#فایل_صوتي_امام_زمان ۱۰۳
💥ببین دلت میره به سمت آسمون؟
💥 ببیـن اضطرار و
تنهاییِ امام زمانت برات مهمه یا نه؟
✨وفاداری یعنی؛
عزت هاتُ نبینی و بمونی پایِ کار امامت!
می تونی؟
@ostad_shojae4_5832337911751640276.mp3
زمان:
حجم:
991.2K
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
48.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#حرف_خاص
✘ هیچ وقت درونِ خود مشکل، دنبال راهِ حل مشکل نگرد!
همهی مشکلات یه ریشهای دارند!
بگرد و اونو پیدا کن و حذفشون کن!
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
9.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ | #استاد_شجاعی
√ بیکار بود خدا ما رو از بهشت فرستاد زمین، با اینهمه بدبختی و گرفتاری؟
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
پیوسته شکرگزار باشید
داشته هایی را که شما دست کم میگیرید،
اشخاص دیگر برای به دست آوردنشان نذر و نیاز میکنند!:)
◇#خدایاشکرت🌸
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
امیرالمومنین علی علیه السلام:
_
هیچ عملی نزد خداوند متعال محبوبتر از نماز نیست. پس هیچ امر دنیوی مانع خواندن نماز شما در وقت آن نشود. زیرا خداوند متعال در مذمت گروهی میفرماید: الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ (کسانی که در نمازشان غفلت ورزیدهاند. یعنی زمان خواندن آن را سبک شمردهاند.)
-جلد چهارم وسائل الشیعه-
_
✨#نمازاولوقت
⚠️#نمازراسبکنشماریـم
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
🚩 {ترک گناه1} 🏴
📚کتاب رمان پسرک فلافل فروش #پارت29 هادي در آنجا به خاطر امر به معروف با اين شخص درگير شده بود. چند
📚کتاب رمان پسرک فلافل فروش
#پارت30
شخصيت هادي براي من بسيار جذاب بود. رفاقت با او كسي را خسته
نميكرد.
در ايامي كه با هم در مسجد موسي ابن جعفر فعاليت داشتيم، بهترين
روزهاي زندگي ما رقم خورد.
يادم هست يك شب جمعه وقتي كار بسيج تمام شد هادي گفت: بچه ها
حالش رو داريد بريم زيارت؟
گفتيم: كجا؟! وسيله نداريم.
هادي گفت: من ميرم ماشين بابام رو ميارم. بعد با هم بريم زيارت
شاه عبدالعظيم ...
گفتيم: باشه، ما هستيم.
هادي رفت و ما منتظر شديم تا با ماشين پدرش برگردد. بعضي از بچه ها كه
هادي را نمي شناختند، فكر ميكردند يك ماشين مدل بالا و...
چند دقيقه بعد يك پيكان استيشن درب داغون جلوي مسجد ايستاد.
فكر كنم تنها جاي سالم اين ماشين موتورش بود كه كار ميكرد و ماشين
راه ميرفت.
نه بدنه داشت، نه صندلي درست و حسابي و... از همه بدتر اينكه برق
نداشت. يعني لامپ های ماشين كار نميكرد!
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
📚کتاب رمان پسرک فلافل فروش
#پارت31
رفقا با ديدن ماشين خيلي خنديدند. هر كسي ماشين را ميديد ميگفت:
اينكه تا سر چهارراه هم نميتونه بره، چه برسه به شهر ري.
اما با آن شرايط حركت كرديم. بچه ها چند چراغ قوه آورده بودند. ما در
طي مسير از نور چراغقوه استفاده ميكرديم.
وقتي هم ميخواستيم راهنما بزنيم، چراغقوه را بيرون ميگرفتيم و به سمت
عقب راهنما ميزديم.
خالصه اينكه آن شب خيلي خنديديم. زيارت عجيبي شد و اين خاطره
براي مدتها نقل محافل شده بود.
بعضي بچهها شوخي ميكردند و ميگفتند: ميخواهيم براي شب عروسي،
ماشين هادي را بگيريم و...
چند روز بعد هم پدر هادي آن پيكان استيشن را كه براي كار استفاده
ميكرد فروخت و يك وانت خريد.
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1