اینجا...
تخت فولاد
تکیه کازرونی
حیاط قدیمی تکیه
زیر پلاک ۳
یکی از محبوب ترین مکان ها برای شهید عبداللهی بود
بزرگترین تفریح شان در طول ۴۱سال اینجا بود🌱🌱🌱
در و دیوار و زمین تخت فولاد شهادت میدهد که هر عصر پنج شنبه شهید و همسر همیشه همراهش با اشتیاق اینجا می آمدند و زیر پلاک۳ می نشستند و تا اذان مغرب و عشا به مناجات و ذکر و دعا مشغول بودند
نماز مغرب را به جماعت میخواندند و بعد از کمی خواب، برای دعای کمیل و مناجات سحر بیدار میشدند❤️
این ستون حتما الان از دوری شهید ناله سر میدهد 😭
#شهید_جانباز_اصغر_عبدالهی
🌹@tarigh3
۲۸ تیر ۱۴۰۳
عصر پنجشنبه و در آستانه ی شب جمعه
شادی روح مطهر جانباز شهید حاج اصغر عبداللهی
و ارواح مطهر جمیع شهدا
فاتحه و صلواتی نثار بفرمایید 🌷
.
۲۸ تیر ۱۴۰۳
35.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما چی میفهمیم از حاجت؟؟💔🥺
#دکتر_سعید_عزیزی
🌹@tarigh3
۲۸ تیر ۱۴۰۳
مدرسهای دانشآموزان را با اتوبوس به اردو میبرد. در مسیر حرکت، اتوبوس به یک تونل نزدیک میشود که نرسیده به آن تابلویی با این مضمون دیده میشود: «حداکثر ارتفاع سه متر»
ارتفاع اتوبوس هم سه متر بود، ولی چون راننده قبلاً این مسیر را آمده بود با کمال اطمینان وارد تونل میشود، اما سقف اتوبوس به سقف تونل کشیده میشود و پس از به وجود آمده صدایی وحشتناک در اواسط تونل توقف میکند.
پس از آرام شدن اوضاع مسئولین و راننده پیاده شده و از دیدن این صحنه ناراحت میشوند. پس از بررسی اوضاع مشخص میشود که یک لایه آسفالت جدید روی جاده کشیدهاند که باعث این اتفاق شده و همه به فکر چاره افتادند؛ یکی به کندن آسفالت و دیگری به بکسل کردن با ماشین سنگین دیگر و …. اما هیچ کدام چارهساز نبود تا اینکه پسربچهای از اتوبوس پیاده شد و گفت: «راه حل این مشکل را من میدانم!»
یکی از مسئولین اردو به پسر میگوید: «برو بالا پیش بچهها و از دوستانت جدا نشو!»
پسربچه با اطمینان کامل میگوید: «به خاطر سن کم مرا دست کم نگیرید و یادتان باشد که سر سوزن به این کوچکی چه بلایی سر بادکنک به آن بزرگی میآورد.»
مرد از حاضرجوابی کودک تعجب کرد و راه حل را از او خواست. بچه گفت: «پارسال در یک نمایشگاه معلممان یادمان داد که از یک مسیر تنگ چگونه عبور کنیم و گفت که برای اینکه دارای روح لطیف و حساسی باشیم باید درونمان را از هوای نفس و باد غرور و تکبر و طمع و حسادت خالی کنیم و در این صورت میتوانیم از هر مسیر تنگ عبور کنیم و به خدا برسیم.»
مسئول اردو از او پرسید: «خب این چه ربطی به اتوبوس دارد؟»
پسربچه گفت: «اگر بخواهیم این مسئله را روی اتوبوس اجرا کنیم باید باد لاستیکهای اتوبوس را کم کنیم تا اتوبوس از این مسیر تنگ و باریک عبور کند.»
پس از این کار اتوبوس از تونل عبور کرد.
خالی کردن درون از هوای کبر و غرور و نفاق و حسادت رمز عبور از مسیرهای تنگ زندگی است.
⚫️⚫️⚫️
🌹@tarigh3
۲۸ تیر ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قلب سخاوتمند♥️
و خدمت و مهربانی
در زندگی
چیزهایی هستند که
انسانیت را احیا میکنند♥️
در این شب حسینی🖤
این خوبیها را از خدا
براتون خواهانم🙏
اجرتون با سید الشهدا 🙏
عشقتون حسینیﷺ ♥️
🥀🍃@tarigh3
۲۸ تیر ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به نظرتون دم خروس اصلاحات رو باور کنیم یا قسم حضرت عباسشون
🌹@tarigh3
۲۸ تیر ۱۴۰۳
۲۸ تیر ۱۴۰۳
۲۸ تیر ۱۴۰۳
۲۸ تیر ۱۴۰۳
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
گَر مَرا هیچ نباشد نه به دنیا، نه به عُقبی
چون تو دارم همه دارم، دگَرَم هیچ نباید
- سعدی
🌹@tarigh3
۲۸ تیر ۱۴۰۳
برای تهیه مهمات باید حاج احمد
متوسلیان رو می دیدم.
به طرف اتاق فرماندهی رفتم.
در باز بود ، اما حاج احمد نبود ...
یکی از دوستان گفت:
مطمئن نیستم ، اما شاید بدونم کجاست!
به طرف دستشویی ها راه افتادیم...
درست حدس زده بود ...
حاج احمد در حالی که سطل آب به دست داشت،
مشغول نظافت دستشویی ها بود.
داغ شدم ...
رفیقمون رفت تا سطل رو از دستش بگیره
حاج احمد یک قدم عقب کشید و به نظافت مشغول شد.
نگاهی کرد و گفت:
یادت باشه!
فرمانده هنگام جنگ برادر بزرگتر همه است...
و در بقیه مواقع کوچکتر از همه... ♥
#شهید_حاج_احمد_متوسلیان
🌹@tarigh3
۲۸ تیر ۱۴۰۳
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
قلب سخاوتمند♥️ و خدمت و مهربانی در زندگی چیزهایی هستند که انسانیت را احیا میکنند♥️ در این شب حسینی🖤
براي روضه اگر كم گذاشتم امسال
تو كم نبين كه برای كريم بد باشد
اگر بناست به من مزدِ يک دهه بدهی
طواف حضرت شش گوشه ميشود باشد؟
🌹@tarigh3
۲۸ تیر ۱۴۰۳