eitaa logo
°•| ترک گناه |🏴•°
2.5هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
7.7هزار ویدیو
118 فایل
🌸وتوکّل علےالحیّ الذےلایموت🌸 وبرآن زنده اےکه هرگز نمےمیردتوکل کن. شرایط تبادل: https://eitaa.com/sharayete_tab خادم↙️ @shahide_Ayandeh313 #تبادل⬇️ @YAMAHDIADREKNI_12 حرفای‌ناشناسمون↙ https://daigo.ir/secret/2149512844
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : ملک الموت نسبت به عزادار امام حسین (علیه السلام) مهربان است ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
49.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✘ ‌خوشبخت ترین انسان ها در آینده‌ی حتمی و نزدیک جهان | ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
°•| ترک گناه |🏴•°
خلاصه هرچه زنان بنی اسد گشتند میان معرکه انگشت تو نشد پیدا 😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
°•| ترک گناه |🏴•°
•°•﴿بسم الله رحمن الرحیم﴾•°• #پارت_74🌹 #محراب_آرزوهایم💫 نگاهی به خونه‌های قدیمی و جوی وسط کوچه می‌
•°•﴿بسم الله رحمن الرحیم﴾•°• 🌹 💫 بالاخره ساعت هشت همه سر جاهاشون،داخل سه اتوبوس  مستقر میشن. یکی برای خانم‌های مؤسسه، یکی برای آقایون مسجد و اتوبوس ماهم از خانم‌ها و آقایون پایگاه تشکیل میشه. امیرعلی با لیست توی دستش توی هر سه اتوبوس میره و اسم‌ها رو چک می‌کنه، وقتی که از حضور همه مطمئن میشه با ذکر صلواتی راه می‌افتیم. حال و هوای عجیبی توی اتوبوس به پا شده، همه بدون استثنا با کنار دستیشون درباره‌ی سفر حرف می‌زنن و کلی ذوق و شوق دارن اما من هنوز ته دلم می‌ترسم. کنار پنجره می‌شینم و سعی می‌کنم در سکوت هدیه بابا محسنم رو بخونم، همون کتابی که صبحی از داخل قفسه‌ش بی‌رون کشیدم حقا که کتاب قشنگ و عمیقیه هر وقت می‌خونمش چنان در لابه‌لای نوشته‌هاش گم میشم که گذر زمان رو متوجه نمیشم. هر وقت به بیرون از پنجره نگاه می‌کنم تنها زمین‌های وسیع بی آب و علفی می‌بینم که کمی حوصلم رو سر می‌بر، دوباره به کنج تنهایی خودم برمی‌گردم و به کتابم ادامه میدم. چند ساعتی که توی راه هستیم، بالاخره یک جا توقف می‌کنیم. از جام بلند میشم که بدن خشک شده‌م کمی بی‌حس شده اما توجهی نمی‌کنم و با بقیه به  سمت مسجد میرم برای نماز. وسط این بیابون بی آب و علف گنبد فیروزه‌ای رنگ مسجد مثل یک نگین انگشتر خود نمایی می‌کنه و از همه بیشتر توجه‌م رو جلب می‌کنه. انگار خستگیم از بین میره و با هانیه به سرعت به داخل مسجد می‌ریم تا بتونیم نمازمون رو به جماعت با روحانی کاروان بخونیم. هوای گرم بیرون جاش رو به باد کولر و پنکه میده، سرما تا مغز استوخونم نفوذ می‌کنه، همین‌طور که دست‌های یخ کرده‌م رو به هم می‌سابم نگاهم به بنری می‌افتم که به دیوار نصب شده و از اون بالا جلوه‌ی خاصی به خودش گرفته، زیر لب زمزمه می‌کنم. - وصیت نامه‌ی شهید حاج محمد ابراهیم همت « از طرف من به جوانان بگویيد چشم شهيدان و تبلور خونشان به شما دوخته است. به‌پاخيزيد و اسلام را و خود را دريابید، نظير انقلاب اسلامي ما در هيچ کجا پيدا نمی‌شود، نه شرقی، نه غربی؛ ای کاش ملت‌های تحت فشار، مثلث زور و زر و تزوير به خود می‌آمدند و آنها نيز پوزه‌ی استکبار را بر خاک می‌ماليدند.» لحظه‌‌ای داخل دل کوچیکم احساس  غرور می‌کنم که چشم شهدا به ما جوون‌هاست اما چند دقیقه‌ی بعد از این خواسته‌ی