eitaa logo
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
653 دنبال‌کننده
13.6هزار عکس
6.9هزار ویدیو
46 فایل
🌹می ترسم از خودم ▪زمانی که عکس شهدارابه دیواراتاقم چسبوندم، ولی به دیواردلم نه! 🌷منتظرنظرات خوب شما همسنگران هستیم: 🌴ارتباط با خادم الشهدا کانال: 🌹 @yazahrar 🌻لینک کانال: 🌹http://eitaa.com/joinchat/381026320Cb5fdfee742
مشاهده در ایتا
دانلود
✅امام زمان را صدا کنید. 💠 شهید محمدرضا تورجی زاده : ✍مردم هر وقت کار تون جایی گیر کرد ،امام زمان تون رو صدا کنید یا خودش میاد ، یا یکی رو میفرسته که کارتون رو راه بندازه... 💔
📆 ۱۳۴ روز 🔸در پی رسیدن نامه‌های مردم در رمضان سال ۵۹ و دعوت از امام برای رفتن به کوفه، اباعبدالله(علیه‌السلام) سفیرانی را به سوی کوفه و بصره فرستادند که یکی از آن‌ها، پسرعموی ایشان، جناب مسلم‌بن‌عقیل بود. مسلم در روز ۵ شوال به کوفه رسید. ایشان مامور بود تا پیغام امام را به کوفیان برساند و از آنها به نمایندگی از اباعبدالله بیعت بگیرد. در صورت مساعد بودن شرایط و صحت ادعای کوفیان، نامه‌ای به حضرت ارسال کند تا ایشان به عنوان امام و زعیم مردم، وارد کوفه شوند. امام در بخشی از نامه خود برای کوفیان چنین نوشته بودند: «بسم‌اللَّه‌الرحمن‌الرحیم از طرف حسین‌بن‌على به سوى گروه مؤمنین و مسلمین... گفته اکثر شما این بود که ما امام نداریم. تو به سوى ما بیا. شاید خدا ما را به وسیله تو به حق هدایت و نزدیک نماید... اگر مسلم براى من بنویسد که آراء عموم و عقلاء و فضلاء شما متحد شده باشد، همان‌طور که فرستادگان شما آمدند و نامه‏‌هاى شما را قرائت کردم، من با خواست خدا به زودى به سوى شما می‌آیم. به جان خودم که امام طبق دستور قرآن و عدالت قضاوت خواهد نمود. امام کسى است که دین حق را پذیرفته و جان خود را در راه خدا وقف کند، والسّلام.»
١٠ تلف‌کننده وقت : ١. منتظر الهام گرفتن ماندن ٢. نگران حرف دیگران ماندن ٣. گله و شکایت کردن ۴. تلاش برای راضی نگاه داشتن همه ۵. مقایسه کردن خودتان ۶. تکرار کردن یک اشتباه ٧. شروع با کمال مطلوب ٨. نداشتن اولویت ٩. ترس از شکست ١٠. به شیوه خود زندگی نکردن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💗قلب دائما در حال دگرگونی و تغییر حالت هست گاهی خوب گاهی بد چند روز شاد چند روز افسرده خاصیت قلب همینه ... اما قلبی که به اطمینان میرسه قلبی که سالمه همیشه شاد و ارام هست انقد قدرتمند میشه  که دیگه با هیچ اتفاقی بالا و پایین و داغون نمیشه. 💔قلب ضعیف زود از جا در می‌ره، زود بهم می‌ریزه...😤 💞در احادیث، یاران امام زمان رو در اخرالزمان این طور توصیف میکنند که دلهاشون مثل پاره های اهن هست یعنی خیلی قوی و قدرتمند هستند ✌️اصلا مسخره کردن دیگران نمیتونه اینا رو بهم بریزه شخصیتهای  محکم و با ثباتی دارن 💯 باطن انسانها ، در تغییر حالتها نشون داده میشه ✔️میخواهید خودتون و دیگران رو بشناسید و تشخیص بدید که چقدر قلب❤️ و شخصیت سالم و قوی دارید؟ 1⃣.در اتفاقات مختلف زندگی ببینید چقدر نسبت به مسائل مختلف زود از جا در میرید و مضطرب میشید 2⃣دومین جایی که خودتون رو میتونید بشناسید سر نماز و روبرو شدن با خداست ،چقدر سر نماز میتونید اروم باشید و با تمام وجود با خدا صحبت کنید و لذت ببرید ♨️از روی هوس ها و دغدغه هاتون کاملا میتونید ببینید با دلتون از گذشته تا الان چه کردید
.. هر گناهی یه اثر خاص‌ داره .. مثلا بعضی از گناه‌ها نعمت‌ها رو ازمون‌ می‌گیرن، حال‌ خوب‌ رو می‌گیرن، اشک برای سیدالشهدا رو می‌گیرن، آدمای خوب‌ رو ازمون‌ می‌گیرن، رفیقای خوب، جاهای خوب و در عین‌ حال‌ هم‌ حواسمون‌ نیست 😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️فیلمی از محل حادثه ترور آیت‌الله سلیمانی در بابلسر ▪️ضارب مسلح دستگیر شد ♦️جزئیات حادثه ترور امام جمعه سابق زاهدان 🔹به گزارش خبرگزاری حوزه، یکی از شاهدان عینی می گوید: آیت الله سلیمانی در بانک ملی نشسته بود که فرد ضارب اسلحه نگهبان بانک را گرفته و به رگبار بسته است که متأسفانه آیت الله سلیمانی به شهادت رسید و سه نفر دیگر مجروح شده اند. 🔹ضارب از سوی نیروهای امنیتی دستگیر شده است. 🔹خبر دیگر حاکی از آن است که ضارب نگهبان بانک بوده است/خبر فوری 🔻وی نماینده ولی فقیه و امام جمعه کاشان از تاریخ ۲۵ مرداد ۱۳۹۹ تا ۹ فروردین ۱۴۰۱ پس از ایت الله عبدالنبی نمازی بود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥 فیلمی از انتقال پیکر «آیت الله سلیمانی» به بیمارستان
🏴انا لله و انا الیه راجعون شهادت آیت‌الله عباسعلی سلیمانی نماینده مجلس خبرگان رهبری و امام جمعه اسبق بابلسر را به ملت شهید پرور تسلیت عرض میکنیم.🏴
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🍃🌼 🌸 ✨دو باز شکاری✨ 🔶 پیرمردی بود که پس از پایان هر روزش از درد و ازسختیهایش مینالید،،، دوستی، از او پرسید: این همه درد چیست که از آن رنجوری؟؟ ▪️پیرمرد گفت: دو باز شکاری دارم، که باید آنها را رام کنم، دو تا خرگوش هم دارم که باید مواظب باشم، بیرون نروند، ▫️دوتا عقاب هم دارم که بایدآنهارا هدایت و تربیت کنم، ماری هم دارم که آنرا حبس کرده ام، شیری نیز دارم که همیشه، باید آنرا در قفسی آهنین، زندانی کنم، بیماری نیز دارم که باید از او مراقبت کنم،، و در خدمتش باشم،، ▪️مردگفت: چه مےگویی، آیا با من شوخی میکنی؟ مگر مےشود انسانی اینهمه حیوان را با هم در یکجا، جمع کند و مراقبت کند!!؟ پیرمرد گفت: شوخی نمےکنم، اما حقیقت تلخ و دردناکیست، 🔵 آن دو باز چشمان منند، که باید با تلاش وکوشش ازآنها مراقبت کنم،، 🔵 آن دو خرگوش پاهای منند، که باید مراقب باشم بسوی گناه کشیده نشوند، 🔵 آن دوعقاب نیز، دستان منند، که بایدآنها را به کارکردن، آموزش دهم تا خرج خودم و خرج دیگر برادران نیازمندم را مهیا کنم، 🔵 آن مار، زبان من است، که مدام باید آنرا دربند کنم تا مبادا کلام ناشایستی ازاو، سر بزند، 🔵 شیر، قلب من است که با وی همیشه درنبردم که مبادا،،کارهای شروری از وی سرزند، 🔵 و آن بیمار، جسم وجان من است، که محتاج هوشیاری، مراقبت و آگاهی من دارد، ✨این کار روزانه من است که اینچنین مرا رنجور کرده و امانم را بریده.
