسم و در هر كلاسى درسم را مى ‏خوانم؛ چون دو پا براى رشد ما هست: بهره ‏بردارى براى حق در هنگام دارايى‏ها (شكر) و به پاى باطل نچسبيدن در هنگام ندارى ‏ها (صبر).
🌿با اين ديد، كار انسان مى‏شود حركت و رشد. مى ‏شود حركت به سوى عالى ‏تر. بايد پرسيد چه كسى عالى ‏تر از انسان است و برتر از او؟
🌿مغرور، يا به سرمايه ‏ها و دارايى ‏هايش، به فكر و عقل و ثروت و قدرت و علمش مى ‏نازد و يا به بازدهى و سودهايش.
🌿نقش انسان بهره ‏بردارى به خاطر رفاه نيست، بلكه نقش او خلافت اللَّه است و خلافت حاكم بر هستى است؛ يعنى بهره ‏بردارى از نظم و قانون و هماهنگ كردن اين بهره ‏بردارى با هدف و به خاطر رشد.
🌿كار هر كس با سرمايه ‏اش‏ هماهنگى دارد. اگر من در خودم پنجاه تومان سراغ داشته باشم، به شلغم فروشى رو مى ‏آورم. اما اگر ميليون‏ها سرمايه‏ در خودم ببينم، ناچار به كارهاى بزرگ‏ترى رو خواهم آورد. 👈 سرمايه ‏هاى‏ من با چه كارى هماهنگ است.
🌿ما از رقابت وتضاداستعدادهاى انسان مى ‏يابيم كه كار انسان حركت است و اين است كه حتى خوردن و خوابيدن و رفت و آمدهايش بايد حركت باشند. بايد تحرك باشند، نه تنوع؛ كه تحرك پله ‏ها را زير پاگذاشتن است و تنوع در يك پله چند جور ايستادن. اكنون كه كار انسان حركت است، ناچار اين حركت جهتى دارد و محركى دارد. جهت حركت ما چه چيز مى ‏تواند باشد؟ آيا جهتى پايين ‏تر از ما يا برابر ما يا عالى ‏تر؟
🌿 هنگامى كه كار انسان حركت و رشد بود، انسان هر چيز را با اين ملاك مى ‏سنجد. دوستى ‏ها و دشمنى ‏ها، قطع ‏ها و وصل ‏ها، شغل ‏ها و هدف ‏ها و ...
🌿اجتماعى كه مغز و قلبش گرفتار است، فكر و روحش عليل است، نمى‏توان برايش لباس قشنگ و وسايل قشنگ و مدرن و تكنيك پيشرفته درست كرد؛ چون اين تكنيك پيشرفته با اين فكر مسموم و قلب آلوده، جز به نابودى و هلاكت ما خدمت نمى ‏كند، جز تيغ دادن در كف زنگى مست نيست!»
🌿 تركيب‏ معرفت با نيروهاى درونى و احساسات و عواطف و غرايز انسانى باعث تبديل آنها مى‏شود. 👈شهوت مى ‏شود محبت خدا و 👈يأس و نااميدى مى‏شود انقطاع و آزادى. 👈و ريا و خودنمايى مى ‏شود پنهانكارى، كه تو نمى ‏خواهى عامل انحراف و بت مردم باشى و در چشم و گوش آنها بنشينى.
🌿تلقى ما از خدا و درك ما از او با توجه به مفهوم‏ نامحدودى و بى‏مانندى‏، آسان مى‏شد. ما مى‏ توانستيم احساس كنيم كه نامحدود با تمامى پديده ‏ها حضور دارد، در حالى كه با حدود آنها محدود نيست.
🌿او در وجود تمامى پديده ‏ها حضور دارد و از حدود آنها جداست. هنگامى كه مى ‏گويى در هست، ديوار هست، سنگ هست، درخت هست، من هستم، در تمامى اينها هست (به معناى «فعل» نه هست به معناى اسم) اشتراك دارند. و اين است كه اعتقاد به هستى هر چيز، همراه با اعتقاد به حضور خداست. خدا را با حدود درخت و سنگ و ديوار محدود نكن كه بگويى سنگ خداست؛ و ديوار خداست؛ او در وجود اينها حضور دارد.🌿