#حدیث
#علما
🍀آیت الله مجتهدی(ره):
حدیث داریم قلب هایمان به ده دلیل مرده است و باعث شده دعاهایمان مستجاب نشود:
▫️اول: خدا را شناختیم ولیکن حقش را ادا نکردیم.
▪️دوم: گمان بردیم که پیامبر خدا رو دوست داریم سپس سنتش را ترک نمودیم.
▫️سوم: قرأن را قرائت کردیم ولی بدان عمل نکردیم.
▪️چهارم: نعمت خدا را خوردیم ولی شکرش را بجا نیاوردیم.
▫️پنجم: گفتیم شیطان دشمن ماست ولی با او در امور توافق کردیم.
▪️ششم: گفتیم بهشت حق است ولی برای رسیدن به آن کوشش نکردیم.
▫️هفتم: گفتیم جهنم حق است ولی از آن نگریختیم.
▪️هشتم: دانستیم مرگ حق است اما برای آن آماده نشدیم.
▫️نهم: به عیب مردم مشغول گشتیم و عیب خویش را فراموش کردیم
▪️دهم: مردگانمان را دفن کردیم ولی عبرت نگرفتیم
@tarighatezendegi
🌎 اسلام جنگ با احساسات ندارد ، اسلام تنها خواستار حاکمیت عقل بر احساسات آدمیزاد است !
قسمت اول
اسلام با عواطف و احساسات انسانی ، مشکلی ندارد ، تنها می گوید ، کنترل این عواطف و احساسات باید به فرمان عقل باشد .
به عبارتی عقلانیت است که فرمان خروج احساسات و عواطف را می دهد .
خارج از عقلانیت ، همین عواطف و احساسات پاک انسانی ، آدم را به تباهی می کشاند .
انسان حیوان نیست ، که هر جا عواطفش گل کرد احساساتش به جریان افتاد ، همان جا خودش را تسلیم کند !
انسان عاقل است ، و عقل است که خط و مشی احساسات را برنامه ریزی می کند .
اسلام یکسری برنامه و تمرین برای حکومت عقل بر احساس را دارد .
مخالفان ، شهوت پرستان و گمراهان با این طریقت اسلامی به مبارزه برخواستند و سعی دارند که اعمال و خواسته های شیطانی و غیر معقول خود را زیبا جلوه دهند .
به طور مثال اسلام نماز و روزه را دو عامل تربیتی برای رشد روح و حکومت عقل بر احساس را برنامه ریزی می کند .
به انسان می گوید دور و بر گناه نچرخد حتی فکر آن را هم نکند تا مبادا دست و پایش آلوده شود .
او باید فاصله زیادی با خطا و اشتباه داشته باشد . به انسان می گوید از افکار و احساسات شیطانی و خطا دوری کند .
مثلا در باب روابط زن و مرد ، از مومن می خواهد که پروبال به هوا و هوسش ندهد . از تنبلی و فکر کردن و دیدن موسیقی ها و فیلم هایی که آدمی را به سراب عشق و هوس فرو می برد ، دوری گزیند ، زیرا وقتی هوا و هوس سراغ انسان آمد و او هم کمی در آن شنا کرد و دست و پایی هم زد ، این هوا و هوس او را مثل باتلاق در خود فرو می برد و انسان را هلاک می کند .
برای استحکام خانواده و روابط اجتماعی سالم و اخلاق و عدالت انسانی ، بعضی از اعمال و افکار را برای انسان ممنوع می کند و به خاطر اینکه انسان دچار چنین باتلاقی نشود و به حقوق دیگر انسان ها خیانت نکند ، حکومت عقل را بر احساس واجب می داند .
احساس دوست دارد هر غلطی بکند و هر طغیانی انجام دهد ، اما عقل احساسات حیوانی او را محدود می کند مثلا می گوید برو ازدواج کن و در غیر این عمل هر هوا و هوسی در فکر راه بیاندازی خیانت کرده ای !
اما یک مشت گمراه ، هوس باز ، خودخواه با دستورات اسلام مبارزه می کنند و سعی دارند اسلام را دین خشک و دین غیر عقلانی و زور و شمشیر معرفی کنند . البته یک عده شهوت ران همچون خودشان هم آنها را همراهی می کنند و گول حرف هایشان را هم می خورند و همه این اتفاقات به خاطر حکومت هوا و هوس انسان بر عقلانیت شده است و اسلام این جریان را بسیار خطرناک و این انسان ها را بسیار کوچک و پست می داند .
از طرفی اسلام می گوید که برای حاکم کردن عقل بر شهوت و حیوانیت ، باید از هوا و هوس دوری نمود و از مرزهای آن هم باز بیشتر دور شد ، از آن طرف حزب خائنین و حزب شیطان الان با رشد موسیقی ، و فیلم و ، تبلیغات شهوانی خودشان ، در تلاشند تا بعد حیوانی انسان را قوی تر کنند و بالکل بعد روحانی را نابود سازند .
اما اسلام که می داند این هوا و هوس قاتل عقلانیت است ، قاتل فهم درست است ، به مومنین واقعی دستور می دهد ، تا از آلات شیطانی دوری گزینند .
آلاتی که انسان را از مسیر عقلانیت خارج می کند و حجابی بر سمع و بصر آنها می اندازد .
بله اسلام با اساس احساس و عواطف انسانی مشکلی ندارد ، فقط سخنش آنجاییست که این احساس و عواطف باید در جای خودش قرار بگیرد .
انسان باید محبت کند باید عشق بازی کند ، اما این محبت و احساس برای محارم اوست نه با زن مردم ، نه با دختر همسایه ، نه بازی و خیانت با حدود الهی ...
انسان های خودخواه چون شهوت عقلشان را بلعیده است دیگر فکر حقوق ، دیگران نیستند ، نمی دانند بازی با احساسات نامحرم چه تبعات منفی برای خودش و آن شخص و اطرافیان او به بار می آورد .
@tarighatezendegi
🌎 اسلام جنگ با احساسات ندارد ، اسلام تنها خواستار حاکمیت عقل بر احساسات آدمیزاد است !
قسمت دوم
لذا او فقط فیلم های عاشقانه را می بیند می گوید در آن فیلم فلان زن شوهر دار با فلان مرد مجرد عاشق شد و آخر فیلم خیلی رمانتیک آن دو نفر در لب ساحل عشق بازی کردند و به خوبی و خوشی فیلم با نوازنده نجس شیطانی به پایان رسید .
پس ببین وقتی توی فیلم به خوبی و خوشی تمام می شود پس حتما باید در واقعیت هم همین گونه باشد ... !
اما در واقعیت چه می شود ؟ یک خانواده به هم می پاشد ، فرزند خانواده بی مادر بزرگ میشود ، شوهر آن زن ، نابود میشود و او هم دست به طغیان دیگری می زند ، آن زن آینده خودش را خراب کرده است و آبرو و حیثیتش را به باد داده است ، آن پسر ۱۸ ساله هم بعد از کلی عشق بازی او را رها می کند و سراغ بی بندوباری دیگری می رود .
این آخر ماجرا تازه خیلی خوب تمام شد ، بماند از عذاب های الهی که در آینده این انسان ها نقش بسزایی دارد !
بماند از دادگاه و اعدام و آبروریزی ...
بماند از زندان و یک عمر پشیمانی ...
بله شیطان خدا لعنتش کند گناه را خیلی زیبا نشان می دهد ، می گوید این احساسات لطیف تو است باید احساساتت را بیرون بریزی ...
این آخوند ها خشکند ، آنها دشمن آزادی های تو هستند ، بریز بیرون عواطفت را ای دوست شیطانی من ! بریز عزیزم ....
اما همین نامرد و حزب خائن او کل فیلم را نشانت نمی دهد !
فقط آن صحنه عشق بازی را نشانت می دهد !
تازه آن صحنه هم اشتباه است و
تو با کلی ترس و خفقان این غلط را انجام می دهی ...
این فیلم نجس به تو نشان نمی دهد ، که جامعه با عمل زشت تو چگونه به نحسی و بدبختی و بی آبی و سیل و زلزله و بیچارگی کشیده می شود و انسان خودخواه فقط خودش را با چنین فیلم ها و موسیقی هایی خر می کند و این است که اسلام با آن مشکل دارد .
اسلام می گوید واقعیت را ببینید ، حقیقت را ببینید !
موجود شهوت پرست می گوید نه من می خواهم در رویای خودم باشم من واقعیت را دوست ندارم واقعیت سیاه و ترسناک است ، من می خواهم در عواطف خودم فرو بروم و برای خودم دنیایی رمانتیک درست کنم پس می گوید بریز جام شراب را ، بنواز برایم ! زن ها برقصند ... مرد ها پایکوبی کنند ... من می خواهم به جهنم عروج کنم ... روشن کن سیگاری را و کوفت و زهرمارهای دیگر را ...من می خواهم کمی از این دنیا فاصله بگیرم و کمی عشق و حال خاک برسری بنمایم ...
بله نتیجه این عشق و حال ها و خودخواهی ها را ما امروز داریم در جامعه خودمان خوب می بینیم ! نتیجه تبلیغات غرب را ما داریم الان کاملا رصد می کنید که چگونه به حقوق همدیگر تجاوز می کنیم !
فراموش می کنیم زن مردم هم مثل ناموس ما هست ، انقدر بیغیرت می شوند که ناموس خودشان را هم دیگر تشخیص نمی دهند چه برسد به ناموس مردم ...
البته این فقط از یک بعد احساسات و عواطف بود . خیلی ابعاد این احساسات ما را بیچاره کرده است ، شهوت شکم ، شهوت زبان ، شهوت زیر شکم ، شهوت تنبلی و بیکاری و بی عاری ، شهوت خودخواهی و پستی ، شهوت نامردی و خیانت و قس علی هذا ...