بزرگ که روی دوش ما گذاشته شده دلم می‌لرزه. هانیه تا متوجه‌م میشه رد نگاهم رو دنبال می‌کنه، پوزخندی می‌زنه و میگه: - نرگس خانم، وقت برای اینجور چیزها زیاده، بیا نمازت رو بخون از کاروان جا نمونی. با این حرفش سریع به خودم میام که می‌بینم نماز اول تموم شده و می‌خوان نماز دوم رو بخونن. از تعجب چشم‌هام دو برابر معمول گرد میشه اما وقت رو از دست نمیدم و سعی می‌کنم خودم رو بهشون برسونم. به محض برگشتمون توی اتوبوس ناهار رو میدن و مثل شب مجبور میشم ناهار و شام رو داخل اتوبوس میل کنیم. هوا که کم‌کم تاریک میشه همه خوابشون می‌بره اما تازه نمای بیرون پنجره جذبم می‌کنه، آسمون سیاه رنگی که ستاره‌های بی‌شماری به چشم می‌خورن اما با این حساب ستاره‌ی قطبی مثل همیشه با پر نوری عظیمش خودش رو از بقیه‌ی ستاره‌ها متمایز می‌کنه. با حس چیزی روی پاهام سرم رو می‌گردونم که هانیه رو می‌بینم تسبیح به دست خوابش برده، لبخندی می‌زنم، سرم رو روی پشتش می‌زارم و با وجود تمام ناهمواری‌های زمینِ در حال حرکت سعی می‌کنم بخوابم...                                    *** با حس دستی روی بازوم با ترس از جام می‌پرم و حالت تدافعی به خودم می‌گیرم که با چهره‌ی متعجب و چشم‌های ترسون فاطمه مواجه میشم، سعی می‌کنم کمی از موضوع منحرفش کنم، کش و قوصی به بدنم میدم و با صدای خواب‌آلودی میگم: - چرا بیدارم کردی؟ مگه رسیدیم؟ نقشه‌م درست پیش میره و ماجرای ترسم رو پشت گوش می‌ندازه. - نمازه صبحه، رسیدیم حرم حضرت معصومه (س)... 🏴@TARKGONAH1
•°•﴿بسم الله رحمن الرحیم﴾•°• 🌹 💫 از اتوبوس که پیاده میشم نگاهم به گنبد طلایی حرم حضرت معصومه (س) می‌افته و ناخواسته دست روی سینه می‌زار، به نیابت از امام رضا (ع) سلام میدم و تبسمی می‌کنم که دست هانیه روی شونه‌م می‌شینه. - سلام صبح بخیر. دستی به گردن خشک شده‌م می‌کشم و با چشم‌های پف کرده زیر لب جوابش رو میدم. - سلام، الآن باید چیکار کنیم؟ - مهدیار گفت اول می‌ریم نماز بخونیم بعدم فیش صبحونه داریم، صبحونه رو مهمونه حضرت معصومه (س) هستیم. از در بلند بالای حرم داخل می‌شیم، گند طلای حرم بین دو مناره‌ی مرتفع کاشی کاری شده‌ی سفید و فیروزه‌ای جذابیت خاصی رو جلوی چشم‌هام به رخ می‌کشه. سرم رو از اون همه زیبایی و شکوه به زیر می‌ندازم که تصویر مات خودم رو روی کاشی‌های نمناک و تمیز زیر پام می‌بینم. سرم رو که بلند می‌کنم هانیه کنار دستم وایستاده و داره سلام میده، کارش که تموم میشه لبخندی می‌زنه و میگه: - بریم وضو بگیرم نماز بخونیم تا قضا نشده. سرم رو به نشونه‌ی تایید تکون میدم و مثل یک جوجه اردک دنبال هانیه راه می‌افتم تا به وضو خونه برسیم و راه رو گم نکنم. وضو که می‌گیریم به سمت ضریح می‌ریم، دستی روی ضریح کوچیک حضرت می‌کشم و پیشونی روی میله‌هاش می‌زارم، چشم‌هام که به نور سبز رنگ داخلش نزدیک میشه بسته میشه و زیر لب میگم: - الهی به سلامت بریم و بگردیم. بوسه‌ای به میله‌های سرد ضریح می‌زنم و کنار می‌کشم تا بقیه‌هم بتونن زیارت کنن، مهری از داخل ظرف‌های سبز آهنی برمی‌دارم و کنار هانیه به نماز می‌ایستم. نمازش که تموم میشه دستش رو روی پام می‌زاره و میگه: - بلندشو بریم که صبحونه دعوتیه خانمیم. با لبخندی از جام بلند میشم  دستش رو می‌گیرم تا بلندشه و بریم پیش به سوی مقصد. به غذا خوری که می‌رسیم همه جمع شدن، تا می‌خوام برم داخل که با شنیدن