eitaa logo
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
656 دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
7.1هزار ویدیو
47 فایل
🌹می ترسم از خودم ▪زمانی که عکس شهدارابه دیواراتاقم چسبوندم، ولی به دیواردلم نه! 🌷منتظرنظرات خوب شما همسنگران هستیم: 🌴ارتباط با خادم الشهدا کانال: 🌹 @yazahrar 🌻لینک کانال: 🌹http://eitaa.com/joinchat/381026320Cb5fdfee742
مشاهده در ایتا
دانلود
world cup.mp3
1.31M
🔅اتفاقی در آسمان هنگام بازی ایران و !! ‼️ ماجرای نماز خواندن عده‌ای که حتی به خدا اعتقاد نداشتند! ⭕️ گریه آیت‌الله ناصری بعد از بازی ایران و آمریکا! 🔰
پای آدم جایی میره که دلش رفته ...! دل ها رو مواظب باشیم تا پاها جای بد نره...!!😉
11.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠امروز قرارگاه حسین بن علی است… 🔹حاج قاسم سلیمانی: "وجوب جمهوری اسلامی، کمتر از حرم امام حسین(ع) نیست"
🌺 امشب مَلَک از زینب کبری گوید از نور دل و دیده ی طاها گوید 🌺تبریک به هم ولادت زینب را زهرا به علی، علی به زهرا گوید
وقتی محبت آمد... می‌فرمودند: درست است که زن باید از شوهرش اطاعت کند، ولی این هنر مرد است که همسرش را مطیع خود قرار دهد و راه اصلی آن فقط و فقط محبت ورزیدن و نیکوئی کردن است. مرد باید کاری کند همسرش به معنای حقیقی کلمه عاشق او باشد و آنقدر محبت کند و در این محبت صادقانه باشد که قلب همسرش را مالک شود. وقتی محبت آمد، اطاعت و تبعیت هم به دنبال آن خواهد آمد و همسر در همه‌ی مشکلات با شوهرش همراهی می‌کند و خواست خود را بر خواسته‌ی او منطبق می‌نماید و در عمل با شوهرش مخالفت نمی‌ورزد؛ چنانکه راه اصلی وادار کردن فرزندان به اطاعت نیز محبت و احترام به ایشان است (نقل از فرزند ایشان). 📚 نور مجرد ۲، ص ۶۵۶
🔴 دشمن از کار شهید شهریاری متحیر شد ♦️امام خامنه ای:«شهید شهریارى بسیجى‌وار کار کرد. آن روزى که درها را به روى ملت ایران خواستند ببندند که محصول این رادیوداروها به دست نرسد و دچار مشکل بشود و گفتند «نمیفروشیم» که این مرکز تهران تعطیل بشود، اینها - مرحوم شهید - هم مشغول کار شدند، تلاش کردند، که بعد آمدند به ما گفتند که توانستیم بیست درصد را تولید کنیم، بعد هم آمدند به ما اطلاع دادند که ما لوله‌ى سوخت و صفحه‌ى سوخت را هم ساختیم؛ دشمن [متحیر] ماند. این کار کار بود.» ۱۳۹۳/۰۹/۰۶ به مناسبت ۸ آذر سالروز شهادت شهید دکتر مجید شهریاری دانشمند هسته‌ای کشور در سال ۱۳۸۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 ایران، دل روسیه باتوست 🔹 حمایت روسیه از تیم ملی فوتبال ایران، در بیلبوردهای سطح شهر مسکو
💠دختر قاتل حاج قاسم برای بازی ایران و ایالات متحده آمریکا به قطر میرود. 🔹جرد کوشنر صهیونیست، شوهر ایوانکا ترامپ از جمله کسانی است که برای دیدار فوتبال ایران و آمریکا خواهد آمد. 🔹 کوشنر از چهره‌های دخیل در ترور حاج قاسم بود! نظرتون چیه؟
💠جواد خیابانی آماده گزارش بازی ایران - آمریکا
🍂 خاطرات برادر آزاده                  مسعود سفیدگر از کربلای ۴ 🔹قسمت دهم پرسش افسر عراقی درباره پیشانی بنده با رضا هوشیار، از آزادگان همدانی در نظر گرفتیم تا موضوع قناعت را مطرح کنیم. دو نفرمان تصمیم گرفتیم تا اگر به ما نانی می‌دهند و اضافه می‌آید مقداری از آن را در درون ساک بچه‌ها بگذاریم تا آنها هم استفاده کنند. گمان می‌کردیم که فقط ما به این موضوع توجه داریم اما روزی که این کار را انجام دادیم متوجه شدیم که درون ساک خودمان هم نان قرار داده‌اند. بچه‌ها بدون اینکه کسی متوجه شوند این چنین به یکدیگر کمک می‌کردند. روزی یک سرهنگ عراقی به درون آسایشگاه آمد و از ما پرسید که چرا شما پیشانی بند می‌زنید؟ کسی بلند نشد تا به او جواب بدهد من بلند شدم و گفتم: «برای اینکه نظر تک تیراندازهایتان را جلب کنیم تا مستقیم تیرش را به پیشانی ما بزند.» بچه‌ها منظور من را فهمیده بودند و خندیدند اما افسر عراقی متوجه نشد و سرش را تکان داد بعد به ما گفت که می‌خواهم کمی به شما آزادی بدهم و پرسید در میان شما چه کسی خط خوبی دارد؟ بچه‌ها که زیاد از عراقی‌ها خوششان نمی‌آمد باز جوابش را ندادند. من دستم را بالا بردم و گفتم خط خوبی دارم. مقداری به من مداد و کاغذ داد. چند لحظه بعد پرسید نقاشی چطور، در میان شما کسی نقاشی بلد است؟ باز همان اوضاع بود و فقط من دستم را بالا بردم. مقداری مداد رنگی تراش و مقوا دادند تا نقاشی کنیم. رضا هوشیار نقاشی خوبی داشت او کلمه«الله» را به گونه‌ای روی کاغذ ترسیم کرده بود که هنگامی که از روبرو به آن نگاه می‌کردیم فقط چند خط نمایان بود اما کاغذ را که با زاویه در مقابل دیدگانمان قرار می‌دادیم «الله» مشخص می‌شد. این نوشته نظر سرهنگ عراقی را جلب و او را تحسین کرد. بعد از چند وقت، مداد و کاغذ در اردوگاه یکی از وسیله‌های ارتباطی ما با دیگر آسایشگاه‌ها به شمار می‌رفت. اطلاعات از میان آسایشگاه «درز» می‌کرد و از حال همدیگر باخبر می‌شدیم. اما عراقی‌ها متوجه شدند و آمدند ناگهان همه کاغذها و آنچه به ما داده بودند را جمع کردند. جیب یکی از بچه‌ها پر از کاغذ و خبر بود. همین که عراقی‌ها آمدند آن‌ها را قورت داد یکی از عراقی‌ها متوجه این کار شد و بر سر اسیر ایرانی زد که مگر انسان عاقل کاغذ می‌خورد. در میان آسایشگاه یکی از دوستان مان مهندس کشاورزی بود به همین خاطر توانسته بودیم با وسایلی که در اختیارما قرار می‌دادند یک حوضچه ایجاد کنیم. عراقی‌ها آمدند و گفتند که باید به حمام بروید. آمدیم که به حمام برویم گفتند نیاز نیست. زمستان بود همه ما را دور حوض جمع کردند مقداری از سطح آب حوض یخ زده بود و گفتند باید درون این حوض بروید. آب بسیار سرد بود ۱۲۰ نفر را می‌خواستند درون این حوض کوچک جا بدهند مقداری جمعیت که درونش رفت دیگر آب حوض کامل خالی شده بود از طرفی اوایل این دستور هرکس که سرش را از آب بیرون می‌آورد به سرش می‌کوبیدند تا زیر آب برود. اردوگاه تکریت ۱۱ اردوگاه خاصی بود و بیشتر اسرایش از جمع افراد با سواد یا نظامی رده بالا بودند. من مداحی می‌کردم و روز بعدش که عراقی‌ها متوجه سینه زنی می‌شدند همرزمان دیگرم را می بردند. دیگر بچه‌ها به خود من شک ‌کرده‌ بودند که نکند امشب می‌خوانی و فردا آمار را می‌دهی. جالب است بدانید که تا آخر هیچگاه من به دلیل مداحی «لو» نرفتم و بچه‌ها شکنجه را تحمل می‌کردند اما لب به سخن باز نمی‌ کردند. ادامه دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا