eitaa logo
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
956 دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
7.4هزار ویدیو
47 فایل
🌹می ترسم از خودم ▪زمانی که عکس شهدارابه دیواراتاقم چسبوندم، ولی به دیواردلم نه! 🌷منتظرنظرات خوب شما همسنگران هستیم: 🌴ارتباط با خادم الشهدا کانال: 🌹 @yazahrar 🌻لینک کانال: 🌹http://eitaa.com/joinchat/381026320Cb5fdfee742
مشاهده در ایتا
دانلود
هم اکنون مشهد الرضا دعا گوی طریق شهدایی ها ان شاءالله همه حاجت روا شید♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
H-Taheri-www.Ziaossalehin.ir-Sh-ImamHasan-as-Safar97-04.mp3
13.38M
وقت خداحافظیه وداع با ماه محرم و صفر حسین طاهری
• حدیث روز شیعه واقعی امام رضا (علیه السلام): 🍀 شیعَتُنا المُسَّلِمُونَ لاِمْرِنا، الْآخِذُونَ بِقَوْلِنا، الْمُخالِفُونَ لاِعْدائِنا، فَمَنْ لَمْ یَكُنْ كَذلِكَ فَلَیْسَ مِنّا. 🍀 شیعیان ما كسانی هستند كه تسلیم امر و نهی ما باشند، گفتار ما را سرلوحه زندگی ـ در عمل و گفتار ـ خود قرار دهند و مخالف دشمنان ما باشند و هركه چنین نباشد از ما نیست. 📚 جامع أحادیث الشّیعه،ج1، ص171.
8.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
توصیف حاج قاسم از حالات بُکاء شهید عماد مغنیه، در زمان مشاهده فیلم امام رضا علیه‌السلام ▪️انتشار به‌ مناسبت سالروز شهادت حضرت ثامن‌ الحجج علیه‌السلام
°•☆🕊 سالروزشهادت 🌹شهید🌹 در آن لحظه اشک شوق پدرم را دیدم ؛ شوق به شهادت، انگار می دانست که شهادتش نزدیک است و خود را برای شهادت در راه خدا آماده کرده است. خاطره ای از زبان دختر شهید : به یاد می آورم : هنگامی که میخواستم به کلاس قرآن بروم، فراموش کرده بودم پدرم تا چند دقیقه دیگر میخواهد برود؛ و فقط خدا حافظی کردم . داشتم کفشم را می پوشیدم که پدر گفت: زهرا جان، عزیز بابا، بابا من که نبوسیدمت، دارم میرم ماموریت. گفتم : ببخشید یادم رفته بود که شما میخواید برید ماموریت. من را در آغوش گرفت و بوسید. برای همیشه . . . در آن لحظه اشک شوق پدرم را دیدم ؛ شوق به شهادت، انگار می دانست که شهادتش نزدیک است و خود را برای شهادت در راه خدا آماده کرده است. وقتی در سوریه بود هفته ای یکبار با ما تماس می گرفت، هفته ها به سختی می گذشت و انتظار کشیدن ، کلافه ام می کرد. در آن هفته ، از روز تماس بابا دو سه روزگذشت... خیلی بی تابی می کردم... به مادر گفتم: چرا بابا تماس نمی گیره؟ مادر که خودش هم چند روز بود سخت درگیر این موضوع بود بیشتر ناراحت شد ولی ما را آرام کرد. همان روز دایی من به جهرم آمد و ما را به هر بهانه ای بود به روستای پر زیتون بردند. آنجا که رفتیم کم کم خبر شهادت پدر را به ما دادند. آری بابای عزیزم به آرزویش رسید. ... یادش گرامی وراهش پررهرو ْ
6.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•🖤🌱• هر چه هستم هر چه بودم بر کسی مربوط نیست... بر امام مهربان خود پناه آورده ام 🖤 🥀 🏴
‌ و سلام بر او که می گفت : این انقلاب ، آنقدر تلاطم و سختی دارد که یک روزی شهدا آرزو می کنند زنده شوند و برای دفاع از این انقلاب دوباره شهید شوند .‌ ‌