چقدر ایران زرنگه
هم نذاشت این چند تا موشکهاش تاریخ مصرفشون بگذره هم قبلش کشتی اسرائیلی رو گرفت تا پول موشکاش دربیاد!
یعنی کاملا رایگان حمله کردیم!😂
😂😂😂😂😂😂😂😂
🚨🚨🚨🚨خیلی مهم
مردم شریف ایران لطفا از انتشار جزئیات، اسم شهر ها و روستاهای کوچک در کنار فیلم های شلیک موشک و ضمیمه عکس و فیلم به مختصات به شدت خود داری کنید و در مکان یابی موقعیت دقیق سیلوهای موشکی به دشمن کمک نکنید/
🌹تلمذ در مکتب شهداء🌹
خاطره جالب از حضور شهداء در کنار ما...🌹😭
یه نفر اومده بود مسجد و از دوستان سراغ شهید ابراهیم هادی رو می گرفت .🌹
بهش گفتم : " کار شما چیه ؟ بگین شاید بتونم کمکتون کنم "
گفت : " هیچی ! می خواهم بدونم این شهید ابراهیم هادی کی بوده ؟🌹
قبرش کجاست ؟ "🌹
مونده بودم چی بهش بگم ..
بعداز چند لحظه سکوت گفتم :
" شهید ابراهیم هادی مفقودالاثره ، قبر نداره ..🌹
چرا سراغشو می گیری ؟ "
با یه حزن خاص قضیه رو برام تعریف کرد :
" کنار خونه ی ما تصویر یه شهید نصب کردند که مال شهید ابراهیم هادی هستش . من دختر کوچیکی دارم که هر روز صبح از جلوی این تصویر رد میشه و میره مدرسه . یه روز بهم گفت :
" بابا این آقا کیه؟ "🌹🌹
گفتم : " اینا رفتند با دشمنا جنگیدن و نذاشتن دشمن به ما حمله کنه و شهید شدند . "🌹🌹
از زمانی که این مطلب رو به دخترم گفتم ، هر وقت از جلوی عکس رد میشه بهش سلام می کنه .🌹🌹
چند شب پیش این شهید اومده به خواب دخترم بهش گفته من ابراهیم هادی ام ، صاحب همون عکس که بهش سلام می کنی ؛
بهش گفته :
" دختر خانوم ! تو هر وقت به من سلام می کنی من جوابت رو میدم ؛🌹🌹
چون با این سن کم ، اینقدر خوب حجابت رو رعایت می کنی دعات هم می کنم "🌹🌸
بعد از اون خواب دخترم مدام می پرسه : " این شهید ابراهیم هادی کیه ؟ قبرش کجاست ؟ "
بغض گلوم رو گرفته بود .. حرفی برا گفتن نداشتم ؛🌹
فقط گفتم : " به دخترت بگو اگه می خواهی شهید هادی همیشه هوات رو داشته باشه مواظب نماز و حجابت باش .. 🌹
شادی روح شهداء صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم💐🌹💐
#شهیدانه
🌹@tarigh3
🔴رکوردهای نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران در حمله به اسرائیل:
۱. بزرگترین حمله پهپادی جهان
۲. پرحجم ترین حمله موشکی ایران
۳. اولین حمله مستقیم به رژیم بعد از ۱۹۶۷
۴. بلندترین برد جغرافیایی حمله پهپادی موشکی ایران
۵. استان های درگیر در حمله همزمان
۶. استفاده از کلاهک بارشی برای نخستین بار
۷. طولانی ترین حمله پهپادی ایران
#اقتدار
#طوفان_الاحرار
#وعده_صادق
#ایران_قوی
🌹@tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
°•○●°•🍃•°●○•° 🌸🍃 #بهشت_جیپیاس_ندارد 🌸🍃 قسمت بیست و یکم 🌸🍃 ادامهی فصل سوم: آرزوی ناتمام نکنه حال
°•○●°•🍃•°●○•°
🌸🍃 #بهشت_جیپیاس_ندارد
🌸🍃 قسمت بیست و دوم
🌸🍃 ادامهی فصل سوم: آرزوی ناتمام
*
برنامهی سنگین درسی اعظم شروع شد. از مدرسه که میرسید، فقط بهاندازهی هشت رکعت نمازِ جنگی و یک وعده ناهارِ فوریِ نصفه جویده و باعجله قورت داده وقت داشت! لباس عوض کردن هم بیمعنی بود. فوری مینشست توی ماشین باباجان و از 17 شهریور میرفت تا پیروزی و تا مرکز آموزشی پژواک.
درسهای سنگین و سخت، آزمونهای پیدرپی، اساتید سختگیر و جدی، معلمهایی که توقعات و انتظاراتشان از اعظم اکبری را رویهم چیده بودند و تا سقف کلاس چسبانده بودند. و اعظم نوجوان ریزنقش زبر و زرنگی که عزمش را جزم کرده بود از پس تمام اینها بربیاید.
*
بالاخره روز کنکور رسید. تیرماه سال 1367. اعظم از بعد نماز صبح، تعقیبات طولانی و مفصلی را شروع کرد و دعاهای سنگین و ذکرهای متعدد، به امید قبولی و رتبهی خوب. برای صبحانه که پایین آمد، بابا داشت آماده میشد که برود سرکار. حس کرد فضا کمی غیرعادی است. نگاهش بین بابا و مامان جابهجا شد. نفهمید چرا یک کپه اضطراب، ناگهانی هوار شد روی دلش. ساکت و مضطرب، مثل گنجشکی که پرواز بلد نیست و دستی برای برداشتنش از توی لانه جلو میآید، بابا را نگاه کرد.
بابا همانطور که سرش پایین بود و داشت دکمههای پیراهنش را میبست، گفت: اعظم بابا! داشتم به مادرت میگفتم، حالا که اومدی، به خودتم میگم: من دلم راضی نیست به دانشگاه رفتنت.
#سردار_شهید_عباس_عاصمی
#گزیده_کتاب
🌹@tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
°•○●°•🍃•°●○•° 🌸🍃 #بهشت_جیپیاس_ندارد 🌸🍃 قسمت بیست و دوم 🌸🍃 ادامهی فصل سوم: آرزوی ناتمام * برنامه
°•○●°•🍃•°●○•°
🌸🍃 #بهشت_جیپیاس_ندارد
🌸🍃 قسمت بیست و سوم
🌸🍃 ادامهی فصل سوم: آرزوی ناتمام
این چندروزه هر جا حرف اینو زدم که دخترم میخواد بره دانشگاه، گفتن اگه دین و ایمون دخترت برات مهمه، نفرست بره. همه میگن جوّ دانشگاه خیلی خرابه. دختر پسرای جوون با هم سر یه کلاس میشینن. تازه چیزای دیگه هم گفتن که دیگه ولش کن. حالا خلاصه من دلم نمیخواد بری دانشگاه. اصلاً حالا دکتر هم نشدی، نشدی. طوری نیست. مهم اینه که آدم خوبی باشی. اگه رفتی دانشگاه فکرت عوض شد، شبیه این دختر قرتیها شدی، من چه خاکی به سرم بریزم؟ من که میگم نرو. کنکور منکور و اینا هم نمیخواد بدی اصلاً. مگه همه باید برن دانشگاه؟
اینها را میگفت و همزمان لباس میپوشید. حتی نگاهش را به سمت اعظم برنمیگرداند. جملهی آخر را هم درحالی گفت که سویچ ماشین را از روی جاکلیدی برمیداشت. خداحافظیاش با بسته شدن در همزمان شد و «آخه»ی اعظم در دهانش ماسید. ماسید و تلخ شد و خیس شد و از چشمهایش ریخت!
دیگر نه مادر را دید، نه صدایی شنید، نه چیزی فهمید. شکسته و گیج، راه پلهها را گرفت و خودش را کشاند تا اتاقش. در را قفل کرد. نشست روی تخت. چهرهاش ناباوری و شکست را یکجا و درهم فریاد میزد و دلش میخواست تمام دنیا را بگیرد زیر مشت و لگد. چطور باور کند تمام زحمات و تلاشهایش، بهخاطر حرف و حدیث چند نفر غریبه، دارد نیست و نابود میشود؟
#سردار_شهید_عباس_عاصمی
#گزیده_کتاب
🌹@tarigh3
موشک زده ایم نقشه سازی نکنند
بر کشورمان دست درازی نکنند
موشک زده ایم تاکه اخطار دهیـــــم
در کــــــــشور مـــــــــا تــــرقه بازی نکنند
تلخ است برایتان ولی شیرین است
رهبر که اشاره مینماید اینست...
این سیلی محکمی که ازما خوردید
از بابت دستگرمی و تمرین است...
🇮🇷ایران به کسی مگر امان خواهد داد؟
عکس العملی سخت نشان خواهد داد
هشدار ! اگر رهبرمان امر کند
معلوم شود چه کس زیان خواهد داد
با زخم اگر چه خاطری آزردید
با دست خود آبرویتان را بردید
دیدید که تا سید علی لب تر کرد
از ملت ما چگونه سیلی خوردید!
🌹@tarigh3