اسمم برمی‌گردم تا صاحب صدا رو پیدا کنم. به محض برگشتنم امیرعلی رو می‌بینم که سرش رو به زیر انداخته و کاغذی رو به سمتم گرفته. - سلام، لطفا لیست خانم‌ها رو چک کنین. بدون صحبتی برگه رو می‌گیرم و به داخل میرم... ☞☞☞ چند وقتی هست که دیگه جوابم رو نمیدن شاید به این دلیل باشه که هیچ چیزی درباره خودم و اون اتفاقات توضیح ندادم. سعی می‌کنم ذهنم رو زیاد درگیر نکنم، تنها چند لقمه‌ای بیشتر صبحونه نمی‌خورم و ترجیح میدم بیشتر وقتم رو بزارم برای زیارت و وداع. بعد از تموم شدن صبحونه و زیارت دوباره همه سوار میشن و راه می‌افتیم به سمت جمکران تا زیارتی هم اونجا داشته باشیم و ان‌شاءالله در ادامه بریم به سمت اهواز و مناطق جنگی. توی چهل و پنج دقیقه‌‌ی فاصله از قم تا جمکران جناب آقای سامعی شروع می‌کنن به صحبت درباره‌ی فضایل حضرت معصومه (س) و کیفیت ارتباط به امام زمان (عج). به جمکران که می‌رسیم به محض دیدن گنبد و مناره‌های فیروزه‌ای رنگ از اتوبوس پیاده می‌شیم و رو به جمعیت میگم: - تا نیم ساعت دیگه جلوی اتوبوس منتظریم که راه بی‌افتیم. با همه که هماهنگ می‌شیم به داخل مسجد میرم، نمازی می‌خونم و بعد از خوندن دعای توسل دوباره برمی‌گردم و منتظر بقیه گروه میشم تا برگردن و لیست رو برای چندمین بار چک کنم...                                   *** بعد از دو روز به اهواز می‌رسیم و نزدیک‌های غروب پادگان حمیدیه نزدیک می‌شیم. سرم رو بلند می‌کنم که یک سوله‌‌ای وسط دشت به چشم میاد. این‌طور که به‌نظر می‌رسه قراره این چند روز اقامتگاهمون اینجا باشه... 🏴@TARKGONAH1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اولش سخته اما به مرور آسان می شود... ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام حسین ؏ رو خدا به هر کسی نمیده! / ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
دلــــتــــنــــگــــم🥺💔 / ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
✋🏻❤ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلىٰ فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ المُستَودَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِهِ عِلمُکَ بار پروردگارا؛ درود فرست بر فاطمه و پدر بزرگوارش و همسر گرامی اش و فرزندان عزیزش (و آن رازی که در وجود او به ودیعه نهادی)، به تعداد آنچه دانش تو بر آن احاطه دارد. ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
والدینی که به فرزندان‌ خود باج می‌دهند، قیامت شاکی خصوصی دارند ! ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
°•| ترک گناه |🏴•°
*🕊️قرار شبانه با شهدا 🥺 🕊️🌹* ان شاء الله امشب درپرونده ی اعمال همه ی عاشقان و خادمان شهدا ثبت شود:
*🕊️قرار شبانه با شهدا 🥺 🕊️🌹* ان شاء الله امشب درپرونده ی اعمال همه ی عاشقان و خادمان شهدا ثبت شود: 🌹محب اهلبیت سرباز امام زمان🌹 🌹وان شاءالله شهادت 🍃🍃😍 *امشب هدیه میکنیم 10 صلوات و یا بیشتر به روح مطهرشهید والا مقام 🥀🕊️🥀* *❤️❤️* 💚💚💚💚💚💚💚 💞💞ان شاءالله * دعاگویی تک تک ما باشد 🤲🏻❤️ *اجرتون باشهدا ان شاءالله❤️* ** ** *مشمول‌دعای‌شهداء‌باشید* ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