🔅 ✍ لذت‌بردن را یادمان ﻧﺪﺍﺩﻧﺪ! 🔹از گرما می‌نالیم و از سرما فرار می‌کنیم. 🔸در جمع، از شلوغی کلافه می‌شویم و در خلوت، از تنهایی بغض می‌کنیم. 🔹تمام هفته منتظر رسیدن روز تعطیل هستیم و آخر هفته هم بی‌حوصلگی تقصير غروب جمعه است و بس! 🔸ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﻪ‌ﭘﺎﯾﺎﻥ‌ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿ‌ﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﺸﮑﯿﻞ می‌دﻫﻨﺪ: ﻣﺪﺭﺳﻪ، ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ، ﮐﺎﺭ. 🔹ﺣﺘﯽ ﺩﺭ ﺳﻔﺮ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﻣﯽ‌ﺍﻧﺪﯾﺸﯿﻢ ﺑﺪﻭﻥ ﻟﺬﺕ ﺍﺯ ﻣﺴﯿﺮ! 🔸همه ما می‌دانیم مسیر رسیدن به موفقیت مسیر راحت و همواری نیست و بالا و پایین بسیار دارد. 🔹پس بهترین کار برای اینکه به ما سخت نگذرد، این است که از مسیر لذت ببریم. 🔸حتی وقتی تا پاسی از شب برای درس‌خواندن بیداریم. 🔹یا وقتی برای رسیدن به هدفمان سخت تلاش می‌کنیم. 🔸خوشحالی‌های کوچک همیشه وجود دارند. 🔹این‌گونه همیشه شاد و باطراوت می‌مانیم و تلاش می‌کنیم
آدمايي كه ميتوني جلوشون از شكست هات بگي ولي همچنان قبولت داشته باشن خيلي امنن… 🤔🤔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅اللهّمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضا المرتَضي الامامِ التّقي النّقي  و حُجَّّتكَ عَلي مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق الشَّهيد صَلَوةَ كثيرَةً تامَةً زاكيَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه كافْضَلِ ما صَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ من از تو جز خودت چیزی نمیخوام ......
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔆گوشه ای از فضایل آیة الکرسی 🔸 امیرالمومنین علیه السلام: اگر می‌دانستید آیةالکرسی چیست و چه آثار و فضایلی دارد هیچ گاه و در هیچ حالی آن را رها نمی کردید. (امالی شیخ طوسی ص ۵۰۸)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤲دعای شهادت حضرت آیت‌الله سلیمانی در شب قدر 💠رحمت و رضوان خدا بر این عالم خدوم و مردم‌دار و انقلابی 💐صلوات و حمدی به روح بلند این شهید مظلوم هدیه کنیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠عیدی غافلگیر کننده فلسطینیان برای روز استقلال اسرائیل!
⭕️ چهارمین نفر از این سلفی هم شهید شد 🔹تصویری از آیت‌الله‌ سلیمانی(ره) در کنار شهید حاج قاسم سلیمانی، شهید سیدعلی هاشمی و شهید سجاد شهرکی
❤️🌸❤️ تو جمع دانشجو ها گفتم، برا ازدواج، دو ویژگی رو معیار قرار بدید. چشمش پاک باشه و اهل خیانت نباشه، چون برکت خونه می‌ره. دوم، خیلی دوستون داشته باشه و این رو‌ مدام به زبان بیاره. همه کف زدن، وقتی تموم شد گفتم هیچکدام کلام من نبود، اولی از مولا علی و دومی از پیامبر اکرم بود.
