eitaa logo
°•| ترک گناه |🏴•°
2.5هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
7.7هزار ویدیو
119 فایل
🌸وتوکّل علےالحیّ الذےلایموت🌸 وبرآن زنده اےکه هرگز نمےمیردتوکل کن. شرایط تبادل: https://eitaa.com/sharayete_tab خادم↙️ @shahide_Ayandeh313 #تبادل⬇️ @YAMAHDIADREKNI_12 حرفای‌ناشناسمون↙ https://daigo.ir/secret/2149512844
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 شهید همت: 🌿 ما در قبال تمام کسانی که راه کج می روند مسئولیم. حق نداریم باهاشون برخورد تند کنیم. از کجا معلوم که ما توی انحراف اینها نقش نداشته باشیم. شاید برخورد نادرست، سهل انگاری، کوتاهی، همه اینها باعث انحراف شده باشد.
🍃 «رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ» خدایا! ما به خودمان بد کردیم اگر ما را نیامرزی و به ما رحم نکنی حتماً سرمایۀ عمرمان را می‌بازیم.🌱 📚سوره اعراف ۲۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا با امید نامت را می خوانم ای امید همه نا امیدان کنارم باش
10.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 چرا گوشهای من نمی‌شنوه پس؟ ※ خدا رو در نظر بگیر! کسی که هیچ جا ازش خالی نیست، و در ریزترین ذرات تا عظیم‌ترین کهکشانها به یک میزان حضور داره و هر آن، در حال خلق جدید و مدیریت عالمه. ✘ حالا این خدا، هر لحظه داره با شخص من و شما حرف میزنه، چرا ما صداشو نمی‌شنویم پس ؟ ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حرکت کن...🍃 ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
ظلم یعنی: برای شهید شدن آفریده شده‌ایم، ولی می‌میریم!
مومن دائماً در خودش است. آن‌قدر عُیوبِ خودش را بررسی می‌کند که دیگر وقت نمی‌کند به عُیوبِ دیگران بپردازد.
6.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
توبه نصوح دانشمند ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
°•| ترک گناه |🏴•°
کتاب رمان سلام بر ابراهیم #پارت۱۶۷ بعد هوا روشــن شــد. ما مشــغول تكميل شناســایی مواضع دشمن شديم.
کتاب رمان سلام بر ابراهیم عباس هادي: از ویژگی های ابراهیم این بود کهً معمولا بجز کسانی که همراهش بودند و خودشان کارهایش را مشاهده می کردند از کارهايش مطلع نميشد. اما خود او جز در مواقع ضرورت از کارهايش حرفي نميزد. هميشه هم اين نکته را اشــاره ميکرد که: کاري كه براي رضاي خداســت، گفتن ندارد. يا مشکل کارهاي ما اين است که براي رضاي همه کار ميکنيم، به جز خدا. حضــرت علي ع نيز مي فرمايد: ((هر کس قلبــش را و اعمالش را از غير خدا پاک ساخت مورد نظر خدا قرار خواهد گرفت.))۱ عرفاي بزرگ نيز در سرتاسر جملاتشان به اين نکته اشاره ميکنند که: اگر کاري براي خدا بود ارزشمند ميشود. يا اينكه هر نََفسي که انسان در دنيا براي غير خدا کشيده باشد در آخرت به ضررش تمام ميشود. در دوران مجروحيــت ابراهيم به يکــي از زورخانه‌هاي تهران رفتيم. ما در گوشه‌اي نشستيم. با وارد شدن هر پيشکسوت صداي زنگ مرشد به صدا در مي‌آمد و کار ورزش چند لحظه‌اي قطع ميشــد. تازه وارد هم دستي از دور براي ورزشکاران نشان ميداد و با لبخندي بر لب، درگوشه‌اي مينشست. ابراهيم با دقت به حركات مردم نگاه ميكرد، بعد هم برگشت و آرام به من گفت: اين‌ها را ببين که چطور از صداي زنگ خوشحال ميشوند. ۱)غرر الحکم ص 538 ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
کتاب رمان سلام بر ابراهیم بعد ادامه داد: بعضي از آدم‌ها عاشق زنگ زورخانه‌اند. اينها اگر اينقدر که‌عاشق اين زنگ بودند عاشق خدا ميشدند، ديگر روي زمين نبودند. بلكه در آسمان‌ها راه ميرفتند! بعد گفت: دنيا همين است، تا آدم عاشق دنياست و به اين دنيا چسبيده، حال و روزش همين است. اما اگر انســان سرش را به ســمت آســمان بالا بياورد و کارهايش را براي رضاي خــدا انجام دهد، مطمئن باش زندگيش عوض ميشــود و تازه معني زندگي كردن را ميفهمد. بعد ادامــه داد: توي زورخانه خيلي‌ها ميخواهند ببينند چه کسي از بقيه زورش بيشتر است و چه کسي هم زودتر خسته ميشود. اگر روزي مياندار ورزش شدي تا ديدي کسي خسته شده، براي رضاي خدا سريع ورزش را عوض کن. من زماني مياندار ورزش بودم و اين کار را نکردم، البته منظوري نداشتم اما بي‌دليل بين بچه‌ها مطرح شدم ولي تو اين کار را نکن! ابراهيم ميگفت: انسان بايد هر کاري حتي مسائل شخصي خودش را براي رضاي خدا انجام دهد. آگاه باش عالم هستي ز بهر توست غيراز خدا هرآنچه بخواهي شکست توست ٭٭٭ نزديک صبح جمعه بود. ابراهيم با لباس‌هاي خون‌آلود به خانه آمد! خيلي آهســته لباس‌هايش را عوض کرد. بعد از خواندن نماز، به من گفت: عباس، من ميرم طبقه بالا بخوابم. نزديک ظهر بود که صدای درب خانه آمد. كسي بدون وقفه به در ميكوبيد! مادر ما رفت و در را باز كرد. زن همسايه بود. بعد از سلام با عصبانيت گفت: اين ابراهيم شما مگه همسن پســر منه!؟ ديشب پسرم رو با موتور برده بيرون، بعد هم تصادف کردند و پاش رو شکسته! بعد ادامه داد: ببين خانم، من پســرم رو بردم بهترين دبيرســتان. نميخوام با آدمهایي مثل پسر شما رفت و آمد کنه! مادر ما از همه جا بيخبر بود. خيلي ناراحت شد. معذرت‌خواهي کرد و باتعجب گفت: من نميدانم شما چي ميگي! ولي چشم، به ابراهيم ميگم، شما ببخشيد و... من داشتم حرف‌هاي او را گوش ميکردم. دويدم طبقه بالا! ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1