کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
فرشته ملكي فصل جديد از زندگي خود را با شهيد مدق آغاز كرد.🌾 او مي گويد: يك ماه تمام را در شمال كشور
سال 69 مصدوميتش شديدتر شد. عملي روي منوچهر انجام دادند تا تركش ها ي سمي را از بدنش خارج كنند از همان موقع شيمي درماني هم شروع شد.
روزها به سختي مي گذشت و منوچهر حالش رورز به روز بدتر مي شد به طوري كه تا شش ماه نتوانست حركت كند بعد از آن هم با عصا راه مي رفت. مدتي بيناييش را از دست داد و بعد از استفاده از آمپول هاي زياد تا حدودي بهبود يافت.
بدنش پر از تاول بود طوري كه نمي توانست بخوابد. ريه سمت چپش را هم از دست داد و نيمي از روده اش را هم برداشتند.
سردردهاي شديد گرفت. از درد خود دماغ مي شد و از گوشش خون مي زد.
منوچهر كار خودش را مي كرد. اما گاهي كاسه صبرش لب ريز مي شد. حتي استعفا داد، كه قبول نكردند. سال شصت و نه، چهار ماه رفت منطقه. آن قدر حالش خراب شد كه خون بالا مي آورد. با آمبولانس آوردندش تهران و بيمارستان بستري شد.
تا سال هفتاد و نه نفس عميق كه مي كشيد، مي گفت «بوي گوشت سوخته را از دلم حس مي كنم».
منوچهر با خدا معامله كرد و حاضر نشد مفت ببازد
🌱🌷منوچهر بسيار صبور و مهربان بود. با تمام دردي كه داشت هيچ وقت اعتراض نمي كرد. "سوره ياسين" و "الرحمن" و "زيارت عاشورا" را خيلي دوست داشت.💞
عاشق آسمان بود و بيشتر وقت ها نمازش را در پشت بام خانه مي خواند. هميشه مي گفت: " من آنقدر عاشق پروردگار هستم كه نمي خواهم به اين راحتي شهيد شوم"🌷🌱
#شهید_منوچهر_مدق🕊🥀
ادامه دارد...
🌹@tarigh3
به خدا قَسَم تا کسی به خدا پناهنده نشود،
به هیچ جا نخواهد رسید!
جز خدا همهی پناهها و تکیه گاهها سُستاند
.
• استادصفاییحائری
🌹@tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
🍂 🔻 گلستان یازدهم/ ۱۲۲ زهرا پناهی / شهید چیت سازیان نوشته بهناز ضرابی ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🍂
🔻 گلستان یازدهم/ ۱۲۳
زهرا پناهی / شهید چیت سازیان
نوشته بهناز ضرابی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🔸 به دکتر گفتم: «آقای دکتر، ببخشید، اما آندوسکوپی همدان رو چند تا دکتر دیگه هم دیدهان و همه گفتهان که زخم اثنا عشره. باید عمل بشه.»
دکتر پرونده قطور پزشکی همدان را محترمانه از روی میز برداشت و داد به دستم.
- خانم چیت سازیان، بله این آزمایشا زخم اثنا عشر رو تایید میکنه، اما من به آندوسکوپی خودم ایمان دارم. شما میفرمایید به چشمام اعتماد کنم یا به این پرونده! بابا آهسته و با شک و تردید گفت آقای دکتر، یعنی شما میگید دکترای همدان اشتباه کردهان یا آزمایشا عوض شده؟!
دکتر سری تکان داد و با اطمینان گفت: «نه به هیچ وجه من چنین چیزی عرض نکردم اما ما به کارمون ایمان داریم اندوسکوپی ای که ما اینجا گرفتیم نتیجه آزمایش و آندوسکوپی ماه پیش رو تأیید
نمی کنه.»
حرفی برای گفتن نبود. اصلاً دلم نمیخواست حرفی باشد. دلم میخواست با همه وجود حرفهای دکتر ملک زاده را بپذیرم. یک آن خوشحالی همه وجودم را فراگرفت. بلند شدم پسرم را، که روی تخت خوابیده بود بغل کردم و بوسیدم. جواب آندوسکوپی همدان برایم مهم نبود. مهم این بود که دکتر ملک زاده میگفت: «پسر شما مشکلی نداره مهم این بود که پسرم خوب شده بود. مهم این بود که علی آقا حرفهای مرا میشنید. مهم این بود که علی آقا مراقب ما بود. مهم این بود که علی آقا مثل یک کوه کنار ما ایستاده بود. مهم این بود که من بیوه نبودم و علی آقا همچنان همسر من بود و همسرم باقی میماند. مهم این بود که پسرم پدر مهربانی داشت که همیشه مراقبش بود. مهم این بود که علی جان یتیم نبود. مهم این بود که بود و نبود. علی آقا برای ما نعمت و برکت بود. خوشحالی بهشتی عجیبی داشتم. علی آقا جوابم را داده بود. تکلیفم مشخص شده بود. با شادی علی جان را بوسیدم. عجیب بوی علی آقا را گرفته بود. سرم را روی سینه اش گذاشتم و بوییدمش. یاد حلقه ازدواجم افتادم که هنوز توی انگشتم بود. آن را روی لبهایم گذاشتم. چشمهایم را بستم و عمیق بوسیدمش. بوی عطر گندمزار پیچید توی مشامم.
•┈••✾○✾••┈•
پایان
🌹@tarigh3
...چه بگویم! تعریف و بیان علی در چند جمله کار ساده ای نیست. علی دنیای مادی و نفسانیت را فدای راهی کرد که خدا به او وعده داده بود.
بهترین جمله ای که می توان گفت، در وصیت نامه اش تجلّی یافته است، آن جا که می گوید: کسی می تواند از سیم خاردارهای دشمن بگذرد که از سیم خاردارهای نفسش عبور کرده باشد. و او مصداق همین جمله بود.
همسر شهید
🌹@tarigh3
🔹 منتظر نظرات دیگر دوستان عزیز در خصوص کتاب گلستان یازدهم هستیم....
🌹@yazahrar
حاج محمود کریمی: دقیقا به اشخاصی رای میدهم که آتش دشمنان بیشتر رویشان متمرکز شده تا دودستگی ایجاد کنند
🌹@tarigh3
9.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا