سکونتی هرچند کوتاه
هرانجا که دوست بودت هم زیباست
منزل حاج قاسم بیت الزهرا یی که سالیان سال فاطمیه دوم و حاجی برگزار میکردن..
شهید گمنامی که دفن هستن راوی توضیح میدادن
حاج قاسم قبل اینکه وارد حسینیه بشن حتی موقع روضه اول میرفتن پیش شهید بعد سکنت میگزدین در روضه
در کرمی هم خونه خود حاجی...
فائض.🇵🇸
ما فقیرانی هستیم که خدا با حُب حسین آنها را غنی کرد :)
عجلو به اغوش الله...
تتلو رو تحویل دادن بچه های اطلاعات از صب با ریکا پریل و سیم ظرفشویی افتادن به جونش ولی نقاشی هاش پاک نمیشه🗿
خب خب
از هرچه بگذریم از حاجت دهنده شهدا کرمان نمیشه گذشت
میگن در عالم رویا دیدند که عبدالمهدی گفت انقدر سرم شلوغه برای حاجت روایی که یه سید بالا سرمه یه سید پایین پام که کارا حل کنیم... 🙃
شهیدی که وقتی حضرت اقا امدن کرمان گلزار شهدا چندین بار رفتن کل گلزار هر بار ایستادن سر مزار عبد المهدی...
💛❤
#سفرنامه
#معرفی
شهدای ساداتی که سیره عاشقی جدشون و در پیش گرفته و راهرو دلبری حضرت رب پیش رفتند
البته شهید برهانی وسطشون تک پسر مادرش که عاشقانه فدا شد
شهید برهانی و رفیقشون عقد اخوت بستن و تو یک ساعت شهید و تو یک ساعت تفحض و در یک زمانم در خانه ابدی ارام گرفتند
مرام رفاقت تا شهادت همینقدر همراهانه..
#سفرنامه
#مجتمع_آسمانی_ها
برو بچ خراسان و مشهد رفتید کرمان حتما برید سر مزار شهید علی شفیعی قسمت بالایی گلزار و اوایلش..
شهیدی که تک پسر بی بی سکینه بود...
سه ماه از شروع زندگی عاشقانه اش شروع شد که به ندای حق لبیک گفت
این شهید عاشق امام رضا بودن و اخرشم به صورت اشتباهی که نمیشه گفت دعوتی اقا جسدشون میره مشهد بعد برمیگرده کرمان..
مادر شهید فرمودن اگر کسی به پسرم بگم که به جاش میره پابوس اقا امام رضا زیارت و سه بار به حضرت ابوالفضل قسمش بده منه مادرو لعنت کنه اگه حاجتشو نداد..
#ایرویایِجمیل
#سفرنامه
و اما... ارام دل حاج قاسم
شهید ماهانی شب رفتیم خونشون یه عبادتگاه داشتن یه عطر خاصی که با دریچه نور قلب بازی میکرد احاطه داشت اتاقو
ایشون یه برادرم دارن که کنارشون دفن هستن برادرشون شهید محمود ماهانی 16ساله از برادر اموزش میدید ولی زود تر شهید شد
این شهید علی ماهانی اروم قلب حاجی بودن
حاج قاسم فرمودن وقتی فشار های روحی جانم و در عذاب داشت فقط نگاه کردن به چهرش ارومم میکرد
یه نکته قشنگ دیگه حافظ قرانم بودن..
شهید عارفی که راه رسم سلوک و عرفان معشوق را در حیطه عمل جامه می افکند..
لغات همراهی نمیکنند در وصف ارامشی که سر مزارشون و خونشون قائل بود..
و هرکس وصل معبود شد ارامشی در میان موج های تلاطم معشوق به او عطا کرد.. ❤🌹
#سفرنامه
#دلخواه
#خودنویس