🍃زائر اربعین قصۀ شام برای جدت زین العابدین، سخت‌ترین قصّه‌های روزگار بود. مهد کینۀ علی، شهد شیرین که نمی‌دهد به فرزندان علی، زهر تلخ عدوات، همۀ آن چیزی است که دشمنان علی بر سر سفرۀ مهمانشان گذاشتند. آقا! در شام چه گذشت که سنگین‌تر از کربلا شد؟ به گمانم آنجا که می‌گویی اگر اشک چشمت تمام شود، خون گریه می‌کنی برای حسین، شام را در نظر داشتی که این چنین سرودی. درست می‌گویم؟ این روزها چه می‌گذرد بر تو؟ در کجا مجلس روضه می‌گیری؟ دلم می‌گوید ابتدا در روضۀ عشق را در دمشق به پا می‌کنی و از همان جا همراه با عمه‌ات راهی زیارت اربعین می‌شوی. کسی اگر این روزها در شام پرسه بزند، عطر تو در مشام خویش احساس می‌کند. یک بار لطفی کن و مرا هم با خودت از دمشق تا کربلا همراه کن. شبت بخیر زائر اربعین! 🌙💫✨

🌸☘ مفاتیح را در قفسه می‌گذارم. خیلی حرف‌ها هست که هنوز به زبان نیاورده‌ام. من عادت دارم دعاهایم را با نگاه زمزمه کنم. زود خسته می‌شوم. ورق ها را می‌شمرم و از یک جایی به بعد، دعا را تندتر می‌خوانم ... این‌ها مختصات یک آدم معمولی‌ست! کسی که قلبش به عشق تو می‌تپد؛ اما هنوز ضربان وجودش با نغمه‌های تو هم‌صدا نیست. من عاشقم. عشق من نوپاست! از یک آدم معمولی، این عشق را بپذیر. اِنّا نَرغَبُ اِلَیک به تو مشتاقم! 🌸☘