eitaa logo
تارینـــو (حال و حیاتی نو)
676 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
864 ویدیو
1 فایل
☀️در این کانال نکات کلیدی و حال خوب برای خوشبختی رو پیدا کنید🤩 همراه ما باشید❤️ https://zil.ink/tarino ارتباط با مدیر : @farghelit29
مشاهده در ایتا
دانلود
تارینـــو (حال و حیاتی نو)
صدا زد: شما نخودای زمینِ منو چیدید؟ هر دوی ما برگشتیم مردی رو دیدم با قد بلند، موهای بور و چشم‌
❀✰﷽✰❀ به طرف در نگاه کردم. رنگم پرید‌؛ حبیب بود صداش رو انداخت پس کلشو داد زد: چرا اینجا نشستی؟ بیرون سرده... به خودم اومدم. کریم پسر لطف الله بود. شاید منم مثل اون چهرم پخته شده بود؛ نمیدونم ولی واقعا قیافش عوض شده بود پسر ترکیه‌ای که الان تپل و کلی با شخصیت شده بود. به جای اون لباس کاموایی که دم آستینش ریش ریش شده بود الان یه کت و شلوار شکلاتی داشت. نگام رو صورتش خشک شد. _چیه؟ فرهاد کجایی؟ توی گذشته؛ یاد کتکی افتادم که به خاطر حبیب الکی خوردم. آهی کشیدم به طرف خونمون نگاه کردم. فقط یه در حیاط بود که دو طرفش دیوارش ریخته بود، سقف خونمونم خراب شده بود و چراغ علاءالدین که زنگ زده بود و به زور دیده می‌شد. کریم کنارم نشست: می‌خوای اینجا رو بفروشی؟ خندیدم. ولی خنده‌ای که یه دنیا گریه توش خوابیده بود. این همون دری بود که مرده فلورا رو توی ۲۸ سالگی ازش بیرون بردن. چقدر دنبال تابوتش گریه کردیم؛ چشمای زیرکی که صبح به صبح آرزو داشتم که ای کاش باز نشه تا آبروی منو ببره اون روز برای همیشه بسته شد. این همون خونه‌ای بود که هممون توش داماد و عروس شدیم. سال‌ها پیش آقام و ننم مرده بودن؛ اما هنوز بوی زحمت‌های آقام و رنج‌های ننم رو می‌داد. آروم گفتم: نه نمی‌فروشم بزار وراث بفروشن اونا از شادی و غمای اینجا بی‌خبرن ولی من... بغضی که گلوم رو فشار می‌داد بالاخره ترکید. کریم رو بغل کردم و روی شونه‌های هم گریه کردیم. دوتایی ۴۰ ساله شده بودیم، دو تا مرد که هنوز مرد روزگار نشده بودن. با غصه تو چشمای کریم نگاه کردم: دلم می‌خواد برم با کمچیز گلیا بازی کنم. اشکام می‌چکید. کریم ساعتشو نگاه کرد: اول بریم نماز؟ مسجد حضرت ابوالفضل؟ صدای اذان مسجد بلند شد _گل گفتی تنها کسی که بدون تغییر برام مونده نه مرده، نه پیر شده نه بی‌وفا همین خداست چیزی نگذشته بود که صدای قد قامت صلاة مسجد کوچک محله یمان تمام روستا رو پر کرد ✍️ به قلم: سرکار خانم آمنه خلیــــــــلی پــــــــــایـــــــــــان ‌‌‌‌‌‎‌‌‌╔══❖•°💙 °•❖══╗      @tarino   ╚══❖•°💙 °•❖══╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔷عوامل دروغ گویی که در کودکان و نوجوانان دروغ گویی در کودکان و نوجوانان دلایل مختلفی دارد امّا دو دلیل عمده آن جلب توجه و فرار از تنبیه است که به آن بیشتر اشاره خواهیم کرد 🟨جلب توجه دیگران یکی از دلایل دروغ گویی عدم محبت و توجه است. کودک و نوجوان بشدت به دنبال توجه است و اگر نتواند از راه های درست و صحیح توجه دیگران را جلب کند به راه هایی همچون دروغ گویی گرایش پیدا می کند برای اینکه بفهیم دلیل دروغ گویی متربی چیست باید علت را در خانواده و دوستانش جستجو کرد اگر خانواده متربی به او محبت لازم را نکند او دچار چنین مشکلاتی می شود خانواده متربی به او به علت مشغله توجه نمی کند که خود دو حالت است ۱_ممکن است پدر و مادر به خاطر مسائلی همچون کار و مشکلات مالی و.... نتواند به فرزند خود مجبت و توجه کنند ۲_ممکن است والدین خود دچار مشکلات روحی روانی باشند و خانواده متزلزل باشد و به فرزند محبت و توجهی نکنند و یا به این دلیل که از او توقع بیشتری دارند و فرزندشان در حد انتظارات آنها نیست به او محبت و توجه نمی کنند همچنین می بایست به این نکته توجه شود که اگر متربی توانایی و استعدادش شکوفا نشود و در زمینه یا محیطی نسبت به هم سن و سالان خود برتر نباشد برای به دست آوردن توجه آنها دست به دروغ گویی می زند 🟨ترس از تنبیه اگر اشتباه با تنبیه متناسب نباشد متربی برای فرار دروغ می گوید در مدارس به علت سختگیری برخی معلمان دآنش اموز برای فرار از تنبیه دروغ می گوید که آغاز دروغگویی است اگر در محیط خانه نیز تنبیه نامتناسب با اشتباه و سخت گیری بیش از اندازه وجود داشته باشد فرزند دروغ می گوید تا از تنبیه فرار کند و خود را رهایی بخشد ــــــــــــــــ (تاری‌نو_نوایی‌نو_ مسیری‌نو) ┏━━━━━━┓ ⠀ @tarino ┗━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 دمپایی اوریگامی😀 👡 👡 ــــــــــــــــ (تاری‌نو_نوایی‌نو_ مسیری‌نو) ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ https://eitaa.com/joinchat/1481703603C5cfc0c80a6 ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢ترازو زن كره 1كیلوی اماده میكرد و مرد ان را به بقالی میبرد بجای ان مایحتاج خود را فراهم میكرد روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و آنها را وزن کرد . اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود. او عصبانى شد و به مرد فقیر گفت:دیگر از تو كره نمیخرم كره 900 گرم بود مرد فقیر سرش را پایین انداخت و گفت: ما ترازویی نداریم و یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن را به عنوان وزنه قرار مى دادیم . ما آنچه را میکاریم درو میکنیم👍 ➿️➿️➿️➿️➿️➿️➿️ ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ https://eitaa.com/tarino ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 یکی از عوامل بسیار مهم در بهبود روابط زن و مرد و نیز استحکام آن به‌کارگیری جملات زیبا و امیدبخش در زندگی مشترک است. گاهی در خلوت خود فکر کنید و جملات متناسب با روحیه‌ی همسرتان بسازید و آنها را در مواقع حسّاس بر زبان جاری کنید. 💠 جملات ساده امّا امیدبخش و لذّت‌بخش می‌تواند روابط شما را گرم و صمیمی نگه دارد. جملاتی مانند: 🔸 همه جوره قبولت دارم 🔸 علایقت برام مهمه 🔸 حرفهات همیشه آرومم میکنه 🔸 خیلی زود دلتنگت میشم 🔸 تحمّل دیدن ناراحتیت را ندارم 🔸 دوست دارم با تو غذا بخورم 🔸 و جملات دیگر 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ @tarino
کاش هنگامِ تماشای تو باران باشد گریه ی حسرتم از چشمِ تو پنهان باشد قسمتم بوسه به دست تو نباشد ای کاش آنچه باید به لبِ من برسد جان باشد هر سَری حس نکند شانه ی معشوقش را بهتر این است مسیرش به بیابان باشد با نگاهت دلم آوار شد و فهمیدم عشق مهمانِ دلی است که ویران باشد عشق یعنی که کبوتر قفسش باز شود رفتنش مشکل و جان کندنش آسان باشد کاش وقتی چمدان دست گرفتی بروی آخرین خواسته ات قبل سفر جان باشد.. ☀علی صفری 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ @tarino
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا