ا؎ انبیا بہ درگہ شاهانہات مقیم
من سائل سرا؎ شما هستم از قدیم
ما یک هزاره بۍرخ ماه تو روزهایم
عیدِسعید فطرِ منۍ «ایُّھاالڪریم»..
🌤أللَّھُم َ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪَ ألْفَرَج🌤
✨در علم نجوم اگرچه دقت شده است
اذهان عموم، دچار غفلت شده است...
✨وقتی که هنوز غایب است آن آقا
یعنی چه هلال ماه، رویت شده است؟!
سلامعزیزجانم♥️
#امام_زمان (عج) #عید_فطر
#یااباعبدالله_الحسین (ع)💕
چیست دِلچَسب تَرین
عِیدیِ این شَهرُاللّٰه؟
یِـک سَحَر وَقت اَذٰان
صَحـنِ اَبٰاعَبدِاللّٰه♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•🌱
میگفت:
موقع صحبت با نامحرم از پشت بالشتتونم
سرد تر باشید ..!:))
#شهید_عباس_دانشگر
.
#عاقبتمونشهدایی🌱
😍زیبایی از این بیشتر مگه داریم
با بچه کوچیک صبح زود از خواب بلند بشی و بیای پشت آقا و به این سختی نماز بخونی.....
#زن_عفت_افتخار
#لبیک_یا_خامنه_ای
.
«در روایت آمده است: کسی که حج میرود، تا وقتی گناه نکند نور حج در او میماند، اما وقتی گناه کند از نور حج جدا میشود.
ماه رمضان هم اینطوری است: اگر انسان مراقبه کند، نور ماه رمضان هم انشاءالله تا ماه رمضان بعدی میماند. ما باید سرمایهای که به دست آوردیم را قدر بدانیم و تلاش کنیم آن را به ماه رمضان بعدی برسانیم و هم از الآن برای ماه رمضان بعدی آماده شویم.»
#استاد_میرباقری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧#نوای_مهدوی
🎙علی فانی
🌱محبوب مردمان
به ظهورت غم نهان شود...
🌱میآیی و زمین
ز شکوهت آسمان شود...
اللهمعجللولیکالفرج
امام_زمان
به تعداد آدمهای روی کرهی زمین ، تفاوت فکر و نگرش وجود دارد ...
پس این را بپذیر : کسی که تفکرش با تو متفاوت است ، دشمنت نیست ؛ انسان دیگریست!
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
#رمان 💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_شصتم پدر و مادرم می گفتند : « نخور فشارت می افته! » ام
#رمان
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_شصت_و_یکم
برای کادر پزشکی خیلی جالب بود که آدم مذهبی و این قدر تقلا وجنب و جوش!
با گوشی فیلم می گرفت .
یکی از پرستارها می گفت : « کاش میشد از این صحنه ها فیلم بگیری ، به بقیه نشون بدی تا یاد بگیرن ! »😂
قبل از اینکه بچه را بشویند ، در گوشش اذان و اقامه گفت .
همان جا برایش روضه خواند ، وسط اتاق زایمان ، جلوی دکتر و پرستارها ..
روضه حضرت علی اصغر ..
آنجایی که لالایی می خوانند .
بعدهم کام بچه را با تربت امام حسین برداشت 🙃
اصرار می کرد شب به جای همراه بماند کنارم .
مدیر بخش می گفت : « شما متوجه نیستین اینجا بخش زنانه؟!»
دکتر را راضی کرده بود با مادرم بماند ، اما کادر بیمارستان اجازه ندادند .
تا یازده دوازده شب بالای سرم ایستاد . به زور بیرونش کردند.
باز صبح زود سروکله اش پیدا شد .😂
چند بار بهش گفتم :
« روز هفتم مستحبه موهای سربچه رو بتراشیم!» راضی نشد ..
بهش گفتم : « نکنه چون خودت درد بی مویی کشیدی ، دلت نمیاد؟! »
می گفت : « حیفم میاد!»😕
امیر حسین سیزده روزه بود که بردیمش هیئت ، تولد حضرت زینب (ع) بود و هوا هم خیلی سرد و هیئت شلوغ ، مدام به من میگفت :
« بچه رو بمال به درودیوار هیئت!» 😁
خودش هم آمد بردش قسمت آقایان و مالیده بودش به درودیوار هیئت
#رمان_شهید_محمد_خانی ✨
@tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
#رمان 💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_شصت_و_یکم برای کادر پزشکی خیلی جالب بود که آدم مذهبی و
#رمان
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_شصت_و_دوم
برایش دو بار عقيقه کرد : يك بار یک ماه و نیم بعد از تولدش که عقیقه را ولیمه داد ، یکی هم برد حرم حضرت معصومه (ع) 😍
برای خواندن اذان و اقامه در گوشش ، پیش هرکس که زورمان رسید بردیمش . در یزد رفتیم پیش حاج آقا آیت اللهی و حاج آقا مهدوی نژاد .
در تهران هم حاج آقا قاسمیان ، حاج منصور ارضی و حاج حسین مردانی..
باهم رفتیم منزل حاج آقا آیت اللهی .
حرف هایی را که ردوبدل میشد ، میشنیدم .
وقتی اذان واقامه حاج آقا تمام شد ، محمدحسین گفت :
« دو روز دیگه میرم مأموریت ، حاج آقا دعاکنین شهید بشم!»
هری دلم ریخت 😔
دیدم دستشان را گذاشتند روی سینه محمد حسین و شروع کردند به دعاخواندن..
بعد که دعا تمام شد ، گفتند : « ان شاء الله خدا شما رو به موقع ببره ،.
مثل شهید صدوقی ، مثل شهید دستغیب! »
داخل ماشین بهش گفتم : « دیدی حاج آقا هم موافق نبودن حالا شهید بشی؟! »
سری بالا انداخت و گفت : « همه این حرفا درست ، ولی حرف من اینه :
لذتی که علی اکبر امام حسین برد ، حبیب نبرد! ❤️»
روزی که می خواست برود مأموریت ، امیرحسین ۴۷ روزش بود .
دل کندن از آن برایش سخت بود😢
چند قدم میرفت سمت در ، برمی گشت دوباره نگاهش می کرد و
می بوسیدش😍
#رمان_شهید_محمد_خانی ✨
@tarigh3