مادر شهید عجمیان: در دادگاه بدوی حکم اعدام آن آقای دکتر (حمید قرهحسنلو) آمد، اما آقای ولایتی و آقای #پزشکیان از او حمایت کردند و در دادگاه دیگر حکم اعدامش لغو شد.
شهید عجمیان همونیه که استخونهاش زیر دست و پای طرفداران زن، زندگی و آزادی خورد شد.
پزشکیان رو بیشتر بشناسید.
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
✨📚✨﷽✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨ 📚✨ ✨ صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت «#در
✨📚✨﷽✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨
📚✨
✨
صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان
📖روایت «#دردانه_کرمان»
🔸خاطراتی از سردارشهید حسین بادپا
🔹فصل: سوم
🔻ادامه قسمت: ۶۷
شب شده بود.
توی قرارگاه شهید کازرونی خواب بودم. یوسفالهی، من رو از خواب بیدار کرد.
گفت «محمدرضا، ما هر دو مسئولیتمون خیلی سنگینه.
در قبال جون تمام بچّه هایی که اینجا هستن، از بسیجی گرفته تا سپاهی و... مسئولایم.
اینها، امانت دست ما هستن.
ما نمیبایست هر دو می اومدیم.
یکی از ما میبایست اونجا، بالای سر بچّه ها میموند.
الآن حسین بادپا سرپست خوابیده! خودت بهتر میدونی؛کار ما خیلی حساسه.
آماده شو، همین الآن برو اونجا.».
من هم چون به تمام گفته های حسین یوسف الهی ایمان قلبی داشتم، بدون معطلی پا شدم و لباس هام رو پوشیدم.
همین که اومدم خداحافظی کنم و سوار ماشین بشم ، حسین، من رو صدا زد. گفت«حسین بادپا ،همین الآن از خواب بیدار شد. دیگه نیازی نیست الآن بری.
بیا بخواب.
فردا صبح، بعد از نماز صبح حرکت کن.». وقتی اومدم جریان رو از خودت پرسیدم ،داشتم به یوسف الهی شک میکردم. وقتی گفتی خواب نبودهای، دیگه پیغام یوسف الهی را بهت ندادم.
ادامه دارد......
🌹@tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
✨📚✨﷽✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨ 📚✨ ✨ صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت «#درد
✨📚✨﷽✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨
📚✨
✨
صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان
📖روایت «#دردانه_کرمان»
🔸خاطراتی از سردارشهید حسین بادپا
🔹فصل : سوم
🔻قسمت :۶۷
حسین پرسیده بود: چه پیغامی؟!
محمدرضا، با ناراحتی گفته بود: حسین یوسف الهی، صبح که داشتم می اومدم، گفت بهت بگم حسین بادپا، تو در این جنگ شهید نمی شی!
حسین، با شنیدن این حرف، خیلی به هم می ریزد.
محمدرضا که می بیند حسین خیلی ناراحت شده، میگوید چون تو گزارشت صداقت نداشتی، در این جنگ شهید نمی شی.
اگر می خوای در آینده شهید بشی، از الان تصمیم خودت رو بگیر.
حسین گفت: علی، حالا من چه کار کنم؟ چرا خوابم برد؟ چرا یوسف الهی، اون پیام رو داد؟
خیلی بی قرار شده بود. دل داری اش دادم و گفتم: حسین، هنوز این جنگ ادامه داره. هنوز فرصت هست.
نومید نشو.
خدای من و تو هم بزرگه. شاید قسمت ماهم شهادت بشه.
به هیچ وجه نتوانستم با حرف هایم حالش را خوب کنم.
از آن روز به بعد، حسین کمتر توی جمع میآمد.
بیشتر دنبال خودسازی بود.
بعد از این اتفاق دوست داشتم بیشتر حسین یوسف الهی را بشناسم.
دنبال فرصتی بودم تا او را تنها ببینم. سرانجام دیدم و ازش پرسیدم: حسین جان، کراماتی داری! چیکار می کنی؟! از کجا می دونی؟!
گفت: شب ها که می خوابم، مثل آدم می خوابم.
با تعجب گفتم: مگه آدم ها چه جوری می خوابند؟!
گفت: برو دنبالش.
🌹@tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
✨📚✨﷽✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨ 📚✨ ✨ صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت «#درد
✨📚✨﷽✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨
📚✨
✨
صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان
📖روایت «#دردانه_کرمان»
🔸خاطراتی از سردارشهید حسین بادپا
🔹فصل: سوم
🔻قسمت: ۶۸
همرزم شهید :رضا نژاد شاهرخ آبادی
شب های قبل از عملیات والفجر ۸، گروهی از رزمنده ها به اصلاح و تزکیه ی نفس مشغول بودند.
به قول بچّه ها ،فتیله ی عرفان شان را بالا کشیده بودند.
تاصبح عبادت می کردند، از هم حلالیت می گرفتند و وصیّت می کردند.
شب عملیات والفجر۸، شب خطر بود و سفر.
حاج قاسم کنار ساحل ایستاده بود.
پشت سر بچّه ها دعا می خواند.
من و حسن یزدانی و بقیه ی بچّه های غوّاص، بچّه های شناسایی و اطلاعات عملیات به آب زدیم.
به سمت ساحل دشمن حرکت کردیم.
در لحظه ی شکستن خط و درگیری با عراقی ها، هوای مه آلود و نم نم باران به کمک مان آمد.
نیروهای دشمن غافل گیر شده بودند.
پس از کمی مقاومت پا به فرار گذاشتند.
به لطف خدا ،خط را شکستیم و تحویل گردان ها دادیم و برای استراحت برگشتیم به سنگری که توی شهر علیشیر داشتیم.
بچّه ها با رمز «یافاطمةالزهرا» با غافل گیری نیروهای عراقی از اروند عبور کردند.
عکس العمل عراقی ها درلحظات اولیه ی عملیات و رویارویی باموج های گسترده ی نیروهای ایرانی که به سرتاسر خط دشمن هجوم برده بودند، غیرمنتظره و تعجب انگیز بود.
به علت گستردگی محورهای هجوم، عراقی ها تا سه روز سردرگم بودند و نمی توانستند در برابر هجوم نیروهای ایرانی اقدامی جدّی نشان بدهند.
نیروهای ایرانی ، پس از تصرف کامل «فاو» در محورهای «بصره» «ام القصر» و «البحار» به پیش روی خود ادامه دادند تا عراقی ها راهرچه بیشتر از شهر فاو دور کنند.
البته بعد ازسه روز ،دشمن ،حملات خودش را شروع کرد.
درگیری های سختی بین طرفین رخ داد…
🌹@tarigh3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لیلا شدی مجنون بشم ...آره
مجنون تو را خییییلی دوستت داره
#ماروبرگردونپیشخودت ❤️🩹
صلیاللهعلیکیا اباعبدالله
مهربون اربابم ♥️حسین(ع)
💫شبتون و عاقبتتون حسینی 💫
🌹@tarigh3
درکوچهی لیلا گذرِ خار و خسان نیست!
مجنون نشود، هرکه ندارد جگرِ عشق ..💔
#دوریتمرامیکشدحسینجان
#دلتنگ_آغوش_حرمتم
🌹@tarigh3
مولای من
🍁 با این دل بیقرار خیلی سخت است
جا ماندنمان ز یار خیلی سخت است...
🍁تو درد فراق دیده ای، می دانی
برگرد که انتظار خیلی سخت است...
#اللهمعجللولیکالفرج
تعجیل در فرج مولایمان صلوات 🌷
شبتونمهدوی💚
التماس دعا
🌹@tarigh3
.
#قرار_شبانه
به نیت تعجیل در فرج امام زمان عج
هدیه محضر مادر بزرگوارشون
حضرت سیده نرجس خاتون سلام الله علیها ۵ شاخه گل صلوات 🌷🌷🌷🌷🌷
.#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهم
طبق قرارمون
تا چهلمین روز شهادت آقای رئیسی و همراهانشون
این صلوات ها را به نیابت از این عزیزان محضر مادر امام زمان عج تقدیم می کنیم 🌷
.
🌟 🌿
خدای دل گرفتهها!
خدای دل زندهها و دل مردهها!
خدای آرزومندان و مشتاقان!
و خدای دلهای عاشق و فارغ!
حتی تصور دیدن خانهات هم رنگ خدایی به روح و جانم میزند! یارب البیت الحرام!
دلمان را خانه دائمیات قرار بده و به یاد خودت آبادش گردان!
🌹@tarigh3
.
نامت بلند و اوج نگاهت همیشہ سبز؛
آبےترین بهانہ دنیاے من سلام!
قلبے شڪستہ دارم و شعرے شڪستہتر،
اما نشستہ در تب غوغاے من سلام!
ما بےحضور چشم تو این جا غریبہایم
دستے،سرے تڪان بده،مولاے من؛سلام!
تقدیم چشمهاے تو این شعر ناتمام
زیباترین افق بہ تماشاے من سلام!
سلام حاضرترین غایب زمین✋☀️
روزتون مهدوی💚
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🌹@tarigh3
سلاماربابم...💛
وقتےخیالـمبارگاهتراتجسُّمڪرد
قلبمدوبارهدستوپاےخویشراگمڪرد
وقتےڪہگفتم #السلام_ارباب عطشانم
دریاےدلتنگےِچشمانمتلاطمڪرد
#صباحکم_حسینے✨
🌹@tarigh3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴نظر حاج آقا #عالی در مورد انتخابات ۱۴۰۳
🔹به چه کسی رای بدهیم؟
به کسی که سابقه کار در میدان داشته باشد. صرف برنامه بر روی کاغذ کافی نیست.
🔺با توجه به شناختی که دارم اجماع صورت خواهد گرفت
#انتخاب_آگاهانه
#استمرارخدمت_خالصانه
🌹@tarigh3