طراحی مذهبی و توضیحات علمی
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ پی
امام حسن، فرزند گرامی امیرالمومنین امام علی (علیه السلام)، سرور جوانان [1] بنا به روایت مشهور بین شیعه[2] و اهل سنت،[3] در شب نیمه ماه مبارک رمضان، سال سوم هجرت در شهر مدینه دیده به جهان گشود.
لقبهای ایشان عبارتند از: سیّد، زکی، مجتبی و تقی.[4]
مدت امامت آنحضرت شش ماه و سه روز به طول انجامید و در سال 41 هـ.ق بین او و معاویه صلحنامه امضا شد.[5] پس از اجرای صلح، امام حسن(علیه السلام) به مدینه مراجعت نمود و مدت ده سال آخر عمر شریفش را در آنجا ساکن بود.[6]
تاریخ نویسان درباره امام حسن مجتبی(ع) فضایل و مناقبی را ذکر کردهاند که برخی از آنها چنین است:
1. نامگذاری امام حسن از سوی خداوند
جابر بن عبدالله میگوید: هنگامی که حضرت زهرا امام حسن(ع) را به دنیا آورد، به امام علی(ع) گفت: «برایش نام انتخاب کن». علی(ع) فرمود: «من در نامگذاری این فرزند بر پیامبر خدا پیش نمیگیرم». قنداقه امام حسن را خدمت رسول الله(ص) آوردند و گفتند: یا رسول الله! برایش نام انتخاب کن. پیامبر فرمود: «در این نامگذاری بر خدای متعال سبقت نمیگیرم». پس خدای متعال به جبرئیل وحی فرستاد که محمد(ص) صاحب فرزند شد، به جانب وی برو، تبریک بگو، و به او بگو که علی نسبت به تو مثل هارون نسبت به موسی است، پس نام فرزند هارون را بر وی بگذار. جبرئیل بر پیامبر(ص) فرود آمد، تولد فرزند را از جانب خداوند بر وی تبریک گفت و گفت: خدای متعال فرمود: «نام مولود فاطمه را به اسم پسر هارون نامگذاری کن». پیامبر فرمود: «نام پسر هارون چیست؟» جبرئیل گفت: شبر. پیامبر(ص) فرمود: «زبان ما عربی است!» پس جبرئیل در جواب گفت: «او را حسن نام بگذار» و پیامبر نام حسن را برایش برگزید.[7]
2. امام حسن؛ سرور جوانان بهشت
جابر از پیامبر خدا(ص) نقل میکند: «هر کس خواست سرور جوانان بهشت را ببیند، پس به چهره حسن بن علی نگاه کند».[8]
3. هیبت و ابهت امام حسن، هیبت رسول خدا
ابن علی رافعی از پدرش، از جدهاش زینب دختر ابی رافع، نقل میکند: حضرت فاطمه با دو پسرش حسن و حسین(ع) خدمت رسول خدا(ص) رسید ... و فرمود: «این دو پسرانت هستند، پس چیزی به ارث و یادگار آن دو را بیاموز»، پیامبر(ص) چنین درباره آنها فرمود: «حسن، هیبت و ابهت مرا دارد. اما حسین دارای جود و بخشش و شجاعت من است». مؤیّد این روایت، روایتی است که محمد بن اسحاق نقل کرده است؛ کسی در شرافت بعد از رسول خدا(ص) به حسن بن علی نرسیده است. وی میگوید من در مسیر مکه خود شاهد بودم که امام حسن از مَرکبش پایین آمد و پیاده میرفت از همراهانش کسی نماند، مگر اینکه او نیز از مرکبش پیاده شد، حتی سعد بن ابی وقاص هم پیاده شد و در کنار حضرت راه میرفت.[9]
4. امام مجتبی؛ شبیهترین مردم به رسول خدا
از انس بن مالک نقل شده است: کسی در شباهت به رسول الله مانند حسن بن علی نبود.[10]
5. زهد و عبادت امام حسن
امام حسن مجتبی(ع)؛ عابدترین، زاهدترین و با فضیلتترین مردم زمانش بود و زمانی که عازم حج میشد، با پای پیاده میرفت و گاهی هم پا برهنه. امام حسن زمانی که یاد مرگ می کرد میگریست و هنگامی که به یاد قبر و قیامت میافتاد، اشک از چشمانش سرازیر میشد.[11]
6. بذل و بخشش در راه خدا
امام مجتبی(ع) اهل جود و بخشش بود و در میان مردم به این خصلت معروف بود. روایات فراوان در اینباره آمده است؛ علامه مجلسی صاحب کتاب «بحار الانوار» از «حلیة الاولیاء» نقل میکند: «امام حسن(ع) دو بار تمام زندگیاش را در راه خدا بین مستمندان تقسیم کرد».[12]
مشابه اینگونه روایات و دهها آیه قرآن که درباره فضایل و مناقب اهل بیت و امام مجتبی وارد شده، فراون است و به همین مقدار درباره آنحضرت اکتفا میکنیم. درباره فضیلت و شخصیت امام حسن(ع) همین مقدار بس که آنحضرت از اهل بیت(ع) است، کسانی که خداوند پلیدی را از آنان دور کرده و آنان را پاک و مطهر گردانید،[12] و از کسانی است که رسول خدا(ص) به اتفاق آنان با نصارای نجران مباهله کرد.