اسلام می گوید ، در وجود تو شهوت است ؟ من قبول دارم اما این شهوت تو باید در جای خودش خالی شود ! باید با هوا و هوست مبارزه کنی تا عقلانیت بر آن حاکم شود ، تا مبادا دچار خودخواهی و کوردلی و خیانت و نابودی حقوق خودت و دیگران بشوی ...
آیا اسلام بد می کند که می خواهد خانواده را نجات دهد تا فرزند خندان پدر خندان و مادر خندان باشد ؟
آیا ظلم نمی کنند کسانی که می خواهند این عقلانیت از سر تو بیافتد و تو به فحشا و هرزگی و نجانست و خودخواهی برسی تا در زمین فساد کنی ، تا اجازه به فساد آنها هم بدهی !
آری شیطان تو را گمراه می کند تا تو خانواده و جامعه را نابود کنی تا او بتواند در خانه و جامعه بهتر به نابودی انسانیت بپردازد ...
اگر تو همراه او نشوی و حق و باطل را ببینی تو مانع کارهای شیطانی او می شوی !
و این شیاطین را خیلی می ترساند ...
قلب خودتان را با دستورات دینی از هوا و هوس خالی کنید و عقلانیت را حاکم کنید تا هم خودتان در امان بمانید و هم بتوانید یک جامعه را از تباهی نجات بدهید .
وقتی که مثل یک سرباز با سیستم زرهی بالا در مقابل سیاهی ها و ظلم و ستم در جامعه بایستی ، چه قدر زیبا و غرورآفرین است .
و درکی نمی توانند بکنند از ماهیت کار تو ، تو که دست به نابودی ناحق ، سیاهی و هر شیطانی می بری ، مگر کسانی که هم چون تو قلبشان از سیاهی و شهوت خالی شده است و راه درست و قداست مسیرت را با قلب و جان می بینند .
و درود بر مردان و زنان پاک فطرت ...
کسانیکه عقلانیت بر احساساتشان حکومت می کند ...
درود بر یگانه سربازان الهی ...
درود بر خلفای خدا روی زمین ...
درود بر تمام پرچم داران حق و حقیقت ...
درود بر پرچم سفیدی و پاکی و درود بر حق درستی و راستی و خدا و راه خدا ....
@tarighatezendegi
🌎پنج دلیل محکم برای ریاضت دادن نفس ، نزدیک نشدن و بزرگ نکردن هوا و هوس ، احساسات و عواطف و شهوات آدمی ( بعد حیوانی ) :
.۱- این قانون است ( با بزرگ شدن حیوانیت ، عقلانیت کمرنگ میشود ، و با بزرگ شدن عقلانیت حیوانیت کم رنگ می شود )
یعنی انسان هر چه قدر به خاطر دل خودش ، به خاطر هوس خودش کاری را انجام دهد ، از عقلانیت و روحانیت دورتر میشود . و این تمرین است برای حیوانیت یا عقلانیت و با کار کردن روی هر بعد ، آن بعد بر دیگری غالب تر میشود .
انسانی که تمرین کرد عقلانیت را نبیند ، در ادامه هم عقلانیت را نخواهد دید ! و بر عکس انسانی که ممارست به عقلانیت نمود ، همیشه بعد حیوانیش را با عقلش به چالش می کشد .
۲- با ریاضت دادن و سختی دادن به خود و پیروی نکردن به حرف های هوایی نفس ، انسان کمال و هدف بندگی خدا را به نحو احسنت انجام می دهد . چرا که چون خدا عقل است و پیروی از عقل صرف و بدون دخالت هوا و هوس یعنی اطاعت و تسلیم عقل و حضرت حق ... .
۳- عالم بر پایه و مدار عقلانیت و حقانیت چیده شده است ، پس با ریاضت دادن نفس و توجه نفس به عقلانیت و تجرد روح ، اعمال انسان مطابق با حق و واقع می شود ، و انسان که خودش از حق است در هر صورت این کمال آرامش را دارد که کار درست را در جای خودش انجام داده است .
۴- خانواده و جامعه با پیروی از عقل و دوری از هوا و هوس سالم باقی می ماند ، پس ریاضت نفس واجب است .
۵ - انسانیت ، اقتدار ، و کمال نفس و عزت روح انسان به قرب به عقلانیت ، قرب به خداوند است . و قرب الهی صورت نمی گیرد مگر اطاعت پذیری از خداوند ، مگر اطاعت پذیری از حق ...
خدا حق است ، انسان نیز حق میشود ، طاهر می شود اگر به جریان حق کشیده شود ، اگر آنجایی قدم بگذارد و عمل بکند که خداوند می خواهد . حضرت حق می گوید ، جناب عقل می گوید . پس اگر آنچه را که خدا می گوید را فکر کند ، زندگی کند و عمل کند او به کمال خودش یعنی معیت و قرب الهی رسیده است .
@tarighatezendegi
🌎طریقت ریاضت اسلامی
عمل به دستورات اسلام به خودی خود ریاضت است .
و دقیقا معنای ریاضت همان اطاعت و بندگی خداوند است .
همان گوش دادن به روایات معموصومین است .
هر چه قدر شما بیشتر بندگی حقیقت و عقلانیت را بکنید و کمتر به هواهای نفسانی و خواسته های نفسانی تان بپردازید ، شما بهتر و بیشتر نفستان را ریاضت داده اید .
ریاضت یعنی کشیدن افسار نفس و تادیب و رام کردن آن که جز عقل را اطاعت نکند .
چرا به حرکت به سوی عقل ریاضت گفته اند ؟!
چون ما انسان ها کالبد حیوانیمان بر روحانیتمان غلبه دارد . و این نفس منیت خواه ، شهوات و خودخواهیش غلبه دارد .
او باید بر خلاف خواسته خودش جلو برود .
و این برای نفس کمی دردناک است .
البته چون بعد روحانی او هم وجود دارد و در بعضی شدید تر و در بعضی کمرنگ تر است ، به مراتب عشق به آدم شدن و مطیع شدن بیشتر و کمتر می شود .
انسان اولش با حقیقت سرجنگ پیدا می کند چون دلش چیزی می خواهد که عقلش آن را نمی خواهد . اما وقتی که فهمید و دانست که عقل صلاح او را می خواهد اصلا عقل رحمت و مایه آرامش اوست . وقتی دانست که حقیقت به نفع اوست ، لذا خودش را تسلیم حق می کند . تا دیروز با حق در جنگ بود ، حال او به دنبال عقل می رود ...
او به بندگی و بردگی او میشتابد ...
رابطه نفس با عقلانیت رابطه عاشقانه لیلی و مجنونی می شود ...
حالا او از عقل در خواست عاقل شدن و آدم شدن را دارد ...
و لذا این جهاد برایش مقدس می شود ...
با عشق به جنگ نفس و حیوانیتش می رود ...
او درد می کشد اما درد را به لذت وصال معشوقش دیگر نمی بیند و نمی فهمد ...
بله این حرکت نفس به سوی عقلانیت ، شاید با لذت شروع نشود ، اما در نیمه های راه چه رابطه عاشقانه و خالصانه ای می شود ...
گویند ریاضت نفس از دو طریق است :
یک طریق از نوع روحانیت که با بالا بردن معلومات و سلوک و پرواز روح به سمت عالم عقل و کسب فیض از این مصدر که از آن به همان عرفان نظری سخن گفته اند.
دو : ریاضت نفس از طریق اعمال و اخلاق بگونه ای که مطابق خواستگاه خداوند و عقلانیت در بیاید .
من می گویم هر کدام یک بال سالک است .
سالک الی الله ، هم باید از مصدر عقلانیت و تجردگاه وجودش وارد شود و هم باید از طریق اعمال و مصدر زمینی به حق و حضرت عقل نزدیک شود .
اگر تنها یک مسیر هدایت شود انگار از هیچ درگاه سالک الی الحق داخل نشده است .
این انسان ناقص است و اصلا سلوک نکرده است .
زیرا انسانی که تنها بداند و عمل نکند ، گویا ندانسته است و انسانی که عمل کند و نفهمد انگار عمل نکرده است .
در بحث فهم و شعور و علم ، وقتی سالک فهمید از طریق حواس است که ورودی و خروجی نفسش معنا میگیرد ، حماقت و عقلانیتش روشن می شود ، جهنم و بهشتش شکل می گیرد . لذا خیلی مواظب این حواس است . حتی یک پا را فراتر می گذارد و با روزه داری ، و قناعت در دنیا ، یعنی به قدر حاجت از دنیا بر می دارد مثلا به یک همسر قناعت می کند ، به غذای کم لذت و متناسب و به اندازه بسنده می کند ، صحبت این نیست که خودش را مریض کند خیر اتفاقا با پرخوری و خوردن غذا های لذیذ و چرب است که انسان مریض میشود .
به اندازه کار می کند ، و حریص دنیا نمی گردد ، علاوه بر فواید زیاد این بحث قناعت که خودش مطلب جدا و طولانی است ، نفس را نیز یاغی نمی کند . آدمی که به نفسش بها دهد ، و برود به دنبال غذا های رنگین و لذیذ ، دیگر عقلانیت را فراموش می کند ، زیرا او فقط هوا و هوس را می بیند نگاه نمی کند که این غذای رنگین چگونه به دست بیاید ، حلال باشد یا حرام ، آیا دلی بشکند یا نشکند . او فقط خواسته اش را میبیند .
لذا انسان عاقل خودش را ادب می کند ، با قناعت جلوی هوا و هوسش را می گیرد .
کار ندارم ما این کارها را نمی کنیم و می گوییم این کارها عارفانه است و هزار بهانه و دلیل میاوریم که اسلام اینگونه نمی خواهد مدام کلاه شرعی بر سر خودمان می گذاریم .
اما حقیقت این است عرفان و عارف چیز دور و عجیبی نیست !عرفان همان اسلام است و عارف همان مومن .
وقتی به سیره زندگی مولا علی و اهل بیتمان توجه می کنیم در آن به نماز ، ذکر ، عبادت ، قناعت و زهد می رسیم .
اما چون ما نمی خواهیم در مسیر بندگی خدا که جاده اش برای همه است و همه باید در این مسیر گام بردارند پا بگذاریم ، به زهد و قناعت که می رسیم می گوییم این کارها مال عرفاااست !
این چیز ها را انسان های بسیار نادری می کردند .
ما کجا و آنها کجا و قس علی هذا ...
بله ما کجا و یاران معدود علی ع کجا ...
بالاخره یا شیعه حق بود که معدودشمار و اندک شمار کنار علی ع ایستادند یا مخالفان راه علی که به جز آن اندک نفر همه گی را شامل می شدند !
علی ع چه چیزی داشت که کسی همراه علی نمی شد ؟
بله سفره ای که در دم و دستگاه دیگران باز بود آن سفره کنار علی نبود ...
یار علی باید مجاهدت کند ، باید در مقابل دنیا بایستد .
@tarighatezendegi
✍امام رضا عليه السلام:
مؤمن، كسى است كه هر گاه خشمگين شود، خشمش او را از جادّه حق بيرون نمىبَرد و هر گاه خشنود شود ، خشنودىاش[از كسى]، او را به باطل نمىكشانَد و چون قدرت پيدا كند، بيشتر از آنچه حقّ اوست، نمىگيرد
📚الكافی جلد2 صفحه233
💠: @tarighatezendegi
🌎در دنیا یا باید ، از خودگذشتگی کنید یا باید ظلم کنید راه سوم وجود ندارد
در این دنیا یا باید ، بری دنبال حق خودت یا باید بری دنبال حق ...
اگه بری دنبال حق خودت ظلم کردی چون فقط خودت رو دیدی و به زوایا و ابعاد دیگر حقوق توجه نکردی ، اما اگر بری دنبال حق ، از خودگذشتگی و ایثار کرده ای ، درسته به ظاهر خودت را ندیدی ، اما تو جزئی از حق هستی ، رضایت حق ، رضایت تو است ، آرامش تو در رضایت خداوند است و رضایت خداوند در رضایت تو است .
در این دنیا شاید به ظاهر همه دارند حقوق تو را نادیده می گیرند ، شاید تو به حق و حقوقت نرسیده ای ، اما اگر تو در مقابل این طوفان عظیم ناجوان مردی نایستی ، و احساسات ، غرور و منیتت را خرد نکنی ، آن وقت تو هم مانند بقیه ، باید برای گرفتن حقوقت فریاد بزنی ، تو هم ظلم کنی ، تو هم حقوق دیگران را نبینی ، در حالیکه اگر تو بایستی ، و طوفان را به آسمان هدایت کنی ، آن وقت دیگر این طوفان و سیل عظیم نمی تواند از تو عبور کند و تو را هم در برگیرد ...
برای این سخن داستان زیاد است ، به تمام آیات و نشانه های خداوند همه اش داستان و مثال است ... اما بر حسب عرف یک مثال می آورم . پدری را می بینم که در خانه همسرش به او محبت نمی کند ، او از منزل خارج میشود ، به سر کارش می رود ، آنجا هم همکاران و جامعه با او به خوبی آنگونه که حق اوست مدارا نمی کنند . فشار اقتصادی بر روی دوش پدر فراوان است ، به خانه می آید همچنانی که به فکر مسکن و پوشاک و قسط و وام و طلبکار است ، درب خانه را می زند ، کسی به استقبال او نمی آید ، او وارد خانه میشود و با عشق و محبت به همسر و فرزندانش می رسد و اصلا این درد را به روی خودش نمی آورد ... نمی دانم شاید اصلا دردی نمی کشد ... چگونه می تواند ساکت بماند و فریاد نکشد ، چگونه می تواند تمام انرژی های منفی ، طوفان ها و سیلاب ها را در وجودش خنثی کند ... چگونه می تواند از کسی انتظار نداشته باشد ؟ این مرد عجب صبری دارد ! صبرش را از کجا بدست اورده است ! با عین حالیکه دنیا روی او فشار می آورد که او هم طغیان کند و او هم ظلم کند اما او نمی کند ...
چنین انسانی رضایت حق را بر رضایت خودش ترجیح داده است . او خود را شهید کرده است و شهادتش را دوست می دارد .
او دیگر منیتی ندارد ... او می داند و میبیند حقیقت را ! او میفهمد که با خشونت کاری درست نمی شود ... او میبیند که با فریاد و زور جز آنکه خودش هم ظلم کند کار دیگری نکرده است ، چون او حق را می بیند او دیگر نمی خواهد دستی بشود که حقوق دیگران را پایمال می کند او می گوید من می خواهم حق اجرا شود و حق با پایمال کردن حقوق زیر پا گذاشته می شود .
بله اینجا پدر می تواند عقده های دلش را در خانه یا در بیرون از منزل خالی کند اما به خاطر حق ، وجود خودش را نادیده میگیرد ، او اگر می خواست تا حقوق خودش را باز پس بگیرد ، باید با خودخواهی ، حقوق خیلی ها را نادیده می کرد اما به خاطر خدا این کار را نکرد ، او نه عقده ای شده است و نه احساس حقارت و پوچی می کند . چون پدر خوب می داند که خداوند از کار او راضی است و او به رضایت خداوند شادمان می شود . لذا پدر را عروس و پژمرده نمی بینیم ، پدر را نالان و افسرده نمی بینیم . پدر مثل یک سردار محافظ حقوق الهی است . به راستی چه شده است که این پدر انقدر روح سالم و سرزنده ای دارد ؟ او تنها از خدا انتظار دارد و حق خودش را در حق و خواسته خدا می بیند ، لذا شهادتش برایش لذت بخش است . و شهادت مبارکت ای پدر دلسوز و ایثارگر .
حال فرض کنید این پدر با خودخواهیش جلو می رفت و رضایت خودش را بر رضایت خداوند ترجیح می داد ، حال چه اتفاقی می افتاد ، پدر با سرو صدا و دادو فریاد هم خودش را لرزاند و هم یک جماعتی را .
انرژی های منفی از هر سو به سراغ او می آمد ، پدر افسرده ، و نالان و خسته و عصبی می گشت ، پدر فقط به فکر انتقام از زمین و زمان بود ، مادر یاغی تر می شد ، فرزند از خانواده دور تر . زندگی از هم می پاشید ، تازه اگر کار به کوچه هم می کشید ، مردم پدر را مقصر می دانستند و آبروی پدر آنجا هم می رفت .بیچاره پدر با خودخواهی هایش هم ظلم به خودش کرد و هم به خانواده و هم کوچه ...
پدر به دنبال حقش رفت اما با عین حال که همه حقوق را تباه کرد ، آن تهمانده حقی را هم که داشت همان آبرو حیثیت را ، آن را هم از دست داد.دنیا محل حق طلبی شخصی نیست!دنیا محل طلب حق هست ، اما نه حق من ، طلب حق ! بین حق من تا طلب حق خیلی فاصله است . گاهی اوقات حق به نفع تو تمام میشود گاهی هم نمی شود . انسان اگر به دنبال حق برود ، همه حقوق را در نظر میگزرد ، اما اگر در ابتدا فقط خودش را ببیند او گویا هیچ ندیده است .
امیدوارم که برایتان روشن شده باشد که وقتی می گویم یا باید شهید راه حق شوی و خودت را فدای حقیقت کنی یا باید ظلم کنی و شق سومی ندارد ، دقیقا منظورم چیست !
✍علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi
🌎داخل دنیا یا باید ، از خودگذشتگی کنید ، یا باید ظلم کنید ، راه سومی وجود ندارد
قسمت دوم
دردهای جامعه را می شناسم ، خبر از نامردی ها و ناجوان مردی هایی که به شما شده است را دارم ، می دانم حق و حقوقتان را خورده اند ! می دانم در حقتان ظلم کرده اند ...
ظلم های مادی و معنوی را ...
اما باید چه کرد ؟ باید جواب ظلم را با ظلم داد ؟ جواب نامردی را با نامردی داد ؟
اگر من هم ظلم کنم من هم دستم به سیاهی و نجاست آلوده می شود ...
آیا واقعا من چنین حقی را دارم ؟
آیا وظیفه من طلب حق و بندگی به خاطر حق نیست !
اگر من ظلم کنم آیا این سیاهی و نکبت دامن من را هم نمی سوزاند ؟ آیا شرمنده و پشیمان و قلبی ناارام نخواهم داشت ؟
آیا اصلا این جسم و زندگی ماله من بود که بخواهم مسیر و تاوان و انتقامش را خودم مشخص کنم ؟ آیا این داشته های من به امانت در دستان من نبود؟
راهی جز اطاعت از حقیقت نیست !
این چند صباح دنیا همه اش آزمون است همه اش وسیله رشد ما انسان هاست .
نه دنیای آنچنانی هست ، نه حقی دارم از این دنیا که حالا بخواهم این حق را پس بگیرم نه باز پس گرفتن این حق به نفع من تمام می شود .
در جستجوی حقیقت باشیم ، وقتی تنها حقیقت را می بینیم ، وقتی توانایی درک حقیقت را داریم ، وقتی می فهمیم کار درست چیست ؟ وقتی اصلا می توانیم راه درست را اجرا کنیم ! که موانع اندیشه سلیم و موانع اطاعت و فرمانبری از حقیقت را برداشته باشیم .
موانع درک حقیقت و اطاعت پذیری درست خداوند ، این نفس سرکش ماست !
این بعد حیوانی ماست !
این هوا و هوس ماست ...
اگر بر شهوت زبان ، شکم ، گوش ، زیر شکم ، یا به عبارتی به عواطف و احساسات نفس منیت خواهمان غالب شدیم و توانستیم این افسار را به دست عقلانیت و حقیقت بسپاریم آن وقت موانع برطرف شده است .
تا این منیت و خودخواهی و این هوا و هوس وجود دارد این روح نمی تواند سراپا تسلیم حق گردد . باید شهید شود تا بتواند درست زندگی کند . باید فنا شود تا بتواند راه حقیقت را برود ...
اصلا مجاهدت همین است .
اگر دنیا بهشت بود ، و همه با هم خوب بودند و هیچ غمو غصه ای نبود ، آیا دیگر امتحان یا خودسازی یا مجاهدت و جهاد معنا پیدا می کرد ؟
طبع این دنیا همین است ، همیشه ۴ درصدی های خودخواه ، فرعونیان و نمرودیان هوا پرست بوده اند که زندگی را بر اکثریت خراب می کردند .
و همیشه هم معدود شمارانی بوده اند که در مقابل این سیل عظیم خیانت می ایستادند و با صبرو تلاش نور را بر تاریکی ها می پوشاندند ...
ما اگر تاریخ را بخوانیم میبینیم پدرانمان و فرزندانمان همه گی این سختی دنیا را تحمل کرده اند و می کنند ...
پس به جای تسلیم شدن به جریان شیطان ، تسلیم حق می شویم ، و در مقابل این لشگر عظیم سیاهی می ایستیم ، این ایستادگی هرچند اولش دردناک است ، اما در اثنای کار لذیذ و لذت بخش میشود. انقدر عاشقانه است که خودت داوطلبانه راهی کاروان جهادی میشوی ... شاید در منطقه تو درد کمتر باشد ، اما تو چه قدر بیتاب نورپردازی هستی که عاشقانه سرت درد می آید برای محیط سخت و دردناک تر و این حرکت عظیم ، که تو داوطلبانه پس از فتح کردن عدالت در منزل ، صلح و صفا بین خانواده و اقوام و دوستان ، مسجد و محله ، حال میبینی جای تو در مکانی با سطح بالاتر است ، کوله بارت را می بندی و راهی وادی عشق می شوی و بخواهی که با سیاهی ها و تاریکی های عظیم تر مبارزه کنی نشان دهنده آن ایمان و تقوای بزرگ است ، که تو با کشتن و شهید کردن نفس خودت به آن مقام رسیده ای ... .
✍علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
🎥آثار عجیب نماز شب
✍آیتالله ناصری
@tarighatezendegi
10.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
غربال های آخرالزمان
رائفی پور
@tarighatezendegi
🌎همه انسان ها بدون استثنا در حال تبلیغند یا تبلیغ نور یا تبلیغ ظلمت .
انسان ها دو دسته اند ، یا پیروان راه درستی
یا کج روان راه تاریکی.
جالب است بدانید هر دو دسته به فکر تبلیغ افکار خودشان هستند و دوست دارند دیگران را هم به کیش و آیین خودشان بکشانند .
انسان های اهل طریقت پاکی ، دوست نمی دارند سیاهی و ظلمت اطرافشان باشد ، نمی خواهند لکه ای از ناپاکی را در اطرافشان مشاهده کنند ، چون آنها می دانند برای زندگی سالم ، تنها آنها نیستند که باید تلاش کنند بلکه تا دیگران نخواهند این سلامت به جامعه باز نمی گردد . آنها می دانند برای پاک ماندن باید ترویج سفیدی کرد ، برای آنکه همه انسان ها با هم با واسطه یا بی واسطه ارتباط دارند ، هر عمل خیری که می کنند بازگشت آن به سمت خودشان است . آنها به خاطر خودشان هم که شده باید مدافع حقیقت باشند ، آنها می دانند که حقیقت حی و قیوم است ، و ناپاکی و سیاهی هست که وجود ندارد ، گناهکاران و خطا کاران فقط در عرصه وجود پاک الهی هستند که در حال طغیان و فریب اند ! و این را حقیقت نمی خواهد و هرگز نمی پسندد و عالم راستی و صداقت از آنها انتقام سنگینی خواهد گرفت . لذا همه مامورند در عرصه وجود الهی ، که خودشان هم جزئی از همین حقیقت هستند ، باید به ترویج نورانیت بپردازند و اگر کسی باز ایستد ، یعنی اطاعت و فرمانبری درست را نکرده است .
خطاکاران و سیاه گران عرصه وجود ، این ها هم برای ترویج سیاهی و ظلمت نیازمند یار و همراه دارند ، شیطان به تنهایی کاری نمی تواند انجام دهد . این انسان ها هستند که با فریب خوردن و گوش دادن به وعده وعید های پوچ و توخالی شیطان ، الان دنباله رو راه او شده اند و شیطان و لشگر او به خاطر همین یاران فریفته اند که قوی و قدرتمند شده اند . آنها برای تولید و ترویج سیاهی و بردن نور الهی ، ناچار به تبلیغ و فریفتن دیگران هستند ، و این کاملا مطلب روشنی است . شما توجه کنید مثلا من می خواهم در اداره ای کارم زودتر جلو برود به عبارتی با خودخواهی ام می خواهم با دادن رشوه کار غیر قانونی برایم قانونی شود !
شما به من بگویید آیا وقتی من به به دنبال رشوه گیرنده می گردم معنای آن چیست ؟ معنای آن این است که باید رشوه گیرنده ای باشد تا من بتوانم به مرادم برسم ! حال فرض کنید کارمندان یک اداره همه گی خداترس و با تقوا هستند ! من این وسط باید چه کار کنم ؟ باید بروم به سمت فریب و نیرنگ و حقه بازی ! به خاطر کار خودم می روم سراغ یک کارمند با او صحبت می کنم دردو دلش را گوش می کنم با هر ترفندی شده از در خودش وارد میشوم و منافقانه با او رفیق میشوم به او می گویم چه قدر مشکلات داری ، حیف تو نیست با این حقوق کارمندی ، تو باید ترقی کنی و خلاصه با زبان چرب و نرمی رشوه را به زبان شیرینی و کادوی تولد بچه ، تقدیم آقای کارمند می کنم ! آقای کارمند هم تازه دست رشوه گرفتنش گل کرده است ، مزه اش زیر زبانش می رود ، این بار از همه درخواست شیرینی و کادو می کند،یا مثلا انعام اجباری،اگر داد که داد،اگر نداد کارش را خوب انجام نمی دهد.جالب است رشوه دهنده به دنبال رشوه گیر،رشوه گیرنده به دنبال رشوه دهنده.او یکی را گول می زند بهر خواسته ای آن هم دیگری را می فربد بهر هدفی .این گونه می شود که سر خودخواهی ها باب فساد گل می کند.
لذا لشکر سیاهی هم به دنبال ترویج سیاهی می رود.
اما این وسط یک فرقیست بین سیاهی و سفیدی!
سفیدی ، اهل روشنگری ، شفافیت نور ، یقین ، شاهد ، حجت ، برهان و قطعیت است .
اما سیاهی برعکس کار می کند،او اهل منطق و خرد و عقل نیست!او از در احساس و عواطف و حیوانیت داخل می شود .
او از عقلانیت خیلی بیزار است ، او اهل فریب و نیرنگ و شعبده بازی و تدلیس و دو روییست!او اهل قمار و برد و باخت است. او فقط سیاهی را برایت زیبا و لذیذ می کند!
جالب است چون اکثر انسان ها ، هوا و هوس و حیوانیتشان غلبه دارد،لذا همه گی فریب سیاهی را به قدر سعه وجودیشان می خورند.
اما نورانیت و سفیدی ، در بین انسان ها یاران کمی دارد و علت آنهم کاملا بیان شد.
پس اینکه گویند انسان ها همه اشان در طلب ترویج عقایدشان هستند دروغ نمی گویند!
حتی آن کسی که می گوید فکر نکن دیوانه میشوی ، علتش آن است که دوست ندارد که تو ذهن او را درگیر این حرف ها کنی ، لذا می خواهد تو را در ریشه بسوزاند.
اصلا دنیا ، دنیای تبلیغات است و هر کسی با هر تبلیغی از هر نوعی،به خاطر هر چیزی با هر بیان و سبک زندگی،حتی سکوت و به ظاهر کاری به کاری نداشتن ، همه و همه در حال گسترش سیاهی هستند یا گسترش سفیدی.
جالب است اینجا هم شق سومی وجود ندارد.
برای همین است که می گوییم ای مسلمان، وجود تو در حال تبلیغ است،اگر خودت را از خباثت ها و سیاهی ها دور نمودی ، تو راه رفتنت ، نوع زندگیت حتی خواب و خوراکت تبلیغ است . علت آنکه می گویند مومن خواه ناخواه دشمن دارد دقیقا همین است.
✍علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi
🌏 حسن تا دیروز گله و شکایت داشت ، که چرا سکه گران است و به حسین فشار می آید 😔
امروز حسن خودش سکه خرید ، و تمام دعایش این شد که ای کاش سکه قیمتش پایین نیاید 😏 ...
با خرید سکه ، حسن فراموش کرد که با گران شدن طلا ، همه ابعاد زندگی خودش هم به چالش کشیده می شود ...😉
🌎 نتیجه : چرا می رویم روی دردهای مردم سرمایه گذاری می کنیم که حالا بخواهیم خودخواهانه معامله ای کنیم که سود کرده باشیم در حالیکه شاید این جا سود کرده باشیم اما خیلی جاها را باخته ایم ... . 😐
🌎 عبرت گیری🧐 : با خودخواهی ، چیزی عوض نمی شود جز ضرر بیشتر هم به خودمان و هم به اطرافیان ... .
@tarighatezendegi