eitaa logo
کانال درسهایی از قرآن استاد قرائتی( طرح اُنس با قرآن)
51.9هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
995 ویدیو
849 فایل
https://eitaa.com/tarvij114 ارتباط با ادمین کانال ((( تبادل و تبلیغ نداریم)))
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال استاد قرائتی: ❣شب شام غریبان حسین(ع) است ❣تمام عرش در دامان حسین(ع)است ❣دگر این شب سحر از پی ندارد ❣که خورشید جهان بی سر حسین(ع)است ❣تسلیت یاصاحب الزمان(عج) تسلیت ای عزاداران مولا
۱۱۳۳۳ ﷽؛ 💧 اگر رسول الله بود ... 💧 🔶 يكى از مديران كل آموزش و پرورش مشغول سخنرانى بود كه صداى اذان بلند شد گفت: آقايان اگر رسول اللَّه الآن زنده بود چه مى ‏كرد؟ نماز مى ‏خواند يا سخنرانى مى ‏كرد؟ 🔷 لذا سخنرانى را قطع كرد و شروع كرد به اذان گفتن و پس از اقامه نماز، سخنرانى را ادامه داد. 📚 خاطرات حجت و المسلمین اقای قرائتی
🍃﷽🍃 💠دعای هنگام مواجهه با غـــم ها وسختـی ها 🍃🌸 از امام زين العابدين(ع)روايت شدہ است ڪه پدرم امام حسين(ع)در روز عاشورا در حالی ڪه خون ها از بدن او می جوشيد،مرا در آغوش گرفت وفرمود:↯↯↯ 🌺 فرزندم،اين دعا را از من حفظ ڪن؛ڪه مادرم فاطمه زهرا(س)آن را به من آموخت و اورا از پيامبرخدا(ص)واو از جبرييل، فراگرفتـه ودر هر حاجت و امر مهم و غم ها و پيش آمدها و معصيت های شديد اين دعا را بخوان: 🌸 بِحَقِّ يس والقُرآنِ الحَكيم،وَ بِحَقِّ طـہ وَ القُرآنِ العَظيمِ،يا مَن يَقدِرُ عَلي حَوائِجِ السّائِلينَ،يا مَن يَعلَمُ ما فِي الضَّمير،يا مُنَفِّسَ عَنِ المَكرُوبينَ،يا مُفَرِّجَ عَنِ المَغمُومينَ،يا راحِمَ الشِّيخِ الكَبيرِ،يا رازقَ الطِّفلِ الصِّغير،يا من لا يَحتاجُ اَلي التَّفسيرِ،صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وََ افعَل بي كَذا وَ كذا 🌸 👈شخص دعا كنندہ به جای گفتن كذا وكذا،بايد حاجت خويش را از خداوند طلب كند. 📚بحارالانوار ج92 ص196 ─═🍃🌸🍃═─
تاريخ پخش: 97/7/19 موضوع: کربلا، اوج کمالات بشری عناوين: 1- توصیه عملی در عرصه کربلا 2- باور و یقین اصحاب امام حسین علیه‌السلام 3- یکسان بودن آزاد و برده در نزد امام حسین علیه‌السلام 4- وفاداری و اطاعات‌پذیری اصحاب امام حسین علیه‌السلام 5- مسابقه اصحاب امام حسین در باری و فداکاری 6- اگر دین ندارید، آزاده باشید 7- اوج اخلاص در جانفشانی اصحاب امام حسین علیه‌السلام موضوع: کربلا، اوج کمالات بشری مدت برنامه: 56/33 تاريخ پخش: 19/07/97 محل ضبط: کرمان بسم الله الرحمن الرحيم «الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي» در کربلا هر چیزی بود حقش بود. یعنی دیگر از این بالاتر نمی‌شود مثل یک محصلی که فیزیک و ریاضی و شیمی و ورزش و اخلاقش بیست است. نوزده و نیم ندارد. خداوند می‌فرماید: کارهایی که من می‌کنم نمره نوزده و نیم نیست. همه احسن است. «أَحْسَنَ كُلَ شَيْء خَلَقهُ» (سجده/7) هرچه آفریدم نمره بیست است. «أَحْسَنِ تَقْوِيم» (تین/4) در ساختن بشر بهترین ساختمان‌ها را به شما دادیم. «أَحْسَنَ الْقَصَص» (یوسف/3) قصه‌های قرآن بهترین قصه است. در قرآن کلمه «أحسن» زیاد است. می‌گوید: کارهای ما أحسن است. بعد می‌گوید: دیدی کارهای من احسن است، می‌خواهم تو هم احسن باشی. «فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه» (زمر/18) حرف‌ها را گوش بدهید ببینید چه کسی بهترین است. «يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَن» (اسراء/53) می‌خواهی کلمه بگویی، بهترین را بگویی. چه دارم می‌گویم؟ در قرآن کلمه أحسن زیاد است، یعنی بهترین، چند آیه داریم خدا می‌گوید: کارهای من بهترین است. چند آیه داریم می‌گوید: می‌خواهم کارهای شما هم بهترین باشد. حالا این را با کلمه أحسن می‌شود پیدا کرد. 1- توصیه عملی در عرصه کربلا مثلاً توحید در کربلا؛ امام حسین فرمود: «لا معبود سواک» هیچ موجودی لیاقت بندگی ندارد جز تو. فقط بندگی تو، ما می‌گوییم خدا، به غیر خدا هم می‌گوییم. قرآن یک آیه دارد می‌گوید: «وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِكُونَ» (یوسف/106) اکثر مؤمنین رگ شرک هم دارند. ایمان دارد اما صد در صد خالص نیست، رگ شرک هم درونش است. ما گاهی وقت‌ها متوسل که می‌شویم لا به لای توسل ما رگ شرک پیدا می‌شود، ایمان دارد اما... مثلاً فکر می‌کنیم ما جوک می‌گوییم، می‌خندند. خیلی‌ وقت‌ها همین جوک را کسی نقل می‌کند و هیچ‌کس نمی‌خندد. قرآن می‌گوید: خنده‌ها دست من است. «وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ» (نجم/43) نمی‌گوید: «أنّه اضحکَ»، «أنَّهُ هو» یعنی من می‌خندانم و من می‌گریانم. تمام حرف‌هایی که آقای کوثری خدمت امام در حسینیه جماران می‌زد و روضه می‌خواند، همان حرف‌ها را من می‌زنم اما او که می‌خواند می‌گریند، من می‌خوانم کسی گریه نمی‌کند. یک چیزی را من می‌گویم می‌خندید، شما نقل می‌کنید کسی نمی‌خندد. «و أنَّه» این «لا معبودَ سواک»، «الهی بیدک لا بید غیرک زیادتی و نقصی» مثلاً دختر فکر می‌کند که اگر لیسانس باشد، حتماً خوشبخت است. ما چقدر آدم تحصیل کرده داریم که هزار تا مشکل دارند. فکر می‌کنیم اگر فلانی پول داشته باشد وضعش خوب است ما پولدارهایی داریم که غرق در مشکل هستند. فکر می‌کند اگر با فلان مورد ازدواج کند خوشبخت است. ازدواج می‌کند می‌بیند اوه چه گرفتاری‌هایی دارد. این «لا معبود سواک» یعنی فقط خدا. این اوج توحید است. اوج نبوت؛ «اسیر بسیرة جدی» امام حسین فرمود: خط من خط پیغمبر است. یعنی نبوت در من مجسم می‌شود. بالاترین درجه ایمان یقین است. یقین به کسی می‌گویند که آب در دلش تکان نمی‌خورد. اگر شما در دستت طلا باشد و همه بگویند: سفال است، سفال است. اگر همه دنیا هم شعار بدهند، شما خودت می‌دانی طلاست. آرامش دارید! بر عکس اگر در دستت سفال باشد و همه بگویند: طلاست. خودت که می‌دانی سفال است. یقین معنایش این است که اگر آدم به جایی برسد که شعارها و موج‌ها او را تکان ندهد. نقل شد دکتر بهشتی به امام گفت: مردم به من می‌گویند: مرگ بر بهشتی، من چه کنم؟ امام فرمود: چه صدایی می‌آید؟ بهشتی گوش داد و گفت: مردم پشت دیوار حسینیه‌ی جماران می‌گویند: روح منی خمینی، بت شکنی خمینی! امام فرمود: آقای بهشتی مردم دنیا پشت این دیوار بگویند: زنده باد یا مردم دنیا پشت این دیوار بگویند: مرده باد، من شک نمی‌کنم. من به یقین رسیدم. این یقین یعنی انسان ببیند. انسان وقتی به یقین رسید حرف هیچکس را نمی‌تواند گوش بدهد. اگر شما ماه را دیدی فردا عید فطر است. مراجع بگویند: ثابت نشده. دفتر مقام معظم رهبری هنوز اطلاعیه نداده است. وقتی شما با چشمت ماه را دیدی نباید منتظر مراجع باشی. با چشمت دیدی! یقین یعنی انسان ببیند. ما الآن علم داریم، یقین نداریم. سؤال: آیا مرده گاز می‌گیرد؟ نه. لگد می‌زند؟ نه. نیشگون می‌گیرد؟ نه. مرده نه لگد می‌زند، نه گاز می‌گیرد، نه نیشگون می‌گیرد. امشب تا صبح کنار این مرده بخواب. نه نه نه! می‌ترسد. می‌دانیم مرده کاری ندارد ول
فت: این خر خوبی است بروم صاحبش را بکشم و خر او را غنیمت بگیرم. رفت ولی نتوانست بکشد. او این را کشت. شهید شد ولی ... درسی که می‌خوانیم، منبری که بنده می‌روم، بنده اخلاص دارم. بعضی وقت‌ها آدم فکر می‌کند اگر پول نگیرد اخلاص دارد. نه، ممکن است پول نگیرد ولی پز می‌دهد. مرا می‌بینی پول نمی‌گیرم. مرا می‌بینی پول نمی‌گیرم! پول نمی‌گیری ولی با همین پول نگرفتن پز می‌دهی و این اخلاص نیست. اینکه انسان اخلاص... سه تا نان اهل بیت دادند به یتیم و مسکین، یک سوره «هل أتی» آمد. سه تا نان، یک سوره «هل أتی» آمد برای سه تا نان؟ چون نان خیلی‌ها به افراد می‌دهند، این اخلاص. زنگ می‌زند آقا بفرمایید. جنابعالی! من یک کار با ایشان دارم. ایشان در جلسه هستند. آقا یک دقیقه هم نمی‌توانند؟ نخیر نمی‌توانند. بعد می‌‌گویم: من قرائتی هستم. سلام علیکم! گوشی گوشی... این در اداره‌ها و بازار و هرجا می‌روی اینطور است. باید ببینیم اسلام چه می‌گوید؟ اگر ده تا مرجع تقلید، صد تا، صد تا که نداریم. فرض کنید یک مسجد صد تا آیت الله العظمی بهجت درونش است. یک مسجد دیگر 101 نفر درونش است منتهی 101 نفر آدم گمنام، یک کارگر ساده، شما در خیابان هستی برویم آن مسجدی که صد تا آیت العظمی درونش نماز می‌خواند یا آن مسجدی که 101 نفر آدم عادی؟ اسلام می‌گوید: برو مسجد صاحب عادی. چون در نماز جماعت آن مسجدی که جمعیت بیشتر است، ارزش دارد. ولو آنها همه آیت الله العظمی هستند و این هم کارگر ساده است. آن مسجد کارگر ساده ثوابش بیشتر است. در کربلا هرچه بود یقین، وقف، اخلاص، تمام کمالاتی که در قرآن است اوجش در کربلا بود. آشنایی با کمال‌ها مهم است و ما می‌توانیم کارهایمان را رنگ الهی بدهیم. آب که به صورت می‌زنی قصد وضو کن. وقت خواب خواستی وضو بگیری و بخوابی تا صبح هم خوابیدی ثواب عبادت داری، عجب! ما می‌توانیم نیت‌هایمان «و وفّر نیتی... و وفّر نیتی...» «الهی بلغ بایمانی» شما پولت کم است اما نیت که کم نیست. ما می‌توانیم در نیت... باز فکر کنیم. یعنی خیر را برای همه بخواهیم. اگر هشدار می‌دهیم برای همه باشد. به همه مستضعفین دنیا دعا کنیم. به هر حال در کربلا این امتیازات بود. فداکاری و وفاداری حد اعلاء. کربلا یک چنین صحنه‌ای است. همه کمالات بود آن هم در اوجش بود. همه کمالات بود آن هم در اعلی درجه بود. شما خواسته باشی حضرت علی را بشناسی، حضرت علی بعضی شب‌ها یا شبانه روز هزار رکعت نماز می‌خواند. هزار رکعت نماز با توجه! ما در کل عمرمان یک رکعت نماز با توجه نداریم. حضرت علی صدها کمال داشت. یکی از کمالاتش نمازش بود و یک شب هزار رکعت نماز با توجه می‌خواند، ما کل عمرمان یک رکعت نماز با توجه نداریم. آدم وقتی مقایسه می‌کند، می‌بیند آنها کجا هستند و ما کجا هستیم. کافی است... «والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته» تاريخ پخش:19/07/97 1- آیه 18 سوره زمر بر چه امری تأکید دارد؟ 1) پیروی از بهترین سخن 2) سخن گفتن به بهترین وجه 3) بهترین نگاه به هستی 2- آیه 106 سوره یوسف به کدام آسیب اهل ایمان اشاره دارد؟ 1) اسراف در زندگی 2) سستی در وظایف دینی 3) رگه‌های شرک در باورهای دینی 3- سخن امام حسین علیه‌السلام در کربلا، درباره نماز چه بوده است؟ 1) نماز عامل پیروزی ماست 2) من نماز را دوست دارم 3) ما برای نماز می‌جنگیم 4- آیات قرآن درباره عجله کردن در کارها چگونه است؟ 1) عجله در کارهای خیر 2) عجله در همه کارها 3) دوری از عجله در همه کارها 5- در فرهنگ دینی، ارزش اساسی کارها به چیست؟ 1) خیررسانی به مردم 2) رایگان بودن کار 3) اخلاص در کار http://Eitaa.com/tarheonsebaquran @tarheonsebaquran @tarheonsebaquran1
⭕️⭕️توجه ⭕️توجه ⭕️⭕️ دانش اموزان عزیز پاسخ مسابقه درسهایی از قرآن هفته قبل در کانال انس با قرآن سروش هر صبح پنجشنبه موجود است آدرس کانال انس با قرآن در سروش: https://sapp.ir/tarheonsebaquran1
❤️امام حسین(ع): دوچیزمنفعت بسیار دارد و دوچیز بقاندارد و دوچیز بلا را دور ‌کند و دوچیز مقام را فزون کند
تاريخ پخش: 26/07/97 ضبط کرمان موضوع: جایگاه عزاداری در فرهنگ اسلامی عناوين: 1- رعایت حقوق مردم در عزاداری‌ها 2- بهره‌گیری از متون قرآنی در مجالس عزاداری 3- عزاداری، تعظیم شائر الهی 4- دفاع از مظلوم، در آیات قرآنی 5- ایستادگی در برابر ظالمان، با عزاداری برای مظلومان 6- حفظ آبروی مردم در برخوردهای اجتماعی 7- خاطره‌ای از مهمانی پادشاه سع بسم الله الرحمن الرحيم «الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي» اول روضه در تاریخ اسلام روضه حضرت زهرا بود که در مسجد آمد و گفت: چرا حق علی را غضب کردند؟ روضه‌ی مظلومیت امیرالمؤمنین با بیان حضرت زهرا، کجا؟ در مسجد پیغمبر، مدینه. دومین روضه مهم در مسجد بود. روضه امام سجاد وقتی در شام اسیر شد. امام سجاد در کربلا اسیر شد، رفتند کوفه و شام، در شام در مسجد روضه‌خوانی کرد. یک خاطره از امام جمعه یزد بگویم. 1- رعایت حقوق مردم در عزاداری‌ها ایشان می‌گفت: امام آمد در سالن نماز بخواند، نگاه کرد پشت در کفش زیاد است، برگشت گفت: بگویید فرادی بخوانند. گفتیم: چرا؟ در سالن منتظر نماز جماعت هستند. گفت: این همه کفش است و من باید پایم را روی کفش مردم بگذارم. گفتیم: مردم راضی هستند. گفت: نه، من پایم را روی کفش مردم نمی‌گذارم. گفتیم: کفش‌ها را کنار می‌زنیم. بفرمایید! گفت: شما کفش‌ها را کنار بزنید لنگه کفش‌ها با هم قاطی می‌شود و وقتی برگردند باید دنبال لنگه کفششان بگردند و آن یکی دو دقیقه که باید دنبال لنگه کفش بگردند، ظلم به عمر مردم است. این دقت‌ها باید بشود. نذر می‌کند شترش را وسط خیابان بکشد. وسط خیابان، خیابان خونی می‌شود و مدتی نجس است تا شیلنگ بگیرند و پاک شود. شتر را وسط خیابان نکش! می‌گوید: نذر کردم، اصلاً نذرت باطل است. شما نذر کن خیابان‌ها را نجس کنی، نذر غلط است. ما اگر خواسته باشیم خوب عزاداری کنیم باید مو به مو به دستور عمل کنیم. امام به کسی دعا یاد داد و گفت: بگو «یا مقلب القلوب» این بنده خدایی که شاگرد بود، گفت: «یا مقلب القلوب و الابصار» امام فرمود: ما ابصار را نگفتیم. من گفتم: یا مقلب القلوب، تو چرا یک چیز اضافه کردی؟ امام به یک نفر دعا یاد داد و گفت: بگو «یحیی و یمیت» این بنده خدا گفت: «یحیی و یمیت و یمیت و یحیی» امام فرمود: من چه گفتم؟ من گفتم: «یحیی و یمیت» اگر گفتند: 34 متری گنج است شما 35 متری را بکنی به گنج نمی‌رسی. 33 متری را هم بکنی به گنج نمی‌رسی. این آمپول را باید درون رگ زد، این طرف رگ گوشت است، آن طرف رگ استخوان است. اگر می‌خواهی خوب شوی باید این سوییچ ماشین یک خرده دندانه‌اش کم و زیاد شود قفل باز نمی‌شود. همانطور که اسلام گفته است. گاهی در ذوق آدم می‌خورد، بخورد. بنابراین کارهایمان را زیر نظر بگیریم. اشعاری که می‌خوانیم. ما هنوز تا اینجا که من خبر دارم در روضه ‌خوانی سراغ قرآن نیامدیم. تاریخ و شعر و عزاداری درونش بوده است. اما روضه‌های قرآنی، من دو سه تا روضه قرآنی درست کردم نزد مقام معظم رهبری خواندم. ایشان پسندید و گفت: چیز نویی است. گفتم: اگر این است من دنبال کنم. 2- بهره‌گیری از متون قرآنی در مجالس عزاداری هفته گذشته دنبال کردم، یک کتابی چاپ شد به نام نهضت حسینی از آیات قرآن، 350 آیه قرآن را به هم چسباندم، بیست روضه درست کردم. روضه علی اصغر در قرآن، از کجا دربیاوریم؟ روضه حضرت قاسم، روضه علی اکبر، روضه ابالفضل، آتش زدن خیمه‌ها، اسارت شام، زینب کبری، ورود به کربلا، ورود به مدینه بعد از ماجرای کربلا، اگر یک بچه دو ساله کوچک، بلند شو بایست... [به یکی از حضار می‌گویند که بایستد] اگر این آقا زاده را شما بلند کردی، هر مجتهدی جای ایشان بنشیند، جایش غصبی است. رئیس جمهور هم نماز بخواند نماز رئیس جمهور باطل است. یک کسی را در مسجد نمی‌شود بلند کرد و من جایش بنشینم. وارد بحث شویم. اول این عزاداری‌ها کجای قرآن هست؟ وهابی‌ها الآن اینجا بیایند و بگویند: این عزاداری بدعت است. اینها جشن ما را بدعت می‌دانند و عزاداری هم بدعت می‌دانند و می‌گویند: جزء دین نیست. ما می‌گوییم: نخیر! عزاداری جزء دین است. آیات عزاداری، برادران روحانی عنایت داشته باشید، آیات عزاداری، 1- تمام « و اذکر»ها؛ «وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِبْراهِيمَ» (مریم/41) پیغمبر تو باید یاد ابراهیم را زنده نگه داری و نگذاری فداکاری‌های ابراهیم از بین برود. برای مردهاست؟ نه برای خانم‌ها هم هست. «وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ مَرْيَمَ» (مریم/16) ای پیغمبر اسلام نگذار تاریخ مریم فراموش شود. اینکه نگذاریم نام حسین فراموش شود، نام زینب فراموش شود، این آیه قرآن است، «وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِبْراهِيمَ»، «وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ مَرْيَمَ» تمام آیاتی که اولش «إِذِ» هست، «اذ» یعنی این خاطره را به یاد آور. نگذار فراموش شود! بسیاری از اعمال حج شبیه سازی کارهای ابراهیم است. حضرت ابراهیم در حج شیطان به سراغش آمد و هفت بار سنگ زد، حالا بعد از چند ه
زار سال می‌گویند: شما که مکه می‌روید، عید قربان هفت تا سنگ ریزه، همان سنگی که به نان سنگک است، هفت تا سنگ ریزه بزن به جایی که نماد شیطان است. یعنی خودت را شبیه ابراهیم کن، کنار مکه یک خیابان سرپوشیده است، تقریباً چهارصد متر است، به نام صفا و مروه آن طرف خیابان صفا و آن طرف مروه است. می‌گویند: حاجی‌ها هفت بار باید بگردند. چرا؟ برای اینکه هاجر همسر ابراهیم برای پیدا کردن آب هفت بار در این تکه دوید. بعد در این چهارصد متر، بیست سی متر را می‌گویند، در این سی چهل متری که لامپ سبز دارد بین این دو ستون هیجانی برو. با هیجان برو و هروله کن! یعنی طبیعی نرو، چرا؟ برای اینکه اینجا هاجر هروله کرد. بسیاری از اعمال حج برای یادبود ابراهیم است. تازه نگاه می‌کنیم ابراهیم کجا و امام حسین کجا! ابراهیم از یک پسر گذشت ولی خونش هم ریخته نشد، امام حسین از همه بچه‌هایش گذشت و خونش هم ریخته شد. اگر یاد ابراهیم باید زنده بماند، عزای امام حسین هم باید زنده بماند. ما هرچه داریم از امام حسین داریم. 3- عزاداری، تعظیم شائر الهی برکات عزاداری؛ 1- جزء شعائر است. یک شب دو تا آدم دانه درشت نگویم چه کسانی هستند. ساعت یازده شب منزل ما آمدند و گفتند: حاج آقا! شما دارید مردم را عوام فریبی می‌کنید. گفتم: چه شده؟ ضریح امام حسین را با طلاهای مردم ایران دارند در قم می‌سازند! هنوز این ضریح کربلا نرفته شما می‌بوسید! آخر ضریح امام حسین را باید بوسید که کنار امام حسین است! طلاهای اصفهان و تهران که هنوز کربلا نرفته و مبارک نشده که شما می‌بوسید. بعد شهر به شهر هم که این ضریح را می‌بردند جلوی‌ او سینه می‌زدند و گریه می‌کردند. شما استقبال طلا و نقره می‌روید. این ضریح که هنوز نرفته کربلا تبرک پیدا کند. این چه دینی است یاد مردم می‌دهید؟ گفتم: قرآن می‌گوید: نرفته‌ها هم جزء شعائر است. قدیم حاجی‌ها که مکه می‌رفتند، شتر هم با خودشان می‌بردند عید قربان بکشند. قرآن می‌گوید: این شتر گرچه هنوز عید قربان نشده و حاجی مکه نرفته و پای شتر به مکه باز نشده اما چون در مسیر مکه هست، قرآن می‌گوید: همین شتر شعائر است. «وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَكُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّه» (حج/36) یعنی شتر هم جزء شعائر الله است. آقا شتر که هنوز مکه نرفته و صاحبش هنوز حاجی نشده است. در راه که هست. در راه که باشیم، در مسیر که باشی جزء شعائر است. برای اینها این آیه جالب بود. قرآن می‌گوید: «آياتٌ لِلسَّائِلِينَ» (یوسف/7) هر سؤالی بکنی من جواب می‌دهم. امام صادق فرمود: هرچه از ما شنیده‌اید بپرسید از کدام آیه درآوردید تا ما بگوییم تمام سخنان ما از آیه قرآن است. مزه قرآن را نچشیدند، نچشیدیم، نچشاندیم، به این مسأله عنایت داشته باشید. عزاداری جزء شعائر است. عزاداری مصداق حمایت از مظلوم است. همه بازار را ببندید، خیابان را ببندید، روز عاشورا به نفع مظلوم داد بزنید. همه رئیس‌ جمهورهای دنیا جمع شوند نمی‌توانند یک راهپیمایی بیست میلیونی راه بیاندازند. ولی شما یک کلمه یا حسین می‌گویی، رمز یا حسین است، انرژی هسته‌ای ما همین است. یا حسین که گفتیم هفتاد میلیون سیاه پوش در ایران به خیابان می‌ریزند. خیلی زور است. حمایت از مظلوم، یک جنگ نرم است. چون بنی امیه رئیسشان معاویه بود. گفت: «دفناً دفنا» من اهل‌بیت را زیر خاک می‌کنم. چراغ اهل‌بیت را خاموش می‌کنیم. اصلاً چرا ما برای امام خمینی سه صلوات می‌فرستیم و برای پیغمبر یکی؟ این یک سؤال است، جوابش این است به پیغمبر کسی نگفت: نباش. ولی معاویه بخش‌نامه کرد اسم علی روی بچه‌هایتان نگذارید. چون معاویه گفت: اسم علی روی بچه‌هایتان نگذارید، امام حسین گفت: به کوری چشم معاویه که می‌گوید: اسم علی روی بچه‌هایتان نگذارید من همه بچه‌هایم را علی می‌گذارم. سه پسر داشت، علی اکبر، علی اصغر، علی اوسط! شاه گفت: خمینی نگویید. ما به شاه می‌گوییم: به کوری چشم شاه اسم خمینی را می‌گوییم، سه صلوات می‌فرستیم! (صلوات حضار) 4- دفاع از مظلوم، در آیات قرآنی چون معاویه گفت: علی نه، امام حسین گفت: علی آره آره آره! شاه گفت: امام نه، مسلمان‌ها گفتند: امام آره آره آره! این عزاداری‌ها خیلی چیز درونش است. یک جنگ نرم است. اول روضه‌خوان خداست. خدا حتی برای مشرک هم روضه خوانده است. مشرکین زنده دخترشان را در گور می‌کردند. وقتی می‌گفتند: خانمت دختر زاییده، «ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا» (نحل/58) صورتش از غصه سیاه می‌شد. «أَ يُمْسِكُهُ عَلى هُونٍ» (نحل/59) آیا با ننگ نگهش دارم؟«أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرابِ» زنده زیر خاکش کنم؟ این دختری که زنده زیر خاک می‌شود در عربی می‌گویند: «مَوْؤُدَةُ»، «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَت» (تکویر/8) کمک کنید... «بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَت» (تکویر/9) این دختر چه گناهی کرده بود که زنده زیر خاک کردی؟ خدا روضه خوانده آن هم با یک ریتم. ریتمش مهم است. «إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ، وَ إِذَا النُّجُومُ ان
ْكَدَرَتْ، وَ إِذَا الْجِبالُ سُيِّرَتْ، وَ إِذَا الْعِشارُ عُطِّلَتْ، وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ» (تکویر/1-5) با این ریتم آخر می‌گوید: «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَت بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَت» چه گناهی کرده است؟ خدا روضه خوانده برای دختر مشرک، آخر دختری که پدرش او را زنده به گور کرده، پدرش که مسلمان نبود. پدرش بت پرست بود. دختر بت پرست بود. اما مظلوم بوده باید به نفع مظلوم فریاد زد حتی اگر مظلوم کافر باشد. در ماجرایی در سفر کسی با دستش هی اشاره می‌‌کرد. امام صادق فرمود: این چه مشکلی دارد؟ بروید ببینید چه کار دارد؟ رفتند و برگشتند: امام فرمود: چه کار داشت؟ گفتند: تشنه بود. گفت: آب دادید؟ گفتند: نه، چرا؟ یهودی بود. اِ... یهودی را نباید آب داد؟ تمام کلمات ناس در قرآن یعنی بین الملل. «یا ایها الناس» یعنی ای دنیای بشریت، «یا بنی آدم» یعنی ای دنیای بشریت، بله «یا ایها الذین آمنوا» هم داریم. «یا بنیَّ» و «یا أبتِ» هم داریم اما «ناس» در قرآن خیلی است. ناس یعنی نگاه بین المللی باشد. داریم اگر قول دادی حتی به یهودی وفا کن. اگر به تو امانت سپردند ولو خنجر شمر، شمر آمد گفت: خنجر دست تو امانت باشد، اگر برگشت به او بده. رد امانت ولو کافر باشد. وفای به عهد ولو کافر باشد. احترام والدین ولو پدر و مادر، آدم‌های بدی باشند. «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا» (بقره/83) نگفته: «بالوالدین المؤمنین» چه مؤمن و چه کافر «براًّ کان أو فاجرا» 5- ایستادگی در برابر ظالمان، با عزاداری برای مظلومان این عزاداری‌ها هشدار و ارعاب به مستکبرین است. به مستکبرین می‌گوییم: ببین، یک حسین را زیر سم اسب کردند، ما بعد از 1200 سال میلیونی پیاده روی می‌کنیم برای اربعین و کربلا، هرکس دست به مقدسات ما بزند، با راهپیمایی، با فریاد با او برخورد می‌کنیم. عزاداری ارعاب ستمگران است. اینطور نیست که حسین را کشتید و تمام شد رفت. این تسبیح تربت می‌دانید چیست؟ امام فرمود: از خاک کربلا تسبیح درست کنید و در دستتان بچرخانید، همین چرخاندنش هم عبادت است ولو ذکر هم نگویید. چرا؟ برای اینکه امام حسین را در این زمین خاک کردند. ما خاک زمین را تسبیح می‌کنیم و می‌چرخانیم یعنی این خاک باید جلوی چشم ما باشد. حسین نباید فراموش شود. ارعاب ستمگران است. البته من گفتم خدا برای مشرک روضه خوانده است، برای مؤمن هم خدا روضه خوانده است. سوره‌ای در قرآن است به نام سوره بروج، می‌گوید: «وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ» (بروج/1) بعد می‌گوید: «قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُود» (بروج/4) اخدود یعنی گودی، مرگ بر اصحاب گودی، اصحاب گودی چه کسانی هستند که خدا می‌گوید: مرگ بر آنها! یک مشت جنایتکار کافر دره‌ای درست کردند و مؤمنین را در دره ریختند و زنده زنده سوزاندند و نشستند تماشا کردند. می‌گوید: مرگ بر اصحاب، چرا؟ بخاطر اینکه اینها به مؤمنین... اجازه بدهید من از رو بخوانم. «وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ» قسم به آسمان پر ستاره، «وَ الْيَوْمِ الْمَوْعُودِ» قسم به قیامت، «وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ» قسم به خدا و خلق «قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ» مرگ به اصحاب گودی، «النَّارِ ذاتِ الْوَقُودِ» در این گودی آتش شعله‌ور درست کردند. «إِذْ هُمْ عَلَيْها قُعُودٌ» دم دره نشستند، «وَ هُمْ عَلى ما يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ» شاهد بودند که چطور مؤمنین در دره زنده زنده می‌سوزند. گناهشان چه بود؟ «وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ» هیچ گناهی نداشتند «إِلَّا أَنْ يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ» یعنی خدا هم برای مؤمنی که زنده زنده سوخته روضه خوانده است. هم برای دختر کافری که زنده زنده در گور بوده است. یعنی برای خدا دفاع از مظلوم مهم است. 1- زن و مرد ندارد. 2- بچه و بزرگ ندارد. 3- پیر و جوان ندارد. ما گاهی وقت‌ها به بچه می‌گوییم: خفه شو. ببینم پدر و مادر چرا به این گفتی خفه شو؟ آخر شلوغ می‌کرد. سؤال: اگر بچه شلوغ کرد می‌شود گفت: خفه شو! روبروی بچه که می‌گویی خفه شو، این بچه خجالت می‌کشد از مهمان. پدر و مادر حق ندارد بچه را تحقیر کند. حق تربیت دارند ولی حق تحقیر ندارند. نمی‌شود آدم به بچه‌اش بگوید: خفه شو! شاگردم است، راننده‌ام است، پاسدارم است. نوکرم است، کارگرم است. هرچه باشد نمی‌شود گفت: خفه شو، برو گمشو. این کلمه‌ها همه توبیخ دارد. امام صادق می‌خواست یک مسأله بگوید. به یکی از یارانش گفت: شما به من اجازه می‌دهید دست شما را فشار بدهم؟ گفت: آقا شما امام صادق هستید. بسم الله، دست مرا فشار بدهید. امام صادق دستش را گذاشت در دست ایشان یک مقدار فشار داد. فشار را که داد جا برداشت. بعد گفت: ای مردم، اگر کسی دست کسی را این مقدار فشار بدهد که جا بردارد مسئول است. یعنی امام صادق می‌خواست مسأله را سمعی و بصری و نمایشی نشان بدهد، از یکی از شیعیان اجازه گرفت. در خانه باز است، باز باشد. شما حق نداری نگاه کنی. در کوچه می‌رویم درها باز است همینطو
ر نگاه می‌کنیم. شما حق نداری. قرآن می‌گوید: بچه‌های پنج شش ساله هم حق ندارند در اتاق را باز کنند و داخل شوند. به خصوص سه مرتبه، صبح و ظهر و شب! اسم ظهر را برده «ظهیره» یعنی ظهر، اسم لباس را هم برده «تَضَعُونَ ثِيابَكُم» (نور/58) زمانی که لباس‌هایتان را کنار می‌گذارید. بچه کوچک هم باید در بزند و داخل برود. حساب و کتاب دارد. یکبار پیغمبر آب خورد. یک بچه این طرف نشسته بود. گفت: یا رسول الله این آب را به من بده تبرک بخورم. پیغمبر رفت لیوان را به این آقازاده بدهد، چند پیرمرد این طرف نشسته بودند. گفتند: یا رسول الله به ما بده چون ما هم پیر هستیم و هم چند نفر هستیم. این بچه هم کوچک است و هم یک نفر است. گفت: ببینید اول که این گفته نوبت این است. اگر این بچه اجازه داد به شما هم می‌دهم! به بچه گفت: آقا زاده شما اول گفتی آب بده. نوبت تو است و آب برای توست اما اگر اجازه دادی من به این پیرمردها می‌دهم چون چند نفر هستند. بچه گفت: نخیر اجازه نمی‌دهم. گفت: اجازه نمی‌دهی بسم الله! حق و نا حق مهم است. جوان بودم همدان رفته بودم، در یک ماجرایی یک جوانی بود به شوخی یکی زدم پس گردنش، بعد هم انقلاب شد و ما نماینده امام شدیم. دیدیم ما یک پس گردنی به او زدیم. گذر ما به همدان افتاد و جوان را پیدا کردیم و گفتیم: یادت هست ما یک پس گردنی به شما زدم؟ گفت: بله. گفتم: حلال کردی؟ گفت: خیر! گفتم: می‌خواهی چه کنی؟ گفت: می‌خواهم پست بزنم. گفتم: بزن. گردن را کج کردیم پس گردن ما زد. نمی‌شود گفت: بچه‌ام است زدمش. بچه را نه می‌شود زد و نه توبیخ کرد. بله اگر یک منکری انجام داده برای نهی از منکر ممکن است در مواردی گوشمالی، حتی زن ناشزه، زنی که خانه، ماشین، تلفن از شوهرش می‌گیرد و تمام نیازهایش تأمین می‌شود. نیازهای عرفی نه توقعات زن، ممکن است زن توقع داشته باشد که خیلی، نه، نیازهای طبیعی. اگر زن نیازهای طبیعی‌اش تأمین می‌شود اما این زن در اختیار مرد نیست. اسلام می‌گوید: اول موعظه کن، «فَعِظُوهُن» عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است، موعظه کن. اگر موعظه در گوشش نرفت، در خواب پشتت را به او کن. نه اتاق دیگر، «فِي الْمَضاجِع» (نساء/34) یعنی در همان رختخواب پشتت را به او کن. اگر تحت تأثیر قرار نگرفت. بعد می‌گوید: «وَ اضْرِبُوهُن» او را بزنید منتهی امام می‌گوید: چطور بزنید؟ طوری بزنید که نه جایش سرخ شود، نه کبود شود و نه سیاه! چطوری باید این زن را زد که فقط باید با قلم مداد همینطور روی دستش گذاشت. چون سفت هم بزنی جایش سرخ می‌شود. مرد اگز ناشز بود و خلافکار بود، قاضی شهر باید این مرد را شلاق بزند. ما یک مواردی داریم در حد تلنگر، نه در حد سیلی و کتک و زنجیر و پاشنه کش و... به الاغ هم نمی‌شود زد. اسلام می‌گوید: حیوان را روبروی حیوان نکش. به همان مقدار شعوری که دارد اذیت می‌شود. اصلاً حاجی‌ها اگر دوشنبه آمدند مکه، یک حاجی یکشنبه آمد. اسلام می‌گوید: حاجی که یک روز زودتر آمده امضایش از اعتیار می‌افتد. می‌گوییم: چرا؟ می‌گوید: برای اینکه حاجی که یک روز زودتر مکه آمده معلوم می‌شود اسب و شترش را در راه دوانده است و اگر کسی حتی در راه مکه اسب و شترش را خسته کند، معلوم می‌شود سنگدل و قسی القلب است و امضایش از اعتبار بیافتد. الله اکبر! اسلام تا کجا دقت کرده است. می‌گوید: اگر حیوان خواب است او را نگیر، بگذار بیدار شود برو او را بگیر که خواست تکان بخورد بتواند. چرا حیوان خواب را گرفتی؟ به مسئول زکات می‌گوید: تو که می‌روی زکات بگیری شتر زکات دارد، اگر شترهایی را به عنوان زکات گرفتی، نکند یک شتر را یک ساعت و یک شتر را نیم ساعت سوار شوی. «و الیعدل بین صواحباتها» صواحب، صاحبه، حیوانی که سوارش می‌شوی. باید مراعات عدالت را بکنی. درست است شتر برای زکات است، بیت المال است، می‌بری که به مصرف برسانی. اما در راه اگر خواستی سوار شوی، حساب کن چقدر می‌خواهی سوار شوی و چند شتر هستند. هر کدام 25 دقیقه، هر کدام نیم ساعت. نکند یک شتر را یک ساعت سوار شوی و یک شتر را نیم ساعت؟ دین ما این است که خیلی ما با دین فاصله داریم. 6- حفظ آبروی مردم در برخوردهای اجتماعی راحت فحش می‌دهیم. بردند، بابا بعضی بردند. خوردند، بعضی خوردند. همه یکدست هستند. اگر چهار تا بازاری خلاف کرد می‌شود گفت: بازاری‌ها دزد هستند؟ چهار تا کارمند رشوه گرفت، می‌شود گفت: اداره‌ای‌ها رشوه‌گیر هستند؟ نمی‌شود اینطور حرف زد. مسئولیت دارد و باید مواظب باشیم، اگر کسی بد کرد قرآن می‌گوید: «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى» (انعام/164) ممکن است یک بازاری، یک آخوند، یک شهردار، یک وکیل، وزیر، سفیر، چهار تا خلافکار درآمدند، نمی‌شود این را پای همه گذاشت. منتهی جمهوری اسلامی یک خلافش هم مهم است. عمامه سفید یک لکه سیاه هم باشد مهم است. بله لباس سیاه باشد مهم نیست ولی کسی که لباسش سفید است یک قطره سیاه هم باشد برایش مهم است. در جمهوری اسلامی نباید
این کار بشود. بعضی می‌گویند: دیگران بیشتر خوردند یک خرده هم ما بخوریم! مثل اینکه بگوییم: امام حسین را کشتند پس ما هم علی اصغر را بکشیم. این جواب است؟ این منطق است؟ بعضی وقت‌ها می‌گویند: شوخی کردم. اگر کسی با شوخی یا با جدی مردم را اداره کند، حرام است. آقا من یک سیخ طلا بیاورم و در چشم شما بزنم و شما کور شوی. بگویی: قرائتی کورم کردی، بگویم: طلا بود. خوب حالا یا طلا بود یا میخ بود و یا سیخ بود. کور شدم! آقا شوخی بود. حالا یا شوخی بود یا جدی بود، من خراب شدم. باید مواظب آبروی مردم بود، خود امام حسین دوم محرم وارد کربلا شد. اول گفت: زمین‌های کربلا را باید بخریم. من نمی‌خواهم در زمین مردم خونم ریخته شود. من نمی‌خواهم زوارهایی که کربلا می‌آیند، پایشان را روی زمین غصبی بگذارند. زمین‌های کربلا را خرید و شب عاشورا هم امام حسین به یارانش گفت: هرکس به مردم بدهکار است برود بدهی‌اش را بدهد. نایستد کربلا جزء یاران من شهید شود. اول بدهی مردم را بدهد و بعد شهید شود. اگر سر نماز بگوییم: «مالک یوم الدین» طلبکار گفت: قرض مرا بده. من راضی نیستم. اگر راضی نباشد و بگوید: قرض مرا بده. اسلام به شما اجازه داده نماز را بشکنی و بروی قرض را بدهی و دوباره برگردی و الله اکبر بگویی. این خیلی مهم است. کربلا همه درس است. ورودش، خروجش، عزاداری، احترام به قدردانی، چون پیغمبر فرمود: «إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» (شوری/23) یک عروسی بود آقازاده مقام معظم رهبری داماد می‌شد. آخرین پسرشان بود و فامیل عروس هم با ما آشنا بود و به هر حال دعوت شدیم. دیر رفتم، دقیقه‌های آخر که می‌خواستند سفره بدهند. تا وارد شدیم ایشان گفت: یک سخنرانی یک دقیقه‌ای بکن. من یک لحظه فکر کردم یک سخنرانی یک دقیقه‌ای قرآنی مربوط به عروسی، این مربوط به عروسی است محرم می‌گویم بخاطر اینکه مربوط به محرم است. گفتم: سه رقم رابطه در قرآن هست. 1- رابطه پیغمبر با مردم، 2- رابطه مردم با پیغمبر، 3- رابطه زن و شوهر، عروس و داماد. رابطه پیغمبر با مردم رحمت است، چون قرآن می‌فرماید: «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ» (انبیاء/107) پیغمبر من تو را نفرستادم « الا رحمة» مگر برای رحمت، تو فقط سر تا پا رحمت هستی. تو فقط... رابطه پیغمبر با ما رحمت است. رابطه ما با پیغمبر، قرآن می‌گوید: پیغمبر به مردم بگو هیچ مزدی نمی‌خواهم «إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» رابطه پیغمبر با ما رحمت است، رابطه ما با پیغمبر مودة است، رابطه زن و شوهر چطور؟ «وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَة» (روم/21) هم مودة هم رحمة، این ارتباط است. این عزاداری‌ها یعنی یا رسول الله ما می‌خواهیم «المودة فی القُربی» را عمل کنیم. برای مظلومیت امام حسین جمع شدیم و عزاداری می‌کنیم. در خیلی از کشورها که مسأله شهادت مطرح نیست، یک میدان رسمی را به نام سرباز گمنام می‌گذارند. من در خیلی از کشورها این را دیدم. می‌گویند: این فلکه، این میدان برای سرباز گمنام باشد یعنی آنها هم احترام قائل می‌شوند. به کره شمالی رفته بودم آن طرف چین، ما را موزه جنگ بردند. آنجا را هم آمریکا بمباران کرده بود. در موزه جنگ چیزهایی دیدیم از جمله تنه درخت سوخته، گفتم: این چیست؟ گفتند: این درخت مقدس. کره شمالی همه کمونیست هستند و اصلاً به خدا و پیغمبر ایمان ندارند. گفتیم: تنه درخت مقدس، توضیح بدهید. گفت: این درخت بزرگی بود. سربازهای ما، یک ماشین سرباز زیر این درخت بود. آمریکا که ما را بمباران کرد، بمب خوشه‌ای بود، این شاخه‌های درخت این مواد شیمیایی بمب را جذب کردند، درخت سوخت ولی جون سربازها نجات پیدا کرد. چون این درخت سوخته ولی جان سربازهای ما را سالم نگه داشته، آن مواد شیمیایی را جذب کرده و آسیبی به سربازهای ما نرسیده یا کم رسیده است. ما این درخت برایمان مقدس است و این درخت برای ما احترام دارد. اگر کمونیستی که خدا و پیغمبر را قبول ندارد، می‌گوید: چون این درخت باعث نجات ما شد، مقدس است. امام حسین و اهل‌بیت همه شهید شدند، جز امام زمان. همه شهید شدند برای اینکه دین ما را حفظ کنند، برای ما مقدس نیست؟ من نمی‌دانم وهابی‌ها چطور فکر می‌کنند؟ بوسیدن را شرک می‌دانند. شاه عربستان عید قربان یک مهمانی می‌دهد از هر گروهی از مسلمان‌ها یک نفر شاخص و مشهور را دعوت می‌کند. یک سال در نهار، آیت الله سید شرف الدین جبل العاملی را دعوت کرد از علمای درجه یک لبنان، این آیت الله العظمی شیعی وقتی وارد تشکیلات پادشاه سعودی شد یک قرآن به او داد. شاه باز کرد دید قرآن است. تا شاه سعودی دید قرآن است، قرآن را بوسید. تا بوسید گفت: تو مشرک هستی. گفت: من؟ گفت: بله. گفت: چرا؟ گفت: برای اینکه پوست گاو را بوسیدی؟ جلد قرآن چرم است و چرم هم پوست گاو است. چون تو پوست گاو را بوسیدی مشرک هستی. گفت: من کفش‌هایم هم چرم است و من هر چرمی را نمی‌بوسم. چون این چرم جلد قرآن است بوسیدم و الا کفش‌هایم
هم چرم است و نمی‌بوسم. گفت: ما هم هر آهنی را نمی‌بوسیم. در خانه ما هم آهنی است نمی‌بوسیم. این آهن چون ضریح پیغمبر است می‌بوسیم. چرا می‌گویید: بوسیدن ضریح پیغمبر شرک است؟ یعنی با یک نمایش این رقمی. ما به لطف خدا استدلال‌های قوی داریم. یک مورد را برای شما بگویم. یکی دو سال پیش جمعی از علمای کشورهای اسلامی آمده بودند مهمان جامعة المصطفی در قم بودند. به ما گفتند: بیا برای اینها صحبت کن. گفتم: من فقه و اصول خیلی بلد نیستم ولی در قرآن تفسیر و تبلیغ، حرف دارم. گفتند: باشد. ما آمدیم گفتیم: اینها را معرفی کن. گفت: این مسئول اوقاف کشور است، این امام جمعه پایتخت است، این کیه، آن کیه. ما یک چند ساعتی با عربی ناقصی که بلد بودیم با اینها صحبت کردم. دقیقه آخر گفتم: نظر شما در مورد حضرت مهدی چیست؟ گفتند: حضرت مهدی امام آخر الزمان است. می‌آید و دنیا را پر از عدالت می‌کند. گفتند: خوب، الحمدلله، اینجا هم مثل کعبه و قرآن و روزه و نماز که شریک هستیم اینجا در امام زمان هم شریک هستیم. امام آخرالزمان می‌آید و دنیا را پر از عدالت می‌کند. جلوی همه ستمگرها را می‌گیرد. گفتیم: خیلی خوب، در خیابان برویم یک مهدی پیدا کنیم و با او بیعت کنیم و امام زمانش کنیم! گفت: ما، گفتم: بله، گفت: ما امام را تعیین کنیم؟ گفتم: بله، گفت: نخیر! امام آخر الزمان را باید خدا بفرستد. گفتم: اگر شما حق ندارید امام را تعیین کنید چرا دور خلیفه اول جمع شدید و با او بیعت کردید و امامش کردید؟ شما خلیفه اول را خودتان تعیین کردید. امام ما در غدیر خم تعیین شد. پس اگر حق دارید یک نفر را مطرح کنید، بیعت کنید و امام شود، نصفش را من بگویم و نصفش را شما بگویید. شما که اول را انتخاب کردید، بلند شوید.. با هم بگویید و اگر حق انتخاب ندارید، می‌گویید: امام آخر الزمان را ما نباید تعیین کنیم و باید خدا تعیین کند. اگر آخرش را حق ندارید معلوم می‌شود اولش هم حق نداشتید. او به این نگاه کرد و این به او نگاه کرد... ما رفتیم تهران زنگ زدیم که چه شد؟ گفت: به اینها بیست روز در ایران خوش گذشت. گفتند: دقیقه آخر این قرائتی آمد حال ما را گرفت. نه راه پس داشتیم و نه راه پیش. اگر حق تعیین امام دارید بلند شوید آخرش هم انتخاب کنید، اگر آخرش را حق ندارید پس معلوم می‌شود اولش هم حق نداشتید. ما به لطف خدا دستمان پر است منتهی باید جلسات ما طوری باشد که در هر جلسه‌ای به دو شبهه جواب داده شود، دو آیه تفسیر شود. این حماسه‌ها همراه با معارف باشد. «والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته» تاريخ پخش:26/07/97 1- آیات 16 و 41 سوره مریم بر چه امری تأکید دارد؟ 1) بزرگداشت یاد و نام بزرگان تاریخ 2) حفظ آثار به جا مانده از بزرگان 3) نام‌گذاری فرزندان به نام اولیای الهی 2- آیه 36 سوره حج چه چیزی را از شعائر می‌داند؟ 1) خانه کعبه 2) شتر قربانی 3) سرزمین منی 3- آیات اولیه سوره تکویر، در دفاع از چه کسی نازل شده است؟ 1) دختر مشرک 2) دختر زنده به گور شده 3) دختر مشرک زنده به گور شده 4- قرآن در آیات ابتدایی سوره بروج، چه کسانی را نفرین می‌کند؟ 1) اصحاب النّار 2) اصحابُ الاخدود 3) اصحاب الشِّمال 5- هدف اصلی برپایی مراسم عزاداری چیست؟ 1) حمایت از مظلوم 2) مبارزه با ظالم 3)
تاريخ پخش: 97/08/17 موضوع: پیامبر اکرم(ص)، الگوی امت اسلام عناوين: 1- نقش الگو در زندگی 2- نمونه‌هایی از شیوه زندگی پیامبر اکرم 3- نگاه اسلام به کسب علم و دانش 4- تسلیم بودن بیمار در برابر پزشک 5- درسی از استقلال طلبی پیامبر اکرم 6- پذیرش روایات، بر اساس معارف قرآن 7- عدم پذیرش اخبار و گزارش‌های غیرمطمئن بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمین، بعدد ما احاط به علمه «الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي» در خدمت مبارک نسل نو هستیم. بحث الگو است. مثل چه کسی باشیم؟ انسان حالتی دارد که همیشه می‌خواهد خودش را به یک بزرگی شبیه کند. حالا این بزرگ چه کسی است؟ در فکر یک کسی فوتبالیست است، یکی در ذهنش وزنه‌بردار است، یکی فلان دانشمند است. در ذهن هر کسی یک کسی را بزرگ می‌داند و دلش می‌خواهد عکس او باشد، با او عکس بگیرد، نام او را مطرح کند. این غریزه در انسان هست که بعضی می‌گویند: غزیزه قهرمان‌پرستی! یعنی دلش می‌خواهد که مانند یک بزرگی باشد. یک بچه کوچکی بود، می‌خواست بگوید که من تو را خیلی دوست دارم، می‌گفت: من تو را به اندازه ده‌تا قابلمه دوست دارم. حالا در ذهن او قابلمه بزرگ بود. وقتی مصاحبه می‌کنند که چرا درس می‌خوانید؟ هر کسی وقتی می‌گوید که هدف من از درس خواندن چیست، پیدا می‌شود که چه چیزی در ذهنش بزرگ است. این خیلی مهم است چون الگو یک نقش تربیتی دارد. که ما بدانید چه کسانی را مطرح کنیم. امام به هیچ کس رهبر نگفت، به علماء، آیت‌الله‌ها، دکترها، پروفسورها... ولی یک پسر سیزده ساله در ایران پیدا شد و امام گفت رهبر من این است. چرا؟ برای اینکه حاضر شد جانش را بدهد و کشور را نجات بدهد. این الگوی ماست. یک وقت الگوی ما شاهنشاه‌ها بودند، تخت جمشید شیراز که می‌روید از این مجسمه‌ها پیداست که چه چیزی در ذهن ایرانیان قدیم بود. بالاترین درجه‌شان شاه بود. دیگر از آن بالاتر نبود. معرفی الگو هم وظیفه آموزش و پرورش و پدر و مادر است. بگوید آن چیزی که تو دنبالش می‌گردی، این است. او نیست. 1- نقش الگو در زندگی اگر الگو نباشد، همه چیز ذهنی است و کلیات است. وقتی می‌گویی آن چیزی که می‌گفتم این است و الگو نشان دادید، می‌گوید: عجب! حالا فهمیدم. یعنی به کلیات حیات و روح می‌دهد. حالا در قرآن راجع به الگو چه داریم؟ یک آیه در قرآن داریم که به نظرم خیلی از شماها بلد باشید. بسم الله الرحمن الرحیم. [پای تخته می‌نویسند] «لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» (احزاب، 21) آیه قرآن است. یعنی اگر الگو می‌خواهید شخص پیغمبر! حالا به مناسبت اینکه این بحث در ایام رحلت پیغمبر پخش می‌شود. لام «لَقَدْ» یعنی قطع، یعنی حتماً. مثلاً وقتی می‌گوییم: «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ» (عصر، 2) «إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى» (علق،6) «إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ» (ابراهیم، 34) لام در لـَ یعنی حتماً. این یک حتما یعنی شک نکنید. این لام یعنی حتماً! قَد هم یعنی حتماً! یعنی حتماً حتماً! «كانَ» یعنی همیشه. چون گاهی وقت‌ها یک چیزی برای زمانی است. مثلاً مرد خوب در زمان قدیم کسی بود که آب‌انبار می‌سازد. خوب چون ایران کویر بود، لوله کشی نبود، نیاز آب‌انبار بود، اما الان آب‌انبار ساختن نیاز نیست. «كانَ» یعنی همیشه. «فی» یعنی از هر جهت. فی در عربی یعنی در. «في رَسُولِ اللَّهِ» یعنی در پیغمبر. یعنی اینطور نیست که مثلاً فقط اخلاقش باشد، در تمام کارهایش. همسرداری، بچه‌داری، اصحاب‌داری، با دوست، با دشمن، با همسایه، با فقیر، با غنی، در همه چیز! «أُسْوَةٌ» یعنی الگو. دو اسوه در قرآن آمده است. یکی اینکه می‌گوید پیغمبر اسوه است. یکی می‌گوید: حضرت ابراهیم اسوه است. « قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ في إِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ» (ممتحنه، 4) [پای تخته می‌نویسند] «في إِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ» پس در قرآن دو کلمه اسوه است. یکی برای پیغمبر و یکی برای حضرت ابراهیم. منتهی حضرت ابراهیم در مبارزه با شرک و شکستن بت‌ها مطرح است و در پیغمبر در همه چیز. 2- نمونه‌هایی از شیوه زندگی پیامبر اکرم شما نسل نو هستید. من چند مطلب می‌گویم ببینید شنیده‌اید یا نه؟ پیغمبر ما تابستان لباس‌هایش را در دیگ می‌جوشاند. کسی این حدیث را شنیده است؟ الان کدام دکتر بهداشت برای میکروب‌کشی لباس‌هایش را در دیگ می‌جوشاند؟ که در دیگ 1400 سال پیش می‌جوشاندند. یعنی در بهداشت از همه‌ی این‌هایی که مبارزه با میکروب می‌کنند، جلوتر بود. حدیث دیگری بخوانم. پیغمبر مرغ از بیرون مصرف نمی‌کرد. می‌گفت نمی‌دانم این مرغ چه مرغی است. حالا الان مرغ‌ها در مرغداری‌ها در یک سالنی است. قدیم مرغ‌ها در کوچه‌ها در روستاها و شهرها، ول بودند. می‌گفت: مرغی که ول هست و معلوم نیست که چه می‌خورد، این گوشتش سالم نیست. اگر یک جوجه‌ای را خودش بزرگ می‌کرد، بزرگ که می‌شد، می‌کشت و می‌خورد. اما مرغ بیرونی که تغذیه‌اش در کوچ
ه‌هاست، نمی‌خورد. این مورد دوم! سفارش می‌کرد که لباس سفید بپوشید. حالا ما در ایام عزاداری سیاه می‌پوشیم این به خاطر مراسم عزاداری است. وگرنه اصل در لباس این است که رنگ روشن باشد، که تا چرک شد بفهمیم و برویم بشوییم. ما می‌گوییم یک لباسی باشد قهوه‌ای سوخته، مشکی، سیاه که هر چقدر هم چرک شد، پیدا نباشد. شما تا حالا دیده‌اید که هیچ دندانپزشکی چوب مسواکش پشت گوشش باشد؟ پیغمبر ما چوب مسواکش پشت گوشش بود. وقتی هم از دنیا رفت، بدن پیغمبر را بلند کردند دیدند که زیرشانه‌شان چوب مسواک است. یعنی از مسواک جدا نشد، حتی در حساس‌ترین حالات! اصلاً نمی‌شود گفت پیغمبر چه کسی است؟ ما پیغمبر را نشناخته‌ایم. فکر هم می‌کنیم که با این دو کلمه‌ای که ما می‌خوانیم، بگذریم از این که خیلی از این چیزهایی که می‌خوانیم به درد هم نمی‌خورد. به امید اینکه... حالا کم کم و یک ذره ذره اخیراً هم رئیس جمهور و هم وزیر علوم هم وزیر آموزش و پرورش هم مقام معظم رهبری گفته‌اند و یک ولوله‌ای افتاده است. فهمیده‌اند که این درس‌های آموزش و پرورش و دانشگاه همه‌اش به درد نمی‌خورد. یعنی مهارت در آن نیست. ما الان اگر افغانی‌ها قهر کنند و از ایران بروند، فلج می‌شویم. چون اهل کار نیستیم. همینطور یک چیزی یاد بگیریم، نمره و مدرک بگیریم. دیپلم بی‌خاصیت، لیسانس بی‌خاصیت! حوزه هم باید بحث‌هایش عوض بشود. حوزه هم باید طلبه‌اش طوری باشد که اگر این طلبه را با هلی‌کوپتر در دبستان انداختیم، بتواند برای بچه‌ها قصه بگوید، در دبیرستان بتواند برای جوان‌ها حرف بزند، در دانشگاه بتواند سؤالات را پاسخ بدهد. ما باید مهارت ببینیم. این درس‌هایی که ما می‌خوانیم، بخشی خوب است و بخشی هم اطلاعات است. مثل اینکه شما بگویید بوعلی‌سینا چند کیلو بوده است. خوب این چه خاصیتی دارد. علم است ولی چه فایده‌ای دارد؟ ما نیاز به الگو داریم. نجات کشور نیاز به الگو دارد. حالا این الگو ممکن است زن باشد. زن هم می‌شود الگو باشد؟ بله! یک آیه می‌خوانم که زن الگو است. «وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ مَرْيَمَ» (مریم، 16) پیغمبر یاد مریم را زنده نگه‌دار. مریم باید در تاریخ الگو باشد. «وَ اذْكُرْ» یاد کن، «فِي الْكِتابِ» در قرآن، «مَرْيَمَ» مرد هم می‌تواند الگو باشد. بله مرد هم می‌تواند. آیه‌اش این است. «وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِبْراهيم» (مریم، 41) پیغمبر از حضرت ابراهیم یاد کن. نام او باید زنده باشد. «وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ مَرْيَمَ» یعنی زن الگو باشد. «وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِبْراهيم» یعنی مرد الگو باشد. 3- نگاه اسلام به کسب علم و دانش مسأله‌ی الگو بودن پیغمبر در علم! الان مثلاً بگویند که هر کشوری یک کلمه طلایی بنویسد راجع به اهمیت علم! هر کشوری بهترین جمله‌اش را بنویسد. خوب جمله‌ی ما چیست؟ «اطْلُبُوا الْعِلْمَ مِنَ الْمَهْدِ إِلَى اللَّحْدِ» ز گهواره تا گور... چه کسی از این بهتر می‌تواند بگوید؟ به هر جای اسلام دست بگذارید، مشابه ندارد. مثلاً می‌گویند رابطه با خدا، در اسلام برای رابطه با خدا نماز را طراحی کرده است. اما حالا به این فکر کرده‌اید که نماز چه طراحی و مهندسی دارد؟ هیچ می‌دانید که اخیراً یک تحقیقی کرده‌اند که بهترین وقتی که خون به مغز می‌رسد وقتی است که انسان سجده می‌کند. یعنی هنوز خیلی چیزها بررسی نشده است. یک کسی می‌گفت این انگشتر عقیق چیه که شما می‌گویید ثواب دارد؟ گفتیم این زنجیرها چیست که کامیون‌دارها آویزان می‌کنند؟ کامیون‌دارها یک زنجیر آویزان می‌کنند که انعکاسی را که از حرکت ماشین هست به زمین، این زنجیر می‌تواند آن را خنثی کند. پس می‌شود که یک زنجیر نیم‌متری جلوی خطری را بگیرد. چه چیزی بخورید؟ الان دنیا نمی‌داند که چه چیزی بخورد. ما که از اول شراب و گوشت خوک نخوردیم. غربی‌ها خوردند. یک مدتی گذشت گفتند نه! آنجا هم گفتند گوشت خوک نخورید. گفتیم: خوب الحمدلله ما مسلمان‌ها از قبل نمی‌خوردیم. بعداً گفتند که نه بخورید! گفتیم چه شد، گفتید نخورید، بعد گفتید بخورید، دومرتبه می‌گویید نخورید. چه چیزی هست؟ گیج هستید. می‌گوید: گوشت خوک تولید کرم کدو و کرم تراشین می‌کند. گفتند نخورید! گفتیم خوب اگر گفتید نخورید پس چرا دومرتبه می‌گویید بخورید؟ گفتند در فلان درجه حرارت کرمش را می‌کشیم. می‌پرسیم: یا رسول الله بخوریم؟ می‌فرماید: نه! نخورید! می‌گوییم: کرمش کشته شد. می‌گوید: چند سال است که کرمش را فهمیده‌اید؟ هزار و چهارصد سال است که کرمش را نفهمیده‌اید. ولی اخیراً فهمیده‌اید. حالا می‌گویید در فلان درجه حرارت کرمش را می‌کشیم. همینطور که هزار و چهارصد سال کرمش را نفهمیدید، ممکن است چیزهای دیگری هم در آن باشد که هزار و چهارصد سال دیگر بفهمید. تو که نمی‌توانی عقل خودت را... اصولاً همیشه دستورات سه رقم بیش‌تر نیست. سه رقم دستور بیش‌تر نداریم. انواع دستور! [پای تخته می‌نویسند] یک: یا دستور فوق عقل است. دو: یا طبق عقل است. سه:
یا ضد عقل است. در اسلام دستوری ضد عقل نداریم. که بگوییم نه! عقل می‌گوید که این ضد است. اما لازم هم نیست که همه‌ی دستورات طبق عقل باشد. ممکن است که یک دستوری باشد که ما نفهمیم. آقا چرا گفتند: چنین؟ چرا گفتند: چنین؟ خیلی چراها هست. حالا چون جمعی از دخترها تشریف دارید، پای تلویزیون هم خیلی‌ها نشسته‌اند بگویم. این را یک بار دیگر هم گفته‌ام. دیگر حالا طوری نیست. می‌گویند چرا مرد که مرد، ارث زن نصفه‌ است. می‌گوییم یعنی چه؟ می‌گوید خوب ارث زن نصفه است، یعنی شما سی تومان که دارید این سی تومان را بیست تومانش را بده به پسرها و ده تومانش را به دخترها بدهید. چرا؟ می‌گوییم: ضد عقل که نیست، می‌گوید خوب من نمی‌فهمم. می‌گوییم حالا ببین. می‌گوییم دختر خانمی را که می‌گوییم ده تومان، دختر خانم تو هیچ خرجی نداری. این ده تومان را از اینجا بردار و برو پس‌انداز کن. این ده تومان پس‌انداز. دختر خانم بالا می‌رود و با پسر ازدواج می‌کند. اینجا پسر بود، پسر و دختر با هم ازدواج می‌کنند. این بیست تومانی که برای پسرها هست، وارد زندگی هر دو می‌شود. این دخترخانم چون ازدواج کرد، از این بیست تومان پسر ده تومان منافع را هوش می‌کشد. حالا خانه است، ماشین است، موبایل است، کفش است، کلاه است، کتاب است، کامپیوتر است و هر چه که هست. از این بیست تومانی که در زندگی مرد آمده است، ده تومانش را دختر خانم نفع می‌برد، چون شریک زندگی شده است، هوش می‌کشد و ده تومان هم یواشکی دارد. درست شد یا نه؟ ساکت هستید من نمی‌دانم گرفتید یا نگرفتید؟ حضار: بله سی تومان داریم، بیست تومان به پسرها می‌دهیم، ده تومان به دخترها، بعد به دخترها می‌گوییم: درست است ده تومان دادی، اما هیچ خرجی روی دوش تو نیست. ده تومان را پس‌انداز کن، زندگی را باید با بیست تومان تأمین کند. دختر خانم وقتی با آقا پسر ازدواج کرد، ده تومان بهره می‌گیرد. پس ده تومان از بیست تومان بهره می‌گیرد، ده تومان هم خصوصی! این یک مسأله است دیگر. یا می‌گویند: چرا دخترها از نه سالگی نماز بخوانند و پسرها پانزده سالگی و چهارده سالگی؟ اگر الآن در سالن بستنی وارد کردند، اول به دخترها دادند، این توهین به دخترهاست یا احترام به دخترهاست؟ احترام است. رابطه با خدا یک ارزش است. می‌گویند: دخترخانم تو با خدا زودتر حرف بزن. اگر می‌خواهند عراق بروند، ویزا می‌دهند، اگر ویزای کسی را زودتر دادند این ضد ارزش نیست. این ارزش است. ویزا را زودتر دادند. به دختر گفتند: شما زودتر با خدا حرف بزنید، اشکال دارد؟ رابطه‌ی... 4- تسلیم بودن بیمار در برابر پزشک خیلی وقت‌ها یک چیزی را ما همینطور، بعد هم به خودمان اجازه می‌دهیم دخالت کنیم. دیپلمی که امروز دارند، دیپلم را امروز تقریباً همه دارند. دکترهای ما ده سال درس خواندند، دکتر می‌شوند. شش سال در دانشگاه عمومی می‌خوانند، سه چهار سال هم تخصصی می‌خوانند. پس فرق بین دیپلم و دکتر ده سال است. حالا ده سال را چقدر درس می‌خوانند، دیگر چشم‌مان را می‌بندیم و قورت می‌دهیم. ده سال است، ده تا تابستان تعطیل است. هر تابستان هم سه ماه، ده سه ماه، سی ماه، سی ماه تابستان است. ده سال است، ده تا عید نوروز تعطیل است. هر عید نوروز هم بیست روز، دویست روز هم عید نوروز است. ده سال است هر سالی هم بیست روز بین ترم است. ده تا بین ترم، دویست روز هم بین ترم است. هر سالی 52 تا جمعه، 52 تا پنج‌شنبه تعطیل است. (خنده حضار) شما حساب کنید تازه اگر خیلی خوب دانشجوهای ما درس بخوانند، پزشکی و غیر پزشکی نصفه می‌شود. مثل گوشت کبابی است که در سه کیلو گوشت، یک کیلو کبابی است. دو کیلو پی و چربی و استخوان است. حالا این آقا ده سال درس خوانده و پزشک شده است. هرچه گفت، من باید گوش بدهم. حاج آقای قرائتی! بله. این قرص را صبح بخور، این را عصر، این را شب، چشم! این را دو تا با هم، این را نصف، چشم! این را شش ساعت، این را هشت ساعت. چشم! این را بین غذا و این را بعد از غذا، هرچه گفت من می‌گویم چشم! چرا؟ برای اینکه ده سال درس خوانده است. آنوقت چطور یک کسی ده سال درس بخواند هرچه بگوید باید بگوییم چشم، آنوقت امام صادق یک چیزی می‌گوید، فلسفه آن چیست؟ شما چقدر سواد داری که اینقدر باد در دماغت است؟ بنده! می‌دانم کوه هیمالیا چند متر است. یک اطلاعات حفظ کرده و مدرک گرفته خیال می‌کند باسواد است. قرآن یک چیزی برای پیغمبر دارد، رحلت پیغمبر بحث را گوش می‌دهید، به پیغمبر می‌گوید: بر تو واجب است هر روز از خدا بخواهی علمت زیاد شود، «وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْماً» (طه/114) یعنی چه؟ یعنی پیغمبر هم فارغ التحصیل نیست. ما در اسلام فارغ التحصیل نداریم. تحصیل هم سر کلاس نیست. قرآن خیلی جاها دارد می‌گوید: «سِيرُوا فِي الْأَرْض» (انعام/11) می‌خواهید درس بخوانید باید بلند شوید از کلاس بیرون بروید. خیلی از درسها را آدم از کوچه و بازار می‌گیرد. خیلی وقت‌ها درس را آدم از یک پرنده می‌گیرد. ص