eitaa logo
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
656 دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
7هزار ویدیو
47 فایل
🌹می ترسم از خودم ▪زمانی که عکس شهدارابه دیواراتاقم چسبوندم، ولی به دیواردلم نه! 🌷منتظرنظرات خوب شما همسنگران هستیم: 🌴ارتباط با خادم الشهدا کانال: 🌹 @yazahrar 🌻لینک کانال: 🌹http://eitaa.com/joinchat/381026320Cb5fdfee742
مشاهده در ایتا
دانلود
من که بی بال و پرم فطرس بدادم میرسد چون خود او هم کشیده درد جانسوز مرا ♥️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
اولین لقمہ دنیایے من تُربت بود..! رفت در کام من و حنجره ام گفت: حسین﴿ع﴾ ✨♥️
قشنگۍ سجده میدونۍ چیہ؟ تو گوش زمین پچ‌پچ مۍڪنۍ.. ولۍ تو آسمون صداتو مۍشنوند..!
الھۍ...این بندھ چھ داند کھ چھ مۍباید جُست!؟ دانندھ تویۍ هر آنچھ دانۍ،آن دھ.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
•|💚 • |به‌چیزے‌ باش؛ ڪه‌ِبَرات‌بِمونه‌، ارزش‌داشته‌ِباشه‌کهِ‌وابسته‌ش‌بِشی نه‌این‌دُنیا‌ڪهِ‌به‌هِیچے‌بَندنِیست...!" یه‌ِچیزمِثل‌نِگاه‌های‌مهدی|🌱‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌♡• ••
دلدادگی و دیوونگیم ورد زبون مردمه ! مجنونم و عالم بدونه"حُبُّ الحُسين أَجِنَّنِي" - !♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بمیرم براتون که اینگونه از کشور وملت واسلام دفاع کردید؛ وهستی خود را دادید.
سحر بیست‌وهشتم دل من صحن رضاست آمــــدم ای شــــاه پــــناهم بده را می‌خــــوانم قــــسمت می‌دهم آقــــا تو را جــــان جــــواد اربــــعین را بــــنویس کــــرببلا می‌خواهم... سحر_بیست_و_هشتم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. . -میگفت.. هر‌جوونی‌که‌به‌اندازه‌توانش،نماز‌اول‌وقت بخونه‌وهر‌خانمی‌که‌ با حیا‌و‌ باعفت‌باشه، اگه‌بتونم‌پیشِ‌امام‌حسین(ع) یادش‌میکنم:) 🍃 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا حالا دیده بودید رهبری عزیز، از همسرشهیدی تعریف کنند؟ 😯 اونم چه تعریفی😍 اگه ندیدید حتما ببینید تا ارزش و مقام همسران شهدا رو بیشتر درک کنید🙂 واقعا چه لذتی داره، ولی و رهبرت اینطوری ازت تعریف کنه😢 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
بخشی از متن وصیت نامه شهیدبلباسی که خطاب به همسر بزرگوارشون خانم محبوبه بلباسی نوشتند👆 💌 فقط اون خطش که گفته:«الان که اینها را نوشتم، خیلی دلتنگ شدم و گریه امانم نمی دهد. اگر خدا شهادت را نصیبم کرد، آن را مدیون تو هستم» 😭😭 هدیه به روح مطهرشون و توفیقات بیشتر همسرشون صلوات🥀 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌ فکرشوبکن . . .📎 روبہ‌گنبدش‌نشستۍ بہش‌نگاه‌میکنۍ " دست‌خودت‌نیست‌↓ یہو‌بغض‌میکنۍ میبارۍ هق‌هق‌میکنی :) یهو‌این‌وسط‌میخندی ! حرف‌میزنۍ بازگریت‌میگیره " اشکات‌میشن‌یادگاریت ‌بہ‌سنگ‌فرشاۍکربݪا✋🏻💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگرمی‌خواهی‌امام‌زمان﴿؏‌ـج﴾ را ببینی..🌱‌° ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
عشاق الحسین محب الحسین.نریمانی.mp3
2.78M
دیگه هیچی حالمو خوب نمی کنه الّا حرم ...😭 رزق کربلایی روز حسینی ♥️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
