السلام علی الحسین علیه السلام .
استاد رائفی پور میگفت : کاغذ حکم صافی رو داره .
وقتی روی کاغذ آب بریزی ، خواهی دید که آروم آروم آب داره از زیر کاغذ میچکه .
پس آب از کاغذ رد میشه ، اما نمک نه چون نمک جامد هست .
برای رد کردن نمک از کاغذ ، باید نمک رو در آب حل کنیم ، بعد آب رو از کاغذ عبور بدیم ، بعد آب رو تبخیر کنیم تا نمک رو بدست بیاریم .
حالا خدا یه صافی داره که هرکسی از این صافی رد نمیشه . اما امام حسین علیه السلام خیلی راحت از این صافی رد میشه .
برای اینکه از صافی خدا رد بشیم باید در امام حسین علیه السلام حل بشیم .
برای همینه که تو زیارت عاشورا میخونیم ، السلام علیک یا ابا عبدالله و علی ارواح التی حلت بفنائک .
😭😭😭😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید ابراهیم هادی رو میشناسید⁉️ حتما همه میشناسیم .
الان میخوام از سادگی قهرمان ابراهیم هادی برای شما بگم❗
ابراهیم با ساک ورزشیاش راهی باشگاه میشود. 💪
پشت سرش چند دختر درباره ظاهر خوب و مرتبش حرف میزنند و یکی از هم باشگاهیها این موضوع را با ذوق و شوق برای ابراهیم تعریف میکند. 😥
ابراهیم از آن روز به بعد به جای ساک ورزشی لباسهایش را داخل کیسه میگذارد و لباسهای بلند و گشاد میپوشد. 😊
✅ هیچوقت لباس نو نمیپوشد هر زمان لباسی از حالت نو بودن بیرون میآید تازه برای ابراهیم پوشیدنی میشود.
در خانه یک کارگاه خیاطی راه انداخته بودند. ابراهیم اندازه میزد و میبرید آقا رضا هم میدوخت. ابراهیم با دست اندازه میزد متر و خط کش نداشت. عروسی را هم می خواست با شلوار کردی برود. این شلوار کردی جیبهای بزرگی داشت. در یکی از عملیاتها که چند روز از ابراهیم خبری نبود. همه فکر میکنند حداقل به خاطر گرسنگی مردهاست. اما ابراهیم شاد و سرحال بر میگردد. وقتی از او سوال میکنند که چطور زنده ماندهای. میگوید نان خشکهای داخل شلوار کردی را آب می زده و می خورده.😉
یک زمان مردم فکر میکردند🤔
کسانی این طور لباس میپوشند کثیف هستند و حمام نمی روند. اما ابراهیم خیلی ترو تمیز میبود ولی میخواست ساده باشد.
طوری که حتی موهای فرفری ش را کوتاه کوتاه نگه میداشت. می گفت وقتی بلند میشود آدم می رفت به یک عالم دیگر(میخندد)»
🌹شهید ابراهیم هادی🌹
🌹@tarigh3
🍂🌹🍂
🌹فضائل حضرت فاطمه سلام الله علیها
🍂به حضرت امام صادق سلام الله علیه گفتم: برای چه فاطمه ی اطهر سلام الله علیها زهراء نامیده شد؟
فرمود: برای اینکه او قصری از یاقوت سرخ در بهشت دارد که ارتفاع آن به قدر یک سال راه و به قدرت خدا در هوا معلّق است چیزی آن را از طرف بالا نگهداری نمی کند و از سمت پایین هم به چیزی متّکی نیست دارای صد هزار درب است که بر هر دری هزار ملک ایستاده ست.
🍂🌹🍂
🍂آن قصر را اهل بهشت آن طور میبینند که شما ستاره ی درخشان را در افق آسمان مشاهده مینمائید، اهل بهشت میگویند:
این قصر درخشنده از فاطمه سلام الله علیها است.
📕بحارالانوار،ج۴۳،بعض احوالها ومعجزاتها سلام الله علیها،روایت شماره۲۰
#فاطمیه
🌹@tarigh3
كسی باش که شرايط رو عوض ميكنه نه كسی که شرايط عوضش ميكنه
🌹@tarigh3
آقا جان ...
در این روزهای سردِ بیانتها و در این شبهای تاریکی که با بغض به صبح منتهی میشوند ، در این روزهایی که تنها در پی نان هستیم و در حیات خویش ، به دنبال ظواهری ناب میگردیم و از باطن جاماندهایم . و در این هنگامهای که بودنت را فراموش کرده ایم و روزمرگی به جانِ پاکمان سیاهیِ محض پاشیده است . نگاهمان کن و دستمان را بگیر . ما هرگز زندگانی بدون تو را نمیخواهیم :)
✍🏻 #طلبهیجوانِحزباللهی
#مولایم_مهدی
🌹@tarigh3
آن قدر سبکبار سفر کردی از این خاک،
آن قدر...که بر پیکر پاک تو سری نیست...
_شادی روح شهدا صلوات🌹
#یوسف_رحیمی
#سردار_دلها
🌹@tarigh3
در دنیا، اصلیترین علتِ تداوم ارتباط
ها ، معنویتهاست !
در رفاقت اگر هدف ِ نهایی الله باشد
چه از خودگذشتگیها که در پی دارد
چه لطافتهاومهربانیهاو معرفتها
که با خود به همراه میآورد .
دل آدمی اگر متعلق به خدا باشد از
دنیا و تعلقاتِ آن رها و آزاد است .
همین میشود دلیلی بر آنکه انسانی
به سادگی از مالو جانو خیرِخویش
برای خیر و منفعت رفیق ، میگذرد.
و در روابط خانوادگی اگر انتهای دیدِ
آدمی ، خداوندگار باشد؛چه دلخوری
ها و دلگرفتی ها که از بین میروند.
و چه توقعات و رسوماتِ نابجا،منهل
میگردد .
خدا را در دل پررنگ کن تا اهل دنیا
و وابستگیهای نفرتانگیز دنیایی از
دلت بیرون روند . دلی که حاکم آن،
عشقِخداوند باشد ازهر شرّی آسوده
است .
#تاثیر_حب_خداوند_بر_روابط
🌹@tarigh3
#شهادت_حضرت_زهرا سلام الله
#دشمن_شناسی
عمر رو فرستاد گفت برو سند و بگیر...
خب اونجا بود که سیلی زد و سند و گرفت و اومد...
حضرت دیگه با اون(عُمر) صحبت نکرد...
این سخنرانی بزرگ رو کرد وقتی سخنرانی کرد مسلمونا موندن حرف زهرا را گوش کنن یا حرف...
گفت: ای دختر پیغمبر حرفاتو زدی؟!
فرمودن: آره
توضیحاتتو برای مسلمونا دادی؟!
فرمودن: آره
خب میبینی بهت جواب دادن؟!
فرمودن: نه
گفت: میبینی دوتا قرائته یه قرائت تو، یه قرائت من، یه برداشت تو از اسلام یه برداشت من
میبینی برداشتت رای نداره برو تو خونه ات بگیر بشین اینا برداشت منو قبول دارن
حضرت فرمود: نمیرم خونه بگیرم بشینم...
گفت: چی کار می کنی؟!
فرمود: می رم شکایتتون رو به پدرم می کنم
(این نفهمید زهرا چی میگه...)