eitaa logo
طریقت زندگی
834 دنبال‌کننده
335 عکس
1.2هزار ویدیو
6 فایل
مجموعه روش ها و برنامه های صحیح زندگی که انسان رابه کمال اخلاق فردی و اجتماعی خود نزدیکتر می کند . ارتباط با مدیر : https://eitaa.com/Eslamdinehagh
مشاهده در ایتا
دانلود
شهادت چیست ؟ شهادت یعنی نابودی ناحق در ذات آدمی و اشباع شدن نفس انسان در حقانیت ... ناحق یعنی خودخواهی و خودخواهی یعنی پیروی از هوا و هوس ... و حق همان عقلانیت است ... پس شهادت یعنی ، دور کردن خودخواهی و هوا و هوس از روح آدمی ، و پیروی از عقلانیت صرف ... شهادت به تعبیر دیگر یعنی پرواز به سوی آسمان و و عالم مجرد از ماده ، و دوری از بعد جسمانی ، حیوانی و زمینی انسان به نحوی که جسم بر روح اثر نگذارد بلکه بالعکس جسم در تسلط بیچون و چرای روح قرار گیرد ... موانع شهادت : هر گونه تمایلات دنیوی که مربوط به جسم است از قبیل : پول ، جاه ، قدرت ، زیبایی ، نژاد ، رنگ پوست ، دارایی و نداری ، هوا و هوس و ... که منجر به خودخواهی شود که خودخواهی منجر به زیر پا گذاشتن حق گردد از موانع شهادت خواهد بود . خودخواهی مانع عقلانیت صرف هست و به عقلانیت زاویه می دهد و دیگر عقلانیت ابزار توجیه و حاشا می گردد ، توجیه برای خودخواهی ها و ظلم و ستیز های انسان ... خواص شهادت : انسان شهید ، حق جو و حق خواه است ... تمایلات دنیوی مانع حق بینی ، و حق طلبی او نمی شود ... چون حق یکیست ، حرف او هم دو تا نمی شود ... چون حق ثابت است ، قلب او هم متزلزل نمی باشد او قلب او در آرامش و تسکین است ... چون یک عمر به دنبال برپایی حقیقت بوده است از حق خواهی ترس و ابایی ندارد ... شهید ترسش دور شدن از حق است ، چون همه عالم وجود را حق می بیند ... انسان شهید خودش را مطابق با حق کرده است ، پس چنین انسانی در اخلاق و رفتار متعادل است ... خلاصه کلام شهید ، سراپا مسکن و آرامش ، دارای شجاعت ، و از دیگر صفاتش عدل و علم است ... شهید حق را در خودش به جریان انداخته است و وجودش همه حق گردیده شده است ... عشق موتور خانه شهادت است : عشق جدای عقل نیست بلکه در پس جریان سازی حق در وحود ادمی ، انسان عاشق و دلبسته حقانیت می شود و همین عشق و علاقه به حضرت حق است که سبب رفتار و اخلاق درست می شود ... اکثر اوقات خداوند به درستی شناخته نمی شود لذا عشق به خدا هم درست ادا نمی شود و اینجاست که اخلاق ها متفاوت می شود . اینجاست که انسان باید به افرادی متوسل شود و با انها پیوند و ارتباط بگیرد که این ها حق را در خودشان به جریان انداخته باشند ... عشق به اولیا خدا ، خودش هم عین عقلانیت است و هم مسبب اخلاق و اعمال درست می شود ... فرق عشق به اولیا خدا و عشق به دنیا در این است که عاشق دوست داران خدا ، تمایلش و عشقش به خاطر حق بوده است ، اما عاشق و محبین دنیا و اهل دنیا قلبش به خاطر هوا و هوس این ور و آن ور می رود ... شاید این که می گویند حسین سفینه نجات است به این خاطر است که چون کسی عشق به حسین پیدا کرد خیلی زود حق در وجودش به جریان می افتد ، عشق به حسین کانه عشق به خداست ... چون خدا حق است و حسین هم سراپا حق ... گاهی انسان کتاب نمی خواند ، تعقل نمی کند ، اما با یک نگاه عاشق می شود ... انسانی را می بیند که حق در او مثل خورشید می تابد ... او حق را می بیند و عاشق حق می شود ، و به عشق حق آن گونه رفتار می کند که حق می گوید ، زندگیش را وقف انسانی می کند که علم دار حقیقت است ... این انسان سوار کشتی شده است ... و چون حسین حقیقت را به عیان نمایش میدهد ، انسان زود عاشق حسین می شود ، عاشق حسین شدن همانا و دست کشیدن از دنیا هم همانا ... عشق به اهل بیت ما را زمینی نمی کند ... عشق به امام حسین ما را آسمانی ، و از جسم و لوازم جسمانیت دور می کند ... پس عشق به امام حسین هم انسان را در اخلاق و رفتار به حق نزدیک تر می کند . پس وقتی گفتند به اهل بیت توسل کنید تا اعمالتان صالح و اهل آخرت شوید دروغ نمی گفتند . توسل به اهل بیت قلب انسان را زنده می کند و انسان را به شهادت نزدیک می کند ... شمل خدا را نمی بینید و شاید نتوانید عشق و محبت خدا را به واقع درک کنیم . اما با دیدن اهل بیت ، ما خدای واقعی ، حقانیت صرف را خواهیم فهمید ... با تجلی شدن خداوند در اهل بیت است که ما خدای واقعی را می شناسیم ... پس می توان گفت شهادت یعنی ، جریان سازی حق در وجود آدمی ، که با موتور خانه عشق به کمال خودش در اعمال و اخلاق خواهد رسید . و بهترین موتور عشق در کشتی و سفینه امام حسین است ... انسان با شناخت و و توسل به امام حسین خیلی زودتر به خدا و حق خواهد رسید ... یاعلی @tarighatezendegi
1396-12-21_08-31-38_4_91_555__(1).mp3
5.86M
شهادت یعنی دل و به آسمون زدن ، با لب تشنه جون دادن ... ولایت و نشون دادن ...
