1_1717936287.m4a
4.63M
📣 این صوت رزق شماست 📣
🎙#استاد_عالی
از آن ساده نگذرید! 💌
اینصوت حاوۍ یك تقلب کوچک
میباشد کھ شما را سالهایِ سال
جلو میاندازد🌿
خاطرات پروفسور احمد چلداوی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🔹 شهادت محمدرضا رضایی
کم کم به رمضان سال ۶۶ نزدیک میشدیم که بعثی ها مدعی شدند یکی از اسرا برای شان خبر آورده که محمدرضا رضایی بسیجی مشهدی توی جبهه سربازان عراقی زیادی را کشته است. محمدرضا را بردند. ما همگی داخل آسایشگاه بودیم و نمی دانستیم چه بلایی دارند سر او میآورند. ظاهراً علی آمریکایی، شکنجه گر اصلی بود. آنها بعد از آنکه تمام بدن محمدرضا را زیر کابل سیاه کردند، او را داخل حمام بردند و آب جوش روی بدنش ریختند، جوری که پوست بدنش کنده شده بود و بعد یک قالب صابون داخل دهانش گذاشته و فشار داده بودند تا خفه شود. مجتبی، بسیجی همدانی میگفت که گوشت بدن محمدرضا بر اثر کشیده شدن به دیوار حمام چسبیده بود. آنها پیکر این شهید بزرگوار را روی سیم خاردارها انداختند و از آن عکس گرفتند تا وانمود کنند حین فرار کشته شده است. مسعود سفیدگر بسیجی قهرمان اهوازی میگفت که ما را بیرون آوردند تا جنازه شهید را به آیفا منتقل کنیم. ما هم جنازه را با احترام و با حالت تشییع به سمت آیفا حرکت دادیم. بعثی ها عصبانی شدند و ما را با کابل میزدند تا جنازه را با بی احترامی ببریم و داخل آیفا پرتاب کنیم. ما تا لحظه آخر با احترام پیکر محمدرضا را به آیفا منتقل کردیم و توجهی به شکنجه های بعثی ها نکردیم. آن اسیری که محمدرضا را متهم کرده بود، تا همین اواخر کتک میخورد و بعثی ها به بهانه های واهی او را کتک می زدند. آری! چوب خدا بود که صدا نداشت.
اولین رمضان ماه مبارک رمضان سال ۱۳۶۶ در تابستان گرم تکریت از راه رسید و با خود حال و هوای خاصی آورد. باورمان نمیشد که بتوانیم بی دردسر روزه بگیریم. ولی در کمال تعجب عراقیها هیچ مخالفتی نکردند و مقداری هم تسهیلات فراهم آوردند. از جمله این که غذای روزه دارها را در یک وعده بعد از ظهرها یکجا می دادند و خودمان غذا را به دو قسمت تقسیم میکردیم. بخشی را در افطار میخوردیم و بخش دیگر را برای سحر نگه میداشتیم. وقت اذان مغرب را از تاریکی هوا حدس می زدیم. اول نماز را اقامه می کردیم و بعد دعای معروف ماه مبارک رمضان را میخواندیم.
... اللهم رد كل غريب، اللهم فك كل اسير
... این دعا حال و هوای خاصی به سفره افطار غریبانه اسارتی ما می داد. حال و هوائی که سالهاست پای سفره های افطار رنگین بعد از اسارت هرگز آن را تجربه
نکرده ام.
على ابلیس هم به ادعای خودش روزه میگرفت یا حداقل تظاهر به روزه داری می کرد. یک روز هم که دسته جمعی بچه ها را شکنجه می کرد با تبختر جاهلانه ای گفت بذار گناه روزه دارها گردنم بیفته». او جلادی بود که در شقاوت بی نظیر بود و عامل اصلی شهادت محمدرضا رضایی هم او بود علاوه بر آن، بچه ها می گفتند که او عامل اصلی شهادت کورش قاسمی هم هست.
عبد الكريم ياسين هم یک روز صبح آمد و با لحنی بچه گانه خودش را لوس کرد و به من گفت: امروز روزه گرفتم. بعد از ظهر دیدم دارد سیگار میکشد. من چیزی نگفتم خودش گفت که نتوانسته ادامه بدهد. نکته مهم این بود که اگر چه نفس روزه گرفتن ممنوعیت قانونی نداشت اما این وسیله ای بود تا بتوانند بچه های مذهبی مقید را شناسایی کنند. اصولاً هر کسی که روزه می گرفت "دجال" یا دوست خمینی معرفی میشد. بعدها هم اگر خلافی ولو کوچک از او می دیدند به شدت تنبیهش میکردند.
•┈••✾○✾••┈•
ادامه دارد
خاطرات پروفسور احمد چلداوی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🔹 امجد حسن مسنترین نگهبان عراقی بود و فقط او را از بین همه عراقی ها در حال نماز دیدم. مابقی نگهبانها فقط ادعای اسلام داشتند و هیچ وقت ندیدم حتی یکی از آنها نماز خوانده باشد. این نگهبان با سنی بالای چهل سال هنوز به عنوان گروهبان وظیفه در ارتش عراق خدمت میکرد. امجد حسن آدم خوش قلبی بود و خیلی کم در تنبیه بچه ها شرکت می کرد و وقتی هم که میزد ضرباتش نسبت به بقیه نوازش به حساب می آمد. بعثی ها هم از نحوه تنبیه او خندهشان میگرفت و او را به خاطر این نحوه شکنجه مسخره میکردند. یک روز امجد صدایم کرد و گفت: «من و خانوادم همگی سنی مذهب هستیم، اما خیلی به اهل بیت احترام میذاریم. اسم پدرم هم حسن است که نام فرزند امام علی علیه السلام است».
یک روز بعثی ها بهانه کردند که یکی از اسرا برایشان خبر برده که آشپزها به یکی از آسایشگاه ها غذا بیش تر میدهند تا آنها از نظر جسمی تقویت شوند. قرار است در یک روز مشخص شورش کرده و به شما حمله کنند. با این بهانه آشپزها به طرز وحشیانه و غیرقابل توصیفی شکنجه شدند. با اتو کف پای حسن آشپز اصفهانی را سوزاندند او میخواست سینه خیز از دست آنها فرار کند، ولی نتوانست. سایر آشپزها هم به شدت شکنجه شدند.
حسن تا اواخر اسارت قادر نبود روی پایش راه برود و تا مدت ها بچه ها او را این طرف و آن طرف میبردند و کارهایش را انجام میدادند. این حادثه به عاشورای اول اردوگاه ۱۱ معروف شد. بعد از حادثه عاشورای اول، برای زهر چشم گرفتن از اسرا چند نفر را به بهانه ای به محوطه اردوگاه بردند. افسر بعثی دستور داد همگی از پنجره بیرون را نگاه کنیم تا به زعم خودش درس عبرتی باشد، بعد دستور شکنجه آن چند نفر را صادر کرد. افسر بعثی رو به اسرا گفت: «هرکی هوس مخالفت به سرش بزنه از این بلاها سرش میاد. بعد همگی آسایشگاهها را تفتیش کردند و دو سه نفر را به بهانه این که قاشقهایشان تیز است از بند یک بیرون بردند و آنها را هم شکنجه کردند.
•┈••✾○✾••┈•
ادامه دارد
خاطرات پروفسور احمد چلداوی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🔹 عاشورا و تلویزیون
اولین تابستان اسارت تمام شد و پائیز از راه رسید. ماه محرم با پیام مصیبت اهل بیت علیهم السلام رسالتش را آغاز کرد. این محرم برایمان حال و هوای دیگری داشت. حالا احساس میکردیم قدری اسارت اهل بیت را درک میکنیم. آنگاه که دشمن به خاطر گریه بر حسین علیه السلام و حسینی بودن شکنجه ات میکرد و فاتحانه بر سینه ات می ایستاد و می گفت: برای ابوالفضل سینه میزنی؟ حالا بگو ابوالفضل بیاد و تو رو از زیر پاهام نجات بده، بر گوشه چشمت اشک شوق جمع می شد، اشکی از شوق ابوالفضلی شدن. دشمن فحش میداد اما تو ساکت بودی و افتخار میکردی که از آن همه مصیبت اهل بیت اندکی هم نصیب تو شده است. شب عاشورا طی یک مراسم ویژه و با حضور مسئول اردوگاه یک دستگاه تلویزیون به آسایشگاه آوردند و عدنان دو نفر را مسئول نگهداری آن کرد و گفت که تا آمدن بقیه تلویزیونها این تلویزیون بین آسایشگاهها بچرخد. وقتی روشنش کردیم برنامه مجاهدین در حال پخش بود و تصویر یک روحانی مزدور را نشان داد که در کنار حرم مطهر امام حسین علیه السلام مشغول لعن و نفرین حضرت امام خمینی قدس سره الشریف بود. مشاهده این برنامه اجباری بود. با آمدن تلویزیون دردسرها شروع شد. یکی از این دردسرها، تماشای اجباری برنامه ها تا آخرین برنامه برای همه بود. در یکی از بندها بعد از اتمام برنامه ها و هنگام پخش سرود ملی عراق، باید همه اسرا به احترام سرود پا میشدند و ادای احترام می کردند و بعد از پایان سرود اجازه خواب داشتند.
آمدن تلویزیون البته امتیازاتی هم داشت از جمله اینکه سوتِ خواب اجباری ساعت ۹ کلاً ملغی شد و بچه ها میتوانستند به بهانه تماشای تلویزیون دور هم جمع بشوند و رو به تلویزیون صحبتها یا کلاس هایشان را داشته باشند. چند روز بعد یکی از نگهبانها بی موقع و در حال استراحت بچه ها وارد آسایشگاه شش میشود. مسئول آسایشگاه برپا و خبردار میدهد. بچه ها با حالتی خسته و خواب آلود پایشان را آرام به زمین میکوبند که نگهبان جوش می آورد و میگوید چرا پایتان را آرام کوبیدید؟ یکی از اسرا میخواست قضیه را فیصله بدهد جلو می آید و می گوید: «دیشب تا دیر وقت مجبور بودیم تلویزیون نگاه کنیم و خواب آلود بودیم». نگهبان هم بیشتر عصبانی میشود و میگوید: «مجبور بودید؟ یعنی میخوای بگی تلويزيون عراق چیز بدیه؟ آن اسیر هر قدر سعی میکند مسئله را ختم به خیر کند بدتر میشود و نگهبان میرود و با عدنان بر میگردد. عدنان اول هر یک از بچه ها را یک سیلی میزند اما دلش خنک نمیشود. سپس همه را بیرون می کشد و به ستون پنج می نشاند و به کمک چند تا از نگهبانها با کابل به جان بچه ها می افتد. باز هم دلش خنک نمیشود و این بار با چوب خیزران قطور و بلندی که برای شکنجه های مخصوص کنار گذاشته بود به جان بچه ها می افتد. ضربه چوب خیزران خصوصاً اگر قطور و بلند باشد بسیار دردناک و آسیب زننده است. در همین شکنجه دست سعید راستی شیرمرد بسیجی اهوازی هم میشکند. سعید در هنگام شکنجه اصلاً به روی خودش نمی آورد تا نقطه ضعفی به عدنان ندهد. وقتی شکنجه تمام می شود و بچه ها به آسایشگاه برمی گردند هاشم که دانشجوی پزشکی بود با تکه ای مقوا دست سعید را میبندند تا اینکه بعد از دو یا سه روز به بیمارستان اعزام میشود.
منظره عدنان سنگدل با چوب خیزران در دست صحنه ای را برایمان تداعی می کرد که بارها در روضه خوانیهای آقا ابا عبدالله الحسين عليه آلاف التحيه و الثناء شنيده بودیم؛ روضه چوب خیزران و سربریده در تشت.
•┈••✾○✾••┈•
ادامه دارد
#یازده
⚫️ شرکت امام زمان (عج) در مجلس عزای فرشتگان در رحلت حضرت زینب سلام الله علیها
🔵 امام زمان ارواحنا فداه فرمودند:
🟢 امروز روز وفات عمهام حضرت زینب است. از آن روزى كه عمهام زینب وفات كرده، تا كنون، هر سال در روز وفات او، فرشتگان در آسمانها مجلس عزا به پا مىكنند و آن چنان مىگریند كه من باید بروم و آنها را ساكت كنم، آنها خطبه حضرت زینب را كه در بازار كوفه خواند، مىخوانند و مىگریند، من هم اكنون از آن مجلس فرشتگان مراجعت نمودهام.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 ️️حرم مطهر سیده زينب سلام الله عليها در لحظه وقوع زمین لرزه ۷.۸ ریشتری صبح امروز در منطقه..
🔹 اَلسَّلامُ عَلَیکِ یَا اُمَّ المَصَائِبِ یَا زَینَب
اخلاق ویران کننده (2).mp3
1.75M
#یک_دقیقه_حرف_حساب
💥 اخلاق ویرانکننده!
رذیلهای که حرمتها را میشکند و رابطهها را سرد و تاریک میکند!
#استاد_شجاعی
◾️خواستم فقط یک لحظه
کربلا را بدون زینب علیها السلام تصور کنم
کربلا از ذهنم رخت بست.
فهمیدم کربلا بدون زینب علیها السلام
حتی در فرض هم نمیگنجد.
◾️کربلا قلب عالم است
اگر مژه بر هم زدنی از تپیدن بایستد
دنیا میمیرد.
اما چه کسی تردید دارد
که رازِ تداوم تپش قلب کربلا
قهرمان نامآوری به نام زینب علیها السلام است؟
◾️دنیا اگر کربلا نداشت، معنا نداشت
و کربلا هم اگر زینب علیها السلام نداشت، بقا نداشت.
◾️چه زیبا!
خدا معناداری عالم را
بسته به میدانداریِ یک زن کرده است.
اما کدام زن؟
شیرزنی که جنگیدن و عفت ورزیدن را
چنان همراه کرد
که دیگر کسی به بهانۀ عفت، از جنگ غافل نشود
و یا به بهانۀ رزمیدن
دور عفت ورزیدن را خط قرمز نکشد.
◾️زنی که مردان عالم در برابر عزت او
احساس ذلت میکنند.
زنی که اقتدارش
همدستی قدیمی مظلومیت و خواری را
قطع کرد.
او مظلومیت و اقتدار را
که فرسنگها از هم فاصله گرفته بودند
کنار هم نشاند
و حجت خدا شد بر همۀ عالم
تا هیچ کسی
مظلوم واقع شدن را
توجیهی برای ظلم پذیری نداند.
◾️قهرمان کربلا
زیبایی مصیبت را چنان به جلوه درآورد
که دیگر، کسی بهانهای برای شِکوه از بلا نداشته باشد.
◾️وای بر ما!
در ذهن خویش
تصویر زنی ضعیف از او ساختهایم
که نالیدن کار اصلی او است
و سالها پای این تصویر ِ خودساخته به گریه نشستهایم.
◾️چنین نقشی
چه نسبتی دارد
با واقعیت بانوی مظلوم مقتدر کربلا، زینب علیها السلام
◾️باید برای زینب علیها السلام کربلا، خون گریه کردباید فریاد کشید و ضجه زد
اما اگر اشکها آینۀ شکوه حماسۀ این بانو نباشند،
باید از گریه های جاهلانهمان استغفار کنیم.
📚 مقدمه کتاب بگو چگونه دل از حسین کندی؟!
و اما امام زمانﷺ فرمودند :
خدا را به عمه ام زینب قسم دهید ک من ظهور کنم
چرا قسم به زینب . .؟!
چه فصل مشترکی بین امام زمان و حضرت زینب علیها سلام است .........
🔔#به_وقت_تفکر
؏شقیکزینـبوهفتادودوسرمیخواهد
بچهبازیستمگر؏شـق!؟جگر میخواهد..!
@taregh3
#سلاممولاۍمن
🥀امروز
در اندوه پرکشیدن عمه جانتان،
سوگوارید
و قلب مهربان و صبورتان
اندوهناک است
زیر سقف این آسمان،
تنها شما میدانید که
پس از کربلا،
زندگیِ عقیلهی بنیهاشم،
مرور گودال بود
و اسارت و اضطرار
تکرار خاطرات حزن آلود خرابه بود
و بغض و راس خونین
بازخوانی عبور از
کوچههای شام بود
و تازیانه و دشنام
تنها شما میدانید که
بزرگ بانوی رسالت به دوش کربلا،
تنها به امید روز روشن ظهورتان،
تاب آورد
به امید لحظهی سبزی که
طنین "اناالمهدی" جهان را بیدار کند
و همه را زیر خیمهی روضهی "حسین" جان بخشد
امروز خدا را
به قلب صبور و صبر عظیم زینب کبری، سوگند میدهیم که
شما را برساند🌱
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#امام_زمان
.@taregh3
🌺🌹 عمل امّ داود امروز
🌹 از مهم ترين اعمال نیمه ماه رجب است، و براى برآمدن حاجات و برطرف شدن سختيها، و دفع ستم ستمكاران بسيار مؤثّر است.و ربطی به اعتکاف ندارد
🌹 و كيفيت آن بنابر آنچه در كتاب «مصباح» شيخ آمده چنين است:
چون بخواهد اين عمل را بجا آورد، روزهاى سيزدهم، چهاردهم و پانزدهم را روزه بدارد، سپس در روز پانزدهم هنگام ظهر غسل كند و چون وقت ظهر داخل گردد، نماز ظهر و عصر را با ركوع، و سجود نيكو بجا آورد، در جايى خلوت كه چيزى او را مشغول نكند، و كسى با او سخن نگويد.
🌹چون از نماز فراغت يابد، رو به جانب قبله كند، و سوره «حمد» را صد مرتبه و سوره «توحيد» را نيز صد مرتبه و «آية الكرسى» را ده مرتبه بخواند، و بعد از اينها قرائت كند سوره هاى «انعام، بنى اسرائيل (اسراء) ، كهف، لقمان، يسى، صافات، حم سجده، حمعسق، حم دخان، فتح، واقعه، ملْك و ن وَ اِذَا السَّماَّءُ انْشَقَّتْ و ما بعدش را تا آخر قرآن و چون از اينها فارغ شود، درحالیكه رو به قبله می باشد بگويد:صَدَقَ اللَّهُ الْعَظِيمُ الَّذِي لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ.... و دعای مخصوصی كه در مفاتیح آمده است را بخواند
🌹و بكوش كه ديده هايت اشك ريزان باشد، هرچند به اندازه سر سوزن، كه اين خود نشانه برآورده شدن دعاست.
📚 مفاتیحالجنان
#اعمال_نیمه_رجب_ام_داوود
@taregh3
﷽
💠 خلاصه داستان عجیب ام داوود
ام داوود، خانمی بود که در زمان امام صادق علیه السلام زندگی می کرد و پسری به نام داوود داشت.
روزی ماموران حاکم، داوود را دستگیر کردند و به زندان انداختند.
ام داوود به محضر امام صادق علیه السلام رفت و کمک خواست.
امام صادق علیه السلام هم این دعا را به او آموخت و فرمود:
«این دعا، درهای آسمان را باز میکند و فورا به اجابت می رسد...».👌
✅ ام داوود دستور امام را عملی کرد و همان شب، خواب پیامبر صلی الله علیه
وآله را دید که به او مژده اجابت داد.✨
🔆 از قضا همان شب، حاکم ظالم، خواب امیرالمومنین علیه السلام را دید که فرمود: «اگر داوود را آزاد نکنی تو را به آتش خواهم انداخت». 🔥
🌱💞حاکم هم همان شب، داوود را از زندان آزاد کرد.
____________
به ما بپیوندید👇
@tarigh3
اعمال ام داوود
عمل امّ داود که عمده اعمال پانزده رجب است و برای برآمدن حاجات و برطرف شدن غصهها و دفع ظلم ظالمان مؤثّر است و کیفیت آن بنا بر آنچه در مصباح شیخ است آنست که وقتی که فردی بخواهد این عمل را بجا آورد، روز سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم را روزه بگیرد و در روز پانزدهم نزدیک ظهر غسل کند و وقت زوال ظهر، نماز ظهر و عصر را بجا آورد در حالتی که رکوع و سجودشان را نیکو انجام دهد و در مکانی خلوت قرار بگیرد که چیزی او را مشغول نسازد و کسی با او سخن ننماید. وقتی نماز به اتمام رسید رو به قبله بنشیند کند و صد مرتبه سوره حمد، صد مرتبه سوره اخلاص، و ده مرتبه آیةالکرسی را قرائت کند. سپس سورههای انعام، بنیاسرائیل، کهف، لقمان، یس، صافّات، حَّم سجده، حَّمعَّسَّق، حَّم دخان، فتح، واقعه، مُلْک، نَّ وَ اِذَا السَّماَّءُانْشَقَّتْ و تا آخر قرآن را قرائت کند و پس از اتمام در حالی که رو به قبله استدعای ذیل (ام داود) را نجوا کند:
✨@tarigh3
⚫️ مشق انتظار در مکتب بانوی دمشق
🔹 حضرت زینب سلام الله علیها در چهار مقام الگوی مناسبی برای منتظران هستند...
1⃣ اولین و مهمترین مقام، مسئله «معرفت نسبت به امام»
2⃣ دومین مقام «حمایت و دفاع از حریم ولایت» تمام آبرو ،جان و فرزند را فدای امام زمانش کرد.
3⃣ سومین مقام اطاعت پذیری و عبادت در مسیر رضایت حجت خدا
4⃣ چهارمین مقام، مقام صبر و اسقامت در برابرحوادث تلخ و ناگوار و تسلیم نشدن در مقابل دشمنان..
🌷 الهی به حضرت زینب عجل لولیک الفرج
.
@taregh3