✅ کنایه عجیب حسامالدین آشنا به شورای راهبری!
😂 اگه ما به ظریف ، می گفتیم الاغ ، زمین و زمان را به هم می دوختند
اما حالا خودشان بهش میگن الاغ 😂😂😂
👌 البته این دعواهای درون اصلاحات ، همه اش فشار روانی اصلاح طلبان برای سهم خواهی بیشتر است
#ظریف_الاغ 😂😂😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه مُردم چی؟
اگه قبل #اربعین چشامو بستم چی؟ 😭
5.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📀 زیباترین کلیپ در مورد تطبیق عاشورا بر تاریخ معاصر
📻 باصدای آسمانی شهید آوینی
#محرم #عاشورا #امام_حسین
صلیاللهعلیکیااباعبدالله
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَالْفَـــرَج
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
7.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شاید که این دل ما به کارشون نمیاد ...
ولی باید ببینیم امام حسین(ع) چی میخود
🌹@tarigh3
🍃🦋
نگرانی؟
مردم فراموشت کردهاند؟
احساس میکنی پرت شدهای وسط ناکجاها و ناکسها؟
فکر میکنی تا سالها کسی یادت هم نخواهد کرد؟
خیالت راحت.
قدرتمندترین، مهربانترین،
حکیمترین،
حضرت مقلب القلوب،
حضرت محول الاحوال،
فراموشکار نیست!
او به یادت است. همیشه و هر لحظه.
🍃
✨"وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيًّا"( مریم /۶۴)
🌹@tarigh3
انسان شناسی ۵۰.mp3
6.14M
#حتمابشنوید 👌👌
✖️ چرا ناگهان از یک #حافظ_قرآن، اژدهای وحشتناکی مثل شِمــر بیرون میآید؟
💥 چطور میشود از مجاهدترین انسانها، ناگاه، خطرناکترین چهرهها برای جبههی حق، خروج میکند؟
چه کنیم، این #حادثهی شوم، برای ما رخ ندهد؟
🌹@tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
☆بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ☆ #روز_پانزدهم_چله_زیارت_عاشورا🌱 🏴 ۳۱تیرماه ۱۴۰۳ روز پ
سیدمجتبی در یازدهم دیماه سال ۱۳۴۵ در شهرستان ساری چشم به جهان گشود
در سن ۱۷ سالگی به عضویت بسیج درآمد و برای گذراندن دوره آموزشی به پادگان منجیل رفت و پس از چندی با مسئولیت گروهان سلمان از گردان مسلم به کردستان، اهواز و هفتتپه منتقل شد.
سید با حضور در عملیاتهای کربلای ۱، کربلای ۵، کربلای ۸ و ۱۰، والفجر ۸ والفجر ۱۰ چندین بار مجروح شد.
او سال ۱۳۶۶ ملبس به لباس مقدس سپاه شد و پس از پایان جنگ در واحد اطلاعات عملیات لشکر ۲۵ کربلای ساری مشغول خدمت شد.
سرانجام سید مجتبی در اوایل دیماه سال ۱۳۷۸ به دلیل جراحات شیمیایی در قسمت «ایزوله» بیمارستان بستری شد و در تاریخ 11 بهمن 1378 هنگام اذان مغرب بعد از یک هفته بیهوشی کامل چشم گشود و شهادتین را زمزمه کرد و بعد به شهادت رسید🕊🥀
#شهید_سید_مجتبی_علمدار
🌹@tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
سیدمجتبی در یازدهم دیماه سال ۱۳۴۵ در شهرستان ساری چشم به جهان گشود در سن ۱۷ سالگی به عضویت بسیج درآ
سیدمجتبی بیشتر عمرش را وقف مداحی کرد. او با عشق به امام حسین (ع) و امام زمان(عج) و ارادت به امام حسن مجتبی(ع) همیشه به ذکر مدح و مصیبت این بزرگواران میپرداخت.
او در طول دوران دفاع مقدس بر اثر مجروحیتهای مختلف طحال، بخشی از روده خود را از دست داد و به دلیل میگرن عصبی و میکروبی که در گلویش وجود داشت، هرسال تقریباً از اوایل زمستان به شدت بیمار میشد.
علمدار صدا نداشت؛ اما ...
سید مجتبی علمدار، مداحی را جایی یاد نگرفت . در جبهه بین مداحیهای دیگران میانداری می کرد؛ تا این که آهسته آهسته تمرین کرد و یاد گرفت . سید صدا نداشت، اما صدایش یک سوز خاصی داشت، که اصلا آدم را می گرفت و شیفته ی خود می کرد در مداحی سبک خوبی هم داشت؛ می گفت: دنبال سبکی می گردم که جوانها را جذب کند و با محتوا هم باشد. می گفت: باید با این جوانها کار کرد و نگذاشت تا آنها گرفتار تهاجم فرهنگی شوند. اما بعضی مداحها سبکهایی می خوانند آدم شرمش می شود وقتی آنرا می شنود!
من خودم تا به حال مثل سید مجتبی علمدار، ندیده ام؛ آدم عجیبی بود! وقتی درباره مصیبت ائمه می خواند، انگار آن صحنه ها را می دید! بعضی مداحها فقط حالت گریه می گیرند، اما سید اول خودش گریه می کرد و مردم هم از گریه ی او گریه می کردند. وقتی زیارت عاشورا را شروع می کرد، همینطور اشک می ریخت.
عاشق مصیبت حضرت رقیه سلام الله علیها بود وقتی می گفت: تو گوشش زدند! از حال گریه اش احساس کردم او این صحنه را می بیند.😭
#شهید_سید_مجتبی_علمدار
🌹@tarigh3
🔹خاطره ای از شهید سید مجتبی علمدار از زبان همسرشان
《معجزه ی انگشتر》
✨💍
شهید در جبهه، هر 45 روز يا 35 روز مأموريت داشتند.
ايشان انگشتري داشتند که خيلي برايش عزيز بود. ميگفت اين انگشتر را يکي از دوستانش موقع شهادت از دست خود درآورده و دست ايشان ميکند و در همان لحظه هم شهيد ميشود.
ايشان وقتي به آبادان براي مأموريت ميرود، اين انگشتر را در حمام بالای طاقچه جا ميگذارند.
وقتي ميخواهند به ساري بيايند، در راه يادش می افتد که انگشتر بالاي طاقچه حمام جامانده است. وقتي آمد، خيلي ناراحت بود. (من معمولاً «آقا» صدايش ميکردم چون سختم بود که اسمش را صدا کنم و بگويم مجتبي، فکر ميکردم خيلي سبک است، اگر اسمش را صدا بزنم.
ايشان هم مرا هميشه «خانم» صدا ميزدند.)
گفتم: آقا! چرا اينقدر دلگيري؟ ناراحتي؟
گفت: والله انگشتر بهترين عزيزم را در آبادان جاگذاشتم. اگر بيفتد و گم شود، واقعاً برايم سنگين تمام ميشود.
گفت: بيا امشب دوتايي زيارت عاشورا و دعاي توسل بخوانيم، شايد اين انگشتر گم نشود.
يا از آن بالا نيفتد و گم نشود و خيلي جالب اينجا بود که ما زيارت عاشورا خوانديم و راز و نياز کرديم و خوابيديم.
💥صبح که بلند شديم، ديديم انگشتر روي مفاتيحالجنان است. اصلاً باورمان نميشد.
الآن هم آن انگشتر را دارم. ميخواهم سر سفره عقد دخترم به همسرش تقديم کنم.
#شهید_سید_مجتبی_علمدار
🌹@tarigh3