بنام او که از اویم، بنام او که بسوی اویم، بنام او که بخاطر اویم، بنام او که زندگیم در
جهت اوست، رفتنم به اوست، بودنم به اوست، جانم به اوست، احساسش میکنم،
با ذره ذره وجودم احساسش میکنم اما بیانش نتوانم کرد .
دست نوشته زینب:
خدایا اکنون که من در این سن به سر می برم تازه دریافتم که چقدر این دنیای فانی بی ارزش وپوچ
است و حال می فهمم که چگونه شهید عاشقانه به دیدارتو می شتابد . خدایا مرا نیز به آرزوی خود
برسان و شهادت را نیز به من برسان.
نامه ای که در ۱۴ سالگی به دوستش نوشت.
ادامه دارد...
°•| ترک گناه |🏴•°
#من_میترا_نیستم 🍓 #قسمت_چهل_و_هفتم🦋 کنار بوته گل رز مثل مجسمه بی حرکت ایستاده بودم. مادرم به حیاط
#من_میترا_نیستم 🍓
#قسمت_چهل_و_هشتم
خیابان ها خلوت بود شب اول سال نو بود و خانوادهها خوش و خرم کنار هم بودند.
افرادی کمی در خیابان ها رفت و آمد میکردند در تاریکی شب یک دفعه تصور کردم که زینب از دور به طرف ما می آید اما این فقط یک تصور بود یک سراب.
دخترم قبل از اذان مغرب لباسهای قدیمی اش را پوشید و روسری سرمه ای رنگش را سرکرد و چادرش را تنگ به صورتش گرفت.
همین طور که در خیابانهای تاریک می رفتیم به مادرم گفتم مامان یادته زینب که یه سالش بود دست کرد توی کاسه و چشم های گوسفند را خورد؟
شهرام با تعجب پرسید زینب چشم گوسفند خورد؟ مادرم رو به شهرام کرد و گفت یادش بخیر جمعه بود من اومده بودم خونه شما.
همه ما توی حیاط دور هم نشسته بودیم بابات کله پاچه خریده بود اونم چه کله پاچه خوشمزه ای زینب یک سالش بود توی گهواره خوابیده بود همه پای سفره کله پاچه میخوردیم.
مامانت چشمای گوسفند رو توی کاسه کوچکی گذاشت تا بخوره من بهش سفارش کرده بودم که چشم گوسفند بخوره چون خیلی خواص داشت.
من وسط حرف مادرم پریدم و گفتم کاسه را زیر گهواره زینب گذاشتم برگشتم که چشمها را بردارم ولی کاسه خالی بود.
شهرام گفت مامان چشمات چی شده بود زینب اونا رو خورد؟ زینب که خوابیده بود. تازه بچه یه ساله که چشم گوسفند نمیخوره.
من گفتم: زینب از خواب بیدار شده بود و دست کرده بود توی کاسه و دوتا چشم را برداشته و خورده بود دور تا دور دهنش هم کثیف شده بود.
#من_میترا_نیستم
#قسمت_چهل_و_نهم
شهلا و شهرام زدن زیر خنده، من با صدای بغض کرده گفتم اون روز خیلی خندیدیم. شهلا گفت مامان پس قشنگی چشمای زینب واسه خوردن چشم گوسفنده؟
گفتم: چشم های زینب وقتی به دنیا اومد قشنگ بود اما انگاری بعد خوردن چشمای گوسفند درشت تر و قشنگتر شد. دوباره اشکم سرازیر شد شهلا و شهرام و مادرم هم گریه میکردند.
بعد از ساعتی چرخیدن در خیابان ها باز دلم راضی نشد به کلانتری بروم تا آن شب هیچ وقت پای ما به کلانتری و این جور جاها باز نشده بود.
مادرم گفت کبرا بیا برگردیم خونه شاید خداخواهی زینب برگشته باشه. چهارتایی به خانه برگشتیم همه جا ساکت و تاریک بود.
تازه وارد خانه شده بودیم که زنگ خانه به صدا درآمد. جیغ زدم: «دخترم اومد زینب برگشت».
همه با هم خوشحال و سراسیمه به طرف درِ حیاط دویدیم. شهرام در حیاط را باز کرد وجیهه مظفری پشت در بود وجیهه دوست زینب و یکی از جنگ زده های آبادانی بود. دختری سبزه رو و قد بلند.
شهلا آن شب به وجیهه زنگ نزده بود اما وجیهه از طریق یکی از دوستای مشترکشان با زینب خبر گم شدن او را شنیده بود و به خانه ما آمد.
وجیهه خیلی ناراحت و نگران شده بود و میگفت باید برای پیدا کردن زینب به بیمارستان های اصفهان سر بزنیم زینب بعضی وقتا برای عیادت مجروحان جنگی به بیمارستان میره یکی دو بار خودم با اون رفتم.
⚠️#شاید_تلنگر
←{هرمـوقعمیلگناه ڪردۍ
یادلحظـہاۍبیوفتیدڪہقرارـہ
ببرنتتـہقبـر!..
تنھـاۍتنھــــٰا...!:))💔
#حواسمونباشہ🌿
✾﷽✾
✅ جدا شدن پیشانی از روی مهر به صورت سهوا :
اگر پیش از تمام شدن ذکر سجده، پیشانی را سهواً از زمین بردارد، نمی تواند دوباره به زمین بگذارد و باید آن را یک سجده حساب کند ولی اگر سایر اعضا را سهواً از زمین بردارد، باید دوباره بر زمین بگذارد و ذکر را بگوید.
اگر هنگام سجده، پیشانی به محل سجده برخورد کند و بی اختیار از زمین بلند شود، باید دوباره پیشانی را بر زمین بگذارد و ذکر سجده را بگوید و روی هم یک سجده به حساب می آید .
📚 منابع : رساله مقام معظم رهبری امام خامنه ای
✅ احکام نماز و روزه
✅مسأله 251و 252
─┅═༅✿@TARKGONAH1✿༅═┅─
ڪسی ڪه بر خدا توڪل کند
خدا برایش ڪافیست…🌸
🖇⃟💕⇜ حسبی الله:)
#اندڪیحالخوب ✨
من یکی آواره ی حال توام💚
قیمت حالِ دلت، چند عمو?!
─┅═༅✿@TARKGONAH1✿༅═┅─
و خدا را بسيار ياد كنيد،
باشد كه شما رستگار گرديد...!
بخشی از آیه 10 / سوره جمعه
─┅═༅✿@TARKGONAH1✿༅═┅─
°•| ترک گناه |🏴•°
و خدا را بسيار ياد كنيد، باشد كه شما رستگار گرديد...! بخشی از آیه 10 / سوره جمعه ─┅═༅✿@TARKGONAH1
تاکید بر ذکر بسیار
این نشون دهنده ی اهمیت والای ذکر خداست..!
که مداومتش تو رو به رستگاری میرسونه..!
°•| ترک گناه |🏴•°
تاکید بر ذکر بسیار این نشون دهنده ی اهمیت والای ذکر خداست..! که مداومتش تو رو به رستگاری میرسونه..!
وقتی ذکر میگیم حواسمون پرت نباشه ..
بلکه دقت کنیم داریم چی میگیم؟ و معنی اون ذکر چیه؟ و کی داره به ما با عشق گوش میده؟!