eitaa logo
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
1.4هزار دنبال‌کننده
14هزار عکس
7.2هزار ویدیو
47 فایل
🌹می ترسم از خودم ▪زمانی که عکس شهدارابه دیواراتاقم چسبوندم، ولی به دیواردلم نه! 🌷منتظرنظرات خوب شما همسنگران هستیم: 🌴ارتباط با خادم الشهدا کانال: 🌹 @yazahrar 🌻لینک کانال: 🌹http://eitaa.com/joinchat/381026320Cb5fdfee742
مشاهده در ایتا
دانلود
خدا یه جا از ما گِله داره...!! آی آدمی که وقتی یه مشکل برات پیش میاد، من رو نشسته و خوابیده و ایستاده صدا میزنی‌، حواسم بهت هست! اما وقتی مشکلت رو برطرف میکنیم، بعد از مدتی دیگه یادی از ما نمیکنی... انگار نه انگار این ما بودیم که نجاتت دادیم! یونس/۱۲ با خدا مشتی باش...!!
خدایا مواظب حال دلمون باش...
باور کنید همه چیزو باید از خودِ خودِ خدا بخوایین بنده ها همه واسطه هستن...
فَسَیَکفیکهم الله بقره/۱۳۷ خدا هست، هواتو داره...!!
عافیت، اختیارِ من است، و بلا اختیار دوست من اختیارِ خویش بر اختیارِ او اختیار نکنم...!
إنَّ اللّٰه یَرزقُ مَن يشاء بِغير حِساب ..! ما رو بی حساب مبتلات کن چُرتکه بندازی اندازه ی یه زندگی از تو دور بودیم بدهکاریمون زیاده...
🔴رژیم ذهنی بگیرید شما که بلدید رژیم بگیرید، که هیکلتان روی فرم باشد، که مبادا چربی اضافه‌ای باشد، که مبادا سیکس‌پک نباشید. خب حالا که بلدید، گاهی هم به‌خاطر ذهنتان رژیم بگیرید. مثلا از فکر کردن به کسی که دیگر نیست، وفادار ماندن به کسی که رهایتان کرده، گریه‌کردن برای کسی که برایتان ارزشی قائل نیست، قضاوت‌های بی‌جا در مورد دیگران. این‌ها ذهن شما را بد فرم و بد شکل می‌کند. از ریخت و قالب می‌اندازد. ذهنتان را بدقواره می‌کند. گاهی برای آرامش روانتان، رژیم ذهنی بگیرید.
9.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از نخل‌های و تقسیم آن‌ها بین زوّار به عنوان تبرک
یاران به "بسم‌الله" گفتن رد شدند از آب ؛ من ختمِ قرآن کردم و درگیر مُردابم ..!
دو "فرشته" مسافر، برای گذراندن شب، در خانه یک خانواده ثروتمند فرود آمدند. این خانواده رفتار نا مناسبی داشتند و دو فرشته را به مهمانخانه مجللشان راه ندادند، بلکه زیر زمین سرد خانه را در اختیار آنها گذاشتند، فرشته پیر در دیوار زیر زمین شکافی دید و آن را تعمیر کرد. وقتی فرشته جوان از او پرسید چرا چنین کار را کرده، پاسخ داد؛ "همه امور بدان گونه که می نمایند، نیستند!" شب بعد این دو فرشته به منزل یک خانواده فقیر ولی بسیار مهمان نواز رفتند، بعد از خوردن غذایی مختصر زن و مرد فقیر، رختخواب خود را در اختیار دو فرشته گذاشتند. صبح روز بعد فرشتگان، زن و مرد فقیر را گریان دیدند، گاو آنها که تنها وسیله گذران زندگیشان بود، در مزرعه مرده بود. فرشته جوان "عصبانی" شد و از فرشته پیر پرسید: چرا گذاشتی چنین اتفاقی بیفتد؟ خانواده قبلی همه چیز داشتند و با این حال تو کمکشان کردی، اما این خانواده دارایی اندکی دارند و تو گذاشتی که گاوشان هم بمیرد! فرشته پیر پاسخ داد: وقتی در زیر زمین آن خانواده ثروتمند بودیم، دیدم که در شکاف دیوار "کیسه ای طلا" وجود دارد، از آنجا که آنان بسیار حریص و بددل بودند، شکاف را بستم و طلاها را از دیدشان "مخفی" کردم. دیشب وقتی در رختخواب زن و مرد فقیر خوابیده بودم، "فرشته مرگ" برای گرفتن "جان" زن فقیر آمد و من به جایش آن گاو را به او دادم! "همه امور به دان گونه که نشان می دهند، نیستند و ما گاهی اوقات خیلی دیر به این نکته پی می بریم." پس به گوش باشید؛ "شاید کسی که زنگ در خانه تو را می زند فرشته ای باشد" "و یا نگاه و لبخندی که تو بی تفاوت از کنارش می گذری، آنها باشند که به دیدار اعمال تو آمده اند!"