#پندانه
#شش_بیست
امروز صبح وقتی از خواب بیدار شدم ،
شش و بیست دقیقه صبح بود.
دوباره خوابیدم.
بعد پاشدم.
به ساعت نگاه کردم شش و بیست دقیقه صبح بود.
فکر کردم: هوا که هنوز تاریکه حتما دفعه اول اشتباه دیده ام.
خوابیدم.
وقتی پاشدم هوا روشن بود ولی ساعت همون شش و بیست دقیقه صبح بود.
سراسیمه پاشدم.
باورم نمیشد ساعت مرده باشد.
به این کارها عادت نداشت من هم توقع نداشتم.
آدم ها هم مثل ساعت ها هستند. بعضی ها کنارمان هستند مثل ساعت، مرتب،همیشگی.
آنقدر صبور دورت میچرخند که چرخیدنشان را حس نمیکنی.
بودنشان برایت بی اهمیت میشود. همینطور بی ادعا میچرخند.
بی آنکه بگوید باتریشان دارد تمام میشود.
بعد یهو روشنی روز خبر میدهد که دیگر نیست.
" قدر این آدم ها را بدانیم
قبل از شش و بیست دقیقه صبح!
°•☆🕊
💐 سالروز شهادت
🕊شهید مدافع حرم ابوالفضل نیکزاد
🕊شهید مدافع حرم سیدرضا مراثےزاده
ابوالفضل بوی شهادت میداد
برادر شهید در ادامه میگوید: من در طول عمرم دو بار شدیدا غبطه خوردم، یک بار زمانی بود که آقا ابوالفضل برای خداحافظی زنگ زده بود انگار سند دنیا را به ابوالفضل داده بودند که اگر نرود همه چیزش را از دست میدهد تمام وجودش پر کشیده بود. خانواده و دوستان میگفتند ابوالفضل بوی شهادت میدهد حتی بچه محلها میگفتند ابوالفضل نوربالا میزند. هیچ وقت لفظ شهادت از دهان ابوالفضل نمیافتاد. همیشه میگفت از خانواده ما بالاخره یکی شهید میشود که من هستم. عاشق شهادت بود. ابوالفضل ثابت کرد که مرید واقعی و فدایی حضرت آقا است.ولایت، خط قرمز خانواده ماست. همه خانواده ما حاضر هستند که جان خود را فدای رهبر انقلاب کنند. ابوالفضل هم این گونه بود؛ ابوالفضل عاشق حضرت آقا بود. ابوالفضل ما اولین شهید مدافع حرم محله بیسیم (طیب) است. او با شهادتش به محله ما و به همه ما عزت داد.
🌹شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
عصر جمعه دل هوای دیدنت را می کند اما چه سود !
سهم ما از این دو روز عمر، هجران تو بود …😔
🔅 وقتی «اَلّلهُمَّ کُن لِوَلِیّک» را میخوانید، در واقع دارید ارتباط میگیرید با امام زمانتان، که فرمودهاند:
ما را دعا کنید، ما هم شما را دعا میکنیم؛ وقتی دعا برای فرج آن بزرگوار میکنید، در واقع دارید زمینه را برای دعای آن بزرگوار به خودتان و برای خودتان فراهم میکنید؛ اینجوری است.
💠مقام معظم رهبری مدظله العالی
#سالروز_نزول_سوره_هل_اتی
#امام_زمان
#غروب_جمعه
فرزند هل اتی نظری کن که بی شما
دنیای ما فقیر و یتیم و اسیر شد ...
🌤اللهم عجل لولیک الفرج 🌤
#سالروز_نزول_سوره_هل_اتی
#امام_زمان
#غروب_جمعه
بچه که بودم نگران این بودم
که جاهای قشنگ قصه خوابم ببره،
بزرگتر شدم فهمیدم جاهای قشنگ
قصه، همون خواب بود . .
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
قسمت 16 #عموشاهین📒 #خوشتیپ_آسمانی🦋 چادر بچه های موشکی اول مقر بود.⛺️ من با آقای فرشید زار
قسمت 17
#عموشاهین📒
#خوشتیپ_آسمانی🦋
یک سهمیه گوشت🥩
از بچههای فاطمیون به مارسید.
ما این گوشت رو وسط گلوله ها کباب کردیم.🍢
یعنی باور کنید پشت سرِ ما خمپاره داشت
میآمد پایین.من و چندتا از بچههای مازندران
آتش کرده بودیم داشتیم کباب میخوردیم.😂
یکهو دیدم حاج آقا تشریف آوردن،👳🏻♂
منم حالا این سیخها رو گرفته بودم دستم
داشتم میرفتم سمت حاجی🚶🏻♂
(سیخها مال همین سمبادههای کلاج بود😅)
بنده خدا اومد من رو نگاه کرد.
بعد گفت:من فکر کردم که این چه مهماتیه
شاهین داره با خودشمیاره😳
تاریک بود،معلوم نبود.بعد اومد دید کبابه!😑
ما گوشتها رو خورده بودیم،😋
یک مقدار از استخون مونده بود.
گفت نون ترید بکنم توش🍲
ما که لیاقت گوشتها را نداشتیم،
لااقل آب استخوان شما رو بخوریم.😅
💯~ادامہ دارد...
#زندگینامہشهیدبابڪنورۍ
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
قسمت 17 #عموشاهین📒 #خوشتیپ_آسمانی🦋 یک سهمیه گوشت🥩 از بچههای فاطمیون به مارسید. ما این گ
قسمت 18
#عموشاهین📒
#خوشتیپ_آسمانی🦋
یه روز درگیری شدید شد🔥
مجبور بودیم بریم پشت خاکریز.😓
صبح تقریبا ساعت ۸ و نیم بود؛
آقای نظری گفت: کجایی؟📞
یک زحمت بکش بیا سمت ما.رفتم پیش
شهید نظری. گفت: این آقا رو ببین
(یکی از بچههای گیلان بود)
الان چند روزه پشت دوربینه🎥
احساس میکنم دیدش کافی نیست.👀✋🏻
اومدی بالا یکی از بچهها رو که سرحال
هستش با خودت بیار. من بابک رو بردم
بابک اومد نشست پشت دوربین📹
آن روز مجبور بودیم همهی نیروها از
جمله تیم شهید نظری، شهید کاید خورده
و شهید نوری که تیم موشکی ما بودند☄
را به جلو ببریم.🌱
اون لحظه شد جهنم،یعنی کسی کسی رو نمیدید😣
من هم پریدم تو ماشین کلاش رو برداشتم رفتم
طرف خاکریز. بابک جلوی درِ ماشین ایستاده بود🚖
شهید نظری هم نمازش رو خونده بود🤲🏻
و سمت ماشین بود یعنی همه دور همون
ماشین موشکی بودند.🚀
ساعت حدودا ۱۳:۳۰ تا ۱۴ به وقت دمشق بود که⏳
شهید نظری، شهید کاید خورده و شهید نوری💔
در کنار خودروی موشکی نشسته بودند🚖
و داشتند نهار میخوردند🍽
خمپاره دوم اومد، خاک وحشتناکی بلند شد.😓
گلوله خمپاره خورد کنار ماشین موشکی.💔
خمپاره که اومد پایین ما فقط یک صدای
یازهرا شنیدیم. خمپاره که صوت کشید
و من شیرجه رفتم یکی شد.
بلند شدم دیدم سر صداست🗣
یا زهرا..یا زینب..یا خدا..یا مهدی..🖐🏻
💯~ادامہ دارد...
#زندگینامہشهیدبابڪنورۍ
به شب، جمال تو، گفتم ببینم اندر خواب
خیال روی تو در دیده خواب را بگرفت
حسین جاااانم
دلتنگتم..💔
🍃موعود خدا
این هم از یک جمعۀ دیگر که آمد و رفت. دیدی باز هم نیامدی؟! و اشکهای عشاق روی گونههایشان خشکید. دیدی باز هم نیامدی؟! و نالههای ملتمسانهشان فرشتههای خدا را به گریه انداخت. دیدی باز هم نیامدی؟! و چشمهایشان به راه ماند تا یک جمعۀ دیگر. دیدی باز هم نیامدی؟! و زندگیشان در حیرتِ آیا جمعۀ دیگر میآیی یا نمیآیی گرفتار ماند. دیدی باز هم نیامدی؟! و جمعۀ دیگر هم بیآنکه حتی کمی از رنگ امیدشان کم شده باشد، میآیند و سر راهت مینشینند. خدا را چه دیدی، شاید آمدی.
شبت بخیر موعود خدا!
🌙✨✨