سلام بر او که: از خدا خواسته بود که بدنش یک وجب از خاک زمین را اِشغال نکند... و آب دجله او را برای همیشه با خودش برد...💔 💟به وقت ۳۰ فروردین/ شهید مهدی باکری💟 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
: یاران شتاب کنید . . . گویند قافله ای درراه است .که گناه کاران را در آن راهی نیست،آری گناه کاران را راهی نیست،اما پشیمانان را می پذیرند. 🌱|
شهید آوینی: اسیر زمان شده‌ایم مرکب شــہـــادټ🌹 از افق می‌آید تا سوار خویش را به سفر ابدی کربلا ببرد...🍃
°•🌱| عمر انسان در دنیا به سرعت سپری میشود،ما همه به سرعت از هم پراکنده میشویم و بین ما و عزیزانمان فاصله می‌افتد. ما را غریبانه در گودال و حفره وحشت که میگذارند، در این حالت هیچ فریادرسی جز اعمال انسان نیست چون فقط چراغ اعمال مقبول است که امکان روشنایی در آن خاموشی و ظلمت مطلق را دارد. اجازه نده در هر شرایطی هیچ محبتی بر محبت خداوند سبحان و هیچ رضایتی بر رضایت خداوند سبحان غلبه کند. 🌺شهید .
میگفت: تامیتوانیدعکس‌آقا(رهبر)را درفضای‌مجازی منتشرکنیدتابھ دست‌همه‌عالم‌برسد؛ انسان‌های‌پاک‌طینت‌گاهی‌بادیدن‌چهره اولیاءالله‌منقلب‌می‌‌شوند!
دو توصیه مهم دیشب رهبر انقلاب خطاب به جوانان دانشجو: 👈 قصدتان دیده شدن نباشد / شما فکر و خبر و تحلیل به فضای مجازی بدهید نه به عکس ✏️ قصد دانشجو دیده شدن نباشد؛ ــ ببینید این را من تأکید میکنم ــ نه شخص دانشجو نه تشکل دانشجویی اینجور نباشد که یک حرفی را بزند برای اینکه دیده بشود. این بی‌برکت میکند کار را، حرف را بی‌برکت میکند، بی‌اثر میکند و ضرر هم دارد. ✏️ در فضای مجازی غرق نشوند؛ خب حالا فضای مجازی با همه‌ی حرفهایی که گفته میشود در کشور وجود دارد. شبکه‌های اجتماعی وجود دارد. بعضی‌ها نشسته‌اند که از طرف فضای مجازی سیل‌وار، تحلیل و خبر و مطلب و مبنا به اینها داده بشود این غلط است. شما روی فضای مجازی سوار شوید، شما فضای مجازی را هدایت کنید، شما فکر و خبر و تحلیل به فضای مجازی بدهید نه به عکس. ۱۴۰۲/۰۱/۲۹
⭕️شهردار یا رفتگر ؟؟؟ رفتگر محله چهره‌اش را پوشانده بود. معلوم بود همان مرد همیشگی نیست. جلو رفت و سلام داد و فهمید شهردار شهر است! 😳 قصه این بود که زن رفتگر محله مریض شده بود. به او مرخصی نمی‌دادند. می‌گفتند جایگزین ندارند. رفتگر مستقیم رفته بود پیش شهردار. آقا مهدی باکری خودش جای رفتگر آمده بود سر کار .💛 🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
تمام مشکل ما این است که رضایت هر کس برایمان مهم است جز خدا ...❣ خدایا دراین شبهای آخر ماه مبارک رمضان ماراپاکیزه قبول فرما بحق حرمت شهیدان التماس دعا ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ْ
افطار امروزمان را مهمان رزقِ شهدا باشیم با جرعه‌ای از خلوص و یکرنگی ... خـ♡ــدایـا در ایـن روزهای پایانی و در ایـن لحـظات عـرفـانی افـطار رنـگ و بـوی روزه‌ام را مثـل روزه‌داران واقـعی و حـال و هـوای شـب‌ زندہ داریم را چون شـب زنده‌داران حقیـقـی قـرار بـدہ و از خواب بی‌خبـران آگـاهم ڪن و بـا پاڪ ڪن عفـو خـود گنـاهـانـم را پـاڪ ڪن 🌸طاعاتتون قبول درگاه حق🌸 🌹 . ‌✨ الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
#رمان 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_چهل_و_نهم مثل پروانه دورش می چرخید وقربان صدقه اش می رفت.
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 تازه می فهمیدم چرا می گویند امان از دل رباب! سعی می کردم خیلی ناله و ضجه نزنم. می دانستم اگر بی تابی ام را بییند ، بیشتربه اوسخت می گذرد وهمه را می ریختم درخودم. بردیمش قطعه نونهالان.. خودش رفت پایین قبر. کفن بچه را سردست گرفته بود وخیلی بی تابی می کرد💔 شروع کرد به روضه خواندن. همه به حال او و روضه هایش می سوختند..... حاج اقا مهدوی نژاد وسط روضه خواندنش دم گرفت تا فضا را از دستش بگیرد. بچه را گذاشت داخل قبر اما بالا نمی امد. کسی جرئت نداشت بهش بگویید بیا بیرون. یک دفعه قاطی می کرد و داد می زد. پدرش رفت و گفت:((دیگه بسه!))🥺 فایده نداشت، من هم رفتم و بهش التماس کردم ، صدقه سر روضه های امام حسین(ع) بود که زود به خود آمدیم، چیز دیگری نمی‌توانست این موضوع را جمع کند. برای سنگ قبر امیرمحمد ، خودش شعر گفت: ارباب من حسین داغی بده که حس کنم تورا داغ لب ترک ترک اصغر تورا طفلم فدای روضه صدپاره اصغرت داغی بده که حس کنم آن ماتم تورا از نظر جسمی خیلی ضعیف شده بودم. زیاد پیش می‌آمد که باید سرم میزدم... من را میبرد درمانگاه نزدیک خانه‌مان. می‌گفتند:« فقط خانم ها می‌توانند همراه باشند» درمانگاه سپاه بود و زنانه و مردانه‌اش جدا راه نمی‌دادند بیاید داخل. کَل‌کَل می‌کرد و دادوفریاد راه می‌انداخت🤦‍♂ بهش می‌گفتم:حالا اگه تو بیایی داخل ، سرم زودتر تموم میشه؟ می‌گفت:نمی‌تونم یه ساعت بدون تو سر کنم! آنقدر با پرستارها بحث کرده بود که هروقت می‌رفتیم ، اجازه میدادند ایشان هم بیاید داخل .. هرروز صبح قبل از رفتن سرکار، یک لیوان شربت عسل درست میکرد، می‌گذاشت کنار تخت من و می‌رفت. برایم سوال بود که این آدم در ماموریت هایش چطور دوام می‌آورد ، از بس که بند من بود. در مهمانی هایی که می‌رفتیم ، چون خانم ها و آقایان جدا بودند ، همه‌اش پیام میداد یا تک زنگ می‌زد جایی می‌نشست که بتواند من را ببیند😁 با اشاره می‌گفت کنار چه کسی بنشینم ، با کی سر حرف را باز کنم و با کی دوست شوم... گاهی آن قدر تک زنگ و پیام هایش زیاد می‌شد که جلوی جمع خنده‌ام می‌گرفت😁 ✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
#رمان 💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_پنجاهم تازه می فهمیدم چرا می گویند امان از دل رباب! سعی
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 نمی‌دانستم چه نقشه‌ای در سرش دارد.. کلی آسمان ریسمان به هم بافت که داعش سوریه را اشغال کرده... و دارد یکی‌یکی اصحاب و یاران اهل‌بیت ع را نقش قبر می کند! می‌خواهد حرم ها را ویران کند با آب و تاب هم تعریف می‌کرد. خوب که تنورش داغ شد در یک جمله گفت منم می‌خوام برم! نه گذاشتم و نه برداشتم و بی معطلی گفتم خب برو 😊 فقط پرسیدم چند روز طول می‌کشد؟! گفت نهایتاً چهل و پنج روز.. از بس شوق و ذوق داشت ، من هم به وجد آمده بودم دور خانه راه افتاده بودم.. و مثل کمیته جستجوی مفقودین دنبال خوراک می‌گشتم و هرچه دم دستم می‌رسید در کوله‌اش جاسازی می‌کردم.. از نان خشک و نبات حاجی بادام شیرینی یزدی گرفته تا نسکافه و پاستیل😅 تازه مادرم هم چیزهایی را به زور جا می‌داد .... پسته و نبات را لای لباس‌هایش پیچید و می خندید😁 ذکر و خیر چند تن از رفقایش را کشید وسط و گفت با هم اینا رو می‌خوریم یکی شان را مسخره کرد که که مثل لودر هرچی بزاری جلوش می بلعه😂 دستش رو گرفتم و نگاهش کردم.. چشمانش از خوشحالی برق میزد. با شوخی و خنده بهش گفتم طوری با ولع داری جمع می‌کنی که داره به سوریه حسودیم می‌شه😢 وقتی لباس‌های نظامی و پوتینش را می گذاشت داخل کوله سعی کردم لحنم را طوری که کمی حالت اعتراض به خود بگیرد کنم : بهش گفتم اون‌جا خیلی خوش می‌گذره یا این‌جا خیلی بد گذشته که این‌قدر ذوق مرگی؟؟؟؟ انگشتانم را فشار داد و شروع کرد به خواندن: « ما بی‌خیال مرقد زینب نمی‌شویم/ روی تمام سینه زنانت حساب کن!» تا اعزامش چند روز بیشتر طول نکشید. یک روز خبر داد که کم‌کم باید بارو بنه اش را ببندد.. همان روز هم بهم زنگ زدند که خودش را برساند فرودگاه .. هیچ‌وقت ندیده بودم نماز صبحش را به این سرعت بخواند😳 حالتی شبیه کلاغ پر بود بهش گفتم خب حالا توام خیال راحت جا نمی‌مونیم.. فقط یادم هست که پرسیدم کی برمی گردید؟! چند روز می‌شه؟! یهو نری یادت بره این‌جا زنی هم داشتی ها😔 دلم می‌خواست همراهش می رفتم تا پای پرواز اما جلوی همکارانش خجالت می‌کشیدم .. خداحافظی کرد و رفت.. دلم نمی‌آمد در را پشت سرش ببندم نمی‌خواستم باور کنم که رفت😭 خنده روی صورتم خشکید.. هنوز هیچ چیز نشده دلم برایش تنگ شد .. برای خنده‌هایش ، برای دیوانه بازی‌هایش ، برای گریه‌هایش ، برای روضه خواندن هایش😔 صدای زنگ موبایلم بلند شد.. محمدحسین بود جواب دادم .. ✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
#رمان 💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_پنجاه_و_یکم نمی‌دانستم چه نقشه‌ای در سرش دارد.. کلی آس
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 گفت دلم برات تنگ شده.. تا برسد فرودگاه چند دفعه زنگ زد.. حتی پای پرواز که میگفت الان سوار می‌شم و اون گوشی رو خاموش می‌کنم.. می‌گفت می‌خوام تا لحظه آخر باهات حرف بزنم.. منم دل از دلم می‌خواست با او حرف بزنم شده بودم مثل آدم‌هایی که در دوران نامزدی در حرف زدن سیری ندارند😔 می‌ترسیدم به این زودی‌ها صدایش را نشنوم .. دلم نمی‌آمد گوشی را قطع کنم . گذاشتم خودش قطع کند! انگار دستی از داخل صفحه گوشی پلک‌هایم را محکم چسبیده و زل زده بودم به اسمش .. شب اولی که نبود دلم می‌خواست باشد و خروپف کند.. نمی‌گذاشتم بخوابد باید اول من ‌خوابم می‌برد بعد او.. حتی شب‌هایی که خسته و کوفته تازه از مأموریت برمی‌گشت😢 تا صبح مدام گوشی را نگاه کردم تا نکند خاموش شود یا احیاناً در خانه آپارتمانی در دسترس نباشم .. مرتب از این پهلو به آن پهلو می‌شدم! صبح از دمشق زنگ زد و کددار صحبت می‌کرد و نمی‌فهمیدم منظورش از این حرف‌ها چیست.. خیلی تلگرافی حرف زد! آنتن نمی‌داد چند دفعه قطع و وصل شد😕 بدی‌اش این بود که باید چشم انتظار می‌نشستم تا دوباره خودش زنگ بزند . بعضی وقتا باید چند بار تماس می‌گرفت تا بتوانیم دل سیر حرف بزنیم😍 بعد از بیست دقیقه قطع می شد باید دوباره زنگ می زد روزهایی می‌شد که سه چهار تا بسته ای حرفمان طول بکشد.. اوایل گاهی با وایبر و واتساپ پیامک‌هایی ردوبدل می‌کردیم تلگرام که آمد خیلی بهتر شد .. حرف‌هایمان را ضبط‌شده می‌فرستادیم برای هم! این‌طوری بیشتر صدای همدیگر را می‌شنیدیم😍 و بهتر می‌شد احساساتمان را به هم نشان بدهیم.. چهل پنج روز سفر اول ، شد شصت و سه روز😢 دندان‌هایش پوسیده بود.. رفتم پیش داییش دندان‌پزشکی . داییش گفت چرا مسواک نمی‌زنی🤨 گفت جایی که هستیم آب برای خوردن پیدا نمی‌شه توقع دارین مسواک بزنم؟ اگر خواهر یا برادرم یا حتی دوستان از طعم و مزه ی غذایی خوش‌شان نمی‌آمد و ناز می‌کردن می‌گفت ناشکری نکنید مردم اون‌جا تو وضعیت سخت زندگی می کنن... بعد از سفر اول بعضی ها از او می‌پرسیدند که توهم قسی القلب شدی و آدم کشتی ؟😐 می‌گفت چه ربطی به قساوت قلب دارد کسی که قصد دارد به حرم حضرت زینب سلام‌الله‌علیها تجاوز کند همان بهتر که کشته بشه... بعضی می‌پرسیدند چند نفرشونو کشتی؟! می‌گفت ماکه نمی کشیم مافقط برای آموزش میریم! این‌که داشت از حرم آل الله دفاع می‌کرد و کم‌کم به آرزوهایش می رسید خیلی برایش لذت‌بخش بود .. خیلی عاطفی بود..... بعضی وقت‌ها می‌گفتم تو اگه نویسنده بشی کتابات پرفروش می‌شن😁 ✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@tarigh3
🌾🔸️ آیت الله جوادی آملی به نقل از سیدبن طاووس دانشمند بزرگ اسلامی درباره بزرگ‌داشت ماه مبارک رمضان فرموده‌اند: «عده‌ای اول سالشان فروردین است که تلاش می‌کنند لباس نو در برکنند، مثل درخت‌ها که اول سالشان فروردین است و لباس‌های نو و تازه به تن می‌کنند. اول سال یک کشاورز، اول پاییز است که درآمد مزرعه را حساب می‌کند. تاجری که کارگاه تولیدی دارد، اول سال را در فرصت دیگری تعیین می‌کند. ولی آنها که اهل سیر و سلوک‌اند، اول سالشان ماه مبارک رمضان است. آنها به حساب‌رسی خود می‌پردازند که ماه رمضان گذشته چه درجه‌ای از معنویت داشته و امسال چه درجه‌ای دارند؟ ماه مبارک رمضان برای سالکان کوی دوست، ماه محاسبه است.»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•••❈❂🌼🍃 از جزء بیست و هشتم قرآن کریم: یادمون باشه خدای ما خیلی صبوره؛ اما چیزی که خیلی این خدای مهربون رو خشمگین می‌کنه، اینه: به چیزی که می‌گیم، عامل نباشیم. 🌼 سوره صف، آیه ۳