○•🌹
💚سلام امام زمانم💚
هر صبح،
به شوق عهد دوباره با شما
چشمم را باز میکنم🌿
#عهدمیکنمباشما،
هر روز که میگذرد،
عاشقانه تر از قبل
چشم به راهتان باشم...🧡
✨السَّلاَمُ عليكَ يا وَعْدَ اللهِ الَّذِى ضَمِنَهُ✨
الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
.
🍃خدایا! آنچه تو ناخوش میداشتی و با خاطر رحمانی تو نمیساخت، انجام دادم و با این حال، باز هم به سراغت آمدهام و از تو میخواهم که آنچه را خوش دارم، عطایم کنی.
🍃حقیری بیمقدار، دست گدایی پیش بزرگی دراز کرده و امید دارد که آن بزرگ، سخنش را به روی چشم بگذارد، در حالی که خودش، سخن آن بزرگ را زیر پا گذاشته.
🍃عجب جسارتی است این خواسته، میدانم؛ امّا جود و کرم توست که چنین جرأتی به من بخشیده.
📚قصّۀ من و خدا
ــــ امام علے علیہ السلام فرمودند :
🌲در ماه رمضان بسیار استغفار و دعا کنید؛
زیـرا با دعا از شما دفعِ بلا مےشـود ؛
و با استغفار گناهانتان پاڪ میگردد :)
ـــ کافے/ جلد۴/ صفحہ۸۸
#ماه_رمضان
😎خودسازی
°•🌱
دوستان چه بخواهیم چه نخواهیم مسئولیت انقلاب بر دوش ماست، اگر در اثر سستی و کاهلی، انقلاب ضربه بخورد، گویی به اسلام ضربه خورده است .
شاید بعضی ها بگویند این انقلاب برای ما چه کرده است، آنها شاید نمی دانند خداوند یکی از بزرگترین موهبت ها را به وسیله این انقلاب به ما ارزانی داشته است و آن سربلندی یک ملت و استقلال و آزادی اوست .
🌺بسیجی شهید حمید علامه زاده، از تهران
.
🌸اللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن
🌸اللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن
🌸اللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن
🌸اللّهُمَّ اغْفِرلَنا ذُنُوبَنا بِالْقُرآن
🌸اللّهُمَّ اشْفِ مَرضانا بِالْقُرآن
✍🏻نکات تربیتی ماه مبارک رمضان (پرهیز از قضاوت غیرمنصفانه)
غیراخلاقیترین عادت بشر این است که مدام و بیوقفه، درباره هر کس و پیش از آنکه بفهمد و درک کند قضاوت میکند. این آمادگی پرشور برای قضاوت کردن، نفرتانگیزترین حماقت و مخربترین شرارتهاست...
─┅═ঊঈ☘️🌼🍀 ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرایی که اجازه اجرا در برنامه زندگیپسزندگی را نگرفت....
ای وای برما.. خدا به دادمون برسه...
ــــــــــــــــــــ🌷🍃ــــــــــــــــــــــ
"الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ •🇮🇷••
علت توقف حالات معنوی 🍂
کسی رو که غذا، اونو چابک تر و قوی ترش میکنه از غذا منعش نمیکنن
نمیگن کمتر بخور ؛ حتی بهش بیشتر هم غذا میدن🍪
اما کسی که با خوردن چاق بشه رو از خوردن منعش میکنن🚫
و فقط در حدی بهش غذا میدن که نمیره !
حالت معنوی هم برای یک عده ای همینطوره :)
حالات معنوی برای یک عده ای سرعت در مسیر و چابکی به بار میاره.. برای همین سهمش هم بیشتره
ولی اگه کسی رو مغرور کنه خدا از سر لطف و رحمتی که به اون داره اون حالات رو قطع میکنه تا اون چابکبشه و از حرکتش باز نمونه ☺️
استاد حائری شیرازی 🌸
کتاب تمثیلات اخلاقی
🌷استاد شجاعی میگه:
هرقدرهم که اهل عبادت باشی
اهل خیر و انفاق باشی..
اهل کسب علوم الهی باشی
تاوقتی که؛
روی گناهی اصرارداری؛
راه آسمون به روت بسته اس!🙁
امام علی هم میفرمایند:
بزرگترین گناها پیش خدا گناهی هستش که صاحبش اصرار داره انجامش بده😖
یعنی میدونه گناهه،میدونه غلطه ولی بازم انجامش میده
خب این خیلی بده😒
اگههمچینگناهیداری همه ی تمرکزت روی ترکش باشه
چون اون داره کیسه ی اعمالتو سوراخ میکنه و زحماتتو هدر میده...💔
درسته اوایل سخته ولی سختیش گذراست و مثل خیلی چیزا که گذشت اینم میگذره🙃
سخت نگیر رفیق،اون دنیا تحمل همین سختی هاس که نجاتت میده و بهشتیت
میکنه🙂🌿
روز هشتم شده و روزه گرفت بوي رضا
روزه داران را رضا محشر ضمانت ميكند
#یا_امام_رضا..
#رمضانالکریم
•••❈❂🌼🍃
#یک_نکته
از جزء هشتم قرآن کریم:
یادمون باشه
به خاطر مشکلات مالی، از داشتن فرزند نترسیم و خدای نکرده دست به سقط جنین نزنیم! خداوند تأکید کرده که روزی شما و بچههاتون با منه.
🌼 سوره انعام، آیه ۱۵۱
•••❈❂🌼🍃
#یک_نکته
از جزء هشتم قرآن کریم:
یادمون باشه
هیچ کس بار گناهای ما رو به دوش نمیکشه و گناه فقط برای خودمون مشکلساز میشه؛ پس مواظب اعمالمون باشیم!
🌼 سوره انعام، آیه ۱۶۴
•••❈❂🌼🍃
#یک_نکته
از جزء هشتم قرآن کریم:
یادمون باشه
شیطان فقط ما رو وسوسه میکنه. این خود ما هستیم که انتخاب میکنیم ازش پیروی کنیم یا نه!
🌼 سوره اعراف، آیه ۱۸ و ۲۰
وَ مِن أدِلَّةِ الرِّشاد...
الهی مرا از کسانی قرار ده که
راهنمایان رشد و هدایتاند...
| صحیفه سجادیه؛ دعای۲۰ |
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
#رمان 💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_هشتم بعضی وقت ها فـردا یا پس فردایش به واسطه ماجرایی یا
#رمان
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_نهم
شال سبزی داشت که خیلی به آن تعصب نشان می داد.
وقتی روحانی کاروان می گفت:(( باندای بلندگو رو زیر سقف اتوبوس نصب کنین تا همه صداروبشنون)) ، من با آن شال باندهارا می بستم😂
بااین ترفندها ادب نمی شد و جای مرا عوض نمی کرد😒
درسفر مشهد ، ساعت یازده شب بادوستم برگشتیم حسینیه. خیلی عصبانی شد. اما سرش پایین بود و زمین را نگاه می کرد.گفت:((چرا به برنامه نرسیدین؟))
عصبانی گذاشتم توی کاسه اش:((هیئت گرفتین برای من یا امام حسین(ع)؟
اومدم زیارت امام رضا(ع)نه که بند برنامه ها و تصمیمای شمـا باشم!
اصلا دوست داشتم این ساعت بیام، به شما ربطی داره؟))😠
دق دلی ام را سرش خالی کردم.
بهش گفتم:((شما خانمایی رو به اردو آوردین که همه هجده سال رو رد کردن.
بچه پیش دبستانی نیستن که!))
گفت:((گروه سه چهارنفری بشید، بعد از نماز صبح پایین باشین خودم میام می برمتون..
بعدم یا با خودم برگردین یا بذارین هواروشن بشه گروهی برگردین!))😖
#رمان_شهید_محمد_خانی ✨
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
#رمان 💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_نهم شال سبزی داشت که خیلی به آن تعصب نشان می داد. وقتی
#رمان
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_دهم
می خواست خودش جلوی ما برود و یک نفر از آقایان را بگذارد پشت سرمان🚶🏻♂
مسخره اش کردم که :((از اینجـا تا حرم فاصله ای نیست که دو نفر بادیگار داشته باشیم!))
کلی کل کل کردیم.
متقاعد نشد. خیلی خاطرمان را خواست که گفت برای ساعت سه صبح پایین منتظرش باشیم
به هیچ وجه نمی فهمیدم اینکه با من این طور سرشاخ می شود و دست از سرم برنمی دارد، چطور یک ساعت بعد می شود همان آدم خشک مقدس از آن طرف بام افتاده!😶
آخرشب، جلسه گذاشت برای هماهنگی برنامه فردا ..
گفت:((خانما بیان نماز خونه!))
دیدیم حاج آقا را خواب آلود آورده که تنها دربین نامحرم نباشد.
رفتارهایش راقبول نداشتم. فکرمی کردم ادای رزمنده های دوران جنگ را در می آورد😑
نمی توانستم باکلمات قلمبه سلنبه اش کنار بیایم🙄
دوست داشتم راحت زندگی کنم، راحت حرف بزنم، خودم باشم ..
به نظرم زندگی با چنین آدمی اصلا کارمن نبود ...
#رمان_شهید_محمد_خانی ✨
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
#رمان 💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_دهم می خواست خودش جلوی ما برود و یک نفر از آقایان را بگ
#رمان
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_یازدهم
دنبال آدم بی ادعایی می گشتم که به دلم بنشیند ☹️
در چار چوب در ، با روی ترش کرده نگاهم را انداختم به موکت کف اتاق بسیج و گفتم :«من دیگه از امروز به بعد ، مسئول روابط عمومی نیستم .خدافظ!»
فهمید کارد به استخوانم رسیده . خودم را برای اصرارش آماده کرده بودم . شاید هم دعوایی جانانه و مفصل
برعکس ، در حالی که پشت میزش نشسته بود ، آرام با اطمینانه، گونهٔ پرریشش را گذاشت روی مشتش و گفت :«یهنفر رو به جای خودتون مشخص کنید و برید !»✋🏻
نگذاشتم به شب بکشد . یکی از بچه ها را به خانم ابویی معرفی کردم . حس کسی که بعد از سال ها تنگی نفس ، یک دفعه نفسش آزاده می شود ، سینه ام سبک شد ...
چیزی روی مغزم ضرب گرفته بود :«آزاد شدم !»🙃
صدایی حس می کردم شبیه زنگ آخر مرشد وسط زورخانه.
به خیالم بازی تمام شده بود
اما زهی خیال باطل!😏
تازه اولش بود .
هر روز به هر نحوی پیغام می فرستاد و می خواست بیایید خواستگاری 😬
جواب سربالا می دادم . داخل دانشگاه جلویم سبز شد . و خیلی جدی و بی مقدمه پرسید :«چرا هرکی رو می فرستم جلو، جوابتون منفیه؟»
بدون مکث گفتم :«ما به درد هم نمیخوریم !»
#رمان_شهید_محمد_خانی ✨
🌹شب جمعه ست و
دلم حسرت یک برگ برات
🍃شب جمعه ست و
دلم تنگ تو ای راه نجات
🌹باز هم فاصله ها
بغضِ گلوگیر شده
🍃السلام ای شه بی یار
و قتیل العبرات
🔹السلام علی الحسین
🔸و علی عليابن الحسین
🔹و علی اولاد الحسین
🔸و علی اصحاب الحسین
#شب_جمعه