eitaa logo
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
929 دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
7.6هزار ویدیو
47 فایل
🌹می ترسم از خودم ▪زمانی که عکس شهدارابه دیواراتاقم چسبوندم، ولی به دیواردلم نه! 🌷منتظرنظرات خوب شما همسنگران هستیم: 🌴ارتباط با خادم الشهدا کانال: 🌹 @yazahrar 🌻لینک کانال: 🌹http://eitaa.com/joinchat/381026320Cb5fdfee742
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
🍂 🔻 گلستان یازدهم/ ۶۳ زهرا پناهی / شهید چیت سازیان نوشته بهناز ضرابی ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🔸
🍂 🔻 گلستان یازدهم/ ۶۴ زهرا پناهی / شهید چیت سازیان نوشته بهناز ضرابی ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🔸 وقتی بعد از حدود یک ماه دوباره با علی آقا به دزفول برگشتیم، به خودم قول دادم از کنار او و از دزفول جم نخورم. بهمن ماه ۱۳۶۵ بود. هوا بوی بهار می‌داد. روزی که دوباره به دزفول برگشتیم، علی آقا چند کیلو مرغ خرید و گفت: «فرشته یه غذای خوشمزه شب عملیاتی درست کن. بعد از ناهار باید بریم منطقه.» دست به کار شدم. مرغ را تندتند پاک کردم و شستم و با نمک و زردچوبه و پیاز فراوان روی پیک‌نیک بار گذاشتم و شعله آن را تا آنجا که می‌شد زیاد کردم. آقا هادی و اهل و عیالش توی اتاق خودشان بودند. نیم ساعتی نگذشته بود که صدای وحشتناکی از طبقه بالا آمد. خانه لرزید من اول فکر کردم بمباران شده. علی آقا و آقا هادی پابرهنه از پله ها دویدند بالا و من و فاطمه هم به دنبالشان. زودپز روی پیک نیک نبود. شعله زرد پیک نیک زبانه می‌کشید. در دیگ زودپز یک طرف و خودش یک طرف دیگر افتاده بود. تکه های مرغ و آب چرب و زرد غذا روی دیوار و سقف پخش شده بود. شرمنده و خجالت زده سرم را پایین انداختم. علی آقا می‌خندید و تکه های مرغ را از روی در و دیوار جمع می‌کرد و با شادی کودکانه ای می‌خورد. سراغ دیگ زودپز رفت و انگار که گنجی پیدا کرده باشد با خوشحالی گفت: «الهی شکر یه کمی مرغ تهش مانده!» همان یک مقدار مرغ را با چه لذتی خوردیم. زندگی در دزفول برای من که بچه همدان و منطقه سردسیر بودم خیلی متفاوت بود. در همان اوایل یک روز از خواب بیدار شده بودم و داشتم رختخوابم را جمع می‌کردم - مردها در خانه نبودند. من و فاطمه و زینب در اتاقهای پایین، که اتاق خوابمان بود می خوابیدیم - همین که تشکم را جمع کردم، فاطمه جیغ کوتاهی کشید. از صدای جیغ او زینب بیدار شد. حشره سیاه و بدشکلی زیر تشکم بود. دو تا چنگال بلند داشت و هشت تا پای بدترکیب و دمی که مثل کمان بالا آمده بود و به طرف تنش خم شده بود. فاطمه دستم را گرفت و گفت: «عقربه!» اسم عقرب را شنیده بودم حتی می‌دانستم که نیشش مثل نیش مار کشنده و سمی است. فاطمه از ترس چند قدم عقب رفت. گفتم: «نترس. اینجا پر از عقربه عقربا جاهای گرمسیر زندگی می‌کنن. کاریشون نداشته باشی، آزاری ندارن. بعد با شک و دودلی گفت: «بکشیمش.» با خونسردی گفتم این رو بکشی اون یکی رو چه کار می‌کنی؟» و اشاره کردم به قرنیزها و کنج دیوارها. با یک چشم چرخاندن، سه چهار تا عقرب دیگر پیدا کرده بودیم. فاطمه بیشتر به خاطر زینب نگران بود گفتم: «نترس. الان خودشون گم و گور میشن. جونورا شبا برای غذا از لونه بیرون می آن و صبح ها زیر سنگ و لای درز و دورز دیوارا قایم می‌شن. خم شدم و تشکم را برداشتم و گوشه ای گذاشتم. فاطمه بچه مریانج' بود و بزرگ شده کوه و باغ و صحرا. کمی که گذشت، به خودش مسلط شد. جارویی آوردم و عقربها را به طرف بیرون از اتاق جارو کردم. عقربهای بدترکیب با چنان سرعتی می‌دویدند و خودشان را از چشم ما دور می‌کردند که متوجه نشدیم کی و کجا رفتند. در طول روز خبری از عقربها نبود. اما همین که شب می‌شد سروکله شان پیدا می‌شد. شب‌های اول خوابم نمی برد. همه اش فکر می‌کردم عقربی زیر پتو یا روی بالشم هست. تا صدای خش خشی می‌شنیدم، بلند می‌شدم و چراغ‌ها را روشن می‌کردم؛ اما به زودی همه چیز برایم عادی شد. هر روز صبح وقتی از خواب بیدار می‌شدم و رختخوابم را با احتیاط جمع می‌کردم چند تا عقرب پیدا می‌کردم که زیر بالش و تشکم جا خوش کرده بودند. کم کم دیدن عقربها برایم عادی شد. صب‌حها بدون سروصدا جارویی بر می‌داشتم و عقربها را جارو می کردم. هر چند، هیچ وقت نتوانستم از دیدنشان نترسم و چندشم نشود. •┈••✾○✾••┈• ادامه دارد 🌹@tarigh3
✨🌸به شیعیان و دوستان ما بگویید که خدا را به حق عمه ام حضرت زینب(س) قسم دهند که ظهور و فرج مرا نزدیک گرداند... حضرت مهدی(عج الله فرجه الشریف)💗 یا رب الزینب بحق زینب اشف صدر الزینب بظهور الحجة 🤲🏻 🌹@tarigh3
🔷 آلمان، انگلیس و فرانسه پرتاب ماهوارۀ ثریا را محکوم کردند تروئیکای اروپایی در بیانیه‌ای مشترک گفته‌اند: 🔸«ما پرتاب ماهواره توسط ایران را محکوم می‌کنیم؛ زیرا ماهواره‌بر آن از فناوری‌های ضروری برای ساخت سامانۀ موشک‌های بالستیک دوربرد استفاده می‌کند.» 🔸لحن بیانیۀ اروپایی‌ها به‌طور تلویحی نشان‌دهندۀ اذعان آن‌ها به پایان محدودیت موشکی بین‌المللی ایران است؛ زیرا آن‌ها برخلاف بیانیه‌های قبلی خود اشاره‌ای به قطعنامۀ ۲۲۳۱ شورای امنیت نکرده‌اند. ✌🇮🇷🚀
سلام شب تون آکنده از محبت و مهربانی رزقتون کثیر و با برکت... این نکته را ملاحظه کنید: افلاطون می گوید: افرادی که با ما هم عقیده هستند، به ما آرامش می دهند. و افرادی که مخالف با عقیده ی ما هستند، به ما دانش...! آدمی برای لذت بردن از زندگی به آرامش نیاز دارد، و برای چگونه زندگی کردن به دانش ...! چقدر این جمله دلنشینه: افکار هر انسان میانگین افکار پنج نفری است که بیشتر وقت خود را با آنها میگذراند ! خود را در محاصره افراد موفق قرار دهید. التماس دعا 🌹@tarigh3
باختند آنها که با غیر تو بستند... رفقایی که رفته بودید اعتکاف، قبول باشه و دمتون گررررررم، لطفاً شلخته درو کنید یه چیزی‌ام به ما برسه😅✋ 🌹@tarigh3
🦋🦋🦋 به خدا قسم اگر بدانید امام زمان «عج» با چه غربتی منتظر این هستند که ما خود را بسازیم تا ظهور کنند ، اگر این مسئله را احساس کنید ، شب ، خواب ندارید ! جز اینکه به فکرِ درست‌ کردنِ خودتان باشید ! 🌹@tarigh3
در برابر لجبازی ‌های همسرتان شما لجبازی نکنید چرا که اگر در این دور بیفتید روزبه‌ روز روابط‌ تان بدتر و بدتر می ‌شود و بازگشت به عقب غیرممکن خواهد شد. ⚘وقتی همسرتان عصبانی است جواب او را ندهید و با او بحث نکنید. بلکه در آن لحظه او را به آرامش دعوت کنید و همیشه خواسته ‌هایتان را در آرامش به او بگویید. وقتی خودتان نیز عصبانی هستید از جر و بحث بپرهیزید. ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌹@tarigh3
شِعر دَر دَست ندارَم، وَلي از رویِ ادَب اَلسَلام اِی همِه یِ دار و ندارِ زِینب..🖤 صلےالله‌علیڪ‌یااباعبدالله اَلسَّـــــــــلامُ عَلَيْكِ يــــــــا سَيِّدَتَنـا زِیْنَبِ عَلَيْـــــــــــــكِ التَّحِيَّــــــــــــةُ وَاَلسَّـــــــلامُ وَرَحْمَـــــــةُ اللهِ وَبَرَكاتُه س ⭐️شبتون حسینی راهتون زینبی💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃فرمانده من ضعیف‌تر از آنم که سرباز تو باشم. سرباز تو باید قوی باشد و در برابر همۀ ناملایمات روزگار مثل کوه بایستد. باد و طوفان حریفش نباشند و جز از اخم تو از چیزی نترسد و جز از آه تو زیر بار هیچ مشکل دیگری خم نشود. من این طور نیستم و تو هم سرباز ضعیف نمی‌خواهی. اگر بنا نباشد که نام من در دفتر سربازان تو نوشته شود، زندگی را می‌خواهم برای چه؟ پس یک راه بیشتر ندارم، باید قوی شوم. تو اگر عاشقم کنی، هر چه از قدرت که لازم باشد، به دست خواهم آورد. یک روز عاشقت می‌شوم می‌دانم. شبت بخیر فرمانده! 🌹@tarigh3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا