#همسرداری
🔸اصولی که #آقایون باید در همسرداری رعایت کنند.!
❣️ ناراحتیهای ناشی از مشکلات کاری را سر همسر خود خالی نکنید.
❣️هدیه، مهر و محبت را زیاد میکند؛ به مناسبتهای مختلف برای همسر خود هدیه ولو کوچک خریداری و با حالت شاد و خندان به او تقدیم کنید.
❣️ در حضور همسرتان به هیچ وجه از زنان دیگر تمجید نکنید.
❣️به بستگان همسرتان احترام بگذارید و قبل از همسرتان برای دعوت آنان اقدام کنید.
❣️ با بستگان خود نزد همسر خود درگوشی صحبت نکنید.
❣️همسر خود را هیچ گاه سرزنش و تحقیر نکنید. توهین و بی احترامی به همسر، از صفا و صمیمیت زندگی میکاهد.
❣️ سعی کنید من و تو در زندگی نباشد کلمه ما زندگی را گرم و لذتبخش میکند.
❣️وقتی همسر شما عصبانی است، او را با مهر محبت آرام کنید.
🌹@tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
🌟🌿 ای خدای من! این بار آمدهام تا از تو، صبری مزیّن به عشق بخواهم؛ از آن صبرها که بر بندگان مقرب خ
«و گفت:
عبودیت آن است که بندهی او باشی به همه حال، چنان که او خداوند توست به همه حال.»
تذکرة الاولیاء عطار.
🌹@tarigh3
💠 حجاب حق الله است❗️
آیت الله جوادی آملی میفرمایند:
حرمت زن، نه اختصاص به خود زن دارد،
نه مال شوهر و نه ویژه برادران و فرزندانش می باشد.
همه ی اینها اگر رضایت بدهند،
قرآن راضی نخواهد بود.
چون حرمت زن و حیثیت زن به عنوان حق الله مطرح است.
حجاب زن حقی است الهی
عصمت زن حق الله است.
زن به عنوان امین حق الله، از نظر قرآن مطرح است.
زن باید این مسئله را درک کند که حجاب او تنها مربوط به خود او نیست تا بگوید من از حق خودم صرف نظر کردم .
حجاب زن مربوط به مرد نیست تا مرد بگوید من راضیم.
حجاب زن مال خانواده نیست تا اعضای خانواده رضایت دهند.
حجاب زن حقی الهی است .
📝 منبع:
کانال دفتر آیت الله جوادی آملی
#بانوان_بهشتی
🌹@tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
°•○●°•🍃•°●○•° 🌸🍃 #بهشت_جیپیاس_ندارد 🌸🍃 قسمت بیست و سوم 🌸🍃 ادامهی فصل سوم: آرزوی ناتمام این چندر
°•○●°•🍃•°●○•°
🌸🍃 #بهشت_جیپیاس_ندارد
🌸🍃 قسمت بیست و چهارم
🌸🍃 ادامهی فصل سوم: آرزوی ناتمام
بارش قطرههای اشکها کمکم تند شد. انگار با هم مسابقه گذاشته بودند. گریهی بیصدا جواب نداد، هقهق شد؛ بلندتر و بلندتر شد و هرچه گذشت، آرام نشد.
صدای در زدن آمد. این یعنی مادر آمده است پشت در. این یعنی مادر با آن وضعیت سخت، با آن شکم سنگین که طفلی هفتماهه در خود دارد، تمام این پلهها را با چه زحمتی آمده بالا و میخواهد اعظمش را دلداری بدهد: اعظم جان! اعظم مامان!
هقهقکنان و با صدای گرفته، بهزور توانست بگوید: بله مامان؟
_ پاشو آماده شو خودم ببرمت.
یک لحظه گریهاش قطع شد: چی؟
_ میگم پاشو تا دیر نشده ببرم برسونمت حوزهی امتحانی.
_ آخه چهجوری؟ نمیشه که!
_ چرا میشه. بابات که رفته سرکار، تا ظهر هم برنمیگرده. تا اون موقع امتحانت رو دادی و برگشتیم.
یک لحظه انگار زمان از حرکت ایستاد. یک لحظه خوشحالی آمد تا پشت در قلب اعظم، ولی حتی در هم نزد؛ چون اعظم محلش نگذاشت و به مادر گفت: آخه آقاجون راضی نیست!
_ نه مامان جون! الان یه چیزایی شنیده فکرش بههم ریخته. خودم بعداً سر فرصت باهاش حرف میزنم، راضیش میکنم. فوق فوقش اگه راضی نشد، دانشگاه رو نمیری. ولی اگه الان نری و امتحانه رو ندی، دیگه هیچ کاری نمیشه کرد.
#سردار_شهید_عباس_عاصمی
#گزیده_کتاب
🌹@tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
°•○●°•🍃•°●○•° 🌸🍃 #بهشت_جیپیاس_ندارد 🌸🍃 قسمت بیست و چهارم 🌸🍃 ادامهی فصل سوم: آرزوی ناتمام بارش ق
°•○●°•🍃•°●○•°
🌸🍃 #بهشت_جیپیاس_ندارد
🌸🍃 قسمت بیست و پنجم
🌸🍃 ادامهی فصل سوم: آرزوی ناتمام
سکوت برقرار شد. اعظم رفت توی فکر: برم؟ مامان خودش آقاجون رو راضی میکنه.
_ مامان! آقاجون گفت راضی نیستم بری کنکور بدی! من اگه برم هم قبول نمیشم.
و دوباره هقهق و اشک حمله کردند به حنجره و چشمهایش.
فاطمه خانم ناامید شد. همانجا پشت در نشست. طاقت گریه و ناامیدی اعظمش را نداشت. ولی کاری هم از دستش برنمیآمد. سرش را تکیه داد به دیوار و آه کشید.
تا ظهر چندینبار سعید و سمیه را فرستاد پشت در اتاق اعظم که «لااقل بیا صبحونهای چیزی بخور» ولی فایده نداشت. کاخ آرزوهای اعظم فروریخته بود و حالا حالاها باید سر ویرانههایش سوگواری میکرد.
ولی واقعیت چیز دیگری بود. سرنوشتی که خدا برای اعظم در نظر گرفته بود، ماجراهایی جذابتر و آسمانیتر و پرافتخارتر از پزشک شدن، در خود نهفته داشت. و اینها سالهای بعد برای اعظم روشن و روشنتر شد.
***
خبر به خانم رنجبر رسیده بود. زنگزده بود و آقا جواد اکبری را فراخوانده بود به مدرسه. حالا آقا جواد مثل همیشه سربهزیر و آرام، توی دفتر مدرسه نشسته بود روبهروی خانم رنجبر و داشت به سرزنشهای تلخ خانم مدیر گوش میداد:
_ آقای اکبری! شما چطور چنین کاری کردید؟ اعظم یکی از سرمایههای مدرسهی ما بود. همه بهش امید داشتن. منتظر بودیم رتبهی دو رقمی و سهرقمی بیاره. میشد افتخار مدرسه و منطقه. میشد افتخار خودش و خانوادهاش. بچه اینهمه زحمتکشیده بود.
#سردار_شهید_عباس_عاصمی
#گزیده_کتاب
🌹@tarigh3