eitaa logo
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
1.9هزار دنبال‌کننده
14هزار عکس
7.2هزار ویدیو
47 فایل
🌹می ترسم از خودم ▪زمانی که عکس شهدارابه دیواراتاقم چسبوندم، ولی به دیواردلم نه! 🌷منتظرنظرات خوب شما همسنگران هستیم: 🌴ارتباط با خادم الشهدا کانال: 🌹 @yazahrar 🌻لینک کانال: 🌹http://eitaa.com/joinchat/381026320Cb5fdfee742
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یه جای دعای عهد هست که میگه : اللَّهُمَّ أَحْيِ بِهِ عِبَادَكَ [ خدایا با ظهورش بندگانت رو زنده کن ] ینی دلخوش نباش که داری زندگی میکنی ! تا آقا نیاد ، مِیــِّـــت محسوب میشی 😔
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
قسمت 8 #مدافع‌حرم‌شدن📒 #خوشتیپ_آسمانی🦋 آقای‌مهدوی:‌بابک‌یک‌روزگفت: برای‌رفتن‌به‌سوریه‌رضایت‌ پدروم
قسمت 9 📒 🦋 خواهر‌شهید:🧕🏻 هرموقع‌بابک‌اسم‌سوریه‌رفتن‌رامی‌آورد‌🌱 من‌شروع‌‌می‌کردم‌به‌گریه‌کردن‌و می‌گفتم‌نرو😭 اما‌بابک‌گفت‌:من‌تصمیم‌خودم‌روگرفتم؛✌️🏼 دیگه‌چندسال‌برای‌شمازندگی‌کنم؟!⁉️ تااسم‌رفتن‌رو‌میارم‌🚶🏻‍♂ شما‌ومامان‌شروع‌می‌کنیدبه‌ گریه‌کردن.🥺 لطفابزاریدبرای‌خودم‌باشم، برای‌خودم‌زندگی‌کنم. بابک‌می‌گفت:مادراصلی‌ما‌اونجا‌ تو‌سوریه‌ا‌‌ست‌.‌ من‌خواب‌حضرت‌زینب‌(س)رودیدیم‌ بایدبرم😍 پدر‌شهید:بعدازاینکه‌بابک‌رفت،گفتم‌برید بابک‌رو‌بدرقه‌بکنید،بابک‌دیگه‌ برنمی‌گرده،💔 این‌آخرین‌باری‌هست‌که‌بابک‌رومی‌بینید.🕊 به‌بقیه‌گفتم‌ولی‌خودم‌توان‌اینکه‌از‌صندلی‌ بلند‌بشم‌‌ وبرم‌ایوان‌با‌بابک‌خداحافظی‌کنم‌ رو‌نداشتم‌😔 ونه‌بابک‌توانست‌بیاد‌از‌من‌خداحافظی‌بکنه. ازترس‌اینکه‌من‌بگم‌نرو‌وبابک‌هم‌ بیاد‌و‌بگم‌نرو‌ هیچ‌کدوم‌مون‌نتونستیم‌باهم‌ خداحافظی‌بکنیم‌ تنهاباچشم‌هایمان‌ازهم‌خداحافظی‌کردیم.🖐🏼 ازپشت‌سرش‌بادقت‌نهایت‌اینکه‌ سیراب‌بشم‌💔 نگاهش‌کردم‌‌چون‌میدانستم‌🦋 فرزندمن‌اعتقاداتش‌چیه،باورهاش‌چیه،🧠 می‌دانستم‌فرزندم‌دیگه‌برنمی‌گرده..🍃 خواهرشهید:وقتی‌می‌خواست‌بره‌ من‌ومادرم‌گریه‌می‌کردیم‌؛😭 بابک‌گفت:لطفاگریه‌نکنید،اینجوری‌ اشک‌هاتون‌همیشه‌جلوی‌چشمامه،😢 سه‌باررفت‌وبرگشت‌🍂 و‌دفعه‌چهارم‌ماروخنداند‌ورفت..سوریه🚶🏻‍♂ ادامہ‌دارد.. 💯~ادامہ‌دارد...‌ ♥️
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
قسمت 9 #خداحافظی📒 #خوشتیپ_آسمانی🦋 خواهر‌شهید:🧕🏻 هرموقع‌بابک‌اسم‌سوریه‌رفتن‌رامی‌آورد‌🌱 من‌شروع‌‌می
قسمت 10 📒 🦋 همرزم‌شهید:بابچه‌های‌ادوات‌‌‌ دور‌یک‌ آتیش‌🔥 نشسته‌بودیم،چون‌من‌وبابک‌بچه‌ی‌ یک‌محل‌ بودیم‌و‌همدیگررو‌می‌شناختیم‌،🙂 بابک‌اومدکنارمن‌نشست.🚶🏻‍♂ به‌بابک‌گفتم:‌توبرای‌آینده‌چه‌تصمیمی‌ گرفتی؟! گفت:یک‌سوال.یک‌چیزی‌توذهن‌من‌ می‌چرخه،🧠 یعنی‌واقعامسجدباب‌الحوائج‌🕌 (مسجدآذری‌زبان‌های‌رشت)🌱 نمی‌خوادیک‌شهیدبده؟!‌👀 سرش‌رو‌یک‌دست‌زدم‌وگفتم:🖐🏼 تو‌می‌خوای‌شهیدبشی؟!!🙄 گفت:آره‌دیگه‌فکرکنم‌نوبت‌منه.😅 چندساعتی‌گذشت‌؛⏳ مارفتیم‌بخوابیم،خیلی‌سردبود.🥶 داخل‌هرکدوم‌ازاین‌چادرهای‌سفید هلال‌احمر، هرکدوم‌هفت‌یاهشت‌نفر‌می‌خوابیدیم،😴 طوری‌می‌خوابیدیم‌که‌به‌هم‌گره‌ می‌خوردیم. من‌اون‌شب‌حدودساعت‌سه‌ونیم‌🕞 ازخواب‌بیدارشدم.🌙 رفتم‌بیرون‌دیدم‌بابک‌‌کنارماشین‌🚑 پتوگذاشته‌رودوشش‌داره‌نماز‌شب‌ می‌خونه!!🤲🏻 مااین‌روتوداستان‌ها‌شنیده‌بودیم،📚 تومناطق‌ندیده‌بودیم.ولی‌من‌دیدم... بابک‌این‌طوربود‌که‌شهیدشد.❤️ همرزم‌شهید:یک‌روز‌بابابک‌رفته‌بودیم‌ حرم‌حضرت‌زینب(س)،موقع‌برگشت‌‌🌱 ازش‌پرسیدم‌:ازبی‌بی‌زینب‌چی‌خواستی؟گفت:تنهاخواستم‌از‌بی‌بی‌زینب‌شهادت‌بود.🕊 گفتم:پدرومادرت‌چی؟ گفت:سپردمشون‌به‌حضرت‌زینب(س).🙂 💯~ادامہ‌دارد...‌
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
قسمت 10 #سوریه📒 #خوشتیپ‌_آسمانۍ🦋 همرزم‌شهید:بابچه‌های‌ادوات‌‌‌ دور‌یک‌ آتیش‌🔥 نشسته‌بودیم،چون‌من‌وب
قسمت 11 📒 🦋 دوست‌ شهید نوری: بابک‌ اینقدر به‌ فرمانده‌ها‌ میگفت: چشم‌ حاج‌ آقا.این‌ تکه‌ کلامش‌ شده‌ بود🤦🏻‍♂ ماهم‌ هر موقع‌ می‌خواستیم‌ بابک‌ رو اذیت‌ کنیم‌😝 همش می‌گفتیم: چشم‌ حاج‌ آقا👀 فکر می‌کردیم‌ بابک‌ برای‌ اینکه‌ خودشو برای‌ فرمانده‌ها عزیز کنه‌ همیشه‌ میگه‌: چشم‌😏 اما بعد فهمیدیم‌ که‌ داخل‌ خانه‌ هم‌ همین‌ جوری‌ بوده...🙂 همرزم‌ شهید: توی‌ روستایی‌ به‌ اسم‌ حمیمه‌ مستقر بودیم.🏡 ڪار ما، پشتیبانی‌ از‌ نیروهای‌ پیاده‌ حزب‌ الله‌ بود. باید یه‌۲۰-۱۰کیلومتری‌ عقب‌تر‌ آماده‌ میبودیم‌ تا‌ در‌ صورت‌ لزوم‌ وارد‌ عمل‌ بشیم.💣 به‌ ما‌گفتند‌ برید‌ و‌ تو‌ منطقه‌ای‌ به‌ اسمT2‌✨ بمونید‌. یه‌ منطقه‌ای‌ کنار‌ پالایشگاه‌ بود. من‌ و بابک و‌ حسین‌ راه‌ افتادیم.🚶🏻‍♂ مسیر‌ رو‌ بلد‌ نبودیم‌ و‌ داشتیم‌ پشت‌ سر ماشین‌ شهید‌ نظری‌ حرکت‌ میکردیم. البته‌ اون‌ موقع‌ شهید‌ نظری‌ صداش نمیکردیم... یهو‌ تو‌ مسیر‌ یه‌ جعبه‌ مهمات دیدیم...فشنگ‌ کلاش‌ بود.📦 گفتم‌ بابک بابک ‌نگه‌دار. یه‌ جعبه‌ فشنگ😱 اونجا‌ افتاده..☄ بابک گفت ولش‌ کن‌ بابا‌ حتما‌ خالیه..😄 گفتم‌ نه‌،‌ نگه‌دار، جعبه‌ پلمبه‌ حیفه،‌اونجا‌ که بی‌کاریم..واسه‌ خودمون‌ میریم‌ تیراندازی.. هیچی‌ نباشه ۱۰۰۰تا‌ گلوله‌ هست..🤩 بابک‌ گفت دیگه‌ ازش‌ رد‌ شدیم‌ ولش‌ کن. گفتم‌ خب‌ برگرد.😐😂 گفت‌ ماشین‌ اقای‌ نظری‌ رو‌گم‌ میکنیم گفتم‌ آخه‌ تو‌ این‌ بیابون‌ که‌ فقط‌ همین‌ جاده هست، مسیر‌ رو‌ گم‌ نمیکنیم🙆🏻‍♂ خب‌ یه‌ ذره‌ بیشتر‌ گاز‌ میدی.. بابک‌ تاکید‌ داشت‌ که‌ اون‌ جعبه‌ خالیه..😕 خلاصه‌ اینکه‌ نگه‌ نداشت‌ و‌ رفتیم.. اون‌ شب‌ با‌ بقیه‌ بچه‌ها‌ دور‌ اتیش‌ نشسته‌ بودیم🔥 راننده‌ پشتیبانی‌ اومد‌ بهمون‌ اضافه‌ شد. داشت‌ میگفت:‌‌ امروز‌ موقعی‌ که‌ اومدم‌ اینجا متوجه‌ شدم‌ یه‌ جعبه‌ فشنگ‌ کلاش‌ گمشده..🍂 احتمالا‌ وسط‌ راه‌ افتاده🚶🏻‍♂ یه‌ لحظه‌ من‌ و‌ بابک‌ چشم‌ تو‌ چشم‌ شدیم،👀 بابک‌ یه‌ لبخندی‌ زد.😅 اون‌ لحظه‌ دلم‌ میخواست‌ خودم‌ شهیدش‌ کنم.🔪 بعد‌ من‌ بهش‌ گفتم‌ الان‌ چیکارت‌ کنم؟🥊 گفت‌ ببین‌ یه‌ بار‌ حرف‌ فرمانده‌ رو‌ گوش‌ ندادما.☹️ ولی‌ از‌ دست‌ دادن‌ هزار‌ تا‌ فشنگ‌ چیزی‌ نبود بشه‌ باهاش‌ کنار اومد.😢💔 💯~ادامہ‌ دارد...‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ "ســـازمـان تــبـــلــیغات چه می کــنـــــد؟!" کوتاهی های دراز مدت نهادهای فرهنگی مهم ترین عامل در نفوذ فرهنگی...
نه‌اینکه خسته‌شدم، نه، ولی دلم‌تنگ‌است  که بی‌تو جمعه هوایش همیشه سنگین است...  جمعه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
هرکس میخواهد در دین به جایی برسد مُلا شود، مجتهد شود، خطیب شود به مقاماتی برسد، باید بیاید دم خانهٔ حضرت امام حسین(؏)؛ غیر این باشد کار صحیح دینی را به آن شخص نمی دهند .. • آیت اللّٰه محمّدتقی شریعتمداری(ره) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
توراگرفته‌درآغوشِ‌خویش‌شش‌گوشه چنانکه جلدطلاکوب،متن قرآن را.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
دل من وقف حسین است حسینیــــــــــه‌ی اوســـــــــت نگرفتـــه اســــــت و نگیــــرد احـــــــدی جــای حسیـــــــــن جااااانم حسین ♥️
🥀حجابِ دیدن او را کنار باید زد و لحظه لحظه دَم‌‌ از انتظار باید زد... 🌱برای آمدنش اشک و آه کافی نیست برای آمدنش زار باید زد... 🌱حجابِ دیدن او بی گمان خودِ ماییم حجاب دیدن او را کنار باید زد... 🌤اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج 🌤
🍃 فریاد رس بیچاره ها من از وابستگی‌هایم لطمه خورده‌ام. هر بار که وابسته شدم و نوبت دل کندن رسید، بخشی از دلم جا ماند و دلم کوچک‌تر شد. یکی کاش به من می‌گفت که کی بناست آدم شوم و دل به کسی جز تو نبندم. جز تو روی زمین کسی هست که لایق دل بستن باشد؟! پس چرا من همیشه این خطا را تکرار می‌کنم؟! آخرش می‌ترسم در این دل بستن‌ها و دل کندن‌ها دیگر دلی نماند برای وابستگی به تو. تا دلی هست، به فریاد من بیچاره برس. شبت بخیر فریادرس بیچاره‌ها! 🌙✨