eitaa logo
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
655 دنبال‌کننده
13.5هزار عکس
6.9هزار ویدیو
46 فایل
🌹می ترسم از خودم ▪زمانی که عکس شهدارابه دیواراتاقم چسبوندم، ولی به دیواردلم نه! 🌷منتظرنظرات خوب شما همسنگران هستیم: 🌴ارتباط با خادم الشهدا کانال: 🌹 @yazahrar 🌻لینک کانال: 🌹http://eitaa.com/joinchat/381026320Cb5fdfee742
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🕊🍃 دراین‌آشوبِ‌شهر ؛ دلتنگےبرای‌شهدایك‌عنایت‌است! بایدخداراشاکرباشیم‌ که‌هنوزدلتنگمان‌مےکندبرای‌شما💔✨ 🌹
📘 💠 شکایت از مشکلات 🔹مفضل می‌گوید: محضر امام صادق علیه السلام رسیدم و از مشکلات زندگی شکایت کردم. امام علیه السلام به کنیز دستور دادند کیسه ای که چهارصد درهم در آن بود، به من دادند و فرمودند: "با این پول زندگیت را سامان بده." 🔹عرض کردم: فدایت شوم! منظورم از شرح حال این بود که در حق من دعا کنی! امام صادق علیه السلام فرمودند: "بسیار خوب دعا هم می‌کنم." و در آخر فرمودند: "مفضل! از بازگو کردن شرح حال خود برای مردم پرهیز کن!" اگر چنین نکنی نزد مردم ذلیل و خوار می‌شوی. بنابراین برای دوری از ذلت، درد دلت را هرگز به کسی نگو!
°•🌱 صداقت و شهادت اتفاقی هم قافیه نشدن ، اگر صادق باشیم حتما شهید می‌شویم ؛ يَجْزِيَ اللَّهُ الصَّادِقِينَ بِصِدْقِهِمْ .. - حاج حسین یکتا💚
قسم خوردن بسیاری از مردم هنگام قسم خوردن از کلمه، به قرآن استفاده می کنند و عرفاً عمل به چنین قسمی را واجب می دانند. در حالی که عمل به سوگندی واجب و ترک آن دارای کفاره است که نام خدا در آن برده شود (مثل اینکه بگوید: به خدا قسم که سیگار کشیدن را ترک می کنم). بنابراین قسم خوردن به قرآن یا پیامبران یا ائمه علیهم السلام یا کعبه و مانند آن ها واجب العمل نیست و کفاره ندارد ولی گناه است. تحریر الوسیله امام، ج2 ص99 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یادی کنیم از این ویدئو مربوط به سال گذشته ... تو مادر منی؟ تو جوراب مادر منم نیستی! اصلا احسنت🤌🏻🤣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️سه معجزه بی نظیر برای دائم الوضوها ‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌┅•═༅𖣔✾‌🌴✾𖣔༅═•‌‏┅‏
🍃🔸️🍃 🍃در این کشاکِشِ سختِ میانِ موت و‌ حیات 🔸️امیدِ وصلِ تو ما را دلیلِ هر نَفَس است... 🍃اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج 🍃🔸️🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این رونالدو مِگه چه رقم آدمیه که اینقد رونالدو رونالدو می‌کونین؟😂
یه بنده خدایی می گفت : خدایا مارو ببخش که توی انجام کار خوب یا جــار زدیم . . یا جــا زدیم . . .! خلاصه که حواسمون باشه'...👌
قرار بود سقط بشه....! و چه جنین هایی که سقط میشن و ما از آینده شون خبر نداریم 🇮🇷⁩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌾همزمان با شروع ماه حرم مطهر حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام شست و شو شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی سیما ثابت به خاطر یه سوتی در ورودی قبرستون توسط میثم تمار با خاک یکسان میش😊
هروقت تونستید برای انقلابتون اینطوری فداکاری کنید بیاید درباره براندازی حرف بزنیم...
°•🌱 داخل قبر من مثل حسینیه شود و اگر شد جایی که سرم می‌خورد به سنگ لحد یک اسم حضرت زهرا (س) بگذارند . . کہ اگـــــر سرم خورد به آن سنگ آخ نگویم و بگویم یا زهرا(س)♥🌹''
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️جـنگِ جهانی بــرای ..... 😏توهین به زنان محجبه در کشورهای مختلف و لال شدن مدعیان حقوق زنان
💚 کرامتی عجیب که برای آیت الله بهجت داشتند 👤 آیت الله فِهری زنجانی ‌می‌فرمودند: ▫️ در مشهد، آیت الله العظمی بهجت را دیدار کردم، پرسیدم: 🔹 «یادتان هست پنجاه و پنج سال قبل، نجف با هم در مدرسۀ سید بودیم، دوست بودیم، اگر چه هم درس نبودیم، شما پرواز کردید و ما را جا گذاشتید.ما که سید بودیم. چه ‌می‌شد دست ما را هم ‌می‌گرفتید؟! اکنون که مهمان شما هستم، تا عنایت خاصی از امام رضا علیه السلام برای من نگویید، از این جا نمی‌روم!» 👤 آیت الله بهجت سرشان را پایین انداختند، آن گاه سر را بالا آوردند و فرمودند: 🌤 یک بار که به حرم مشرّف شدم، حضرت مرا به داخل روضه نزد خودشان بردند، ده مطلب فرمودند. یکی این بود: 👌 «مگر ‌می‌شود، مگر ‌می‌شود، مگر ممکن است کسی به ما پناه آورد و ما او را پناه ندهیم؟!»
بین آرزوی تو و معجزه‌ی خدا دیواری هست به نام اعتماد صبر داشته باش
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
. 🎞 |دوست‌شھـید| -هواداشت‌‌تاریڪ‌میشد🌄 موقع‌نمازمغرب‌وقتی‌ڪه‌مشغولِ‌ خوندن‌بودیم(من‌معمولا‌خیلی‌آهسته‌میخونم حتی‌بیشتر‌اوقات‌فقط‌لبام‌تڪون‌میخورند) تواین‌همه‌صدا‌بابڪ‌که‌ڪنارمن‌بود صداش‌به‌خوبی‌میومد همون‌جادوباره‌باخودم‌گفتم چقدرمن‌نادونم‌این‌نڪات‌ریزومستحبات‌نماز روڪنارمن‌داره‌میخونه‌📿 مستحباتی‌که‌ڪمترکسی‌میخونتشون‌یا‌بلده. بابڪ‌یه‌شھیده‌زنده‌بود! الان‌متوجه‌شدم‌که‌میگن‌اول‌باید‌ شھیدگونه‌زندگی‌ڪنی‌تاشھیدت‌ڪنند🌱 اونجاحالم‌ازخودم‌خیلی‌گرفته‌شد💔 بخاطرنو؏‌فڪری‌که‌درموردش‌د‌ر اولین‌دیدار‌ڪرده‌بودم😔... هیچوقت‌آدمارو ازروی‌ظاهرشون‌قضاوت‌نڪنیم‼️ که‌اڪثر‌دوستای‌بابڪ‌قبل‌از‌آشنایی‌باهاش‌ همچین‌فڪری‌میڪردن‌غافل‌ازاینڪه اون‌اصل‌اسلامو‌رعایت‌می‌ڪرد🙂✋🏼 ویه‌مومن‌واقعی‌و‌خوش‌چھره‌وخوش‌لباس‌بود نه‌تنھابه‌باطنش‌بلڪه‌به‌ظاهرش‌هم‌توجه‌داشت.. -بیایم‌یادبگیریم‌هیچ‌وقت‌‌‌آدمارو‌ از‌روی‌ظاهرشون‌قضاوت‌نڪنیم
. ‏برای اینکه شب تو هتل کنار باشن رفتن برای یک شب ۴۰ میلیون اتاق گرفتن تو هتل اسپیناس کیا؟ همونهایی که ایام نگران فقرا هستند و میگن پولا رو بدید فقرا هیئت چیه
💥تلنگر💥 🍀هر"پرهیزکاری"گذشته ای دارد 🥀 وهر"گناه کاری"آینده ای ❌پس قضاوت نکن. 🍃میدانم اگرقضاوت نادرستی در مورد کسی بکنم،دنیا تمام تلاشش را میکند تا مرا در شرایط او قرار دهد...تا به من ثابت کند.در تاریکی همه ی ما شبیه یکدیگر یم. 👌محتاط باشیم، در "سرزنش " و"قضاوت کردن "دیگران وقتی ؛ نه از" دیروز او"خبر داریم، نه از"فردای خودمان" •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
🌸🌱🌸🌱🌸 🌱🌸🌱🌸🌱 🌸🌱🌸 🌱🌸 🌸 #یادت_باشد قسمت 128 موقع نوشتن وصیت نامه خصوصی گفتم: حمید شاید من مادر شده ب
🌸🌱🌸🌱🌸 🌱🌸🌱🌸🌱 🌸🌱🌸 🌱🌸 🌸 قسمت 129 چهارشنبه صبح که سرکار رفت، کل طول روز من بودم و وصیت نامه های حمید خط به خط می خواندم و گریه می کردم به انتها که می رسیدم دوباره از اول شروع می کردم تک تک جمله هایش برایم شبیه روضه بود، از سرکار که آمد حس پرنده ای را داست که می خواهد از قفس آزاد بشود، گفت: امروز برگه ای رو به ما دادن که باید محل دفن و کسی که خبر شهادت رو اعلام می کنه رو مشخص می کردیم نوشتم که وصیت نامه هامو سپردم به خانمم،محل دفن رو هم لول نوشته بودم وادی السلام نجف! اما بعد به یاد تو و مادرم افتادم فکر کردم که تاب دوریش منو ندارید خط زدم نوشتم گلزار شهدای قزوین! نفس عمیقی کشیدم و با صدای خش دار به خاطر گریه های این چند روز گفتم: خوب کردی و گرنه من همه زندگی رو می فروختم می اومدم نجف تا پیش تو باشم. به خواست من اعلام کرده بود که اگر شهید شد، پدرم خبر شهادت را بدهد،چون فکر می کردم هر کس دیگری به جز پدرم بخواهد چنین خبری را بدهد تا سالهای سال از او متنفر می شدم و هر بار او را می دیدم یاد این خبر تلخ می افتادم دلم نمی خواست کسی تا ابد برایم یادآور این جدایی باشد ولی پدرم فرق می کرد،محبت پدری خیلی بزرگتر از این حرف هاست. وقتی می خواست بعد از ناهار استراحت کند به من گفت: منو زودتر بیدار کن بریم مجدد از خانواده هامون خداحافظی کنیم به عادت همیشگی کنار بخاری داخل پذیرایی دراز کشید و خوابید دوست داشتم ساعت ها بالای سر بایستم و تماشایش کنم، نه به روزهایی که می خواستم عقربه های ساعت را جلو بکشم تا زودتر حمید را ببینم نه به این لحظات که انگار عقربه های ساعت برای جلو رفتن با هم مسابقه گذاشته بودند همه چیز خیلی زود داشت جلو می رفت ولی من هنوز در پله روزهای اول آشنایی با حمید مانده بودم. ادامه‌ دارد.... 🌹https://eitaa.com/tarigh3