طریقت زندگی
#صوت #شهادت #عشق_حسین شهادت یعنی دل و به آسمون زدن ، با لب تشنه جون دادن ... ولایت و نشون دادن ...
من یه سوال دارم ! یعنی وقتی که حر بن یزید ریاحی امام حسین را دید و توبه کرد ، کتاب خواند ؟ فلسفه توحید را مطالعه کرد ؟ در حوزه های علمیه رفت و به اجتهاد و استنباط احکام شرعی پرداخت ؟ یا فقط عاشق شد ... عشق حسین بود که حربن زیاد را از لشکر یزید به سپاه امام حسین داخل کرد ... عشق حسین بود که دفاع از حریم امام را در پرونده حر ثبت کرد ... حر حق را در امام حسین دید ... حر به واسطه حسین عاشق خدا شد ... الله اکبر عشق حسین چه می کند ... حر یک شبه به چنان علم و درکی رسید که تمام آیت الله عظمی ها و فیلسوفای کل دنیا الان می خوان جای حر باشن و حسین رو از نزدیک درک می کردند ... شاید حسین الان نباشد ... اما کربلا گویای همه چیز است ... برید کربلا تا بفهمید عشق امام حسین یعنی چه ؟ خود من قبل از کربلا یه معرفتی داشتم اما بعد از دیدن کربلا یه معرفتی دارم ... اگر از من بپرسند می گم رفتن کربلا مثل حج واجب است ، ازدواج نصف ایمان رو و عشق به حسین نیمه دوم را کامل می کند عشق به امام حسین خیلی سریع وجودت را خدایی می کند ... عشق به امام حسین خیلی زود تو را به خدا می رساند ... السلام علیک یا ابا عبد الله ... عشق به امام حسین خیلی ها رو یه شبه فیلسوف ، عارف ، سالک حق و شهید کرده است ... به آسمان و زمین این است تنها معنای حسین سفینه نجات .... با حلالزادگی ، لقمه حلال ، همنشین مومن ، نماز و توسلات خیلی زود می توان عاشق شد ... یادتون باشه ، کمال عشق یعنی قدم در راه و گامی که معشوق گذاشت ... و الا محبتی که دل و عملت جای دیگر باشد فقط گول زدن خودته ... عاشق در طلب جلب نگاه محبوب است ... و محبوب به تو نگاه چندانی نمی کند مگر جلب رضایت او ... جلب رضای محبوب یعنی شبیه به محبوب شدن ... عاشق حسینی ؟ پس حسینی فکر کن ، حسینی نگاه کن ، و حسینی عمل کن ... یا حسین✋
خودخواهی مانع ولایت مداری و عشق به امام است ... خودخواهی ، انسان را مغرور و متکبر می کند ... انسان سرکش ، مغرور و متکبر هیچگاه نمی تواند سر تعظیم و کرنش فرو بیاورد ... فی المثل شیطان را ببینید ، وقتی به او گفتند به انسان سجده کند او تکبر ورزید و سجده نکرد ! چرا ؟ چون شیطان خودش را برتر می دید ، او حتی خودش را و فهمش را برتر از خدا می دانست ... خودخواهی او و غرورش مانع بندگی و ولایت مداری شیطان شد ... همین داستان و قضیه را ما در بین فرزندان یعقوب کاملا شاهدیم وقتی که گل سرسبد فرزندان او یوسف متفاوت بود و پدر این فرزند را بیشتر از بقیه دوست داشت ... و این عشق به یوسف سبب سرکشی و طغیان فرزندان یعقوب شد ، آنها خودشان را کامل تر و قوی تر و والاتر به ولایت می دانستند ... آنها نگاه زمینی و حیوانی به قضیه داشتند ودرک روحانی به انتخاب یوسف نداشتند ... دوباره همین قضیه رو شما در بعد رحلت پیامبر شاهد هستید وقتی که به خاطر محبت بیش از حد پیامبر به علی و فاطمه ع ، این دو باعث بغض و کینه خلفا شدند ... آنها خودشان را در نسب و سن و سال و دلایلی چون اینکه عایشه دختر خلیفه اولی است و یا چیزهای الکی و من دراوردنی موهوم زیاد که آنها می پنداشتند ، برتر از علی و آل علی می دیدند ... یا مثلا جنگ خوارج ، یا صفین یا نهروان ... همه این ولایت ستیزی ها به خاطر برتری خودخواهی و غرور و خودبرتر بینی کاذبانه بوده است ... حتی الان هم خیلی ها خودشان را با فهم تر ، با شعور تر ، یا عالم تر ، یا با ارزش تر از رهبر مسلمانان جهان حضرت آیت الله خامنه ای می بینند ... علت این هم کاملا روشن است ، آنها در خودخواهیشان سبب خودبینیشان شده است و خودبینی به آنها غرورو تکبر داده است ... و این علت ولایت ندار بودن خیلی ها هست ... شخص ولایت مدار ، با پدرو مادر ،شوهر ، همسر و فرزندان با تواضع و محبت رفتار می کند ، همین ولایت مدار با مردم هم به فروتنی و خشوع تعامل می کند ... این انسان خاشع و افتاده ، به رهبر و امامش و همه اولیا خدا احترام زیاد دارد ، دائم در حال ادب و افتادگی و حس نیستی و ناچیزی در مقابل این افراد دارد ... ما در جامعه تنها این افراد را انسان های خوب می بینیم ، تنها کسانی که به جامعه اسلامی منفعت مستقیم رسانده اند همین ولایت مداران و انسان های خاشع و افتاده بوده است و الا انسان مغرور و متکبر و خودخواه ، به نسبت این خودخواهی خیرش هم کمتر و شرش زیاد تر است ... خیلی ها که الان عاشق امام حسین نیستند و حتی برای حوادث کربلا مدام توجیه هایی می اورند که از ارزش و قداست امام حسین کم شود این ها همه متکبر و مغرورند ، مغرور به دانستنی که تنها در وهم و سیاهی خودشان زندانند ... من فقط یک پاسخ صریح به این قشر از انسانیت دارم ، که ایا به واقع هیچ کدامتان بیشتر و بهتر از اهل بیت خدا را شناخته است ؟ اگر پاسختان مثبت است چرا ما فقط حق صرف را در وجود اهل بیت می بینیم ، چرا کارنامه زندگی اهل بیت سراپا ایثار و بندگی خداوند است ، اما ثمره زندگی و خودخواهی ها و حروم خواری بعضی ها سبب غرور و گناه و جهالت و لهو و لعب و پوچی و بدبختی شده است ؟ آیا این متفکرین و مدعیان عقل و معرفت ! آیا به جز ادعا و خودبرتربینی و جداشدنتان از مردم و تافته جدابافته کردن خودتان ، و رنگین جلوه دادن بیشتر خونتان کاری هم کرده اید ؟ آیا این همان شناخت و معرفت خداست ! براستی حسین حق بود که یک دنیا در پس تفسیر فلسفه عاشورای او برامده اند یا شمایی که تنها ادعای شناخت خدا داری و حق بینان هیچ رنگ و بویی از خدا نه در کلام نه در تفکرتان و نه در اعمالتان هیچ نمی بینند ... شما فقط بلدید منکر شوید ، خلط کنید و جدل را پیاده کنید ! براستی جدل های شما به نفع اسلام تمام شد یا نهضت شهادت امام حسین ... ؟؟؟؟ تنها انسان های خاشع ولایت مدار و محب اهلبیت هستند ... با تمرین ، توسل ، عبادت ، انشالله همه ما در دسته خاشعین و فروافتادگان خط ولایت خواهیم افتاد ... @tarighatezendegi
مدعیان دروغین امامت و ولایت و پاسخ صریح و روشن به حسودان جایگاه ویژه اهل بیت : ای کسانی که می گویید چرا خداوند ما را امام حسین نیافرید یا چرا ما حضرت عباس نشدیم ! یا چرا ما به جای رهبر نیستیم ! این ها بدانند که تمام این نگاه ها و سوالات زمینی و حیوانی است ... نه حسین را شناختند و نه امامت را و نه رهبری ... این ها به دنبال برتری از امامتند ، برتری که ایجاد حسادت و جدایی از ولایت می کند ... این را بدانند حسین اگر امام شد ، اگر اهل بیت تنها ۱۴ گل سرسبد خلقت خدا شده اند به خاطر افتادگی و تواضعشان بوده است ... آنها با منیت و برتری در جنگ بودند و با ایثار خود و فرزندانشان این را کاملا نشان داده اند ... پس ای خودخواهی که در طلب برتری هستی بدان یکی از صفات امام حسینی بودن ایثار و تواضع و خشوع بینهایت است ... تو از نوع سوالت و خواسته ات و حسادتت پس در ابتدای کار از حسین خیلی دور هستی به قدر زمین تا آسمان ... اما اینکه چرا تو خودخواه الان جای حسین نیستی و مردم به جای حسین حسین کردن اسم تو خودخواه را صدا نمی زنند علتش کاملا معلوم است چون تو هیچ شباهتی به خدا نداری و حسین تجلی کامل در خدا شد ... پس برو شبیه خدا شو تا امام ۱۵ شوی انشالله ... و اما دیگر اینکه تو اصلا نمی توانی درک و معرفتی از حسینی بودن داشته باشی ، چگونه می شود یک خودخواه از جان خودش و خانواده اش به خاطر خدا و اسلام بزند و خود خواهی با خداخواهی کاملا فرقش و ضدیتش مثل نور روشن است ... پس تو نسبت به خودخواهیت و درک حیوانیت مقام حسین را هم مثل نگاه ناچیز و بی ارزشت می بینی و لذا در طلب رقابت با علی و آل علی هستی ... اما کسانی که شبیه ترین کسان به حسین شدند ، کسانی بودند که خاشع و ذلیل ولایت بودند، و جا به پای حسینی گذاشتند که امام و رهبرشان بود ... پس ای کسانی که به علی و آل علی حسودی می کنید و نمی توانید بزرگی و مقام ایشان را در دنیا و اخرت ببینید بدانید حسودی شما کاملا سراب و باطل است ... کافر همه را به کیش خود می داند ... به لطف خدا و قدرت او ، حرم اهل بیت ما روی زمین از هر کاخی باید بالاتر و بزرگتر باشد ... و در بهشت هم آنها خانه هایی دارند که همه مومنین اهل بهشت راضی به چنین کاخ ها هستند ... آنها با تقواترین انسان ها بوده اند اجرشان و مقام و بزرگیشان هم باید در دنیا و آخرت بزرگتر از هرچیز و هر کس باشد ... مومنین واقعی و مدافعین حرم اهل بیت چیزی را می بینند و می دانند که چشم های کور و نابینا درکی از آن ندارند ... @tarighatezendegi
⚡️🌎 ادله نماز نخواندن خیلی ها ... یکی رو دیدم که نماز نمی خوند ، پرسیدم چرا ؟ گفت ببین من فلان آخوند و دیدم که فلان کارو می کرد منم کلا از دین زده شدم ... . گفتم شما احترام به پدرومادر می ذاری ؟ گفت ۱۰۰ درصد ... زن و بچه چی ؟ ۱۰۰ درصد ... لقمه حلال ؟ شک نکن ... گفتم این کارا رو به خاطر چی انجام می دی ؟ گفت چون حق هست ! گفتم پس تو به خاطر حق داری این کار ها رو می کنی ! گفتم ، من بهت می گم حق همون خداست و خدا جز حق نیست ، مگه خدا ناحقه ؟ بالاخره خدا یا حقه یا ناحق ... پس تو داری به خاطر خدا اینکارا رو می کنی ... چطوره که به خاطر خدا خیلی کارا رو می کنی اما به خاطر خدا نماز نمی خونی ؟ جوابی نداشت بده ... پس تو جنگ با خدا نداری درسته ؟ گفت بله ... گفتم حالا که جنگ با خدا نداری چرا نماز نمی خونی ؟ گفت به خاطره همون آخونده ... گفتم جنگ با آخوند داری چش به خدا ؟ گفت اخه آخوندا دین رو اوردن ... گفتم قبلا فهمیدیم که محبت به پدرومادر هم جزو دین هست ، آخوندا محبت به پدرو مادر هم می گن که بکنید ، پس چرا این کارو ترک نمی کنی ! گفت آخه غیر حقه ... گفتم نماز هم غیر حقه اگه نخونی ... تو آخوند رو بهانه کردی که نماز نخونی ، و الا اگه مشکل اخوند بود پدرو مادرم باید احترام نمی کردی ... بعدشم جنگ تو با آخونده ؟ یا خدا ؟ ... خیلی ها خیلی چیزا می گن ولی خودشون عمل نمی کنند آیا ما باید چون اونا عمل نمی کنن ما هم نکنیم ؟ گفتم شمر نماز می خوند ، امام حسینم نماز می خوند ، چون شمر نماز می خوند ما نباید بخونیم !؟ چه مشکلی داره که مثل امام حسین هم زندگی کنی و هم مثل امام حسین نماز بخونی ... دیگه ساکت شد ... گفتم ببین برادرم تو حوصله نماز خوندن نداری فقط بهانه میاری ... منم وقتی بهانم میاد زمین و به زمان می دوزم تا حرفم جلو بره ... امید هدایت برای خیلی ها ... @tarighatezendegi
💚قال الباقر - علیه السلام -: ثلاث کفارات: اسباغ الوضوء فی السبرات و المشی باللیل و النهار الی الصلوات و المحافظة علی الجماعات سه چیز موجب کفاره و پوشاندن (گناه) است: 1⃣وضوی کامل در هوای سرد. 2⃣در‌شب‌و‌روزبرای‌نمازها،قدم‌برداشتن. 3⃣محافظت و مداومت بر نماز جماعتها. 📚بحارالانوار، ج ۸۸، ص ۱۰ ‌@tarighatezendegi
🌎چرا خیلی از انسان ها را نمی توان هدایت کرد ؟ خیلی از آدما زمینی فکر می کنند ! زمینی فکر کردن یعنی چی ؟ رک و پوست کنده یعنی دست خدا و عوامل غیبی رو در تفکراتشون نادیده می گیرند . مثلا به یکی گفتم ، فلانی روزی دست خداست ، انقدر خودتو بیتاب نکن ، انقدر حرص نخور ، انقدر ماتم فردایی که نرسیده رو نگیر ! گفتم ببین فلانی و فلانی ها رو ... اینا به خاطر شکرگذاری توجهات و توسلات به خدا و قران و اهل بیت الان گشایش روزی پیدا کرده اند ، کلید روزی تو در آسمان است ! آقا ما همینطور می گفتیم و اون آقا انکار می کرد ... گفت فلانی و فلانی چون پدرشون ، چون خانمشون ، چون رییسشون بهشون دادند و هزار چون و چرای دیگه ، به این دلایله که الان گشایش روزی دارن ... گفتم پسر خوب ، فلانی و فلانی قبلشون که چیزی نداشتند چه طور شد که حالشون خوب شد ؟ گفت فلانی ها شانس دارند ولی ما نداریم ... آخرشم بهم توپید که آی آقا ما رو که دیگه نمی تونی گول بزنی و تازه یه چیزیم بده کار شدم ... به عبارت واضح تر اومدم قلبشو آروم کنم ، تیر رو زد در قلب خودمون ... هر کاری کردم که این آقا رو از زمین بیارم آسمون نشد که نشد ... انگار بعضی ها روی زمین مانده اند ، انگار دیگه بال پرواز ندارند اصلا آسمانی نمیبینند که بخواهند بال داشته باشند که بخواهند حالا پروازی هم بکنند ... بله دید زمینی داشتن یعنی همین ! یعنی اینکه فقط علت های مادی رو ببینیم ، و اصلا جایی برای علت ها و ادله های فرامادی نذاریم ... به این دید مادی ، چشم حیوانی ، چشم مادیگرا ، دنیا بین ، و چیزهای دیگه هم گفته میشود ... سر دسته این آدما به نقطه ای می رسند که وجود خدا هم انکار می کنند . همه چیز را فیزیک محض می بینند ... در فلسفه اسلامی این انسان ها به خاطر گناه ، خودخواهی ، روحشان رشد نکرده است ، و نتوانسته اند سیر در عالم بالا داشته باشند . نخواسته اند کمی با تفکر ، روحشان را به پرواز در آسمان ها دربیاورند و سیر در معقولات و مجردات داشته باشند ... بعد روحانی این افراد بسیار ضعیف و کوچک و حقیر است ، و بر عکس بعد حیوانی بسیار سنگینی دارند ... این ها انسان های اهل دنیا هستند ، و جسم و عالم جسمانیت بر روح آنها چیره شده است ... در فلسفه اسلامی ، این انسان ها ، حقیر ، کوچک و پست دانسته می شوند چرا چون در بعد دنیوی خودشان فرو مانده اند و نخواسته اند که پروازی هم به اسمان داشته باشند ... البته سن و سال افراد متفاوت است ... بچه ها و نوجوانان ، به خاطر غلبه حیوانیت و رشد کم عقل بر آنها این گونه ندانستن ها و نفهمیدن ها عیب نیست ، اما در سنین بالاتر ، این نفهمیدنی ها به کور دلی تعبیر می شود ... البته گناه و خودخواهی و دنیا طلبی و غرق در هوا ها و خواهش های نفسانی ، عامل بسیار مهم در این بحث سطحی نگری و نگاه زمینی تاثیر بسزایی دارد ... خلاصه کنم خدمتتون که ، خدا کنه طرف بخواهد هدایت بشه ، خدا کنه آدم خودش بخواهد تا آسمانی بشود ... و الا اینکه فلانی چون اینجور بود ، منم از دین زدم ، یا فلانی چون این کار کرد ، منم این کارو کردم ، اینا همه توجیه است ، همه اش بهانه است ... خدا کند طرف خودش بخواهد آدم شود ... درست است که مسلمان ها نباید ، وسیله بهانه به دست انسان های خطاکار و زمینی بدهند ، ولی خدا کند کسی بخواهد که حقیقت را بفهمد ! طالب حق ، تا آسمان ها هم پرواز می کند ... @tarighatezendegi
🌎 آیا تشکر و شکرگذاری از مردم با عین حال که شکرگذاری واقعی از آن خداوند است ، جنبه عقلایی دارد؟ خیلی صریح عرض می کنم، عدم تشکر از دیگران به معنای بی ارزش دانستن،و اضافی خواندن آنهاست. انگار آنها تنها وسیله اند ، و از خودشان هیچ ارزشی ندارند. عموم کسانی که اهل تشکر و شکرگذاری از مردم نیستند ، می گویند این ها وظیفه اشان را انجام داده اند ، و در مقابل انجام وظیفه تشکر معنایی ندارد . حقیقت این است که خداوند همه کاره عالم است و تا خدا نباشد و اراده نکند هیچ اتفاقی نخواهد افتاد ، من این را قبول دارم . اما خداوند با چه واسطه و سببی توانست تا به تو انسان نعمت دهد ؟ اگر نانوا نبود چگونه مشیت خداوند ایجاد می کرد که در عالم سبب ها و اسباب ها ، تو یه لقمه نان بخوری ! درست است که عالم همه به فرمان خداست و تنها یک وجود ممتد در عالم قابل تعقل است ، اما موجودات دیگری در عالم امکان به سبب این وجود لایتناهی موجود شده اند که این موجودات خودشان در عالم هستی نقش بسزایی دارند . به گونه ای که اگر یک انسان یا یک موجود را در نظام هستی بر فرض عقلی منها کنیم ، ساختار عالم از هم می پاشد و خداوند عین حکمت و عین علم بهترین نظام خلقت را مهندسی شده آفریده است . ما همه به هم مربوطیم ! کسر و بی ارزش دانستن و عدم خلقت یک موجودی که الان آفریده شده است یک عالم را به هم میریزد .. همه چیز به هم مرتبط و همه موجودات برای وجودشان به هم نیازمندند ... در عالم خلقت اگر پدر من نبود ، من هم نبودم ! و من وجودم را مدیون پدرم و مدیون کل عالم خلقت هستم ... من نمی توانم بگویم پدرم یک موجود اضافی و تنها وسیله ای بود برای آفرینش من ! خیر پدر من دستی بود که اگر این دست نبود خداوند هم حکمتش بر آفرینش من هرگز نمی بود ... پس نکته اول این شد که عالم هستی به همه موجودات امکانی و موجودات وابسته و نیازمند وجود، محتاج است و بدون آنها عالم و نظام مخلوقی ، شکل نمی گرفت . نکته دوم اینکه : وقتی دانستیم همه موجودات با هم مرتبطند و همه در حال اطاعت و فرمانبری برای انجام خواستگاه های الهیند، مادامی که اینگونه باشند ، هر موجود ذی شعوری از قبیل انسان ،جن ، و ملک ، احترامشان به معنای احترام به کل عالم هستی ، و احترام به کل عالم هستی یعنی احترام به خداوند است . البته بسته به میزان اخلاص و شکرگذاری بندگان خداوند متفاوت است ... . مثلا ما یک جور امام معصوم را شکرگذاری می کنیم و نانوا را با یک تشکر و مهربانی ... البته همین نانوا اگر ، رابطه اش را با خداوند قطع نمود و خداوند را کافر گشت ، یا مثلا به جامعه اسلامی خیانت کرد و یا چیزهای دیگر ، این انسان به مراتب کفرانیت و ناسپاسیش ارزش تشکر و احترام را ندارد ... و تشکر و احترام او به منزله جنگ با خدا و دیگر مخلوقات الهی دیگر است ... ما از بندگان خوب و مخلص خدا تشکر می کنیم چون آنها دارند به وظیفه الهی خودشان عمل می کنند . تشکر از این بندگان تشکر از کل نظام هستی است . ما سربازان خدایی را تشکر و اطاعت می کنیم که به خدا و راه خدا ختم شوند . آنها به خاطر وجود خدا قابل احترام شده اند و الا اگر بخواهند پیمان اخوت و بندگی را از نظام هستی با خودخواهی ها و با خیانت هایشان باطل کنند این ها هیچ ارزش احترام و شکرگذاری را نخواهند داشت ... ما در این مقال پی به این موضوع خواهیم برد ، چرایی این مطلب برایمان روشن خواهد شد که چرا اسلام انقدر به احترام به والدین ، معلم و مومنین، اصرار دارد ... حق الناس را از حق خدا بالاتر می داند ، این به خاطر ارزشگذاری خداوند است که این همه بنده و مخلوقات خودش را دوست می دارد ، خداوند از انسان به خاطر اعمال خوبش تشکر می کند و برای او بهشت با ارزش ابدیش را تقدیم می نماید ... ما باید احترام و شوکت و ادب را از خداوند لایتنهایی ، سلطان محض عالمی ببینیم که در نهایت اوج بزرگیش به انسان مخلوق کوچک خود نگاه کرد و او را افرید و به او احترام کرد و احترامش را بر همه گان واجب دانست و بهشت را وعده گاه او قرار داد . و این نهایت بزرگی خداوندگار عالمیان است . حال اگر ما ادعای بندگی خداوند را داریم ، ادعای اطاعت از فرمایشات او را داریم ، ما که هیچ نیستیم و هیچ از خودمان نداریم ، ما که نهایت فقر هستیم ،چگونه در حکومت الهی مغرور میشویم و ادعای جلال و شکوه و بزرگی می کنیم و به مردم و پدرو مادر و خانواده امان احترام نمی گذاریم و از آنها به خاطر خدماتشان شکر گذاری نمی کنیم ؟ شکر گذاری زبانی تا عملی همه اش هست . وقتی ملتی برای رفاه من اینگونه تلاش می کنند ، چرا من نباید برای رفاه آنها نیز تلاش بکنم ؟ خودخواهی های من چه چیزی را نشان می دهد جز ، جبهه در مقابل حزب خدا ؟؟؟ خودخواهی های من ، تنبلی های من ، ظلم های من در حق دیگران چه چیز را به عالم مخابره می کند جز جنگ با خدا و جنگ با نظام الله؟ @tarighatezendegi
🌎 آیا تشکر و شکرگذاری از مردم با عین حالی که شکرگذاری واقعی از آن خداوند است ، جنبه عقلانی هم دارد ؟ قسمت دوم نکته آخر هم می توان گفت اضافی دانستن و بی ارزش دانستن دیگران به معنای غرور و خودخواهیست ، به معنای ندیدن خدماتشان است ، به معنای بی احترامی و جنگ با خداییست که به مخلوقاتش احترام کرد ، که اگر او به احترام نمی کرد ، و به بزرگیش غره می شد ، هیچ گاه انسانی را نمی آفرید . چون او را اصلا نمیدید که بخواهد بیافریند ... هیچ نظام مخلوقی شکل نمی گرفت چون خداوند خودخواه و متکبر می شد ... پس بیایم درس بزرگی و ادب و احترام را از خداوند عالم خلقت بگیریم ، خودخواهی های ما هم به همین گونه تیشه بر ریشه نظام خلقت و باعث نابودی خودمان و دیگران می شود ... محال است انسان دستی را بی ارزش بداند ولی برای خدماتش به او محبت کند ! برای رفع نیازاتش به او خدمت کند . پس خدمتگذاری به خلق وقتی میسر میشود که آدمی در اندیشه گاه خودش او را بزرگ و قابل احترام بشمارد ... جالب این جاست خود انسان در فطرتش انتظار تشکر دارد ... او به خاطر کارهای خوبش از دیگران انتظار تشکر ، تشویق و احترام را دارد و این جنبه عقلی و الهی در فطرت او هم پخش شده است . اما انسان خودخواه و خود بین که جز خودش را نمی بیند و اصلا نمی تواند ببیند ، چگونه می تواند درک کند و به این حقیقت برسد که دیگران هم انتظار تشکر را دارند و این مساله هم فطری و هم وجدانی و هم عقلانیست ... . وقتی پرده های حجاب ، به خاطر شرکت شیطان در نطفه ها و اموال انسان ها حادث شده است ، براستی کدام کوردل و اهل نیرنگ و خدعه ای می تواند حقیقت و صراحت عقلانیت و فطرت پاک آدمی را درک کند ؟؟؟ خلاصه مطلب : ۱- ضد تشکر ، یعنی بی احترامی و بی ارزش دانستن دیگران ، بالاخره یا باید تشکر کرد یا باید بی احترامی کرد و شق سومی راه ندارد ... اگر بازبان کوتاهی کنیم یعنی با زبان بی احترامی کرده ایم ، اگر با عمل نقصان کنیم یعنی در عمل خیانت ورزیده ایم ... . عدم تشکر یقینن بی احترامیست و عدم بی احترامی یقینن تشکر ... ۲- عالم خلقت همه به هم مربوطند و هر موجودی برای خودش با ارزش است و بدون آن موجود عالم خلقت شکل نمی گیرد ، پس هر موجود ذی شعوری قابل احترام است . ۳- خداوند به مخلوقاتش احترام گذاشت و آنها را آفرید و از آنها به خاطر اعمال صالحشان تشکر و قدردانی می کند . ۴- عدم تشکر به معنای خودخواهی و تکبر انسان است ، و این را انسان در فطرت خودش میابد ، و از دیگران به خاطر خدماتش انتظار تشکر و احترام را دارد که اگر مورد احترام واقع نشود خودش ناراحت میشود و دیگران را به خودخواهی ، خطاب می کند . @tarighatezendegi
بسم الله الرحمن الرحیم 🌎مگر خداوند همه جا حضور ندارد ؟ پس چرا در بعضی مکان ها و یا زمان های خاص انسان حس آرامش بیشتر و در بعضی نقاط دیگر انسان حس سرما ، تاریکی یا تنهایی را دارد !؟ قسمت اول این را همه شما می دانید ، که خداوند زمان و مکان ندارد ، و در هر زمان و هر مکانی خداوند موجود است ، یعنی جایی نیست که خدا نباشد ... اما جای سوال است که چرا خداوندی که همه جا همچون نور عالم را به وجود خودش منور کرده است ، چرا در بعضی مکان ها خدا بیشتر احساس میشود ، به عبارتی مومن احساس آرامش بیشتری می کند ولی در بعض مکان های دیگر این اتفاق رخ نمی دهد و انسان احساس تاریکی ، اضطراب و رنجش روح دارد ؟ حقیقت این است که خداوند حق است ، عالم همه حق اند ... در عالم حق ، هر جا که خداوند به درستی عبادت شود ، حقیقت این خواهد بود که نور و صفا و صمیمیت بیشتر خواهد بود ، نعمات روحانی و معنوی بیشتر به چشم می خورد ! فی المثال شما کربلا را در نظر بگیرید ، تمام این سرزمین پر از نور و آرامش است ، پر از حس الهی و انوار خدایی هست ! حقیقت کربلا این است که چون این مکان به خون شهدا آغشته شده است و بهترین بندگان خدا در این مکان به عبادت ها و مجاهدت ها پرداخته اند ، این مکان با صفا است . این مکان محل حضور و رفت و آمد ملائکه می باشد ... یعنی به خاطر شرایط خاصی که بیان کردیم حقیقت این مکان اینگونه شده است که محبت و عشق الهی از همه جا بیشتر موج می زند ... . اما مثلا در کاخ سفید که ، باعث و مشوق ، پلیدی ها و خیانت ها و انسان کشی های بسیار شده است ، این مکان پر از سیاهی و تاریکی معنوی و محل حضور و رفت آمد شیاطین جنی و انسی گشته است . مومن در این مکان احساس خفقان می کند ... احساس سردی و تاریکی می کند ... حقیقت این مکان هم این گونه است که چون محل کفران نعمت ، و سرکشی و طغیان انسان ها شده است ، نور و رحمت الهی از آن مکان دور شده است و این عین حق و عین حقیقت است ! به عبارت روشن تر ، خدا یا همان حق هم در کربلاست و هم در کاخ سفید ، اما خداوند بر حسب خیانت ها یا عبادت ها فعلیتش هم نیز تغییر می کند ... حق کربلا این است که پر از آرامش شود و حق کاخ سفید این است که پر از سیاهی شود ... خدا همان خداست ، حق نیز همان حق است ! اما حق در هر جایی به هر عواملی شکل و ظاهرش هم تغییر می کند ، فعلیتش هم عوض می شود . همین تاریکی و نور را شما در قلب انسان ها هم مشاهده می کنید . وقتی خدا در قلب ها رفت ، قلب سیاه میشود آیا واقعا خدا در قلب نیست !؟ اگر خدا نباشد که قلبی هم نیست چون خداست که عین وجود است و همه موجودات همه از او هستند . خداوند به همه مخلوقاتش علم دارد و علم خداوند بدون واسطه و کاملا حضوری است . پس خدا در قلب هست ، اما این خدا یا همان حق چون در قلب انسان یاد خدا صورت نمی گیرد ، حقیقت این میشود که قلب تاریک شود و قلب از سنگ هم سخت تر می شود ... ما در بهشت و جهنم هم ، همین قائده داریم ! حق این است که در جهنم انسان های پلید داخل شوند و حق این است که این انسان ها با اعمالشان آتش جهنم را روشن می کنند . و بالعکس بهشت هم همین گونه است ، حق این است که بهشت پاداش انسان های صالح و مومن گردد و در آنجا به ابدیت در آرامش و رفاه و نهایت لذت زندگی کنند ... @tarighatezendegi
🌎مگر خداوند همه جا حضور ندارد ؟ پس چرا در بعضی مکان ها و یا زمان های خاص انسان حس آرامش بیشتر و در بعضی نقاط دیگر انسان حس سرما ، تاریکی یا تنهایی را دارد !؟ قسمت دوم آری خدا هم در جهنم است و هم در بهشت ! اما خدای بهشتیان همه آرامش است و معنویت و خدای جهنمیان همه آتش است و غضب و قهر و عقاب ... حق یکیست ! اما انسان ها با اعمالشان کاری می کنند که حقیقت در مقابلشان یا به بهشت مبدل میشود و یا جهنم ! خدایی که رحمن و رحیم است ، همان خدا ، شدید و قهار و متکبر هم هست ... اما آیا خداوند می تواند برای بنده مومنش هم رحمن باشد هم قهار ؟ خیر خدا یکیست اما حق این بنده به خاطر اعمالش رحمانیت و رحیمیت است . و حق بنده خیانت کار ، خودخواه و گناه کار هم آتش و عذاب و شدت و قهر الهیست ... پس خدا یکیست ! حق هم یکیست ! خدا همه جا هست ، حق هم تمام هستی را پر کرده است ، اما آیا حق انسانی که مومن بوده است با حق انسانی که خائن بوده است این دوتا یکی است ؟ بله قاضی یکیست ! علم هم یکیست ! اما به نسبت اعمال و انسان ها حق ها متفاوت یا رای ها گوناگون می شود . برای اینکه بهتر متوجه شوید ! شما به خانه اتان نگاه کنید ! خانه اتان خالی از آشغال یا کثافت است ، مسلما در این خانه شما آسایش زیادی دارید ! اما مثلا در مکانی که محل تجمع زباله ها هست ، هم نگاه کنید ، این مکان خالی از آسایش و رفاه در زندگی انسان است ! حقیقت این است که هم آشغال مخلوق خداست و هم خیابان و هم خانه و هم انسان ... و خدا هم همه جا هست و در همه جا هم حضور دارد ، اما شرایط برای زندگی انسان ، محیط خالی از زباله هست . حق این است که در مکانی که زباله باشد انسان امکان آسایش و رفاه را ندارد ، انسان باید برای رفاه و آسایشش زباله ها را از مکان زندگیش دور کند ! مکان های معنوی هم همینگونه است ! انسان اگر به دنبال آرامش است یا باید به این مکان ها برود ، یا اگر نمی تواند برود ، با گناه نکردن یا تلاوت قران و انجام فرایض الهی پاکی و آرامش را به محل سکونتش داخل کند ... و حق این است که با عبادت و اطاعت خداوند در منزل و سکونت گاه می توان آن محیط را پر از بارهای مثبت قرار داد و خداوند هم در مسجد است و هم در لانه های شیطان و خداوند در هر جا و مکانی به نسبت شرایط حکم و فعلیتش هم متفاوت میشود با عین حالی که حق یکیست ، و خدا هم همه جا هست ! اما فعلیت ها بسته به شرایط یکسان نخواهد بود ... و این کلام نهایت شرح و بسط مساله بود ... @tarighatezendegi