پی نوشت :
[1]. تهذیب الأحکام، ج 6، ص 39
[2]. الارشاد ج 2، ص 5
[3]. الاصابة فی تمییز الصحابة، ج 2، ص 176
[4]. إعلام الورى بأعلام الهدی، ج 1، ص 402.
[5]. همان، ص 403.
[6]. إعلام الورى بأعلام الهدى، ج 1، ص 411
[7]. همان.
[8]. همان، ص 412.
[9]. بحارالأنوار، ج 43، ص 338
[10]. الأمالی، ص 178
[11]. بحارالأنوار، ج 43، ص 339.
[12]. احزاب، 33
طراحی مذهبی و توضیحات علمی
امام کاظم (علیه السلام) : خمس مالتان را بدهید تا رزق شما حلال شود، سپس فرمود: این كلام سختى است كه ج
خمس یکی از فرایض و واجبات دین اسلام است. قرآن مجید در بیان اهمیت آن، ایمان را با آن پیوند زده است و می فرماید: «بدانید آنچه را که سود می برید، یک پنجم آن ،برای خدا و رسول خدا(صلی الله علیه و اله) و خویشاوندان او و یتیمان و مسکینان و در راه ماندگان است، اگر به خدا ایمان دارید و ...[1]»
قرآن مجید آیات مربوط به توحید و معاد و نبوت را مکرر و مفصل ذکر کرده است. اما تنها آیات محدودی را به بیان احکام اختصاص داده است، به طوری که مشهور است، تعداد آیات الاحکام در قرآن پانصد مورد است و اگر آیات متکرر و یا متداخل را کم کنیم از این مقدار هم کمتر می شود.[2] در حالی که احکام و مسائل فقهی مطرح در هر یک از فروع دین خیلی بیشتر از این است . به همین جهت فقهای همه مذاهب اسلامی سایر احکام و دستوراتی را که در آیات قرآن نیامده است را از روایات معتبر از پیامبر اکرم( صلی الله علیه و اله) و ائمه معصومین (علیهم السلام) استفاده می کنند.
پس با توجه به گستردگی فقه از یک سو و وجود روایات متعدد از ائمه معصومین (علیهم السلام) در همه موضوعات فقه از سوی دیگر ،اگر در قرآن مجید برای مساله ای مانند خمس تنها یک آیه وجود داشته باشد ، موضوع غریبی نیست، و سایر احکام آن را می توان از روایات معتبر ائمه معصومین (علیهم السلام) استفاده کرد. کما این که در مورد حکم واجباتی مانند روزه یا حج فقط سه الی چهار آیه در قرآن ذکر شده[3]، یا به واجبات نماز ،ارکان ،شرائط و...آن که بسیار هم اهمیت دارد در آیات قرآن اشاره ای نشده است و همه مذاهب اسلامی این مطالب را از روایات استفاده کرده اند. در عین حال تنها آیه مربوط به وجوب خمس که در سوره انفال آمده است بسیار گویا و از دلالت خوبی بر خوردار است.
مرحوم علامه طباطبائی ره در تفسیر این آیه می فرماید: «غنم» و «غنیمت»، به معنای رسیدن به در آمد از راه تجارت و یا صنعت و یا جنگ است[4] و مورد آیه اگر چه غنیمت جنگی است ولی مورد و مصداق نمی تواند مخصص معنا باشد[5]. پس معنی آیه عام است و از ظاهر آیه چنین بر می آید که حکم مورد نظر مربوط به هر چیزی است که غنیمت شمرده شود هر چند غنیمت جنگی گرفته شده از کفار نباشد مانند معادن و گنج و مرواریدهای که با غواصی از دریا بدست می آید و ... امام جواد (علیه السلام) فرمود: غنائم و فوائدی (هر گونه سود و در آمدی) که به شما می رسد پرداخت خمس آن واجب است. بعد حضرت آیه ی خمس را تلاوت فرمودند.[6]
با این که در آیه فقط از غنائم صحبت شده است امام (علیه السلام) در تفسیر آن «فوائد» را نیز اضافه فرمودند. مرحوم علامه طباطبائی می گوید: ... این که خمس مختص به غنائم جنگی نیست از اخبار متواتر (زیاد و فراوان) استفاده می شود.[7]
اما "ذی القربی" به معنای نزدیکان و خویشاوندان است و در این آیه منظور، نزدیکان رسول خدا( صلی الله علیه و اله) و یا به طوری که از روایات قطعی استفاده می شود خصوص اشخاص معینی از ایشان است.[8]
ما فلسفه ی پرداخت خمس و تخصیص نصف آن به سادات:
پرداخت خمس ممکن است علل و حکمت زیادی داشته باشد که در این جا به بعضی از آنها اشاره می کنیم
1. در هر جامعه ای رهبر و امام آن جامعه برای احیاء دین خدا و پیاده کردن احکام اسلام و پیشبرد نظام و کشور هزینه هایی دارد که باید تامین شود. پیامبر اسلام(صلی الله علیه و اله) و بعد از او امامان معصوم (علیه السلام)و در زمان غیبت فقهاء شیعه که جانشینان ائمه (علیهم السلام) می باشند نیز به عنوان رهبر جامعه اسلامی همواره دارای هزینه های مختلفی از جمله کمک به مستمندان، ساخت مسجد، تجهیز سپاه و کار های خیر دیگر بوده اند که با پرداخت خمس این هزینه ها تأمین می شود. ائمه (علیهم السلام) فرموده اند: خمس کمک ما در پیاده کردن دین خدا است.[9]
2. خمس وسیله ای برای رشد و کمال انسان محسوب می شود با ادای خمس به قصد قربت و بریدن از دنیا نیز وظیفه اش را انجام داده و خود را از گناهان پاک نموده و به سوی کمال ترقی می کند، امام رضا (علیه السلام) می فرمایند: ان اخراجه (خمس) مفتاح رزقکم و تمحیص ذنوبکم. «پرداخت خمس کلید جلب روزی و وسیله آمرزش گناهان است» [10]
۳. طیب و طاهر شدن زندگی مسلمانان ، امیرالمؤمنین امام علی (علیه السلام) فرمود: «هلك الناس فى بطونهم و فروجهم لانهم لم یؤدوا الینا حقّنا» ، مردم بخاطر اینكه حقّ ما را نمى دهند غذا و آمیزش آنان ناپاك شده و سبب هلاكت آنان مى شود.[11]
پی نوشت :
[1] سوره ی انفال آیه 41.
[2] کنز العرفان ص 29.
[3] کنز العرفان ص 179 و ص 242.
[4] ترجمه تفسیرالمیزان، ج 9، ص 118.
[5] ترجمه تفسیرالمیزان، ج 9، ص 120.
[6] وسائل الشیعه، ج 6، باب 8
[7] ترجمه ی المیزان، ج 9، ص 137، 136
[8] ترجمه ی المیزان، ج 9، ص 118.
[9] پرسش ها و پاسخ ها، ج 10، ص 32 (احکام خمس)
[10] وسائل الشیعه، ج 6 باب۸
[11] وافى، ج ۱۰، ص۳۳۷
مطالعه بیشتر در :
https://www.ziaossalehin.ir/fa/tags/خمس
طراحی مذهبی و توضیحات علمی
امام صادق (صلواتُ اللهِ و سلامُه عليهِ) : برآورد اعمال در شب نوزدهم [ماه رمضان] انجام مى گيرد و تصوي
اعمال شبهای قدر بر دو نوع است:
اعمالی که در هر سه شب انجام می شود و به اعمال مشترک معروف است و اعمالی که مخصوص هر یک از شبهای مبارک نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم است.
اعمال مشترک:
۱) غسل کردن که بهتر است مقارن غروب آفتاب غسل کرده و نماز عشا با غسل خوانده شود.
۲) خواندن ۲ رکعت نماز که در هر رکعت بعد از حمد، هفت مرتبه سورهی توحید را خوانده و بعد از نماز هفتاد مرتبه گفته شود: اَستَغفُرِاللهَ وَ اَتوبُ اِلَیهِ.
۳) قرآن مجید را باز کرده و در مقابل خود گذاشته و دعای موجود در مفاتیح الجنان (اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک بِکتابِک ...) را بخوانید و بعد از آن حاجت خود را از خدا بخواهید.
۴) مصحف شریف (قرآن کریم) را بر سر گرفته و مناجات موجود در مفاتیح الجنان معروف به بِک یا اَللّهُ را بخوانید و بعد از آن حاجت خود را از خدا بخواهید
۵) زیارت بارگاه امامحسین(علیه السلام) و خواندن زیارت آن حضرت (موجود در مفاتیح الجنان)
۶) احیا داشتن (بیدار ماندن و عبادت کردن) در این شبها. در روایات بسیاری از پیامبر(صلی الله علیه و آله) و معصومین(علیهم السلام) نقل شده است هر کس شب قدر را احیا کند، گناهان او آمرزیده شود.
۷) فضیلت و پاداش بسیار دارد که صد رکعت نماز خوانده شود و بهتر است که در هر رکعت بعد از سورهی مبارک حمد، ده مرتبه سورهی توحید خوانده شود.
۸) خواندن دعای موجود در مفاتیح و طلب بخشش و رحمت از خدا برای گشایش امور مسلمین و خلق خدا
در این شبهای مبارک، اعمال زیر نیز سفارش شده است:
۱) خواندن ۲ رکعت نماز برای سلامتی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و تعجیل در ظهور آن حضرت
۲) خواندن ۲ رکعت نماز برای شادی روح همهی درگذشتگان و اسیران خاک و ۲۵ بار گفتن ذکر "اللهم اغفرلی لجمیع المومنین و المومنات و المسلمین و المسلمات"
۳) خواندن ۲ رکعت نماز تقدیم به اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و خواندن دعای توسل
۴) خواندن ۲ رکعت نماز حضرت زهرا(سلام علیه و آله): در رکعت اول بعد از حمد صد مرتبه سوره قدر و در رکعت دوم بعد از حمد صد مرتبه سوره توحید
۵) خواندن سورههای مبارک دخان و قدر
اعمال شب نوزدهم:
۱) صد مرتبه گفته شود: "اَستَغفُرِاللهَ رَبی وَ اَتوبُ اِلَیه"
۲) صد مرتبه گفته شود: "اَللّهُمَّ العَن قَتَلَةَ اَمیرَالمومنینَ"
۳) خواندن دعای شب نوزدهم موجود در مفاتیح الجنان
اعمال شب بیست و یکم:
۱) خواندن دعای جوشنکبیر
۲) خواندن دعای اعمال شب بیست و یکم موجود در مفاتیح الجنان
اعمال شب بیست و سوم:
۱) خواندن سورههای مبارک عنکبوت، روم و دخان
۲) هزار مرتبه خواندن سورهی قدر
۳) خواندن دعاهای جوشنکبیر، مکارمالاخلاق و افتتاح
۴) خواندن دعای فرج : "أَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنْ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ فِي هذِهِ السَّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَة وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلِيلاً وَعَيْناً حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِيها طَوِيلاً َ"
۵) خواندن ۸ رکعت نماز و طلب استغفار و دعا برای خلق خدا
مطالعه بیشتر در
https://www.ziaossalehin.ir/fa/tags/شب-قدر
طراحی مذهبی و توضیحات علمی
شهادت مظلومانه امیرالمومنین امام علی (عليه الافُ التَّحيةِ والثَّناء) تسلیت باد.
براساس روایات مشهور از منابع معتبر، امام علی(ع) در روز جمعه، سیزدهم ماه رجب، سال سىام عام الفیل در مکه و در خانه خدا(کعبه)، به دنیا آمد.[1]
در مورد چگونگی ولادت حضرت علی(ع) روایات متعدد با سندهای بسیار، وجود دارد و احادیث در این زمینهمتواتر است، بهطوری که صدها تن از مورّخان، محدّثان و سیرهنویسان، آنرا نقل کردهاند.[2]
بر اساس برخی روایات، علی(ع) در کتب آسمانی و نزد برخی ملتها و گروههای مردمی نامهای دیگری نیز دارد؛ خود آنحضرت در اینباره میفرماید: نام من در انجیل، «الیا» و در تورات، «برىء» و در زبور، «أرىّ» و نزد هندوان، «کبکر» و پیش رومیان، «بطریسا» و نزد پارسیان، «جبتر» و پیش ترکان، «بثیر» و نزد زنگیان، «حیتر» و پیش کاهنان، «بوىء» و نزد حبشیان، «بثریک» و نزد مادرم، «حیدرة» و پیش دایهام، «مَیمون (خوش یُمن)» و نزد عرب، «علىّ» و پیش ارامنه، «فریق» و نزد پدرم، «ظهیر» است.[3]
امام علی(ع) علاوه بر نسبت خویشاوندی و دوستی با پیامبر اسلام(ص) و یاور و همراه بودن در تمام مراحل زندگی و تمام صحنههای مختلف دفاع از اسلام و تبلیغ رسالت آنحضرت بود، و علاوه بر اینکه در دامان پیامبر(ص) پرورش یافته و داماد آنحضرت بود، خود شخصاً دارای امتیازات، شخصیت و ویژگیهای برجسته و ممتازی بود که به جز پیامبر(ص) هیچ انسانی به آن درجه از کمالات روحی و معنوی دست نیافته است.
عمق معرفت و ایمان حضرت علی(ع) به مبدأ و معاد، وحی و نبوت و بهطور کلی غیب عالم هستی، علم و عمل و اخلاص وصف ناپذیر وی در صحنههای مختلف زندگی، شجاعت مثال زدنی، زهد و تقوا، ایثار و گذشت، حلم و بردباری، قناعت و سخا، کمال وجودی و جامعیت آنحضرت نسبت به همه ارزشهای انسانی و خصلتها و کمالاتی که دستیابی به آنها برای یک انسان والا امکانپذیر است و بالأخره دارا بودن تمام صفات لازمه اولیاء الله، از صفات و ویژگیهای امیر مؤمنان علی(ع) است. مقام علمی و معصوم بودن از هر خطا و گناه و رسیدن به مقام امامت، از دیگر صفات آنحضرت است.
این همه امتیاز و صفات و خصائص اخلاقی؛ معلول لیاقت، همت و تلاش خود آنحضرت است، بدون در نظر گرفتن هر گونه نسبت خویشاوندی به پیامبر (ص)؛ چرا که پیامبر(ص) خویشاوندان زیادی داشت، ولی هیچیک از آنان نتوانستند به مقام حضرت علی(ع) برسند. البته کسی که در مکتب پیامبر(ص) پرورش یافته، طبیعی است که این ویژگیهای اخلاقی و کمالات را مرهون پیامبر(ص) و مکتب او است.[4]
بر اساس منابع تاریخی امام علی(ع) بیست و یکم ماه مبارک رمضان سال چهلم هجری به شهادت رسید،[5] و فرزندانش امام حسن و امام حسین(ع) و (دامادش) عبد الله جعفر و به گفته برخی محمد حنفیه آنحضرت را غسل دادند. البته برخی میگویند حضرتش را غسل ندادند؛ زیرا که وی آقا و سرور شهیدان است. ]و شهید نیاز به غسل و کفن ندارد[ نقل شده است که حضرت را در سه پارچه سفید کفن نمودند که در آنها قمیص و عمامه نبود. از باقی مانده حنوط رسول خدا(ص) که پیش امام علی(ع) بود او را حنوط کردند و امام حسن(ع) بر بدن پدرش نماز خواند و پنج تکبیر گفت. برخی میگویند شش تکبیر و عدهای هم گفتهاند هفت تکبیر گفت.[6]
درباره چگونگی تشییع جنازه مطهّر امام علی(ع) در منابع روایی چنین نقل شده است:
امام علی(ع) در مورد چگونگی غسل و کفن، تشییع و تدفین خود به پسرش امام حسن(ع) اینگونه وصیت فرمودند: «ای پسرم! بعد از اینکه از دنیا رفتم من را غسل ده، کفنم کن، من را با باقی مانده کافوری که جدت را با آن حنوط کردم حنوطم کن، من را روی سریری قرار بده و جلوی سریر را حمل نکنید، بلکه عقب آنرا حمل کنید، جلو آن خودش حرکت میکند و هر طرفی که او حرکت میکند شما هم به تبعیت از آن حرکت کنید. هر کجا ایستاد بدانید همانجا محل قبر و دفن من میباشد».[7]
در روایت دیگری از آنحضرت نقل شده است: «پس از دفنشان، چهار قبر در چهار مکان حفر کند؛ مسجد کوفه، رحبه، نجف و در خانه جَعده بن هُبَیره».[8]
در برخی از روایات نیز آمده است که؛ پیش از طلوع فجر او را در پشت کوفه در غَریّین دفن کردند.[9]
محل دفن امام علی(ع) در شهر نجف است.[10] روایتی نیز بدین مضمون وجود دارد که: قبر امام علی(ع) در نجف مابین سینه و سر حضرت نوح(ع) از طرف قبله است.[11] این شاید از آنرو باشد که در برخی روایات آمده حضرت آدم، انسانی بسیار بلند قد معرفی شده است.[12]
پی نوشت :
[1]. الارشاد مفید ج 1، ص 5
[2]. معانی الاخبار، ص 62
[3]. معانی الاخبار، ص 59.
[4]. شرح نهج البلاغه بحرانی ج 5، ص 271
[5]. بحار الانوار، ج 42، ص 254
[6]. بحار الانوار، ج 42، ص 254،
[7]. فرحة الغری ص 33
[8]. فرحة الغری، ص 32.
[9]. بحار الأنوار، ج 42، ص220
[10]. تهذیب الأحکام، ج 6، ص 23،
[11]. بحار الأنوار، ج 97، ص 250.
[12]. قصص الأنبیاء(ع)، ص 69
مطالعه بیشتر در :
https://www.ziaossalehin.ir/fa/tags/امام-علی-0
طراحی مذهبی و توضیحات علمی
امام صادق (علیه السلام) : هر کس که فاطمه (عليهَا السَّلام) را آنگونه که هست درک کند، شب قدر را درک ک
عبارت «ما ادراک» لزوماً همه جا به معنای ندانستن نیست، بلکه در مواقعی بیانگر عظمت است؛ یکی از آن موارد، آیه شریفه «وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ»[1]میباشد که براى بیان عظمت شب قدر است؛[2] اشاره به اهمیت و بزرگى و شرافت شب قدر است که چه اندازه اهمیت و شرافت دارد؛ همان شرافتى که قرآن بر سایر کتب آسمانى دارد، و دین اسلام بر سایر ادیان، و پیامبر اسلام(ص) بر سایر انبیاء، و مؤمن بر سایر طبقات دارد که قابل مقایسه نیست، همین نحو شب قدر بر سایر شبها دارد.[3]
با اینکه برخی از مفسران[4] و علمای ادبیات عرب،[5] مای موجود در «ما ادراک» را مای نافیه ندانستهاند، بلکه آنرا اسم استفهام میدانند (یعنی: «و تو چه میدانى شب قدر چیست؟»)؛ ولی به هر حال این تعبیر نشان میدهد که عظمت شب قدر به اندازهای است که حتى پیغمبر اکرم(ص) با آن علم وسیع و گستردهاش قبل از نزول این آیات به آن واقف نبود.[6] سپس براى پیامبر(ص) مقام شب قدر را بیان کرد و فرمود: «لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ»؛[7] «شب قدر بهتر از هزار ماه است».
با استناد به روایات؛ وجود مقدّس فاطمه زهرا(س)، حقیقت و باطن لیلة القدر (شب قدر) است؛ و معرفت آنحضرت، همطراز درک شب قدر معرفی شده است:
از امام صادق(ع) درباره تفسیر «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ» پرسیده شد، آنحضرت فرمود: «معناى کلمه "لیلة" فاطمه و معناى کلمه "قدر" یعنى خدا، پس کسى که فاطمه را آنطور که باید و شاید بشناسد لیلة القدر را درک نموده است».[8]
در روایتی دیگر چنین آمده است: مردی نصرانی خدمت امام کاظم(ع) آمد و تفسیر باطن این آیات را جویا شد: «حم، سوگند به این کتاب روشنگر، که ما آنرا در شبى پر برکت نازل کردیم؛ ما همواره انذارکننده بودهایم! در آن شب هر امرى بر اساس حکمت (الهى) تدبیر و جدا مىگردد»؛[9] امام(ع) در پاسخ فرمودند: «حم»، محمّد(ص) و «کتاب مبین»، علی(ع) و «اللیلة»، فاطمه(س) است.[10]
درباره رابطه میان شب قدر و حضرت فاطمه(س) میتوان گفت:
دلیل نامگذاری حضرت زهرا(س) فاطمه در روایتی اینطور عنوان شده است: «إِنَّمَا سُمِّیَتْ فَاطِمَةُ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا»؛[11] «نام فاطمه را فاطمه نهادند برای اینکه آفریدگان بریده و جدا شدند از کُنه معرفتش»؛ یعنی حقیقت وجود فاطمه مانند شب قدر پنهان است و کُنه ذات فاطمه(س) قابل معرفت برای همه آفریدگان نیست. اما عدهای از خواص خلق که پیامبر اکرم(ص) و اهلبیت عصمت و طهارت(ع) هستند که میدانند لیلة القدر چیست و مقام فاطمه را هم درک میکنند.
بنابراین، این روایت به معنای آن نیست که هیچ انسانی نمیتواند مقام فاطمه(س) را بشناسد؛ بلکه انسان کامل میتواند مقام انسان کامل را بشناسد، پس پیامبر خدا(ص) به عنوان انسان کامل و برترین مخلوق خداوند مقام شامخ فاطمی را درک کرده است.
البته، اگر نخواهیم معرفت مقام حضرت فاطمه(س) را منحصر به پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) کنیم؛ میتوان گفت معرفت مقام مطهر فاطمه زهرا(س) دارای مراتبی است. عدهای از اولیای الهی بخشی از آنرا درک میکنند، اما معرفت و درک عمیقتر آن مخصوص پیامبر خدا(ص) و ائمه(ع) است و هر مقداری که مقام فاطمه زهرا(س) درک شود به همان مقدار لیلة القدر هم درک میشود.[12]
پی نوشت :
[1]. قدر، 2.
[2]. التبیان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص 385
[3]. اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 14، ص 179
[4]. تفسیر شریف لاهیجی، ج 4، ص 832
[5]. اعراب القرآن الکریم، ج 3، ص 459
[6]. تفسیر نمونه، ج 27، ص 183.
[7]. قدر، 3.
[8]. تفسیر فرات الکوفی، ص 581
[9]. دخان، 1 – 4.
[10]. الکافی، ج 2، ص 547
[11]. تفسیر فرات الکوفی، ص 581.
[12]. هزار و یک کلمه، ج 2، ص 372
مطالعه بیشتر در :
https://www.ziaossalehin.ir/fa/tags/شب-قدر
طراحی مذهبی و توضیحات علمی
امیرالمومنین امام علی (علیه السلام): چهار بنا در روی زمين از كاخهای بهشتی است: مسجدالحرام، مسجد رسو
بیت المقدس یکی از شهرهای تاریخی ومذهبی جهان به شمار می رود . این شهر با قدمتی که به 35 قرن پیش می رسد حائز اهمیت خاص بوده است و از دیرباز کانون توجه بزرگترین ادیان ابراهیمی (یهودیت، مسیحیت و اسلام) قرار داشته است . به همین جهت آثار و بناهای زیادی از این ادیان در مناطق مختلف این شهر به چشم می خورد . طبق برخی روایات این شهر توسط حضرت سلیمان بن داود ساخته شده است . [1] در این سرزمین مقدس پیامبران الهی زندگی کرده و در آنجا دفن شده اند . امام باقر علیه السلام به محمد بن مسلم فرمودند: «هنگامی که حضرت یعقوب از دنیا رفت، یوسف علیه السلام او را در تابوتی به سوی ناحیه شام حمل کرده و در بیت المقدس دفن نمود »[2]
سرزمینی که امروزه صهیونیست ها آن را «اسرائیل» نامیده اند، سرزمین فلسطین است . فلسطین، از آن رو که گذرگاه مهمی برای اتصال سه قاره اروپا، افریقا و آسیاست، پیوسته در طول تاریخ در معرض تهاجم امپراتورها و سرداران جنگی بوده و آنها همواره برای تسلّط بر شهرهای بندری و راه های تجاری فلسطین تلاش می کردند . از قرن دوم هجری قمری به بعد ساکنان فلسطین عموماً اعرابی بوده اند که زبان و فرهنگ مشترک داشته اند .
پس از ظهور اسلام و آمدن خاتم پیامبران حضرت محمد مصطفی (ص)، اگرچه اجتماعات کوچکی از یهودیان و مسیحیان در این سرزمین بر دین خود باقی ماندند، اما به تدریج اکثر مردم فلسطین که از جمله آنان یهودیان بودند، مسلمان شدند .
فلسطین در طول سالیان دراز و در جنگ هایی که صورت می گرفت،بین قدرت های دنیا، دست به دست می شد تا این که در زمان خلیفه دوم، به دست نیروهای اسلام افتاد. [3]
یهودیان و ساکنان فلسطین:
یهودیان (که نام دیگر آنان بنی اسرائیل بوده و از نسل حضرت یعقوب (ع) می باشند ) و صهیونیست ها، اولین ساکنین فلسطین نبودند، بلکه زمانی بسیار طولانی، قبل از این که آنها به فلسطین بیایند این سرزمین دارای سکنه بود، و از سابقه تمدن ده هزار ساله برخوردار است. در 3500 سال پیش از میلاد، اقوام سامی از قلب حجاز به سوی مصر، عراق، سوریه، لبنان و فلسطین کوچ نموده و اقوامی چون اعراب کنعانی در فلسطین سکنی گزیدند و اولین ساکنین شناخته شده در فلسطین، کنعانی ها، مردمانی شهرنشین و دارای تمدنی پیشرفته، بودند، حدود دو قرن قبل از میلاد، دولتی تحت عنوان «کنعانیه» را در آنجا تأسیس نمودند.
حدود هزار سال پیش از میلاد، اقوامی به نام فلسطینی که از دریای «اژه» آمده بودند، به این ناحیه راه یافته و جای کنعانیان را گرفتند. مدت ها پس از مهاجرت فلسطینی ها و کنعانیان به سرزمین فلسطین، قوم بنی اسرائیل، به همراه حضرت موسی (ع) در فلسطین سکونت کردند. بعدها حضرت داود (ع) و حضرت سلیمان (ع)، دولت هایی در این سرزمین به وجود آوردند. [4]
قوم بنی اسرائیل و صهیونیسم:
قوم بنی اسرائیل، بیشتر از هر امتی به پیامبرانشان ظلم و ستم کرده و اعتنا به سخنان آنها ننموده و آنان را به شهادت می رساندند و در اثر همین ظلم و ستم ها، به نقاط مختلف دنیا پراکنده می شدند که بعداً جنبش و سازمانی به نام صهیونیست جهانی، در سال 1897میلادی - حدود صد و بیست سال پیش- در بال سوئیس توسط دویست و چهل نفر از سران یهود، از کشورهای مختلف، تشکیل شده و ادعای مالکیت سرزمین فلسطین را داشته و خواهان تشکیل دولت یهود در فلسطین هستند.
هدف از تشکیل صهیونیسم:
به طور کلی، نفس اصول صهیونیسم و هدف آنان، ساختن یک مذهب و یک ملت و یک دولت از یهودیت است و می کوشد تا تمام یهودیان دنیا را با توسل به جنگ های توسعه طلبانه، در سرزمین فلسطین گرد هم آورد؛ زیرا براساس منطق عقل و قوانین جهانی، می توان بدون جنگ و زور و کشتار در جایی زندگی کرد و نباید به خاطر زندگی طولانی مدت در یک سرزمین ادعای مالکیت آن سرزمین را کرده و آن را متعلّق به ساکنین اصلی آنان ندانست. در حالی که صهیونیست ها به خاطر این که عده ای از یهودیان در مدت طولانی در سرزمین فلسطین زندگی کرده اند و در آنجا پیامبرانشان برای هدایت آنان فرستاده شده بودند، ادعای مالکیت فلسطین را با جنگ و کشتار مسلمانان داشته و برخلاف منطق عقل و تمام قوانین حقوق بشر عمل می کنند، و همین نشانگر هدفی غیر از وطن دوستی است.
پی نوشت:
[1] . التهذیب، ج 6، ص 22 .
[2] . وسائل الشیعه، ج 3، ص 164
[3] . سرزمین اسلام ص 116
[4] . هنری کتان، فلسطین و حقوق بین الملل ص 133
مطالعه بیشتر در :
https://www.ziaossalehin.ir/fa/tags/فلسطین