جملہای از علـےآقا زیر عکس بود کھِ با
خطِ قرمز نوشتہ بود : کسی میتواند از
سیم خاردارهاۍ دشمن عبور کند کہ در
سیم خاردارهاۍ نفسش گیر نکرده باشد .
🌿 - کتابِ گلستان یازدهم
زرتشت ابتدای راه بود ، یھودیت و مسیحیت
میانہۍ راه . و اسلام قلهۍ مسیر انسان است .
راه و روش کامل ارتباط خدا و انسان ، نتیجه
خلقت و زندگی انسان را در اسلام پیدا کرده بود
و عطش روحش به آب چشمه سیراب میشد !
📚
وَلَا يَصُدَّنَّكُمُ ٱلشَّيطَٰنُۖ إِنَّهُۥ لَكُم عَدُوّٞ مُّبِينٞ
و شيطان باعث انحراف شما نشود كه او براى شما دشمنى آشكار است
سوره زخرف ⁶²
⸢✍🏻| #نجوای_دل⸥
خداوندا آنچه از باطل براى ما آراسته، به ما بشناسان. و چون شناساندى، ما را از آن نگهدار.
و ما را به راه فريب دادنش، آگاه كن.
و آنچه براى(دور ساختن)او بايد آماده سازيم،
به ما الهام فرما.
و ما را از خواب غفلت و فراموشى، كه به سبب ميل و اعتماد به اوست، بيدار گردان.
و به توفيق خود ما را بر ضدّ او، نيكو يارى نما. 🌿
🤲🏻دعای پناه بردن به خداوند از شر شیطان✨
#صحیفه_سجادیه
رفقا ..🌻
یڪ روز تمام حساب های بانکی و مجازی ما خالی میشود..
تنہا یڪ حساب باقی میماند و آنہم
حساب ما با خداسٺ♥️✨
دو قطره آب که به هم نزدیک میشن، یه قطره بزرگتر درست میکنن؛ اما دو تیکه سنگ، هیچ وقت با هم یکی نمیشن! پس هرچی سختتر باشیم، همدلی با دیگران برامون مشکلتره.
سختدل نباش، سختدلی از گناه و دوری از خدا است که بعدش بدبینیها شروع میشه.
- هرکسی برایِ
امام زمان عج الله
کار میکند،
یعنی برای آینده دارد
کار میکند !
استاد_پناهیان
#امام_زمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی خیلی کوتاه در مورد حجاب😁
خدایا میدانم که کمکاری از من است. خدایا میدانم که من بیتوجهم. خدایا میدانم که من بیهمّتم. خدایا میدانم که من قلب امام زمان را رنجاندهام. امّا خود میگویی که به سمت من بازآیید. آمدهام خدا کمکم کن تا از این جسم دنیوی و فکرهای مادی نجات یابم.
[شهیدرسولخلیلی]
+چیزی شده؟
نه آقاجان فقط..
حال ما با حرم آرام شود
بطلب کرب و بلا
تا دل ما آرام شود💔
🌿🔶
عجب بیماری خطرناکیه حسادت که خدا به پیامبرش دستور داده از حسودا به من پناه بیار!
✨«و من شر حاسد اذا حسد» (۵ سوره فلق)
.
یک دانه وقتی میخواهد بروید، اولین چیزی که باید از آن عبور کند، پوستهی خودش است.
#نکته
🍃همه هست عاشقان
عاشقان تو حجت خدا بر مایی هستند که مدعی عاشقی هستیم. آنها ادعای عشق ما را ابطال کردهاند. هر چه گشتم در زندگی عاشقان تو اثری از «خود»شان پیدا نکردم، هر چه بود «تو» بودی؛ و هر چه گشتم در زندگی خویش، اثری از «تو» نیافتم، هر چه بود «خود»م بود.
یک روز قصۀ «خود» را تمام میکنم و همۀ «هست»م «تو» میشوی.
شبت بخیر همۀ هست عاشقان!
✨💫
♡••سلام امام زمانم
سلام عشق جانم 💚
و اۍڪاااش
یڪۍازاینصُبـحها
صِداےتـُوࢪانفسبڪشمـ..
از دست تو آب و دانه میخواست دلم
در بـام بهشـت لانــه میخـواست دلــم
این شعـــر بهـــانـه است اصـــلا آقـــا
از دور سلام عاشقانه میخواست دلـم
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
صبحتون حسینی 🌱☀️
از شهـید بابایی پرسیدند :
عباس جان چه خبر ؟
چہ کار میکنی؟
گفت : به نگهـبانی دل مشغولیم
که غیر از خدا کسی وارد نشود.
#تلنگر
بسم الله الرحمن الرحیم🍂
خاطرات همسر مرحومه شهید سرلشگر عباس بابایی 🥀🥀 💜💙💚💔
گفت: ملیحه کسی که عشق خدایی💧 خودش را پیدا کرده باشد باید از همه اینها دل بکند. گفت راه برو نگاهت کنم. گفتم: وا یعنی چه؟! گفت می خواهم ببینم با لباس احرام چه شکلی می شوی؟ من راه می رفتم و او سر تا پایم را نگاه می کرد. جوری که انگار اولین بار است مرا می بیند انگار شب خواستگاری ام باشد. گفتم بس است دیگر. مردم منتظرند. گفت ول کن بگذار بیشتر با هم باشیم.
از خانه که می خواستیم بیرون بیاییم رفت و یکی از پیراهن هایم را برایم آورد. پیراهن بنفش گلداری که پارچه اش را مادرم از مکه برایم آورده بود. پیراهن خنک و آستین بلند بود. گفت این را آنجا بپوش.🌴🌸🥀😔
به خانه که برگشتیم همه شوخی می کردند که این حرف های شما مگر تمامی ندارد. دو ساعت حرف زده بودیم.
اتوبوس ها در مسجد منتظرمان بودند همسفرهایمان همه دوست و همکارهای عباس و خانم هایشان بودند توی حیاط مسجد از شلوغی مرا کناری کشید می دانست خیلی هلو دوست دارم زود رفته بود هلو گرفته بود، انگار دوره نامزدی مان باشد. رفتیم یک گوشه و هلو خوردیم. بچه ها هم که می آمدند می گفت بروید پیش مامانی با بابا جون، می خواهم با مامانتان تنها باشم.
اتوبوس منتظر آمدنم بود همه سوار شده بودند. بالاخره باید جدا می شدیم. آقایی که کنار اتوبوس مداحی می کرد و صلوات می فرستاد یکباره گفت سلامتی شهید بابایی صلوات؛ پاهایم دیگر جلوتر نرفتند برگشتم به عباس گفتم این چه می گوید؟! گفت این هم از کارهای خداست. پایم پیش نمی رفت یک قدم جلو می گذاشتم ده قدم برمی گشتم. سوار اتوبوس که شدم نگاهش کردم دستش روی سینه بود و لبخندی بر لب داشت این آخربن دیدار من با اوبود.🥀🍂🥀🍂🥀
┄┅◈🍃◈┅┄
ای سبزترین بهاران،
در این روزگار چون خزان
امید و نشاط و شادابی زمین از نگاه توست و دلخوشی و خوشحالی گذر زمان از طراوت دستان توست!
بیا و این طراوتها و دلخوشیها را همیشگی کن!
┄┅◈🍃◈┅┄
#السلام_علیک_یا_بقیّة_اللّه