eitaa logo
طَریقُ الشُهَداء
157 دنبال‌کننده
752 عکس
240 ویدیو
2 فایل
شھید..به‌قلبت‌نگـاھ میکند اگࢪجایےبࢪايش‌گذاشتھ باشےمےآيد مےماند لانھ میکند تاشھيدت‌ڪند🌙❤ ࢪفیق‌شهیدشهیدت‌میڪند کپی برداری=صلوات و دعای فرج آقا❤ اگر شهیدی رو میشناسید که خیلی باهاش رفیقید به ما معرفی کنید+ #تبلیغ و #تبادل 🆔 @Khadem_Shoohada_313
مشاهده در ایتا
دانلود
💔. عشق واقعی، آدم رو سعادتمند و خوشبخت می کنه آدم رو می رسونه به خودِ خودِ خدا ما لاف عاشقی می زنیم واقعی، بودند👌 @tarighoshohada 🌷 اَللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج 🌷
'خدایا؛ از توممنونم بے‌اندازه... ڪہ دردل ما محبت را انداختے، تا بیاموزیم درس ایستادگے را درس اینڪہ یزید‌هاے دوران رابشناسیم وجلوے آنهاسرخم نڪنیم...' 🌿° @tarighoshohada 🌷 اَللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج 🌷
دشمن‌منتظࢪ↷‌ غفلت و‌سستےماسټ😐⇨ استراحت‌بماند‌بعد‌از‌شهادت ...😌💪🏻 @tarighoshohada 🌷 اَللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج 🌷
گفتن: چه جوری اومدی جبهه؟ گفت با التماس ... گفتن چه جوری گلوله توپو بلند میکنی؟ گفت با التماس ... گفتن: میدونی آدم چه جوری شهید میشه! گفت با التماس ... ..... @tarighoshohada 🌷 اَللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج 🌷
در ساختمان دخانیات بودیم،شهر سقز،زمستان پنجاه ونه. نزدیک سحر همه بیدار می شدند،همه هم نماز شب می خواندند.📿 اما همیشه چند نفر زودتر بیدار می شدند. آب گرم می کردند برای بقیه ،خودشان ولی بیرون از آسایشگاه ، با آب سرد وضو می گرفتند. قطره های آب تا می رسید به زمین،یخ می زد.💧❄️ همان ها نماز شان را هم توی آسایشگاه نمی خواندند. هر کدام شان یک پتو می انداختند روی سرشان ،می رفتند بیرون. توی تاریکی شب، به ردیف و پشت سرهم ، کنار دیوار آسایشگاه می استادند به نماز. یکی از آن چند نفر بود؛اوهمان پتو را هم روی سرش نمی انداخت.💖 📚ساکنان ملک اعظم @tarighoshohada 🌷 اَللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج 🌷
13.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸 ⚜الهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.⚜ 💠دعــای ســـلامتی امــام زمــــان(عج)💠 ⚜"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"⚜ @tarighoshohada 🌷 اَللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج 🌷
✔️«چریک پیر»، لقبی که سردار شهید به یک زن داد. 🔹مرحومه «حاجیه زهرا اسدی» معروف به «چریک پیر» از شیرزنان استان کرمان و شهر خانوک زرند است که مردم این شهر را تبدیل به یک گردان نانوایی کرد و تا آخر دفاع مقدس وظیفه پخت نان جبهه را با تمامی مردم خانوک برعهده گرفت،وبعد از مادر این گردان توسط فرزندان این شیر زن‌ پابرجاست که هرسال اربعین برای پخت نان برای زائران آقا ابا عبدالله کربلا فعالیت دارند این موکب بدستور سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در عتبات سند خورد ((بنام موکب گردان نانوابانوان خانوک)) همچنین یک کارگاه خیاطی برای لباس رزمندگان راه‌اندازی کرد که در آن لباس برای رزمندگان می‌دوختند. این زن مادرشهید ،جانباز،آزاده،ورزمنده 🔹سردارشهیدحاج قاسم گفته بود زمانی که خواستید سنگ قبرش را سفارش بدهید، بر روی سنگ قبر بنویسید «چریک پیر» و طبق گفته شهید حاج قاسم بر روی قبر مادر «حاج زهرا چریک» حک شد. @tarighoshohada 🌷 اَللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج 🌷
چهل سانت برف آمده بود.❄️ سوز سرما از مغز استخوانت هم رد می شد.💨 خیلی از بچه ها کلاه اورکت را هم کشیده بودند روی کلاهی که سرشان بود. همه کز کرده بودند توی خودشان.🍂 میدان صبحگاه که رسیدم,دیدم یکی دارد زیر پیراهنش را در می آورد! بود. ایستاد روی سکو.💫 همه گردان ها که آمدند,رفت پیش میکروفن.🎤 گفت لباس ها رو در بیارین. خیلی ها مثل من سرباز بودند. سرباز و غیر سرباز,شروع کردیم به غر زدن 😒 لباس ها را هم در آوردیم. چند دور ,دور میدان صبحگاه دواندمان. نرمش های پدر و مادر داری هم داد به مان.✨ سینه همه بچه ها سرخ شده بود, مثل لبو. آخرش رضایت داد.🍃 گفت:رزمنده ای که می آد کردستان,باید یاد بگیره که حتی جلوی سرما هم سر خم نکنه; دشمن که جای خود داره.✨💪 تا ظهر توی بهداری غوغا بود. داروی سرما خوردگی شده بود کیمیا.🌿 📚ساکنان ملک اعظم @tarighoshohada 🌷 اَللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج 🌷
فرازی از وصیتنامه : خداوندا! سر من، عقل من، لب من، گوش من، قلب من، همه اعضا و جوارحم در همین امید به‌سر می‌برند؛ یا ارحم الراحمین! مرا بپذیر؛ پاکیزه بپذیر؛ آن‌چنان بپذیر که شایسته دیدارت شوم. جز دیدار تو را نمی‌خواهم، بهشت من جوار توست، یا الله! @tarighoshohada 🌷 اَللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج 🌷
✍دیدم اینطور نمیشه راپید را گذاشتم زمین و گفتم : « حاجی من اینجور نمیتونم کار کنم!.» داشتم کالک عملیات می کشیدم. حاج قاسم مدام میگفت : «پس چی شد؟» اطلاعات دیر به دستمان رسیده بود! حالا باید فوری میکشیدم و میدادم دستش! در جوابم گفت : «ناراحت نشو خودم الان میام کمکت » رفتیم توی اتاق خودش، یک راپید گرفت دستش. نشست ان طرف کالک. گفت: «من اینطرف رو میکشم تو اونطرف رو» یک نفر دیگه هم امد کمکمان. با همان دست مجروحش تند تند کالک میکشید و می‌آمد جلو! خیلی کم روی اطلاعات نگاه میکرد. برعکس ما که هی باید سراغ اطلاعات میرفتیم و بعد پیاده میکردیم روی کالک. بیست و سه دقیقه بعد کالک کامل عملیاتی جلویمان بود . حاج قاسم نگاهی به من انداخت و گفت :«خسته نباشی» نگاه کردم و دیدم مثلا قرار بود من بکشم! اما بیشتر زحمتش را حاجی کشیده بود. از بس شناسایی رفته بود و همه را به چشم دیده بود! 📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز @tarighoshohada 🌷 اَللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج 🌷