eitaa logo
طریقت زندگی
833 دنبال‌کننده
335 عکس
1.2هزار ویدیو
6 فایل
مجموعه روش ها و برنامه های صحیح زندگی که انسان رابه کمال اخلاق فردی و اجتماعی خود نزدیکتر می کند . ارتباط با مدیر : https://eitaa.com/Eslamdinehagh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفیقانم دعا کردند و رفتند مرا زخمی رها کردند و رفتند دعا کردند که در زندان بمانم دعا کردند که سرگردان بمانم ... @tarighatezendegi
✅✅✅دنیا محل جنگ است ، جنگی علیه حق و باطل ، انسان بی طرف وجود ندارد⚠️ مدیونید اگه دنیا را میدان جهاد ندانید ... در دنیا دو جبهه است ... جبهه خدا و جبهه باطل ... گام اول برای مومن ، جنگ برای پیداکردن جبهه حق است... گام دوم جنگ علیه باطل درون است ... و گام سوم جنگ علیه باطل بیرون است... انسان شاید بتواند گام اول و دوم را در دنیا تمام کند اما گام سوم تا ریشه کن شدن نهایی ، همیشه در جریان است ... مومن همیشه سعی در پاک سازی ویروس ها ، تاریکی و ظلمت ها ، تردید ها و سراب ها ، جهل و نادانی ها ، افسردگی و ناملایمت ها و از آن طرف اشاعه حقیقت ، نور ، راستی و درستی ، یقین و آرامش ، شادی و نشاط را دارد . این فراید حرکت از ظلمت به سوی نور و تبدیل به یکی از جریانات نوری خداوند شدن و پخش و اشاعه در ظلمت ها و حلول در تاریکی ها و بردن سیاهی ها و ادخال نور و رحمت الهی را ، جهاد می نامم ، جنگ می خوانم ، جنگ نور علیه ظلمت ... جنگ رحمت علیه شقاوت ... جنگ یقین علیه تردید و گمان ... جنگ آرامش علیه تزلزل و بی تابی ... جنگ ، جنگ ، تا پیروزی ... دنیا یک میدان جنگیست ... حقیقت علیه باطل ... عقلانیت علیه شهوت ... عجب جنگیست ... نکته جالب این است وقتی که امام معصوم می گوید مومن تا وقتی در دنیاست این رنج و مصیبت را دارد و تنها با شهادتش این رنج به پایان می رسد ، نکته اش دقیقا همین است ... چون تا دنیا، دنیاست ، جنگ هم هست ... این باطل در قلب انس و جن نفوذ می کند ، در قلب شیاطبن با لباس های مختلف وجود دارد ... خود زمین در حال جنگ است ، خود جسم در حال مبارزه با روح است ... خود نفس در حال مبارزه با عقل است ... نوشته ها ، صدا ها ، تصاویر و فیلم ها همه در حال جنگند ... جنگ علیه حق و باطل ... محال است انسان باشی و داخل در جنگ نباشی ... این جنگ همگانیست فقط جبهه ها ۲ تاست ... جبهه حق ، جبهه باطل ... اما براستی ما در کدام جبهه در حال نبرد کردن هستیم ؟ @tarighatezendegi
⚠️✅سکوت علیه باطل یعنی کمک به آن و جنگ با جبهه حق روایات زیادی داریم که به بیان اهمیت امر به معروف و نهی از منکر پرداخته است ، اما یک روایت است که خیلی روشن همه چیز را بیان می کند . معصوم می فرماید : کسی که امر به معروف نکند و ساکت بماند مومن نیست ! حال سوال پیش می آید مومن نباشد پس چه است ؟ در قرآن حد وسطی بین مومن و کافر وجود ندارد ... انسان ها یا مومن خطاب شده اند یا کافر ... سکوت علیه باطل ، شاید به ظاهر کناره گیری به نظر برسد . اما این کناره گیری و فرار از نبرد ، جبهه باطل را قوی تر می کند . انسان تا در مقابل باطل نایستد ، باطل همچنان سیل آسا همه چیز را نابود می کند . اگر انسان گفت به من چه مربوط است ، من باید به فکر کلاه خودم باشم ، این انسانی بسیار جاهل و احمق است . آشوب سیاهی و باطل همه را دربرمیگیرد ... انسان خودخواه و خودبین ، اصلا نمی تواند حقیقت را ببیند ، چون فقط لذات و حیوانی گریش برایش بزرگ شده است . اگر این انسان حقیقت بین میشد ، در می یافت ، که همه چیز حق است و چیزی جدای حق وجود ندارد ... راهی جدای حق اصلا متصور نیست . اگر انسان راهی جز حق می رود این راه راهی جدای از حق نیست ، همان حقیقتیست که اگر از این راه برود درمانده میشود . نیستی را باطل و تاریک و سراب و پوچ می خوانند . هر راهی به جز راه حق باطل است . ما در جریان نظام خداوند قرار داریم ، ما از بندگان او هستیم . وظیفه ما اشاعه نور است ... وظیفه ما ترویج حقیقت است ... وظیفه ما تبلیغ آیین تسلیم و درست کاری است ... ما همه اسباب خداوند روی زمین هستیم ... ما چیزی جز وجود خداوند نیستیم ... اگر انسان به این نکته و فهم رسید آن وقت می فهمد که او تنها عبد است و وظیفه اش روی زمین ترویج حق و نابودی باطل است ... راه خودکامگی و شهوت رانی و هوس ها و امیال ها ، همه گی راه باطل است و در باطل جز ظلمات و سیاهی و سردرگمی چیزی وجود ندارد . جالب است بدانید به خاطر همین است که می گویند اگر می خواهید پرچم دار خداوند روی زمین باشید ، خادم و خدمتگذار برای حضرت احدیت باشید ، باید اول خودتان پاک و مطهر باشید تا بتوانید برای او خدمت کنید ، علت این مساله بسیار روشن است ، زیرا انسان تا خودخواهی و خودکامگی ، باطل و ظلمت در وجود او پخش باشد ، او خدمتی به حق نمی تواند بکند الا ظلم به خودش و خدا و دیگران ... انسان سالم با عقل سلیم و قلبی پاک و منبسط سرشار از نور هست که توانایی خدمت مخلصانه و بدون عیب و نقص را دارد . چون او مطیع درگاه احدیت است .... مطیع درگاه عقلانیت است ... و کسی که مطیع خداوند است ، دیگر از حس و حال و منیت و شهواتش و نه هر شیطانی شنوایی ندارد ... بله درست است ، در سپاه پیامبر چه مردان و زنان مومنی که خدمت نمی کردند ! اما به راستی کدام مرد بود که از همه دلیر تر ، شجاع تر ، عاقل تر ، انسان تر و خدمت گذار تر بود ؟ جز امیرالمومنین شخصیت دیگری سراغ دارید ؟ چرا عمربن عبدود را تنها علی ع شکست داد ؟ چرا بقیه جرئت جنگ با این اسطوره شیطان را نداشتند ؟ جز آنکه ایمان علی کامل بود ؟ تقوای علی مثال زدنی نبود ؟ جز آنکه عبادت علی از همه برتر بود ؟ مگر خداوند با کسی خویش و قوم است ! ؟ یا علی ع فرزند خدا بود که خداوند انقدر هوای امیرالمومنین را می داشت ؟ نخیر امیر المومنین نهایت بندگی را به جا می اورد لذا هم خودش هم شمشیرش از آدم تا خاتم همچنان در آسمان ها مثل خورشید می درخشد ... و نام علی ذکر و یاد تمام ملائکه و انسان های مومن گشت . .. این را گفتم تا بدانید در جنگ علیه حق و باطل هر چه قدر خالی از سیاهی و ظلمت ها باشید به همان اندازه بیشتر خدمتگذار دستگاه احدیت خواهید بود ... آدم شویم ، اصلاح شویم و به کم قناعت نکنیم ... تا علی شدن بینهایت راه است ... چه کسانی سکوت می کنند ؟ چه کسانی ضربه می زنند ؟ چه کسانی حمله به اسلام و خداوند را دارند ؟ کسانی که سیاهی و باطل در رگ هایشان در جریان باشد ... هر چه قدر سیاهی ها بیشتر باشد ضربه ها کاری تر و عمقی تر خواهد بود ... هر چه قدر سیاهی ها کمتر باشد ضربه ها آرامتر و لطمه ها کمتر است . .. اما بدانید تا سرسوزنی سیاهی در وجودمان باشد ما بندگی کامل و اطاعت محض خداوند را نه کرده ایم و نه می توانیم بکنیم ... ما نمی توانیم روی زمین دست خدا چشم خدا ، گام خدا شویم ... ما تا آخرین ذره سیاهی، نمی توانیم خداوند را با اعمال و رفتارمان به زمین آینه کنیم ... دیگر خداوند در شما تجلی نمی کند تا اهل زمین خداوند را کامل و واضح شمه ای از آن را ، تصویر تاری از ایشان را در وجودتان ببینند ! این همان چرایی فلسفه ایست که می گویند خداوند در هر کسی حلول نمی کند ... یا اینکه خداوند از هر کس و از هر راهی که طاهر و پاک نیست برای جبهه حق استفاده نمی برد ... مساله کاملا روشن شد ... علی برکت الله @tarighatezendegi
✅⚠️برای دخول در جبهه حق نبرد علیه باطل ، پاکی و طهارت شرط است بعضی ها فکر می کنند کمک به دستگاه الهی یک جور منت بر سر خداوند است و هر کس و ناکسی لیاقت دخول در جبهه حق را دارد ! این ها سخت در اشتباه هستند . قبلا هم بیان کردم که تا ظلمت وجود دارد اصلا خدمت رسانی نشدنیست ! چیزی نیست که بگوییم شما می توانی اما خداوند نمی گذارد ، نخیر توانایی در شخص گرفته میشود ... اون شوق و شعف در وجود او دیگر نیست ! انگیزه و تمایلاتش به خودخواهی ها و تمایل به جسمانیت و دنیا پیدا می کند . کسانی که توانستند خدمتگذار شوند ، این ها ظلمت ها را از خودشان دور کردند ، شیاطین را پردادند و فرشته ها را جانشینان آن ها کردند . جبهه حق ، همه همدیگر را یاری می کنند ، زمین و آسمان ها ، حیوانات و جمادات ، انسان ها و گیاهان و خشکی ها و دریاها همه با انسانی می شوند که این انسان بخواهد و بتواند به حقانیت و راه خداوند خدمت کند . خداوند بندگانش را تنها نمی گذارد و عالم به تسخیر انسان در می آید . فقط شرطش بندگی و عبودیت است ... هر آنچه خالص تر شویم ، پاک تر باشیم ، این نظام عالم بهتر و بیشتر همراهی می کند . این که می گویند وقتی که امام زمان بیاید همه زمین تحت امر اوست ، دروغ نیست ! امام زمان هم ساخت و پاختی ندارد ، این سنت و قانون الهیست که انسان خلیفه خدا روی زمین باشد ! اما به راستی کدام انسان می تواند تجلی گر خداوند ، مجری اوامر الهی و قاضی و عادل و نابودکننده سیاهی و ظلمات گردد جز انسانی که به نور از همه کس نزدیک تر و از همه کس اطاعت پذیر تر است ؟ آیا جز امام زمان خلیفه دیگری روی زمین می باشد که عالم به فرمان او حرکت کند ؟ بله مسلما هستند یاران دیگر ، که البته محدودتر و با اذن خدا و امام و دعاهای ایشان در حق دیگر مومنین اتفاقاتی را در عصر غیبت رقم می زنند و معجزاتی را به نفع پرچم اسلام پدید می آورد ... اما خلیفه واقعی و قدرت واقعی در دست انسان واقعی و خالی از هر گونه ظلمت و نقص و تاریکی است ... و این سنت الهیست و قابل تغییر نمی باشد ... این که می گویند نماز اول وقت روزی مومن است ! یا خدمت گذاری برای اسلام به هر نحوی از منت های الهی بر سر عبد و بنده اش است دروغ نگفته اند ... این توفیقات نصیب هر کسی نمی شود ... هر انسانی بسته به ظرفیت ، قدرت ، و جایگاهی که دارد به هر نحوی اگر خدا به او توفیق دهید و روزی اش باشد ، می تواند به جبهه حق کمک کند . گاهی با زبانش ، گاهی با بدنش ، با دستانش ، گاهی با اخلاقش ، گاهی با اموالش ،گاهی با قلمش ، گاهی با یک سلام ... ، گاهی با یک محبت ، گاهی با یک اجتماع ، گاهی با یک نماز ، گاهی با یک قدم ... گاهی یک بچه داری ، یک ظرف شستن ، یک تمکین زوجین همه و همه خدمت و بندگی در راه خداوند می باشد . و این را بدانید مهم نیست که بندگی خداوند به ظاهر کوچک باشد یا بزرگ ... مهم اطاعت پذیری و اخلاص در عمل است ... مسلما اگر انسان ظزفیت های وجودیش را با بندگی های مخلصانه اش بالاتر ببرد ، خدادند نیز بر توفیقاتش می افزاید و به او اجازه بندگی کردن در شرایط بزرگ تر و پیچیده تر را می دهد ... خداوندا به همه ما توفیق بندگی ، توفیق خدمت رسانی در تمام لحظه لحظه های زندگیمان و توفیق شهادت در راه خودت را نصیب همه ما بگردان ... @tarighatezendegi
⚠️✅انسان ها در نگاه الهی به دید مادی شناخته نمی شوند یادتان باشد خداوند تمام بندگانش را دوست می دارد ... او صاحب ماست و ما را به خاطر رنگ پوست ، زشتی و زیبایی ، پیری و جوانی ، دارایی و نداری ، پسر فلان آیت الله بودن یا فرزند فلان مسئول بودن دوست ندارد ... برای خداوند هیچ یک از ظواهر مادی و جسمانی که برای خیلی ها ارزشمند است ، برای ایشان اهمیت ندارد ... خداوند تنها روح ما را می بیند ! عقل ما را می بیند ! ایمان ما را میبیند ! هر آنچه که آسمانیست و در آسمان ها ارزشمند است آن را دوست می دارد ... شنیده ایم که خداوند زمین مادی را نابود می کند اما هیچ گاه نفهمیدیه ایم که خداوند قصد تخریب سماوات را داشته باشد ... انقدر این جسم برای خداوند ارزش دارد که این را در آخر در این دنیا تحویل مار و مور و موریانه ها می دهد ... اما این روح است که به آسمان می رود و خداوند با این روح است که کار دارد ... یه وقتی شنیدم که می گویند انسان باید به جایی برسد که در صفات شبیه خدا شود ... با خودم گفتم چگونه ممکن است ... شباهت به خدا مگر امکان پذیر است ... امروز فهمیدم که ایمان به خدا و صفات او و دانستن خط و مشی و سنت های الهی و عمل به آنچه که خدا می خواهد این همان تشبه بلاتشبیه به حضرت باری تعالیست ... یعنی انسان در خطی حرکت کند که خواست خداوند است . برای اینکه بتواند در این خط قرار گیرد ، هم باید خط را بشناسد و هم قوانین این خط و مشی را ... امروز اگر انسان فهمید که خداوند انسان را به خاطر خودش دوست دارد نه جسمانیت او و هرگونه تمایلات مادی و هر آن کس که خدا او را دوست بدارد ، بنده مطیع اوامرش هم باید آن کس را دوست داشته باشد ، آن وقت چنین انسانی در صفات نزدیک به خداوند شده است ، وجه تشابه خواستگاه انسان با خداوند یکی شده است ... . الا یاایحال اگر مثل و مانند دید الهی ، آنگونه که خداوند می بیند ما نیز بندگان را ببینیم در میابیم که بین ما و دیگران هیچ تفاوتی نیست ... تفاوت تنها در تقوای انسان هاست . جالب است بدانید کسی که تقوای بالاتری داشت ، نمی گوید من از فلانی برترم ... بلکه تقوای بالا یعنی نزدیک شدن به خداوند ... و نزدیکی خداوند یعنی احترام و تواضع بالا ... یعنی تشبه به صفات الهی از نوع انسانی... یعنی همان طور که خداوند با این همه بزرگی و اقتدار این گونه تواضع و فروتنی نمود و به انسان فقیر نگریست و او را افرید و به او محبت کرد ، و در مقابل خطاهای او صبر نمود ، و او بسیاربخشنده است که وعده بهشت ابدی هم می دهد ، در حالیکه خدا بینیاز است و نیازی به انسان ندارد و اینچنین نعمت رسانی می کند و این نهایت تواضع و بزرگی خداوند است . همانگونه که خداوند از روی بزرگی خودش اینگونه متواضعانه خلق را آفرید ، حال انسان که خودش را هیچ می بیند و سراپا نیاز است و از خودش هیچ چیز ندارد ، چگونه می تواند چنین انسان باتقوا و نزدیک شده ای به خداوند ، احساس غرور و برتری بین خلایق را داشته باشد و خودش را از همه کس بالاترو جدای آنها ببیند ... آیا غیر از این است که هر چه دارد از خداوند دارد ؟ آیا غیر از این است که به خاطر شرایطی که خداوند برایش مقدر فرمود امروز با تقوا شده است ؟ آیا این انسانی که ادعای بندگی خداوند الرحمن و الرحیم را دارد ، آیا می تواند به چشمی جز دلسوزی و خدمت به دیگران جور دیگری ببیند ؟ خداوند بزرگ با آن عزتش نگاه به فقیر می کند ، چگونه انسان فقیر و نیازمند در تقوا بزرگ می شود و صفات الهی در او تجلی می کند اما فروتن و متواضع نمی باشد ؟ مسلما چنین انسان خودخواه و مغروری بسیار کوچک است و بسیار از خداوند دور می باشد ... و اینجاست که خاتم الانبیا محمد مصطفی که می گویند با خداوند به اندازه دو قوس کمان فاصله داشت ... یعنی از هر مخلوقی به خدا نزدیک تر شد ، ما با همه وجود دلسوزی و محبت بی اندازه پیامبر را به خلق مشاهده کردیم ... و اینجاست که خداوند اخلاق نبوی را اسوه و الگوی همه مسلمان ها قرار می دهد ... و به خاطر همین است که می گویند کسی که در اخلاق به پیامبر نزدیکتر بود به بهشت پیامبر هم نزدیک تر است ... لذا اگر انسان به بینش و معرفت الهی دست یابد ، (و این بینش و معرفت به خاطر قرب الهی اوست و اصلا نزدیکی و قرابت به خداوند غیر مادی دقیقا همین است که ما علم به چگونه ای هستی و معقولات عالم ببریم و در راستای حکمت الهی به عبودیت بپردازیم تا او ببیند و او راضی به اعمال ما باشد ... ) دیگر آنچنان می کند که خداوند دوست دارد و هر آنچه انجام دهد مطابق خواست الهی خواهد بود . وقتی خداوند بعد مادی را برای دوست داشتن کنار می گذارد ، انسان هم همین دید و عینیت را باید به اشخاص داشته باشد . لذا به همین علت است که در اسلام تبعیض مادی بین افراد وجود ندارد و فقیر و دارا فقط از روی تقوا شناخته می شوند ... @tarighatezendegi
1_1292321942.mp3
5.32M
سه علت ندیدن امام زمان 🎙استاد رفیعی 1⃣پول جمع میکنید 2⃣به ضعفا نمی‌رسید 3⃣صله رحم نمیکنید @tarighatezendegi
💚 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: لِلتَّقْوی أرْبَعَةُ أرْکانٍ؛ اَلْخَوْفُ مِنْ رَبِّ الْجَلیلِ وَ الْعَمَلُ بِالتَّنْزِیلِ وَ القَنَاعَةُ بِالْقَلیلِ وَ الْاِسْتِعدَادُ لِیَوْمِ الرَّحِیلِ؛ ✨ برای تقوی چهار رکن است: 1⃣ ترس از پروردگار بزرگ 2⃣ عمل به آنچه نازل شده 3⃣ قناعت به اندک 4⃣ آمادگی برای مرگ 📚بحار الانوار ج ۶ ص ۱۳۷ ‌@tarighatezendegi
1.78M
💚 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: لِلتَّقْوی أرْبَعَةُ أرْکانٍ؛ اَلْخَوْفُ مِنْ رَبِّ الْجَلیلِ وَ الْعَمَلُ بِالتَّنْزِیلِ وَ القَنَاعَةُ بِالْقَلیلِ وَ الْاِسْتِعدَادُ لِیَوْمِ الرَّحِیلِ؛ ✨ برای تقوی چهار رکن است: 1⃣ ترس از پروردگار بزرگ 2⃣ عمل به آنچه نازل شده 3⃣ قناعت به اندک 4⃣ آمادگی برای مرگ 📚بحار الانوار ج ۶ ص ۱۳۷ ‌@tarighatezendegi
شهادت چیست ؟ شهادت یعنی نابودی ناحق در ذات آدمی و اشباع شدن نفس انسان در حقانیت ... ناحق یعنی خودخواهی و خودخواهی یعنی پیروی از هوا و هوس ... و حق همان عقلانیت است ... پس شهادت یعنی ، دور کردن خودخواهی و هوا و هوس از روح آدمی ، و پیروی از عقلانیت صرف ... شهادت به تعبیر دیگر یعنی پرواز به سوی آسمان و و عالم مجرد از ماده ، و دوری از بعد جسمانی ، حیوانی و زمینی انسان به نحوی که جسم بر روح اثر نگذارد بلکه بالعکس جسم در تسلط بیچون و چرای روح قرار گیرد ... موانع شهادت : هر گونه تمایلات دنیوی که مربوط به جسم است از قبیل : پول ، جاه ، قدرت ، زیبایی ، نژاد ، رنگ پوست ، دارایی و نداری ، هوا و هوس و ... که منجر به خودخواهی شود که خودخواهی منجر به زیر پا گذاشتن حق گردد از موانع شهادت خواهد بود . خودخواهی مانع عقلانیت صرف هست و به عقلانیت زاویه می دهد و دیگر عقلانیت ابزار توجیه و حاشا می گردد ، توجیه برای خودخواهی ها و ظلم و ستیز های انسان ... خواص شهادت : انسان شهید ، حق جو و حق خواه است ... تمایلات دنیوی مانع حق بینی ، و حق طلبی او نمی شود ... چون حق یکیست ، حرف او هم دو تا نمی شود ... چون حق ثابت است ، قلب او هم متزلزل نمی باشد او قلب او در آرامش و تسکین است ... چون یک عمر به دنبال برپایی حقیقت بوده است از حق خواهی ترس و ابایی ندارد ... شهید ترسش دور شدن از حق است ، چون همه عالم وجود را حق می بیند ... انسان شهید خودش را مطابق با حق کرده است ، پس چنین انسانی در اخلاق و رفتار متعادل است ... خلاصه کلام شهید ، سراپا مسکن و آرامش ، دارای شجاعت ، و از دیگر صفاتش عدل و علم است ... شهید حق را در خودش به جریان انداخته است و وجودش همه حق گردیده شده است ... عشق موتور خانه شهادت است : عشق جدای عقل نیست بلکه در پس جریان سازی حق در وحود ادمی ، انسان عاشق و دلبسته حقانیت می شود و همین عشق و علاقه به حضرت حق است که سبب رفتار و اخلاق درست می شود ... اکثر اوقات خداوند به درستی شناخته نمی شود لذا عشق به خدا هم درست ادا نمی شود و اینجاست که اخلاق ها متفاوت می شود . اینجاست که انسان باید به افرادی متوسل شود و با انها پیوند و ارتباط بگیرد که این ها حق را در خودشان به جریان انداخته باشند ... عشق به اولیا خدا ، خودش هم عین عقلانیت است و هم مسبب اخلاق و اعمال درست می شود ... فرق عشق به اولیا خدا و عشق به دنیا در این است که عاشق دوست داران خدا ، تمایلش و عشقش به خاطر حق بوده است ، اما عاشق و محبین دنیا و اهل دنیا قلبش به خاطر هوا و هوس این ور و آن ور می رود ... شاید این که می گویند حسین سفینه نجات است به این خاطر است که چون کسی عشق به حسین پیدا کرد خیلی زود حق در وجودش به جریان می افتد ، عشق به حسین کانه عشق به خداست ... چون خدا حق است و حسین هم سراپا حق ... گاهی انسان کتاب نمی خواند ، تعقل نمی کند ، اما با یک نگاه عاشق می شود ... انسانی را می بیند که حق در او مثل خورشید می تابد ... او حق را می بیند و عاشق حق می شود ، و به عشق حق آن گونه رفتار می کند که حق می گوید ، زندگیش را وقف انسانی می کند که علم دار حقیقت است ... این انسان سوار کشتی شده است ... و چون حسین حقیقت را به عیان نمایش میدهد ، انسان زود عاشق حسین می شود ، عاشق حسین شدن همانا و دست کشیدن از دنیا هم همانا ... عشق به اهل بیت ما را زمینی نمی کند ... عشق به امام حسین ما را آسمانی ، و از جسم و لوازم جسمانیت دور می کند ... پس عشق به امام حسین هم انسان را در اخلاق و رفتار به حق نزدیک تر می کند . پس وقتی گفتند به اهل بیت توسل کنید تا اعمالتان صالح و اهل آخرت شوید دروغ نمی گفتند . توسل به اهل بیت قلب انسان را زنده می کند و انسان را به شهادت نزدیک می کند ... شمل خدا را نمی بینید و شاید نتوانید عشق و محبت خدا را به واقع درک کنیم . اما با دیدن اهل بیت ، ما خدای واقعی ، حقانیت صرف را خواهیم فهمید ... با تجلی شدن خداوند در اهل بیت است که ما خدای واقعی را می شناسیم ... پس می توان گفت شهادت یعنی ، جریان سازی حق در وجود آدمی ، که با موتور خانه عشق به کمال خودش در اعمال و اخلاق خواهد رسید . و بهترین موتور عشق در کشتی و سفینه امام حسین است ... انسان با شناخت و و توسل به امام حسین خیلی زودتر به خدا و حق خواهد رسید ... یاعلی @tarighatezendegi
1396-12-21_08-31-38_4_91_555__(1).mp3
5.86M
شهادت یعنی دل و به آسمون زدن ، با لب تشنه جون دادن ... ولایت و نشون دادن ...
طریقت زندگی
#صوت #شهادت #عشق_حسین شهادت یعنی دل و به آسمون زدن ، با لب تشنه جون دادن ... ولایت و نشون دادن ...
من یه سوال دارم ! یعنی وقتی که حر بن یزید ریاحی امام حسین را دید و توبه کرد ، کتاب خواند ؟ فلسفه توحید را مطالعه کرد ؟ در حوزه های علمیه رفت و به اجتهاد و استنباط احکام شرعی پرداخت ؟ یا فقط عاشق شد ... عشق حسین بود که حربن زیاد را از لشکر یزید به سپاه امام حسین داخل کرد ... عشق حسین بود که دفاع از حریم امام را در پرونده حر ثبت کرد ... حر حق را در امام حسین دید ... حر به واسطه حسین عاشق خدا شد ... الله اکبر عشق حسین چه می کند ... حر یک شبه به چنان علم و درکی رسید که تمام آیت الله عظمی ها و فیلسوفای کل دنیا الان می خوان جای حر باشن و حسین رو از نزدیک درک می کردند ... شاید حسین الان نباشد ... اما کربلا گویای همه چیز است ... برید کربلا تا بفهمید عشق امام حسین یعنی چه ؟ خود من قبل از کربلا یه معرفتی داشتم اما بعد از دیدن کربلا یه معرفتی دارم ... اگر از من بپرسند می گم رفتن کربلا مثل حج واجب است ، ازدواج نصف ایمان رو و عشق به حسین نیمه دوم را کامل می کند عشق به امام حسین خیلی سریع وجودت را خدایی می کند ... عشق به امام حسین خیلی زود تو را به خدا می رساند ... السلام علیک یا ابا عبد الله ... عشق به امام حسین خیلی ها رو یه شبه فیلسوف ، عارف ، سالک حق و شهید کرده است ... به آسمان و زمین این است تنها معنای حسین سفینه نجات .... با حلالزادگی ، لقمه حلال ، همنشین مومن ، نماز و توسلات خیلی زود می توان عاشق شد ... یادتون باشه ، کمال عشق یعنی قدم در راه و گامی که معشوق گذاشت ... و الا محبتی که دل و عملت جای دیگر باشد فقط گول زدن خودته ... عاشق در طلب جلب نگاه محبوب است ... و محبوب به تو نگاه چندانی نمی کند مگر جلب رضایت او ... جلب رضای محبوب یعنی شبیه به محبوب شدن ... عاشق حسینی ؟ پس حسینی فکر کن ، حسینی نگاه کن ، و حسینی عمل کن ... یا حسین✋
خودخواهی مانع ولایت مداری و عشق به امام است ... خودخواهی ، انسان را مغرور و متکبر می کند ... انسان سرکش ، مغرور و متکبر هیچگاه نمی تواند سر تعظیم و کرنش فرو بیاورد ... فی المثل شیطان را ببینید ، وقتی به او گفتند به انسان سجده کند او تکبر ورزید و سجده نکرد ! چرا ؟ چون شیطان خودش را برتر می دید ، او حتی خودش را و فهمش را برتر از خدا می دانست ... خودخواهی او و غرورش مانع بندگی و ولایت مداری شیطان شد ... همین داستان و قضیه را ما در بین فرزندان یعقوب کاملا شاهدیم وقتی که گل سرسبد فرزندان او یوسف متفاوت بود و پدر این فرزند را بیشتر از بقیه دوست داشت ... و این عشق به یوسف سبب سرکشی و طغیان فرزندان یعقوب شد ، آنها خودشان را کامل تر و قوی تر و والاتر به ولایت می دانستند ... آنها نگاه زمینی و حیوانی به قضیه داشتند ودرک روحانی به انتخاب یوسف نداشتند ... دوباره همین قضیه رو شما در بعد رحلت پیامبر شاهد هستید وقتی که به خاطر محبت بیش از حد پیامبر به علی و فاطمه ع ، این دو باعث بغض و کینه خلفا شدند ... آنها خودشان را در نسب و سن و سال و دلایلی چون اینکه عایشه دختر خلیفه اولی است و یا چیزهای الکی و من دراوردنی موهوم زیاد که آنها می پنداشتند ، برتر از علی و آل علی می دیدند ... یا مثلا جنگ خوارج ، یا صفین یا نهروان ... همه این ولایت ستیزی ها به خاطر برتری خودخواهی و غرور و خودبرتر بینی کاذبانه بوده است ... حتی الان هم خیلی ها خودشان را با فهم تر ، با شعور تر ، یا عالم تر ، یا با ارزش تر از رهبر مسلمانان جهان حضرت آیت الله خامنه ای می بینند ... علت این هم کاملا روشن است ، آنها در خودخواهیشان سبب خودبینیشان شده است و خودبینی به آنها غرورو تکبر داده است ... و این علت ولایت ندار بودن خیلی ها هست ... شخص ولایت مدار ، با پدرو مادر ،شوهر ، همسر و فرزندان با تواضع و محبت رفتار می کند ، همین ولایت مدار با مردم هم به فروتنی و خشوع تعامل می کند ... این انسان خاشع و افتاده ، به رهبر و امامش و همه اولیا خدا احترام زیاد دارد ، دائم در حال ادب و افتادگی و حس نیستی و ناچیزی در مقابل این افراد دارد ... ما در جامعه تنها این افراد را انسان های خوب می بینیم ، تنها کسانی که به جامعه اسلامی منفعت مستقیم رسانده اند همین ولایت مداران و انسان های خاشع و افتاده بوده است و الا انسان مغرور و متکبر و خودخواه ، به نسبت این خودخواهی خیرش هم کمتر و شرش زیاد تر است ... خیلی ها که الان عاشق امام حسین نیستند و حتی برای حوادث کربلا مدام توجیه هایی می اورند که از ارزش و قداست امام حسین کم شود این ها همه متکبر و مغرورند ، مغرور به دانستنی که تنها در وهم و سیاهی خودشان زندانند ... من فقط یک پاسخ صریح به این قشر از انسانیت دارم ، که ایا به واقع هیچ کدامتان بیشتر و بهتر از اهل بیت خدا را شناخته است ؟ اگر پاسختان مثبت است چرا ما فقط حق صرف را در وجود اهل بیت می بینیم ، چرا کارنامه زندگی اهل بیت سراپا ایثار و بندگی خداوند است ، اما ثمره زندگی و خودخواهی ها و حروم خواری بعضی ها سبب غرور و گناه و جهالت و لهو و لعب و پوچی و بدبختی شده است ؟ آیا این متفکرین و مدعیان عقل و معرفت ! آیا به جز ادعا و خودبرتربینی و جداشدنتان از مردم و تافته جدابافته کردن خودتان ، و رنگین جلوه دادن بیشتر خونتان کاری هم کرده اید ؟ آیا این همان شناخت و معرفت خداست ! براستی حسین حق بود که یک دنیا در پس تفسیر فلسفه عاشورای او برامده اند یا شمایی که تنها ادعای شناخت خدا داری و حق بینان هیچ رنگ و بویی از خدا نه در کلام نه در تفکرتان و نه در اعمالتان هیچ نمی بینند ... شما فقط بلدید منکر شوید ، خلط کنید و جدل را پیاده کنید ! براستی جدل های شما به نفع اسلام تمام شد یا نهضت شهادت امام حسین ... ؟؟؟؟ تنها انسان های خاشع ولایت مدار و محب اهلبیت هستند ... با تمرین ، توسل ، عبادت ، انشالله همه ما در دسته خاشعین و فروافتادگان خط ولایت خواهیم افتاد ... @tarighatezendegi