😴 وقت خوابیدن 😴 وضو گرفتن 👈 ثواب شب زنده داری 💢 برابر با هزار رکعت نماز، به گفته مولاء علی 💢 ⤵️ يفْعَلُ اللّه ما يَشاءُ بِقُدْرَتِه، وَ يَحْكُمُ ما يُريدُ بِعِزَّتِه 🔸سه مرتبه🔸 ↩️ سوره ى تكاثر به سفارش امام صادق علیه السلام فرمود، هرکس سوره تکاثر را قبل هنگام خوابیدن بخواند از عذاب قبر در امان باشد. 🌷✨بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم✨🌷 💠ألْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ. حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ. كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ. ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ. كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ. لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ. ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ. ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ💠 🎁 هدیه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در روز تولدش در هنگام خواب این بود که حضرت فاطمه (س) فرمودند این بهترین هدیه تمام عمرم بود.🎁 1⃣ سه مرتبه خواندن سوره توحید (قل هو الله احد... ) برابر با ختم قرآن است. 2⃣ صلوات بر من و پیامبران پیش از من سبب شفاعت خواهد شد (اللهم صل علی محمد و آل محمد و علی جمیع الانبیاء و المرسلین) 🔸یک مرتبه🔸 3⃣ استغفار برای مومنین سبب خشنودی آنها از تو خواهد شد اللهم اغفرللمومنین والمومنات 🔸یک مرتبه🔸 4⃣ ذکر (سبحان الله والحمدلله ولااله الاالله والله اکبر) 👈 ثواب حج و عمره را دارد. 🔸یک مرتبه🔸 التـــــماس دعــــ❤️ــــــا ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
4_5987713494760308023.ogg
2.12M
✋🏼🌱 قرار هرشب مون🌸 『بِســـم‌ِالله‌الرَحمــن‌ِالرَحیــم📿 اِلهی‌ عَظُمَ‌ الْبَلاءُ، وَ بَرِحَ‌ الْخَفاءُ، وَ انْكَشَفَ الْغِطاءُ، وَ انْقَطَعَ‌ الرَّجاءُ وَ ضاقَتِ‌ الاْرْضُ، وَ مُنِعَتِ‌ السَّماءُ و اَنتَ‌ الْمُسْتَعانُ، وَ اِلَيْكَ‌ الْمُشْتَكى،وَ عَلَيْكَ‌ الْمُعَوَّلُ‌ فِي‌ الشِّدَّةِ والرَّخاءِ؛ اَللّهُمَّ‌ صَلِّ‌ عَلى‌ مُحَمَّد وَ آلِ‌ مُحَمَّد، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ‌ فَرَضْتَ‌ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ، وَ عَرَّفْتَنا بِذلِكَ‌ مَنْزِلَتَهُم، فَفَرِّجْ‌ عَنا بِحَقِّهِمْ‌ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ‌ الْبَصَرِ اَوْهُوَ اَقْرَبُ؛ يامُحَمَّدُ ياعَلِيُّ‌ ياعَلِيُّ‌ يامُحَمَّدُ اِكْفِياني‌ فَاِنَّكُما كافِيانِ، وَانْصُراني‌ فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ؛ الْغَوْثَ‌ الْغَوْثَ‌ الْغَوْثَ، اَدْرِكْني‌ اَدْرِكْني‌ اَدْرِكْني، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل، يا اَرْحَمَ‌ الرّاحِمينَ، بِحَقِّ‌ مُحَمَّد وَآلِهِ‌ الطّاهِرين🤲🏼 ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤سالگرد شهادت خطیب شهیر و مبارز،از بانیان مهدیه تهران واز نمایندگان امام راحل در تصدی امورحسبیه وشرعیه،شهید حجت الاسلام شیخ احمد کافی(ره) که درحادثه ای ساختگی در۳۰تیر۱۳۵۷ توسط رژیم شاه به شهادت رسید 🌹شادی روح صلوات ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
407750611.mp3
3.35M
# راه_شام از ناقه افتادن رقیه خاتون😭 ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
@madahi - حاج محمود کریمی.mp3
11.11M
🎧 | 📝 فی امان الله... 🎤 ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا