eitaa logo
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
1.1هزار دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
7.3هزار ویدیو
47 فایل
🌹می ترسم از خودم ▪زمانی که عکس شهدارابه دیواراتاقم چسبوندم، ولی به دیواردلم نه! 🌷منتظرنظرات خوب شما همسنگران هستیم: 🌴ارتباط با خادم الشهدا کانال: 🌹 @yazahrar 🌻لینک کانال: 🌹http://eitaa.com/joinchat/381026320Cb5fdfee742
مشاهده در ایتا
دانلود
دلی که عاشقه محل داره.mp3
7.41M
دلی که عاشقه محل داره تو کشور غصه وطن داره عاشق اونه که تو دلش هر شب روضه برا امام حسن (ع) داره 🎙 مهدی_رسولی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ صحنه‌های دیده نشده از سید حسن نصرالله در کنار سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در مراسم مانور پهپادهای تهاجمی بر روی یک پرچم اسرائیل
وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِه بدانید که خدا میان آدمی و قلبش حائل است. ‹ سوره‌انفال ۲۴ ›
مجری سابق منوتو پارسال: شنبه گودبای پارتی رهبره شبکه منوتو امسال: شبکه رو بستیم، خداحافظ 😂
میخواهم به خطّ مقدم بروم پوتین و لباسهایم باید تمیز باشد. انسان باید در هر حال تمیز و مرتب باشد. مگر تمیزی در خطّ مقدم عیب است؟ دوست دارم همیشه و مخصوصاً در زمان شهادت پاکیزه باشم. در ضمن وقتی به جبهه میروم، میخواهم مردم ببینند که ما در حال جنگ هم به و ترتیب و اهمّیت میدهیم. 🌹@tarigh3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️رهبر انصارلله: در باب‌المندب و دریای سرخ چشمانمان باز است و دنبال کشتی‌های اسرائیلی می‌گردیم 🔹صهیونیست‌ها از ترس در این منطقه جرئت نمی‌کنند پرچم‌هایشان را روی کشتی بالا ببرند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺حمله به چادر سربازان ارتش اسراییل در پایگاه نظامی رامیم در مرز لبنان با موشک ضد تانک دهلاویه
نماهنگ چه جوری میتونم - محمد ابراهیمی اصل.mp3
4.14M
🍃 تقدیم به شما؛ 🎼 قربون قلبت امام زمانم❤️ 🎧 رفیق نیمه راه من نباش
[WWW.FOTROS.IR]ma1402050202.mp3
8.2M
روضه ی حضرت علی اصغر گوش بدیم به یاد کودکان غزه بلکه آروم بشیم 😔
8.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨 این پزشک عرب زبان سنی می گوید؛ بزودی ۸۰ درصد از اهل سنت عرب، شیعه خواهند شد!!🤔
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق 🕌 قسمت ۵۰ زیر دست و پای زنانی که به هر سو میدویدند خودم را روی زمین میکشی
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۵۱ صدای ابوجعده نبود و مطمئن شدم یکی از همان اجیرشده_های_وهابی آمده تا جانم را بگیرد.. که سراسیمه چرخیدم.. و او امانم نداد که کنارم نشست و به سختی بازخواستم کرد _از آدمای ابوجعده ای؟ گوشه چادرم هنوز روی صورتم مانده و چهره ام به درستی پیدا نبود،.. اما آرامش صورت او در تاریکی این نیمه شب به روشنی پیدا بود.. خط خون پیشانی ام دلش را سوزانده.. وخیال_میکردوهابی_ام... که به نرمی چادرم را از صورتم کنار زد و زیر پرده اشک و خون، تازه چشمانم به خاطرش آمد که رنگ از رخش پرید... چشمان روشنش مثل آینه میدرخشید و همین آینه از دیدن مظلومیتم شکسته بود که صدایش گرفت _شما اینجا چیکار میکنید؟ شش ماه پیش... پیکر غرق خونش را کنار جاده رها کرده و باورم نمیشد زنده باشد... که غریبانه ضجه زدم _من با اونا نبودم، من داشتم فرار میکردم... و دردپهلو تا ستون فقراتم فریاد کشید که نفسم رفت... و او نمیدانست با این دخترنامحرم میان این خیابان خلوت چه کند.. که با نگاهش پَرپَر میزد بلکه کمکی پیدا کند... میترسید تنهایم بگذارد و همان بالای سرم با کسی تماس گرفت و پس از چند دقیقه خودرویی سفید کنارمان رسید... از راننده خواست پیاده نشود، خودش عقب_تر ایستاد.. و چشمش را به_زمین انداخت تا بی واهمه ازنگاه_نامحرمی از جا بلند شوم... احساس میکردم تمام استخوانهایم در هم شکسته که زیرلب ناله میزدم.. و مقابل چشمان_سربه_زیرش پیکرم را سمت ماشین میکشیدم... بیش از شش ماه بود حس رهایی فراموشم شده.. و حضور او در چنین شبی مثل معجزه بود که گوشه ماشین.. ادامه دارد.... 🌸 نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد 🌹@tarigh3