eitaa logo
°•| ترک گناه |🏴•°
2.5هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
7.7هزار ویدیو
118 فایل
🌸وتوکّل علےالحیّ الذےلایموت🌸 وبرآن زنده اےکه هرگز نمےمیردتوکل کن. شرایط تبادل: https://eitaa.com/sharayete_tab خادم↙️ @shahide_Ayandeh313 #تبادل⬇️ @YAMAHDIADREKNI_12 حرفای‌ناشناسمون↙ https://daigo.ir/secret/2149512844
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️ علّت علاقه‌ی شدید امام زمان به حضرت عباس (علیهم‌السلام) دقیقاً نقطه‌ی ضعف شیعه در تمام تاریخ است!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 بیشترین درصد از عزاداران حسینی، به جنایات واقعه‌ی عاشورا راضی‌اند در حالیکه اهل اشک و سینه و زنجیرند!
یه قلب مبتلا تو این سینست.mp3
4.91M
یه قلب مبتلا تو این سینه‌ست مریضم و دوام ابالفضله سینه ما سینه‌زنا وقفِ موقوفه آقام ابالفضله 🖤 ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🥀⃟•°➩‹@TARKGONAH1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
°•| ترک گناه |🏴•°
•°•﴿بسم الله رحمن الرحیم﴾•°• #پارت_64🌹 #محراب_آرزوهایم💫 هنوز لکنت زبونم از بین نرفته و از شدت شوک
•°•﴿بسم الله رحمن الرحیم﴾•°• 🌹 💫 با تعجب سرم رو بالا میارم و نگاهم به چشم‌های خسته‌شون می‌افته. - ولی... - هیچ...هیچ چیزی...تقصیر...شـ...شما...نبوده. بغض گلوشون رو می‌گیره و نفسشون رو کلافه بار به بیرون میدن. قبل از اینکه اشک حلقه شده توی چشم‌هاشون روی صورتشون جاری بشه پتو رو روی سرشون می‌کشن تا اشک‌هاشون رو نبینم. از جام بلند میشم تا تنهاشون بزارم و مزاحمشون نباشم. - شکایت نامه براتون تنظیم شده، نگران نباشین حتما به سزای عملش می‌رسه. من رو ببخشین که باعث شدم توی دردسر بی‌افتین. اشک‌هاشون اجازه حرف زدن رو بهشون نمیدن اما میون گریه‌هاشون به سختی لب می‌زنن. - وقتی...شـــ...شما...اومدین... اونجا...من...چـ...چندبار...به‌هوش اومدم...و...ولی...توان هیچ چیزی رو...نداشتم...وقتی که اون مرد...نــ...نزدیکم شد...خیلی ترسیدم...اما...وقتی شما سرش داد زدین...خیالم راحت شد...احساس امنیت کردم. با یاد آوری اون لحظات چشم‌هام رو محکم روی هم می‌زارم و از عصبانیت دندون‌هام چفت هم میشن اما سعی می‌کنم خودم رو کنترل کنم و تنها چیزی که میگم: - استراحت کنین و سعی کنین به این چند روز فکر نکنین، من پشت در اتاقتونم  اگه چیزی خواستین صدام کنین. از اتاق که بیرون میام به‌خاطر اینکه بخشیدنم لبخند کوتاهی روی لب‌هام می‌شینه اما بلافاصله یاد خونه می‌افتم و دوباره کلافه تر از قبل چند بار طول سالن رو طی می‌کنم تا اینکه خانم زارعی از راه می‌رسن و میگن: - بفرمایید شما برین نماز، من پیشش هستم. سرم رو به نشونه‌ی تأیید تکون میدم و میرم. به نمازخونه که می‌رسم هیچ کسی نیست و راحت می‌تونم با خدای خودم خلوت منم، مهری از داخل قفسه برمی‌دارم و روی یکی بخش‌های مشخص شده‌ی فرش زیرپام می‌ایستم به نماز. -ﷲ اکبر. مثل همیشه نمازم رو که تموم می‌کنم انگار خستگیم از بین میره و احساس آرامش به تک‌تک سلول‌هام نفوذ می‌کنه. به‌خاطر عملیات امروز سجده شکری بجا میارم اما هنوز ذهنم درگیره خونه‌ست، چیکار می‌تونم بکنم که نه دروغ بگم و نه حقیقت فاش بشه؟ نفسم رو فوت مانند به بیرون فوت می‌کنم و توکلم رو به خدا میدم، تا از جام بلند میشم فکر بکری به ذهنم خطور می‌کنه که بتونم همه چیز رو روبه‌راه کنم. با حالت پیروزمندانه‌ای راه نمازخونه تا اتاق رو طی می‌کنم. به اتاقشون که برمی‌گردم سرمشون تموم شده و دکتر اجازه‌ی مرخص شدن رو میده. همین‌طور که پرستار سرمشون رو در میاره سعی می‌کنم فکرم رو عملی کنم. - خانم زارعی، ما می‌تونیم چند دقیقه‌ای بیایم منزل شما؟ تعجب می‌کنن اما بدون اینکه به چشم‌هام نگاه کنن جوابم رو میدن. - بله فرمانده، الآن با خانواده هماهنگ می‌کنم. از اتاق بیرون میرن، نگاهم به نرگس خانم که می‌افته متوجه تعجبشون از لفظ فرمانده میشم. باید همه چیز رو بهشون بگم اما ترس از خانواده جلوم رو می‌گیره ولی تا اینجاهم خیلی از چیزها لو رفته و مسلما کلی سوال بی‌پاسخ توی ذهنشون هست. - ازتون خواهش می‌کنم از این چند روز و اتفاقاتی که افتاد حرفی به هیچ کدوم از اعضای خانواده نزنین. بی‌توجه به حرفم سوالی که ذهنشون رو مشغول کرده می‌پرسن. - شما فرمانده‌این؟! سعی می‌کنم بحث رو بپیچونم، باید سر فرصت باهاشون صحبت کنم و ازشون قول بگیرم. - خوشحالم که لکنتتون بهتر شده. - جوابم رو نمی‌دین؟ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
•°•﴿بسم الله رحمن الرحیم﴾•°• 🌹 💫 لبخند تصنعی‌ای می‌زنم و حرفشون رو رد می‌کنم. - من یک سرباز ساده بیشتر نیستم. در ادامه به سمت همون صندلی کنار تختشون میرم و نقشه‌م رو شرح میدم. - نرگس خانم یک سری چیزهایی هست که باید بهتون بگم. ما که می‌ریم خونه، حتما همه سوال پیچمون می‌کنن اما ازتون خواهش می‌کنم حرفی به زبون نیارین، الآن هم خونه‌ی خانم زارعی می‌ریم. اگه هم ازتون پرسیدن کجا بودین بگین خونه دوستتون بودین. بقیه‌ش هم به لطف خدا درست می‌کنم. تنها سرشون رو به نشونه‌ی تأیید تکون میدن. بیرون میرم تا از خانم زارعی خبر بگیرم و هرچه زودتر بریم تا دیر وقت به خونه نرسیم. - با خانواده صحبت کردم، منتظرن. - خیلی ممنون اما لطفا یک نکته‌ای رو رعایت کنین. - بله فرمانده؟ - جلوی خواهرم من رو فرمانده صدا نزنین. سرشون رو پایین می‌ندازن و اطاعت امر می‌کنن. - بله، چشم فرمانده. در ادامه زیر لب میگن: - ببخشید. - من میرم ماشین رو بیارم دم در، شماهم کمکشون کنین تا حاضرشن. به خونه‌شون که می‌رسیم هیچ کسی نیست و با اصرارهای خانم زارعی بالاخره میرم بالا، تا نرگس خانم رو به داخل اتاق می‌فرستن صداشون می‌کنم و کیف دزدیده شده‌شون رو میدم تا دوباره به صاحب اصلیش برگرده. به مهدیار زنگ می‌زنم تا باهم هماهنگ شیم و از اوضاع خونه با خبر بشم، از همه مهم تر خانواده رو برای برگشت نرگس خانم آماده کنه... ☞☞☞ نگاهی به اتاق ساده و بی‌شیله پلیه‌ش می‌ندازم و به سمت پنجره‌ی روبه‌روم میرم، سرم رو به بیرون از پنجره می‌فرستم و نفس عمیقی می‌کشم که به دلیل آلودگی هوا گلوم اذیت میشه، نسیم سردی می‌وزه که بدن ضعیف شده‌م رو به لرزه می‌ندازه، قبل از اینکه سرما بخورم مجبور میشم پنجره رو ببندم. به کج دیوار رنگ شده نگاه می‌کنم که یک ترک کوچیکی برداشته، به سمت همونجا میرم و روی زمین می‌شینم، بهش تکیه میدم که سرمای دیوار تا مغز استخونم نفوذ می‌کنه و می‌لرزم، چقدر جنس این سرما آشناست! با یاد آوری این اتفاقات اخیر دوباره سیل اشک‌ به چشم‌هام هجوم میاره که توی خودم جمع میشم. تا داخل اتاق میشه، به‌سمتم میاد و میگه: - چرا رو زمین نشستی عزیزم، بیاروی صندلی بشین. صورت خیس اشکم رو بلند می‌کنم و میگم: - چرا من؟ آخه چه کار اشتباهی کردم؟ به جرم چادری شدن همه تردم کردن! انگار تازه فهمیده اوضاع از چه قراره، کنارم می‌شینه و با لبخند مهربونش دستش رو روی شونه‌م می‌زاره. - بزار برات چایی بیارم بعد می‌شینیم با هم حرف می‌زنیم، باشه؟ سرم رو به نشونه‌ی تأیید تکون میدم و از اتاق خارج میشه. چند دقیقه‌ای طول می‌کشه تا برمی‌گرده، در رو می‌بنده و با سینی چایی توی دستش کنارم می‌شینه اما اینبار کیف ربوده شده‌مم بین دست‌هاشه، به سمتم می‌گیرش که ممنونی زیر لب میگم و بدون توجه به هیچ چیزی اول به سراغ تلفنم میرم. روشنش می‌کنم که با حجم انبوهی از تماس بی‌پاسخ از مامان، هانیه، دایی و... روبه‌رو میشم. بین اون همه تماس اسم نازنین رو که می‌بینم از شدت عصبانیت و تداعی شدن اون اتفاقات توی ذهنم اشک توی چشم‌هام حلقه می‌زنه. - چیزی شده؟ می‌خوای باهم حرف بزنیم؟ چند لحظه‌ای سکوت می‌کنم اما کنارش احساس آرامشی دارم که بهم این اجازه رو میده تا بهش اعتماد کنم و براش تعریف کنم... 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
امان‌نامه‌ی عصر غربال.mp3
7.93M
⛔️ غربال‌های آخرالزمانی بسیار ترسناکند برای اهل ایمان! چه باعث می‌شود آدم از غربال در امان بماند. ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
✋🏻🖤 اَللّهُمَّ صَلِّ عَلىٰ فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ المُستَودَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِهِ عِلمُکَ بار پروردگارا؛ درود فرست بر فاطمه و پدر بزرگوارش و همسر گرامی اش و فرزندان عزیزش (و آن رازی که در وجود او به ودیعه نهادی)، به تعداد آنچه دانش تو بر آن احاطه دارد. ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🥀⃟•°➩‹@TARKGONAH1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ لحظه شهادت مدافع حرم شهید مصطفی صدرزاده در روز تاسوعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این خیمه‌ها و این کودکان برای‌تان آشنا نیستند؟ ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*🕊️قرار شبانه با شهدا 🥺 🕊️🌹* ان شاء الله امشب درپرونده ی اعمال همه ی عاشقان و خادمان شهدا ثبت شود: 🌹محب اهلبیت سرباز امام زمان🌹 🌹وان شاءالله شهادت 🍃🍃😍 *امشب هدیه میکنیم 10 صلوات و یا بیشتر به روح مطهرشهید والا مقام 🥀🕊️🥀* *❤️ ❤️* 💚💚💚💚💚💚💚 💞💞ان شاءالله * دعاگویی تک تک ما باشد 🤲🏻❤️ *اجرتون باشهدا ان شاءالله❤️* ** ** *مشمول‌دعای‌شهداء‌باشید* ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
😴 وقت خوابیدن 😴 وضو گرفتن 👈 ثواب شب زنده داری 💢 برابر با هزار رکعت نماز، به گفته مولاء علی 💢 ⤵️ يفْعَلُ اللّه ما يَشاءُ بِقُدْرَتِه، وَ يَحْكُمُ ما يُريدُ بِعِزَّتِه 🔸سه مرتبه🔸 ↩️ سوره ى تكاثر به سفارش امام صادق علیه السلام فرمود، هرکس سوره تکاثر را قبل هنگام خوابیدن بخواند از عذاب قبر در امان باشد. 🌷✨بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم✨🌷 💠ألْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ. حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ. كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ. ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ. كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ. لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ. ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ. ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ💠 🎁 هدیه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در روز تولدش در هنگام خواب این بود که حضرت فاطمه (س) فرمودند این بهترین هدیه تمام عمرم بود.🎁 1⃣ سه مرتبه خواندن سوره توحید (قل هو الله احد... ) برابر با ختم قرآن است. 2⃣ صلوات بر من و پیامبران پیش از من سبب شفاعت خواهد شد (اللهم صل علی محمد و آل محمد و علی جمیع الانبیاء و المرسلین) 🔸یک مرتبه🔸 3⃣ استغفار برای مومنین سبب خشنودی آنها از تو خواهد شد اللهم اغفرللمومنین والمومنات 🔸یک مرتبه🔸 4⃣ ذکر (سبحان الله والحمدلله ولااله الاالله والله اکبر) 👈 ثواب حج و عمره را دارد. 🔸یک مرتبه🔸 التـــــماس دعــــ❤️ــــــا ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
4_5987713494760308023.ogg
2.12M
✋🏼🌱 قرار هرشب مون🌸 『بِســـم‌ِالله‌الرَحمــن‌ِالرَحیــم📿 اِلهی‌ عَظُمَ‌ الْبَلاءُ، وَ بَرِحَ‌ الْخَفاءُ، وَ انْكَشَفَ الْغِطاءُ، وَ انْقَطَعَ‌ الرَّجاءُ وَ ضاقَتِ‌ الاْرْضُ، وَ مُنِعَتِ‌ السَّماءُ و اَنتَ‌ الْمُسْتَعانُ، وَ اِلَيْكَ‌ الْمُشْتَكى،وَ عَلَيْكَ‌ الْمُعَوَّلُ‌ فِي‌ الشِّدَّةِ والرَّخاءِ؛ اَللّهُمَّ‌ صَلِّ‌ عَلى‌ مُحَمَّد وَ آلِ‌ مُحَمَّد، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ‌ فَرَضْتَ‌ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ، وَ عَرَّفْتَنا بِذلِكَ‌ مَنْزِلَتَهُم، فَفَرِّجْ‌ عَنا بِحَقِّهِمْ‌ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ‌ الْبَصَرِ اَوْهُوَ اَقْرَبُ؛ يامُحَمَّدُ ياعَلِيُّ‌ ياعَلِيُّ‌ يامُحَمَّدُ اِكْفِياني‌ فَاِنَّكُما كافِيانِ، وَانْصُراني‌ فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ؛ الْغَوْثَ‌ الْغَوْثَ‌ الْغَوْثَ، اَدْرِكْني‌ اَدْرِكْني‌ اَدْرِكْني، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل، يا اَرْحَمَ‌ الرّاحِمينَ، بِحَقِّ‌ مُحَمَّد وَآلِهِ‌ الطّاهِرين🤲🏼 ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5940735593448211084.mp3
14.78M
🎧 مکن‌ ای صبح طلوع جواد مقدم امشبی را شه دین در حرمش مهمان است مکن ای صبح طلوع💔 عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است مکن ای صبح طلوع💔 ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1