eitaa logo
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
656 دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
7.1هزار ویدیو
47 فایل
🌹می ترسم از خودم ▪زمانی که عکس شهدارابه دیواراتاقم چسبوندم، ولی به دیواردلم نه! 🌷منتظرنظرات خوب شما همسنگران هستیم: 🌴ارتباط با خادم الشهدا کانال: 🌹 @yazahrar 🌻لینک کانال: 🌹http://eitaa.com/joinchat/381026320Cb5fdfee742
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدایا...... ما را قرار بده از نزدیکترین کسانی که به تو تقرّب جسته اند ؛ آبرومندترین افرادی که به تو روی آورده اند ؛ و حاجت رواترین افرادی که از تو درخواستی کرده و به درگاه تو تضرع کرده اند. ما را در زمره کسانی قرار بده که اعمالش را برای تو خالص کرده و در بین تمام مخلوقاتت ، تو را دوست داشته است ......
یک نیمه‌ی شعبان دیگر گذشت! یا صاحب‌الزّمان! یک نیمه‌ی شعبان دیگرگذشت! بی شما و با شما! بی شما گذشت! چرا که آرزو داشتیم چهار زانو در مقابلتان بنشینیم، گرمی حضورتان از نزدیک در جانمان می‌دوید و روحمان را با حضور شما تازه می‌کردیم! آرزو داشتیم چشمانمان از دیدار رویتان فروغ می‌گرفت و از شما می‌شنیدیم سخنان آسمانی را! امّا چه سود! چه سود که دعاهایمان کارگر نیفتاد و البته نبودیم آن که باید باشیم و نشد آن چه باید بشود! و امّا یک سال با شما بودیم، گرچه شما را ندیدیم، گرچه چشمان غفلت‌زده‌مان، شما را درک نکرد، امّا حضورتان را باور داشتیم! دل‌گرمی‌مان بودید ... انگیزه‌مان می‌دادید ... پنا‌ه‌مان بودید و در ناملایمات، همه‌ی دلخوشی‌مان بودید! یک سال دیگر گذشت و هرچند در جوش و خروش بودیم، امّا شکیبایی کردیم! نا آرام بودیم و در تکاپو، زیرا گرگ‌های گرسنه بیش از گذشته به رمه‌ی شیعیانت زدند و ما بر عهدی که داشتیم، در صف نگاهبانان این معرکه بودیم. جِد و جهد کردیم تا دزدان غافله را مهلت ندهیم و صحنه را برای دشمنانتان تنگ کنیم. پرجنب و جوش بودیم و با انگیزه، تا بتوانیم سنگی را از پیش پای شما برداریم. و البته شکیبا هم بودیم! و در ناملایمات زمانه صبوری پیشه کردیم، زیرا باور داشتیم تکاپو و چشم انتظاریمان را شما شاهدی و همین ما را بس که لبخندی در این وانفسا بر لبانتان بنشانیم! سالی دیگر بر ما گذشت! و چه افسوس‌ها که خوردیم! عده‌ایی در این میانه از نفس افتادند! عده‌ایی گرد پیری بر سر و رویشان نشست! عده‌ایی بیماری، گریبانشان را گرفت و خانه‌نشین شدند! و اتفاق پشت اتفاق و اندوه پشت اندوه! امّا این همه‌ی ماجرا نبود؛ عده‌ایی هم آمدند! و چه خوب آمدند! با شور و اشتیاق! تازه نفس، سخت‌کوش، پرتلاش، هنرمند، غیور و دانش‌مدار، تا آیین شما را پاسداری کنند و مرهمی باشند بر زخم نبودن پیر غلامانت. و امّا یک سال دیگر بر شما گذشت! و چه سخت گذشت! و خداوند می‌داند بر شما چه گذشت! شما که از سویی دردمند شیعیانتان بودید و از سویی غصّه‌های سالی دیگر بر غم روزگارانتان افزون شد! یک سال دیگر بر ما و بر شما گذشت و صد افسوس که نیامدی و هزار امید که خواهی آمد! و هزاران سلام بر شما ای مولای شکیبا! ای فرزند صبوران! ای نازنین غصّه‌دار! ای سترگ! ای پایمرد روزگاران! ای استقامت پیشه! ای غریب دوران! ای نجیب! و ای یکتای زمانه در بندگی! مولای ما! ما را دعا کن که با گذشت زمان بر عهد و پیمانی که با شما داشتیم، استوار باشیم و لحظه‌ایی از تلاش و کوشش دور نباشیم ... و ما شما را دعا می‌کنیم تا زودتر از زود، ظهورتان را شاهد باشیم!
صبح‌دم‌ڋڪرۍبه‌جزنامش،‌نگویم‌ بهتر‌است جز‌ره‌و‌رسم‌وراهش‌را،نپویم‌ بهتر‌است سمت‌قبله‌،رو‌به‌اربابم‌حسین‌بن‌علے با‌سلام‌صبحگاهۍ،خُلق‌و‌خویم‌بهتر‌است! 🌸🍃 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
| کـاش‌روزی‌برسـد، که‌به‌هم‌مژده‌دهیم... یوسف‌فاطـمـه‌آمـد دیـدی ..؟!💔 من‌سلامش‌ک‍ردم... پاسخم‌داد‌امام پاسخش‌طوری‌بود!! باخودم‌زمزمه‌کردم‌که‌امام‌... میشناسدمگراین‌بی‌سروبی‌سامان‌را؟! وشنیدم‌فرمود...: توهمانی‌که«فـــرج»میخواندی... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌺🌺🌺 تا کی نصیب ماست اَرَی الخَلق ولا تُری کی می‌شود نوای «اَنا المَهدی» ت را از سمت کعبه بشنوم ای جانِ جانِ جان «عَجّل عَلی ظُهُورِکَ یا صاحِبَ الزّمان» شاالله ..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کل الحب للذین من فرط احسانهم لنا شعرنا ان الله یحبنا تمام عشق، تقدیم به کسانی که از شدت خوب بودنشان احساس کردیم خدا دوستمان دارد...
🔹راز شهیدے ڪه بعد ۲۷ سال گمنامی آدرس مزارش را داد. ۲۷ سال از شهادت و مفقودے حمیدرضا گذشته بود، خواهرش دیگر طاقت دورے نداشت، رفت ڪنار مزار شهید پلارک، همرزم برادرش، او را به حضرت زهرا (س) قسم داد ڪه خبرے از برادرش حمیدرضا به او بدهد، گفت: به حمید بگو به خواب خواهرت بیا و خبرے از خودت بده، خواهرش با گریه تعریف می‌ڪرد: فرداے آن روز خواب دیدم جمعیت زیادے در بلوار سردار جنگل در منطقه پونک تهران در حرڪت هستند، صداے حمیدرضا را شنیدم گفت: خواهر این‌ها همه براے تشییع پیڪر من آمده‌اند و به اذن خدا همه آنها را شفاعت خواهم ڪرد، بعد اشاره به عابرے ڪرد ڪه در ڪنار جمعیت بود اما توجهے به آنها و شهدا نداشت، گفت: حتے او را هم شفاعت خواهم ڪرد. از خواب ڪه بلند شدم فهمیدم در بوستان نهج البلاغه تهران شهید گمنام تشییع و تدفین ڪرده‌اند، بعدها با پیگیرے خانواده شهید و آزمایشات دے ان اے هویت این شهید اثبات شد. اگر به بوستان نهج البلاغه تهران رفتید، در ڪنار مزار شهیدِ وسط یادمانِ شهداے گمنام ڪه متعلق به شهید 🌷است. 🍃🌸🍃🌸🍃