eitaa logo
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
657 دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
7هزار ویدیو
47 فایل
🌹می ترسم از خودم ▪زمانی که عکس شهدارابه دیواراتاقم چسبوندم، ولی به دیواردلم نه! 🌷منتظرنظرات خوب شما همسنگران هستیم: 🌴ارتباط با خادم الشهدا کانال: 🌹 @yazahrar 🌻لینک کانال: 🌹http://eitaa.com/joinchat/381026320Cb5fdfee742
مشاهده در ایتا
دانلود
کافی‌ست صبــح که چشمانت را باز میکنی ، به شهــدا سلام کنی... صبــح که جای خودش را دارد ، ظهر و عصر و شب هم بخیـر می شود . . . السلام علیک یا انصار الله🕊 📎سلام ،صبـحتون شهـدایـی🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زن ها همیشه دست گل به آب می دهند؛ گاهی به نیل، گاهی به فرات و علقمه و گاهی به اروند و کارون...
درست لحظه ای که فکرش رو نمیکنی خدا درها رو باز میکنه ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. . میلادبـاسـعـادت‌باقـرالعلوم حـضـرت‌امام‌محمدبـاقـر﴿؏﴾ بـرتمـام‌شیعیان‌مـبـارڪ🍃🌺 | 💐 .
حلول ماه زیبای رجب بر شما عزیزان مبارک
شب‌لیله‌الرغائب.. شب‌آرزوها.. و تـُـو بازهم آرزوی منی..♥️
برنامه روزانه ماه رجب
باران رحمت الهی نزدیک است برای خیس شدن آماده ای؟!
مشکل ما اینه که واسه رضای همه کار میکنیم الا خدا... ملاکتون معبود باشه نه عبد... الم یعلم بان الله یری...
برای نمازت غیرت داشته باش 👈 گاهے وقت‌ها ما گیر در خودمان است. یڪ ڪسے آمد گفت: آقاے قرائتے من به راننده گفتم نگه دار بخوانم. نگه نداشت نماز من قضا شد 😞 گناه ڪردم؟ گفتم: بله☝️ گفت: من ڪه گفتم نگه دار. گفتم: چطور گفتی⁉️ گفت: رفتم گفتم آقاے راننده یک جایے نگه دارید نماز بخوانم. گفت: بنشین صدایت می‌زنم. ما نشستیم صدا نزد. گفتم: اگر می‌افتاد چه می‌ڪردید⁉️⁉️ می‌گفتے: آقاے راننده لطفاً نگه دارید چمدان من افتاد. نگه دار❗️ نگه دار❗️ چه... چمدانم افتاد. گفتم: آن غیرتے ڪه براے چمدانت دارے براے نماز نداری.❗️ ❌ گیر در خودت است. شما براے چمدانت نعره ڪشیدے، براے نماز نعره نڪشیدی!! مقید نماز اول وقت باشیم
فلانی منو بدبخت کرد... فلانی منو به این روز انداخت... فلانی فلان کرد بهمان کرد و... این حرفا رو اونور ازت قبول نمیکنن...!!
و لا تُلقُوا بِایدِيکم‌ إلَى‌ التَّهلکة خودتان‌ را به دستِ خودتان نابود نکنید بقرہ/۱۹۵
نمی فهمم... وقتی به نماز می ایستم... من، تو را می خوانم...؟! یا تو، مرا می خوانی...؟! فقط کاش که عشقمان دوطرفه باشد...
... دعای دیگران در سرنوشت انسان به شدت تاثیر گذاره، خیلی بیشتر از اون چیزی که فکر میکنید تاثیر داره...
وقتی یادم میفته که همه چیز دست خداست دلم بدجوری آروم میگیره...🍃
خدایا ! با آگاهی ات از حال من، با من مدارا کن ...
بعضی اشک ها هستند که بی دلیل، بی بهانه و یک دفعه ای عجیب آدم را آرام می کنند می گویند این اشک های بی بهانه، سندشان به نام خداست
خدایا ما خیلی دلمون میخواد اسممون تو لیست أین الرجبیون سال ۱۴۰۰ باشه...
خدایا وقتی حواسم به خودم نیست تو بیشتر مراقبم باش...
حواستون باشه کی رو واسه رفاقت انتخاب میکنید... دلتنگتیم سردار
بہ‌قول‌آیت‌الله بهجت انسآنۍکہ‌نـٰآن‌خشك‌اورآ سیـرمیڪندویآ بآسبزۍومآست‌وپنیرمیتوآند زِنـدگی‌ڪند ، اینھمہ‌حِـرص‌وطمع‌به‌دنیآ مآل‌چہ!؟ وقتی‌کہ‌روح‌انسآن‌بہ عآلم‌دیگررفت میفهمداینهمہ‌تشریفآت لآزم‌نبود! . هست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام بر دوستان شهید ابراهیم هادی. من از بند ۲ زندان اصفهان به شما پیام می دهم. به خاطر مشکل مالی و نزاع، ۳۰۰ میلیون بدهکار شدم. به سراغ هرکسی رفتم کارم حل نشد. برادری در خانه دارم که فلج است و کار تر و خشک کردن او با من است. پدر و مادر پیری دارم که قادر به انجام کارهای برادرم نیستند. اما مدتی قبل از طرف گروه شهید هادی یک نفر به زندان آمد و برای ما از خاطرات این شهید عزیز صحبت کرد. خیلی برایم جالب بود، یعنی شهدا اینقدر اثرگذار هستند؟ با همان آقایی که از طرف گروه شهید هادی به زندان آمد صحبت کردم و مشکل خودم را گفتم. ایشان هم گفت: رقم بدهی شما بالاست. من یک‌نفر را از خیرین در همین زندان می شناسم که گفته اگر یک زندانی با ۵۰ میلیون آزاد می شود، من این مبلغ را میدهم اما بدهی شما ۳۰۰ تومن است! بعد ادامه داد: پیشنهاد می کنم که خالصانه مشکل خود را با خدا در میان بگذار و این شهید را واسطه قرار بدهید. در ضمن، می دانم که اهل معنویات هستی، اما این قول را به شهید هادی بده که نمازها را اول وقت و با توجه بخوانی. این آقا که از تهران آمده بود، این حرف ها را زد و رفت. من هم مشغول شدم. با این شهید درد دل می کردم. در زندان، نمازها را به جماعت می خواندم و خدا را قسم می دادم که مرا کمک کند. خیلی نگران سلامتی پدر و مادرم بودم. به خودم قول دادم‌ که دیگر به دنبال خلاف نروم، خودم را کنترل کنم که در عصبانیت تصمیم نگیرم. مدت کوتاهی گذشت و هیچ خبری نشد. اما واقعا تصمیم گرفته بودم که انسان بشوم. یک روز پدرم به ملاقات من آمد و از حال و احوالم سوال کرد. بعد گفت: من ۲۰ میلیون آماده کردم ام، شاکی تو با این مبلغ رضایت میدهد؟ خندیدم و گفتم پدرجان، او با ۲۰۰ میلیون هم رضایت نمیدهد. چند روز بعد دوباره با شهید هادی درد دل کردم. آخر سر هم گفتم: مگه نمی بینی شرایط من رو، من برای خودم نمی گم، مادر و پدرم دارن نابود میشن... فردا اسم مرا خواندند برای ملاقات، یکی از دوستان شاکی من بود. گفت: من به خاطر تو با شاکی صحبت کردم، راضی شده که ۷۰ میلیون بگیرد و رضایت بدهد، گفتم: تو که خبر داری. ما هیچ پولی نداریم، پدرم با سختی ۲۰ میلیون جور کرده. همین که داشتم حرف می زدم یاد صحبت نماینده گروه شهید هادی افتادم. ۵۰ میلیون بانی و ۲۰ میلیون پدرم... خداحافظی کردم و پیش مشاور زندان رفتم. موضوع خودم را گفتم و تلفن زدم. خلاصه بگویم که یکی از خیرین اصفهانی ۵۰ میلیون برای آزادی یک زندانی اختصاص داده بود و ۲۰ میلیون پدرم، مبلغ آزادی من هماهنگ شد. الان روزهای آخر حضورم در زندان است و کارهای اداری آزادی من در حال انجام است. این نکته را در پایان بگویم که من بر سر عهدی که با آقا ابراهیم بستم هستم... 📙برگرفته از کتاب یاران ابراهیم. اثر جدید گروه شهید هادی.
ولا تقرعنی قارعة یذهب لها بهائی... و مرا چندان به سختی دچار مکن که بزرگی و سرزندگی ام را از میان ببرد!