🌷 آیت‌الله : در خلوتمان با خدا، تضرعاتمان، توبه‌مان، نمازهایمان، عباداتمان، مخصوصاً دعای شریف«عظم‌البلاء و برح‌الخفا» را بخوانیم؛ از خدا بخواهیم برساند صاحب کار را؛ با او باشیم. حالا اگر رساند که رساند، دور نرویم از کنار او، از رضای او دور نرویم. او می‌بیند، او می‌داند حرف‌هایی که ما به همدیگر می‌زنیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاشق این حرف شهید محمد حسین محمد خانی هستم: _ میگه خدایا آرزوهای دل مو با صلاح خودت یکی کن♡☆ و بهشون هم رسید♡ قهرمان عاشق کتاب قصه دلبری😊
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
#رمان 💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_شصت_و_نهم یکشنبه بود که زنگ زد . بهش گفتم : « اگه قرا
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 نمی توانستم جلوی اشکم را بگیرم .. مستأصل شده بودم و فقط نماز می خواندم! حاج آقا گفت : « چمدونت رو ببند ! » اما نمی توانستم . حس از دست و پایم رفته بود .. خواهر کوچک محمدحسین وسایلم را جمع کرد . . قرار بود ماشین بیاید دنبالمان 😖 در این فرصت ، تندتند نماز می خواندم . داشتم فکر می کردم دیگر چه نمازی بخوانم که حاج آقا گفت : ماشین اومد ! » به سختی لباسم را پوشیدم . توان بغل کردن امیرحسین را نداشتم 😔 یادم نیست چه کسی آوردش تا داخل ماشین .. انگار این اتوبان کش می آمد و تمامی نداشت! نمیدانم صبرمن کم شده بودیا دلیل دیگری داشت. هی میپرسیدم : « چرا هرچی میریم ، تموم نمیشه ؟ » حتی وقتی راننده نگه داشت ، عصبانی شدم که « الان چه وقت دستشویی رفتنه ؟ » لبهایم می لرزید و نمی توانستم روی کلماتم مسلط شوم 🥺 می خواستم نذر کنم . شاید زودتر خونریزی اش بند می آمد . مغزم کار نمی کرد . ختم قرآن ، نماز مستحبی ، چله ، قربانی ، ذکر ، به چه کسی ؟ به کجا ؟ می خواستم داد بزنم 😭 قبلا چند بار می خواستم نذر کنم سالم برگردد که شاکی شد و گفت : « برای چی ؟ اگه با اصل رفتنم مشکل نداری ، کار درستی نیست! وقتی عزیزترین چیزت روبه راه خدا می فرستی که دیگه نذرنداره!😭 هم می خوای بدی هم می خوای ندی ؟ » می گفتم : « درسته که چمران شهید شد و به آرزوش رسید ، ولی اگه بود شاید بیشتر به درد کشور می خورد ! زیر بار نمی رفت : می گفت:« ربطی ندارد!» ✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
#رمان 💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_هفتاد‌ نمی توانستم جلوی اشکم را بگیرم .. مستأصل شده
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 جمله آوینی را می خواند: ((شهادت لباس تک سایزیه که بایدتن ادم به اندازه اون دربیاد . هروقت به سایز این لباس تک سایز دراومدی،دپرواز می کنی، مطمئن باش‌!)) نمی خواست فضای رفتن را از دست بدهد. می گفت:((همه چی روبسپار دست خدا. پدرمادرخیر بچه شون رو می خوان. خدا که دیگه بنده هاش رو از پدر و مادرشون بیشتردوست داره!)) حاج اقا وحاج خانم حالشان را نمی فهمیدند..! باخودشان حرف می زدند ، گریه می کردند😭 آن قدر دستانم می لرزید که نمی توانستم امیرحسین را بغل کنم .. مدام می گفتم: ((خدایا خودت درست کن! اگه تو بخوای بایه اشاره کارا درست می شه!))😭 نگران خونریزی محمد حسین بودم. حالت تهوع عجیبی داشتم .. هی عق می زدم 😣 می دانم از استرس بود یاچیز دیگر .. حاج آقا دلداری ام می داد و می گفت: ((گفتن زخمش سطحیه! باهواپیما آوردنش فرودگاه . احتمالاباهم می رسیم بیمارستان!)) باورم شده بود.. سرم را به شیشه تکیه دادم. صورتم گر گرفته بود💔 می خواستم شیشه را بدهم پایین ، دستانم یاری نمی کرد.. چشمانم را بستم ، چیزی مثل شهاب از سرم رد شد .. انگار درچشمم لامپی روشن کردند .. یک نفر در سرم دم گرفت شبیه صدای محمدحسین: ((از حرم تا قتلگه زینب صدامی زد حسین/ دست وپا می زدحسین/ زینب صدا می زد حسین)) بغضم ترکید ..😭 می گفتم:((خدایا چرا این روضه اومده توی ذهنم!)) بی هوا یاد مادرم افتادم ، یاد رفتارش در این گونه مواقع .. یاد روضه خواندن هایش😭 هرموقع مسئله ای پیش می آمد ، برای خودش روضه می خواند.. ✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
#رمان 💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_هفتاد_و_یکم جمله آوینی را می خواند: ((شهادت لباس تک سا
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 دیدم نمی توانم جلوی اشک هایم را بگیرم ، وصل کردم به روضه ارباب..💔 نمی دانم کجابود .. باید ماشین را عوض می کردیم. دلیل تعویض ماشین راهم نمی دانم!😣 حاج آقا زود تراز ما پیاده شد. جوانی دوید جلو ، حاج اقا را گرفت در بغل وناغافل به فارسی گفت: ((تسلیت می گم!)) نفهمیدم چی شد... اصلا این نیرو از کجا امد که توانستم به دو خودم را برسانم پیش حاج اقا... یک حلقه از اقایان دوره اش کرده بودند .. پاهایش سست شد و نشست! نمی دانم چطوراز بین نامحرمان رد شدم. جلوی جمعیت یقه اش را گرفتم! نگاهش را از من دزدید.. به جای دیگر نگاه می کرد .. بادستم چانه اش را گرفتم وصورتش را اوردم طرف خودم! برایم سخت بود جلوی مردها حرف بزنم . چه برسد به اینکه بخواهم داد بزنم .. گفتم:((به من نگاه کنید!)) اشک هایش ریخت😭 پشت دستم خیس شد... با گریه دادزدم:((مگه نگفتین خونریزی داره؟ اینا دارن چی می گن؟))😭 اشکش را پاک کرد .. باز به چشم هایم نگاه نکرد و گفت:((منم الان فهمیدم!)) نشستم کف خیابان .. سرم را گذاشتم روی سنگ های جدول و گریه کردم😭😭 روضه خواندم .. همان روضه ای که خودش درمسجد راس الحسین علیه السلام برایم خواند: ((من می روم ولی ، جانم کنار توست .. تاسال های سال ، شمع مزار توست .. عمه جانم ، عمه جانم ، عمه جان قدکمانم .. نگرانم عمه جانم ، عمه جانم ، عمه جان مهربانم..! ✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@tarigh3
گفتم از عشق نشانی به من خسته بگو گفت جزعشقِ حسین‌ هر چه ببینی بَدَلیست...
شهید محمد‌ حسین‌ محمد خانی چه قشنگ میگن که: اگه تو هر کاری حکمت خدا رو در نظر بگیریم، دیگه ناراحت نمی شیم...🌱